پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


واقعیتهای یک شهر به نام تهران


واقعیتهای یک شهر به نام تهران
توی ترافیک سردر گم خیابونهای تهران برای کار روزانه حرکت می کردم که یکدفعه چندتا بچه آمدند جلو یکی گفت: خانم از من یک فال بخرید ، ترا خدا بخرید . یکی دیگه اون زد کنار و گفت نه از من گل بخرید بدید به دوستون که خوشحال بشه یکی دیگه اومد و اون زد کنار و گفت آدامس می خری فال هم دارم دیگه چی می خوای ؟ بگو !
من نگاهی به دور و برم انداختم و دیدم فقط جندتا بچه هستند ولی انگار چند تا آدم بزرگ برای فروش کالاهای خودشون دارند به هم می پرند تا بتونند چیزی بفروشند. از هیچکدوم چیزی نخریدم فقط نگاه کردم . کمی جلوتر که رفتم به یک پارک رسیدم . توی پارک چند تا دختر را دیدم که کاملا" چهره غمگین به ظاهر شاد و خیابونی که معلوم بود از خونه و خودشو زندگی فرار کرده بودند ، حالا چرایی فرار بماند ولی پناه اون شده بود یک گوشه صندلی توی پارک . یکی شون آنقدر خسته بود و درمانده که فقط اشک می ریخت نمی دونم برای خودش یا برای زندگی یا برای آیندگان اشک می ریخت . غم تمام وجودم را گرفت .
به راهم ادامه دادم نزدیکی محل کارم که رسیدم کنار جوی آب یک جوان که شاید اگر در دام اعتیاد نیفتاده بود الان او هم باید از حق زندگی راحت خودش استفاده می کرد و ادامه زندگی می داد نه اینکه از بس که مواد مخدر کشیده بود، توی جوی آب خیابون می افتاد و نمی توانست خودش رو بالا بکشد . دیگه نمی تونستم چیکار کنم . از طرفی بخاطر باران شب گذشته جوی آب خیابون لبریز از آب شده بود و بخشی از خیابون را آب فرا گرفته بود . دلم به درد اومده بود توی این شهر قشنگ توی این شهر هزار رنگ معضلات بیداد می کند .
سبزی رنگ زندگی شهری داره تبدیل به یک رنگ خاکستری تیره می شود . شهر تهران دیگه آن شادابی را ندارد.وراد محل کارم شدم رادیو روشن بود و مطالب گوناگون از وضعیت شهر را اعلام می کرد مثلا" در مورد وضعیت ترافیک در سطح شهر ، جیره بندی بنزین ، افزایش قیمت تاکسی ها و مواد غذایی و هزاران موضوع دیگه که جایی برای گفتن نیست و همه به خوبی از آن مطلع هستیم . نشستم پشت میز کارم و کار رو شروع کردم چند ساعتی گذشت که صدای هیاهوی بچه های مدرسه و بوق ماشین های توی خیابون و خانواده هایی که برای بردن بچه ها آمده بودن فضا را پر کرد .
جلوی پنجره رفتم و نگاهی به بیرون انداختم واهی خدای من عجب ترافیک عجیبی شده بود انگار یک کلاف سردرگم توی خیابون رها شده بود و هیچکس نمی تونست آن را باز کند حتی پلیس راهنمایی و رانندگی هر چه سعی کرد نتونست خیلی سریع مشکل ترافیک آن لحظه را برطرف کند . از طرفی هم مردم ما فکر می کنند که با بوق ممتد زدن راه های تردد باز می شود دستاشون رو گذاشته بودن روی بوق و برنمی داشتند. اعصاب همه بهم ریخته بود .
