پنجشنبه, ۳۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 18 April, 2024
مجله ویستا

عبور از خط پایان


عبور از خط پایان
۱) ۲۶ سال از آن روز گذشته است، اما انگار همین دیروز بود، ژوئن سال ۱۹۸۲ میلادی. آن روزها بود که نام «ضاحیه» و «خلده» بر سر زبان ها افتاد و روی خروجی تلکس خبرگزاری های آمریکایی و اروپایی رفت. بچه های ضاحیه، دهکده کوچکی در منطقه خلده-جنوب لبنان- در جریان حمله ارتش اسرائیل به کشورشان، با کوکتل مولوتوف که خود ساخته بودند و سلاح سبکی که به طور طبیعی در اختیار داشتند بیش از ۴۰ روز، ارتش کلاسیک و مجهز رژیم اشغالگر قدس را در آن منطقه زمین گیر کرده بودند... بعدها وقتی خبرنگار آسوشیتدپرس در ۶ سپتامبر ۱۹۸۲ - شهریور ۱۳۶۱- به سراغشان رفت و از آنان خواست که خود را معرفی کنند. آنها در پاسخ گفتند «ما پیروان امام خمینی هستیم، مرگ را شهادت می دانیم و از هیچ قدرتی واهمه نداریم»... آسوشیتدپرس در ادامه گزارش سپتامبر ۱۹۸۲ خود آورده بود «روحیه و بینش جوانان ضاحیه را در سراسر جنوب لبنان می توان دید، صور، صیدا، بعلبک و... دست کمی از ضاحیه و خلده ندارند».
حزب الله، همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی در لبنان متولد شده بود و در تابستان آن سال پرهیاهو- ۱۳۶۱.۱۹۸۲- چشمه ای از قدرت آن به نمایش درآمده بود. قدرتی که آن روزها کمتر کسی می توانست عظمت و فراگیری امروز آن را حدس بزند.
۲) نزدیک به یک ماه قبل-۵ اردیبهشت ماه ۲۴.۸۷ آوریل ۲۰۰۸- جرج بوش رئیس جمهور آمریکا که خود را برای سفر به خاورمیانه و شرکت در جشن شصتمین سالگرد اشغال فلسطین آماده می کرد، طی مصاحبه ای از اراده جدی کاخ سفید برای سرکوب حزب الله لبنان خبر داد و برخی از رسانه های آمریکایی و اروپایی، از این پیام بوش با عنوان هدیه ای برای اسرائیل در آستانه سفر وی به فلسطین اشغالی یاد کردند. چند روز بعد، دولت سینیوره در اقدامی غیر منتظره، مسئول امنیتی فرودگاه بیروت را که از طرفداران مقاومت لبنان بود، عزل کرد و شبکه مخابراتی حزب الله را غیر قانونی اعلام کرد. این اقدام گروه ۱۴ مارس که دولت غیر قانونی لبنان را در اختیار دارند با اعتراض همراه با هشدار جدی مقاومت لبنان به رهبری سیدحسن نصرالله روبرو شد و در همان حال، کاخ سفید با تأکید بر پشتیبانی همه جانبه خود از دولت سینیوره، اعلام کرد که ناو آمریکایی «کول» به سوی سواحل لبنان در حرکت است! از سوی دیگر سیدحسن نصرالله، مانند همیشه، فارغ از تهدیدها و رجزخوانی های آمریکا، چند روزی به دولت سینیوره مهلت داد تا تصمیم خود در عزل فرمانده امنیتی فرودگاه بیروت و اعلام غیر قانونی بودن شبکه مخابراتی حزب الله را پس بگیرد و هنگامی که اصرار