رشته نوشتاری من از ذهنم خارج شده بود باید دوباره افکارم رو جمع و جور می کردم تا بتونم مطلب مورد نظرم را بنویسم . پیش خودم گفتم تا کی باید همه چیز را به مردم یاد داد .هر چند که سازمان راهنمایی و رانندگی با تهیه انیمیشن های تبلیغاتی سعی در فرهنگ سازی برای مردم دارد ولی باز مشکل پشت مشکل پیش می آید. بالاخره با گذشت ساعت ها پشت سر هم و صداهای ناهنجار از گوشه و خیابون و دست فروشان وماشین هایی که اجناس دست دوم می خرند وغیره تونستم مطلب خود را بنویسم و کار روزانه را انجام بدم . ساعت تقریبا" به پنج بعد از ظهر نزدیک شده بود و طبق معمول هر روز محل کارم را ترک کردم و روانه خیابون شلوغ پر از هیاهو شدم .
ترافیک بیداد می کرد . ادارات تعطیل شده بود و همه می خواستند از یک روز کاری خسته کننده به طرف خانه هایشان بروند اما ترافیک شلوغ خیابون ها باعث می شود تا مردم حداقل دو تا سه ساعت توی ترافیک قفل شده بمانند و خسته تر از کار روزانه به خانه برسند که اون هم مشکلات خواست خودش را دارد .
حالا اگر بخواهی که خرید خانه هم انجام بدهید .
دیگه بدتر مسیر هر روز را کمی تغییر و خرید اجناس روزمره خونه که در حال حاضر قیمتش از خون توی بدن آدمها بیشتر است باید خریداری کند تا بتونه غذای خودشو بچه هارو آماده کند. حالا فکر کنید که شخص هم ماشین شخصی داشته باشد و نخواهد از وسائل عمومی استفاده کند. از یک مسیری که همیشه تردد می کرده وارد آن مسیر می شه و می بیند که ای داد بیداد راهنمایی و رانندگی برای حل معضل ترافیک خیابون دو طرفه را یک طرفه کرد ه و تابلو ها را هم عوض کرده حالا تازه جریمه هم می شود و باید این جریمه گران را هم بر روی بقیه هزینه های سرسام آور زندگی پرداخت کند.
شهر های بزرگ مشکلات بزرگی را هم با خود بهمراه دارند و تا کی این شهر روز به روز بزرگتر شده و حاشیه هایش محل سکونت خواهد بود . تهران پایتخت ایران سرسبز که گاهی آدم وقتی توی بعضی از خیابونهایش توی بهار قدم می زنه بوی قدیم و گذشته را احساس می کنه اما یکسری از آدم ها اومدن و برای ساختمان های آسمان خراش خودشون و بردن سود زیاد درختان را قطع و خشک می کنند حتی یادم می آید که در یکی از محله های قلهک چند سال پیش برای ساختن یک برج می خواستند محل یک باغ قدیمی را استفاده کنند و اومدن با اجازه شهرداری درختان آن را خشک کردن و برج را ساختن هرچند که مردم شکایت کردند ولی پو حلال مشکلات است . پول دادند و مجوز گرفتند.
واقعا" برای ساختن شهری زیبا و عالی و توسعه یافته چه باید کرد. با تمام این تفاسیر ریز و درشتی که گفته شد ، اما مسئولین همه در صدد رفع اینگونه معضلات هستند. اما جرا اینقدر آرام آرام پیش می روند باید پرسید. واقعا" برای توسعه اجتماعی و مهندسی اجتماعی چه کار کرده اند؟ این نمونه ای از معضلاتی است که روزانه با آن همه به نوعی مواجه هستند.
همانطور که می دانید شهر از بهم پیوستن چندین واحد مسکونی تک واحدی و پیوست واحد های دیگر به آنها هسته اولیه بوجود می آید . در دنیای امروز در اکثر شهرها می توان رد پایی از وقایع و رویدادهای تاریخی که در آن شهر سپری شده مشاهده کرد. محله ها ، بافت های یک شهر از امکانات و عوامل رشد مساوی در طول زمان برخوردار نبوده و نیستند و همین مسئله موجب پدید آمدن تفاوت های آشکار در سیمای شهرها شده است .
این تفاوت ها باعث بروز انگیزه توسعه و تجددگرایی در بین اقشار مختلف ایجاد شده است ..امروزه در جهان توسعه خواهی تبدیل به یک جنبش فراگیر و جهانی شده است . اکثر قریب به اتفاق دولتها و ملت ها و شهروندان خواهان توسعه و پیشرفت هستند. دولت ها براساس اهداف و برنامه های آنان تعاریف گوناگونی از توسعه ارائه می دهند .
در یک تعریف کلی و ناظر بر توسعه برنامه ریزی شده از سوی آنها با تلاش های انجام شده می توان چنین مصداقی ارائه کرد: " حرکت از وضع موجود به وضع مطلوب " . شهرها محیطی اجتماعی هستند که از فضاها ی شهری مختلفی تشکیل شده اند . درون این شهرها تمامی فعالیت های تجاری ، فرهنگی ، ارتباطی، و هزاران هزار نوع دیگر در این فضاها صورت می گیرد. افزایش جمعیت ، توسعه شتابان شهرنشینی ، تغییرات ، امکانات و کیفیت توسعه جدید ، از جمله عوامل عمده ای هستند که شرایط متفاوت بین بافت های موجود و بافت های توسعه جدید دوران متاخر را بوجود آوردند.
تهران به عنوان پایتخت ایران و یکی از شهرهای بزرگ جهان دارای امکانات و مشکلات مختلفی است که اکثر شهرهای بزرگ دچار این معضلات است .
همچنین همانند سایر کشورها نیز دولت و مردم خواهان توسعه و رسیدن به وضع مطلوب زندگی شهری هستند. شهرداری تهران و شورای شهر که افراد آن به عوان نمایندگان منتخب مردم برای سامان دهی شهر انتخاب شده اند توانسته اند تا حدودی نسبت به تغییرات ظاهری در شهر و موضوعات فرهنگی و اجتماعی حرکت هایی را انجام دهند . اما با تمام این تفاسیر برای رسیدن به یک شهر مطلوب با امکانات شهری استاندارد در جهان فاصله زیادی است .
یکی از مسائلی که می توان به آن اشاره داشت مسئله عدم هماهنگی شهرداری با سازمانها و نهادهای دولتی همانند سازمان بهزیستی ، راهنمایی و رانندگی ، آموزش و پرورش ، وزارت کشور ودیگر سازمانها که در موضوعات شهری مخصوصا" مشکلات و معضلات اجتماعی شهر بزرگ تهران است فعالیت می کنند .
به عنوان مثال جمع آوری و اسکان کودکان و افراد بی خانمان است که در سطح شهر بصورت پراکنده دیده می شوند. این مسئله از طرفی موجب بروز مشکلات شهری عدیده ای شده است. شهرداری و سازمان بهزیستی کل کشورو کمیته امداد امام خمینی در بعضی از موارد در ایجاد مراکز نگهداری این افراد در یک راستا اقدام می کنند و در بعضی مواقع بر علیه یکدیگر اقداماتی از قبیل تعطیلی آن مرکز انجام می دهند. هر زمان برای اینکه اطلاع پیدا کنیم که مسئولیت جمع آوری این افراد در سطح شهر به عهده چه سازمانی است ، شهرداری و سازمان بهزیستی هرکدام عنوان می کنند که به عهده طرف مقابل است .
اینگونه عدم هماهنگی ها در اداره شهرها موجب ایجاد سدی بزرگ برای توسعه شهری می شود . هر چند که شهردار و اداره تحت نظارت وی در ارائه خدمات شهری تلاش بسیاردارند ولی هنوز شرایط به مطلوبیت مورد نظر نرسیده است .