دولت سینیوره و پشتگرمی گروه ۱۴ مارس به حمایت همه جانبه آمریکا را مشاهده کرد در اقدامی برق آسا و حسابشده - که به گفته «مایکل هادسن» مدیر مرکز مطالعات عرب معاصر در آمریکا، درک چگونگی آن به آسانی ممکن نیست- تمامی مراکز تحت اختیار گروه ۱۴ مارس و رهبران آن در بیروت را تسخیر کرد. در پی این حرکت برق آسا که برای گروه ۱۴ مارس و آمریکا غیر قابل تصور بود و از نفوذ مردمی گسترده و عمیق مقاومت در لبنان حکایت می کرد، بار دیگر و برای چندمین بار بعد از جنگ ۳۳ روزه، کفه مناقشات لبنان به نفع حزب الله و مقاومت سنگین تر شد. حرکت مقاومت به اندازه ای برای آمریکا و اسرائیل غیرمنتظره بود، که اسرائیل به نیرو های خود آماده باش کامل داد. برخی از سران ۱۴ مارس از بیروت گریختند، دولت سینیوره که تا چند ساعت پیش با تکیه بر حمایت آمریکا علیه مقاومت رجز می خواند، ناچار به تسلیم در برابر خواسته های مقاومت شد و تصمیم چند روز پیش خود را لغو کرد و به نوشته روزنامه لبنانی الاخبار، شماری از مأموران برجسته اطلاعاتی «سیا» و «موساد» که برای مدیریت ماجرا به بیروت آمده و در سفارت آمریکا به سر می بردند، با ایجاد یک پل هوایی میان بیروت و قبرس، خاک لبنان را ترک کردند و...
گفتنی است که «ولید جنبلاط» رهبر یکی از گروههای ۱۴ مارس -حزب سوسیالیست ترقیخواه لبنان!- که وابستگی غیر قابل انکاری به آمریکا و رژیم صهیونیستی دارد و بعد از اقدام برق آسای مقاومت از بیروت گریخته بود، طی مصاحبه ای، وعده حمایت آمریکا از گروه ۱۴ مارس را به تمسخرگرفته و با اشاره به اعزام رزمناو آمریکایی کول به سواحل لبنان، گفته بود «ظاهراً آمریکا رزمناو کول را برای نجات ما از لبنان فرستاده بود نه برای حمایت از ما در لبنان»!
۳) در پی پیروزی برق آسای مقاومت که به نوشته روزنامه لبنانی الاخبار، قبل از آن که ضربه کاری مقاومت به گروه ۱۴ مارس باشد، «سیلی محکم حزب الله به آمریکا بود»، خواسته های پیشین مقاومت که طی نزدیک به ۱۸ ماه گذشته- بعد از پیروزی حزب الله در جنگ ۳۳روزه- همواره با کارشکنی و فرصت سوزی دولت آمریکایی سینیوره روبرو شده و بر زمین مانده بود، بار دیگر در کانون توجه جدی مردم لبنان و ملت های مسلمان منطقه قرار گرفت، چرا که رخدادها و پیروزی های پی درپی حزب الله طی چند سال اخیر نشان داده بود مقاومت لبنان و در رأس آن حزب الله، دیگر یک گروه و یا حزب سیاسی در کنار سایر گروهها و احزاب سیاسی و قومی لبنان نیست، بلکه به نوشته روزنامه اسرائیلی «معاریو»- و به مصداق، فضل آن است که دشمن به آن اعتراف کند- «حزب الله نشان داده است که یک جنبش مردمی است و قدرت خود را از مردم کشورش که به آن اعتماد و اعتقاد کامل دارند کسب کرده است».