شورای شهر و شهرداری باید در اقدامی مسئولانه نسبت به هماهنگی با سایر سازمانها اقدام کنند تا مشکلات اجتماعی و شهری به نحو احسن برطرف شود . وجود برخی از آسیبها و مشکلات اجتماعی – فرهنگی در شهرهای ما در حدی بالاتر ازاستاندادهای جهانی ( مشکلات ترافیکی، برخی از انحرافات اجتماعی ، بیکاری ، فقر،.مسکن .........) است .
شهردار تهران بزرگ دکتر قالیباف در یکی از مصاحبه های خود اظهار داشت : سخت بودن زندگی در تهران و مشکلات را ناشی از انباشتگی آنها در زمانهای گذشته بوده است . وی گفت: عقب ماندگی زیاد است و مردم در تهران زندگی را تحمل می کنند و این عقب ماندگی در ایام طولانی که بر این شهر گذشته باعث شده معضلات ریشه ای و جدی شود. وی چهار معضل اساسی تهران را زیست محیطی، حمل ونقل، آسیب های اجتماعی و شکاف بین فقیر و غنی برشمرد. وی افزود: باید بدانیم شهر موجود زنده است و باید روابط ارگانیک واجتماعی آن را شناخت.
وی نگاه راهبردی و استراتژیک خود را نهادینه کردن شهروند مداری در ابعاد مختلف به جای شهرداری برای بهبود زندگی فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی شهروندان تهرانی عنوان کرد.
وی گفت: اساس کار من این است که در هر تصمیم دقت شود که چه اثری برای مردم دارد با توجه که شورای شهر نهاد مدنی است اولین وظیفه شورا و شهردار که منتخب مردم هستند این است که مشارکت مردم را معنی دار کند.
بنابراین با توجه به نقطه نظر دکتر قالیباف نسبت به اهمیت در حل مشکلات و معضلات اجتماعی و اقدامات فرهنگی هنوز جامعه دچار مشکلات عدیده اجتماعی است . یکی دیگر از نقطه نظرات ایشان در خصوص شهروند مداری است که می تواند با کمک NGO ها و مردم در مراکز مردمی نسبت به حل مشکلات اقدام نمایند . اما گاهی اوقات قوانین و مصوباتی که از سوی سازمانها و نهادها ارائه می شود به جای اینکه معضلی را حل کند آن را تشدید می کند. به عنوان مثال چندی پیش مرکز نگهداری زنان خیابانی یا مرکز نگهداری دختران فراری در جنوب شهر تهران را به دلیل هایی که امکان حل آن به راحتی امکان پذیر بود تعطیل و همه افرادی که در آن مرکز اسکان داشتند در خیابان رها کردند. حال آیا چنین عملی صحیح و منطقی است ؟ آیا هنگامی که شهردار تهران خواهان رفع معضلات اجتماعی است بروز چنین مسائلی خود موجب رشد و افزایش آن در جامعه نمی شود؟ واقعا" این معضلات تا چه زمان و توسط چه گروههایی باید برطرف شود؟
به نظر باید سیاست گذاری کلانی برای شهرهای یزرگ در نظر گرفته شود و از نیروها و سازمانهای دولتی ، خصوصی و NGO ها با تمام قوا برای رفع معضلات استفاده شود و به جای اینکه به معضلات و افراد مبتلا به آن همانند گوی پرتاپ شوند و نداند که مسئول واقعی رفع آن چه سازمانی است همت کنید و با همفکری و جذب نظرات کارشناسان اجتماعی ، طراحی مهندسی اجتماعی صحیح و منطقی نسبت به رفع معضلات انجام دهید.
زیرا آیندگان نیاز به برنامه های حاضر ما دارند تا بتوانند در جامعه ای با ثبات و بدور از معضل یا حتی الامکان کمترین معضلات به زندگی شهری بپردازند و شاهد توسعه اجتماعی و فرهنگی در سطح زندگی شهری و کشورمان باشند.
فرین مهرنگ _ کارشناس ارشد علوم ارتباطات
منبع : هفته نامه فصل نو


همچنین مشاهده کنید