اجلاس دوحه با حضور وزیران خارجه کشورهای عربی، نمایندگان مقاومت و گروه ۱۴ مارس و به ریاست قطر، در این حال و هوا شکل گرفت. به بیان دیگر، اجلاس دوحه از ابتدا نیز، غیر از تن دادن به خواسته های چندگانه مقاومت چاره ای نداشت. این نگاه، شاید تعجب آور باشد ولی شواهد و قرائن موجود، به وضوح نشان داده بودند مناقشات لبنان در بستری جریان دارد که تقویت روزافزون حزب الله و تضعیف و فرسایش تدریجی گروه آمریکایی ۱۴مارس نتیجه قطعی و قابل پیش بینی آن است. از این روی، ضمن ارج نهادن به تلاش اجلاس دوحه، می توان گفت؛ وزرای خارجه کشورهای عربی- یا اکثر آنها- در جریان برپایی این اجلاس، قبل از آن که در پی امتیاز دادن به حزب الله باشند، به دنبال آن بودند تاجایگاه گروه ۱۴ مارس را در فرمول قدرت لبنان حفظ کنند. جایگاهی که طی چند سال اخیر به سمت صفر میل کرده بود و ادامه روند موجود می توانست بر سرعت این حرکت فرسایشی بیفزاید. بنابراین پیروزی مقاومت در اجلاس دوحه را باید در تثبیت و اعتراف به قدرت حزب الله دانست، نه امتیازی که این اجلاس به مقاومت داده است. دقیقاً به همین علت است که گروه ۱۴ مارس علی رغم سنگ اندازی های دو ساله، چاره ای جز تن دادن به نتیجه اجلاس دوحه نداشت. اگرچه سنگ اندازی های بعدی نیز چندان دور از انتظار نیست و البته بازهم بی نتیجه.
۴) در اجلاس دوحه، خواسته های اصلی مقاومت یعنی، تشکیل دولت وحدت ملی، ریاست جمهوری میشل سلیمان، در اختیار داشتن ۱۱ کرسی از مجموع ۳۰ کرسی وزارت در دولت لبنان که با اختصاص این ۱۱کرسی- ثلث ضامن- مقاومت می تواند هر یک از مصوبات دولت را که به نفع مردم لبنان نیست، وتو کند، زیرا مصوبات دولت لبنان با دوسوم آرای وزیران عضو کابینه رسمیت می یابد و بالاخره قانون انتخابات که اجلاس دوحه، نهایتاً با طرح نهایی حزب الله موسوم به «طرح میشل عون» -طرح انتخاباتی ۱۹۶۰ دوران سلیمان فرنچیه- موافقت کرد. گفتنی است مردم لبنان به هنگام برپایی اجلاس دوحه، در خیابان های بیروت و چند شهر دیگر این کشور دست به تظاهرات زده و پلاکاردهایی با خود حمل می کردند که روی آن این جمله خطاب به مذاکره کنندگان لبنانی اجلاس دوحه نقش بسته بود «اگر به توافق نرسیدید، برنگردید» و محافل سیاسی و رسانه های خبری با اشاره به هویت تظاهرکنندگان که طرفداران مقاومت لبنان بودند، مضمون این پلاکاردها را اولتیماتوم به گروه ۱۴ مارس ارزیابی می کردند.
۵) و اما، اصلی ترین و بزرگترین دستاورد اجلاس دوحه که بهتر است این اجلاس را فقط بستر و کانون نمایش آن بدانیم -و نه پدیدآورنده آن- «عبور حزب الله از خط پایان» بود. حزب الله طی چند سال گذشته و در کوران حوادث لبنان، با ایمان، شجاعت، اخلاص، مردم دوستی، ایثار برای حفظ استقلال لبنان و دفاع جانانه از تمامی مردم وطنش از قومیت ها و مذاهب پراکنده لبنان، یک «ملت» ساخته و این نقطه های پراکنده را که سالهای متمادی- بعد از فروپاشی دولت عثمانی و تشکیل کشور لبنان- همواره دستاویزی برای اختلاف افکنی و سوءاستفاده قدرت های استکباری بوده است، به یک «خط واحد» تبدیل کرده و نشان داده است که آرامش و استقلال لبنان تنها در سایه وحدت ملی و عبور از خط کشی های جعلی و ساخته و پرداخته نظام سلطه جهانی امکان پذیر است. اجلاس دوحه هرچه بود و شرکت کنندگان در این اجلاس هر انگیزه ای داشتند، چاره ای جز تاکید بر تبدیل مقاومت به ملت یکپارچه لبنان نداشتند. حزب الله و رهبر بزرگوار، انقلابی و فداکار آن سیدحسن نصرالله، در مسابقه ای که دقیقاً بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با حضور مقاومت از یکسو و جریانات وابسته به قدرت های بیرونی، از سوی دیگر آغاز شده بود، حریف وابسته را علی رغم تمامی حمایت های خارجی که از آن برخوردار بود، پشت سرگذاشت و ضمن آن که در مسیر حرکت خود، همه روزه خیل عظیمی از مردم لبنان با گرایش های قومی و مذهبی متفاوت را از گروههای سیاسی وابسته و یا غافل جداکرده و به مقاومت پیوند می زد، نهایتاً در اجلاس دوحه از خط پایان گذشت. تبدیل «مقاومت» به «ملت» اصلی ترین و عظیم ترین دستاوردی است که مردم لبنان در پیوند با حزب الله به دست آورده اند و بدیهی است که از این پس، جریاناتی که با مقاومت سرمخالفت دارند، در حلقه «اپوزسیون» ملت لبنان تلقی می شوند. این جا به جایی که باید آن را بازگشت لبنان به هویت اصلی خود دانست، اگرچه مانند هر حرکت فراگیر مردمی دیگر می تواند با سنگ اندازی هایی از سوی قدرت های استکباری روبرو شود ولی کدام حاکمیت مردمی است که با یک یا چند گروه اپوزسیون روبرو نباشد؟!
۶) بعد از اعلام نتیجه اجلاس دوحه، برخی از مقامات آمریکایی از جمله زلمای خلیل زاد نماینده افغانی تبار آمریکا در سازمان ملل متحد، از تصمیم آمریکا برای صدور قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل علیه حزب الله لبنان خبر دادند که با توجه به تحول یاد شده در لبنان و تبدیل مقاومت به «ملت»، نه فقط قطعنامه های قبلی شورای امنیت سازمان ملل از جمله قطعنامه ۱۷۰۱ دربار ه خلع سلاح حزب الله فاقد وجاهت قانونی است، بلکه این شورا مطابق تفسیر ماده ۵۱ از فصل هفتم منشور سازمان ملل، حق دخالت در امور داخلی کشورها را ندارد و از سوی دیگر، دعوت دولت سینیوره از کشورهای خارجی نظیر آمریکا برای حمایت از این دولت در برابر مقاومت نیز غیرقانونی است چرا که اگر هم آمریکا حاکمیت «مقاومت» بر لبنان و تبدیل آن به «ملت» را نپذیرد- که این عدم پذیرش با مفاد فصل دوم منشور سازمان ملل مغایرت دارد- ورودش به مناقشه لبنان از آن روی که این مناقشه در صورت بروز و تداوم، یک مناقشه داخلی تلقی می شود و نه مناقشه میان دولت و یک جریان اپوزسیون، آمریکا و هیچ کشور خارجی دیگری به استناد اصل «عدم مداخله قدرتهای خارجی در امور داخلی کشورها» -اعلامیه غیرقانونی بودن مداخله در امور داخلی کشورها مصوب ۱۹۶۵ وین- حق دخالت و حمایت از یک سوی این مناقشه- البته احتمالی- را نخواهد داشت.
گفتنی است که در بند ۲ از ماده ۴ منشور سازمان ملل تصریح شده است «کشورهای عضوسازمان ملل حق اقدام نظامی علیه تمامیت ارضی یا استقلال سیاسی دولت های دیگر را ندارند» و در ذیل همین ماده آمده است؛«امور کشورهای عضو ملل متحد توسط خود مردم آن کشورها و مطابق ساز وکار قانونی آن اداره می شود و هرگونه مداخله و استفاده از زور توسط کشورهای دیگر مشمول بند ۲ ماده ۴ بوده و ممنوع می باشد.» هرچند که حزب الله-بخوانید ملت لبنان- قطعنامه های قبلی شورای امنیت سازمان ملل با موضوع خلع سلاح حزب الله را هم به دلیل غیرقانونی بودن آن نپذیرفته بود.
حسین شریعتمداری
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید