پنجشنبه, ۳۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 18 April, 2024
مجله ویستا

غرب وامدار اسلام و ایران


غرب وامدار اسلام و ایران
مردمان غرب، اصطلاح Orient (سرزمین خورشید) را به منظور پاسخگویی به صدر خیال و ناکجاآباد به کار برده و می برند که آرزوها، رویاها و خواست های خویش را در سرزمینی افسانه ای و رویایی می جویند و اینها در اصلاح اورینت (Orient) تمام نما و جمع است، مخصوصا وقتی یک اروپایی به شرق می اندیشد، نوعی احساس جست وجوی تاثیرات ریشه دار بر حیات خود را تصویر می نماید و اگر فرضیه ناخودآگاه جمعی، محققانه از مرحله قضیه تجربی مرتبه ای بالاتر رود، به نظریه و از آن برتر به قانونمندی علمی برسد؛ در این صورت می توان با اعتماد و اطمینان گفت که اصطلاح فوق از ده ها هزار سال قبل، تدریجا مردمان غیرمتمدن و بعد مدنی غرب و اروپا را تحت تاثیر قرار داده و طی مراحلی از خودآگاه به ناخودآگاه و از ناخودآگاه به خودآگاه بدل شده، یعنی وقتی که مستقیما از یافته های فلسفی، علمی، فنی و معرفتی بهره می برده، ناخودآگاه به طرز وصف ناپذیری به خودآگاه تغییر موضع می داده و باروری ذهنی ـ فکری و علمی را دایم التزاید می نموده است.
از جانب دیگر اگر محققانه بنگریم، مردمان غرب و اروپا، به شرق، اسلام و ایران، بیش از سایر نقاط کره ارض کشش و گرایش نشان داده اند. اعم از سیاحان، بازرگانان و باستان شناسان گرفته تا شرق شناسان(مستشرقین) قرون اخیر؛ در این راه چنان عطش سیری ناپذیر داشته اند که هر قدر دریافتن آثار و ردپای تاریخ و تمدن فرهنگ کهن موفق می شدند، بر بی تابی شان نسبت به شناخت بیشتر افزوده می شد.
به هر حال، شرق شناسی در غرب و اروپا جایگاهی والا دارد و تعمیق آن در روح و روان، پایان ناپذیر می نماید.
به عنوان مثال، از دیدگاه یونگی، در بحث مفهوم و طرز تلقی اجتماعی و روانشناسی اجتماعی مربوط به رابطه جامعه و فرهنگ، وقتی به هفت پیکر نظامی گنجوی نگاه کنیم و آن را با امور مرتبط در شرق و سپس غرب و اروپا (یونان باستان) مورد مقایسه قرار دهیم، آنگاه ساختار درونی هفت پیکر بسیار عمیق تر به نظر خواهد آمد؛ به ویژه از حیث سیر رویدادها، ساختار بیرونی بر پایه عدد هفت(۷) در ارتباط با مفاهیم کهن شناسی، منشاها و گونه های ابتدایی احساس، عواطف، تخیلات و ذهنیات که بر دوش خود سمبل (نماد) های مختلفی را حمل کرده اند و لایه ای از ناخودآگاه جمعی، تعلقات غیرمادی را در خود نهفته دارند که از گذشته های دیرین نسل به نسل نقل گذشته و گهگاه خودآگاهی های فردی و گروهی برفراز بستر ناخودآگاه جمعی به صور و انحاء متفاوت بروز می کنند.
به اصطلاح با نوعی پندارهای آغازین رسوب شده، در جامعه های شرقی، مشابهت هایی را به ثبوت می رسانند و اگر کسی نسبت به این جنبه ارکه تیپ ( ارکی تایپ) در مشرق زمین وقوف نداشته باشد و در غرب باستان با جلوه هایی از این امور آشنا شود و بعد در مشرق زمین با آثاری چون هفت پیکر نظامی مواجه گردد، گمان خواهد کرد که اینها از مبانی متفاوت ظهور نموده اند یا این که امثال نظامی از اثرات اساطیر و افسانه های یونان باستان استفاده کرده اند، شک نیست که گونه های ابتدایی یا نوع آغازنده بعضا در خواب و رویاهای بی واسطه رو می شوند و اسباب دیدن خواب های عجیب و غریب و به دور از قرائن و واقعیت های زندگی روزمره هستند.
در هر صورت این قبیل تلقی های سمبلیک، ظاهرا میراث روانی مشترکی بین نوع بشر به شمار می آید که طی سفر خویشتن یابی پدید آمده است؛ بررسی یکپارچه درونی هفت پیکر، در اصل و اساس بخش ناخودآگاه جمعی مردمان شرق را بیان می کند و چون قدمت آن در آسیا بسی بیش از اروپاست، لذا آنچه در اروپا راجع به اهمیت نقوش دایره، عدد هفت (۷) که مفهوم پیروزی و جاودانگی را در خود دارد و ترکیب کمال یافته آمیزش مثلث و مربع را می نمایاند، از مبادی شرق به سایر نقاط رخنه کرده اند؛ نکته مهم تر اینکه در شرق تن و روان چه از لحاظ نمادین و چه از حیث واقع به هم مرتبط و متحدند، سپس به جنبه کامل تر آن در خاورمیانه و ایران ( چه قبل و چه بعد از اسلام)، در کسوت تاثیر و تاثر و رابطه های عقل و ایمان، ماده و معنا و دنیا و عقبا برمی خوریم که هم در دوره اول تعالی تمدن، فرهنگ، معرفت، علم و دانایی، تحت عنوان فرهنگ و تمدن درخشان عالم اسلام و ایران عظمت و کارآمدی خود را به نحو آشکار و جهان شمول در می آورد و بعد چنانکه خواهیم دید تمدن و فرهنگ یونان باستان، در اواخر قرون وسطی و رنسانس، نیروی تحرک بخش برای اروپاییان عقب مانده ( حدود هزار سال قرون وسطی) می شود تا جایی که از این دوره به بعد با جهش هایی پی در پی به ویژه در امور مادی، هیچ گونه وقفه ای را تحمل نمی کند و بر فزون طلبی دایم التزاید خود دامن می زند، برای این منظور و تامین بیشتر آن به استعمارگری می پردازد و در این جهت به رقابت های خشن تا قلمرو جنگ های برون مرزی و جنگ های جهانی اول و دوم پیشی می تازد.
مفید و موثرترین یافته در این راه این است که بتوان تعداد فراوانی از اساطیر هم مایه که از مراحل مختلف زمانی و مکانی عبور کرده اند و با یکدیگر مقارنه داده شوند و بررسی تطبیقی گردند تا با متمایز نمودن مشترکان از ممیزات بتوان نظریه های علمی ـ پژوهشی برتر از آنچه که تاکنون وجود داشته کشف کرد و ابراز داشت.
از شرق، خاورمیانه و ایران و تاثیرات آن در یونان باستان و روم هر قدر لازم باشد می توان شواهد علمی - پژوهشی ارایه داد. به هر حال خاورمیانه و ایران یکی از اقالیم هفتگانه جهان بود. اقمیمی که از منبع تراوش های ذهنی و عینی بسیار برای سایر اقالیم محسوب شده است. متون کهن و آثار باستانی مصون مانده از آسیب ها و نابودی ها و ویرانگری های طبیعی، سیاسی- نظامی و غیره نشان می دهند که تولید های معنوی و مادی، گزارش های مربوط به زبان و فرهنگ، حتی نحوه و روابط زبان با سایر مباحث علمی ـ مفهومی، دارای شکل ها و محتواهایی بوده که می توانست الگو و مبادی نویسی برای نحو و امور دیگر زمان های بعد و جامعه های دیگر فراهم آورد. هرچند ساخت فکری جدید با ساخت فکری ایام باستان فرق نمی کند.
زبان، ابزار اندیشه و جایگاه رسوب اندیشه های اسطوره ای تاریخی و تبلور تمدن و فرهنگ و پیراستگی مستمر آنهاست و به اصطلاح در کلیه اجزا و عناصر آن اسناد تاریخی فراوان ثبت و ضبط است.
پس از ظهور و ورود اسلام و گسترش آن تاریخ نگاری از اسلام مداری به سایر مدارات تسری پیدا می کند؛ از جمله در برابر تعصبات نژادی قوم عرب و برتری طلبی قبیله ای نوعی تاریخ نگاری ایران مدار شکل می گیرد و از خلال آن، گذشته آرمانی با مدینه فاضله آینده نگر پیوند می خورد و سپس با رواج پارسی نگاری و گزینش اسطوره ها و خاطره های دیرین که مبنای بسیاری از اسطوره ها و خاطره های باستانی اروپایی بود، موالید نویسی از فرهنگ، زبان و معارف ظهور می کنند.
در برتری طلبی نژادی هم عنصر عرب مقصر بود و هم عنصر ایرانی و هم عنصر بیگانه که واکنشی چنین داشت.
برای مثال ابوالحسن عامری در مقابل غرورهای نا به جای عرب، به برتری نژاد ایرانی پای فشرده و میرزا آقاخان کرمانی، در عصر قاجار و یورش افکار غربی از به عاریت گرفتن لباس ایرانی توسط اروپاییان سخن گفت و گاهی هم لباس های نظامی ایران در جنگ با روس ها را برگرفته از نقش ها و کتیبه های تخت جمشید دانستند تا عطش ملی ایرانیان زیان دیده از روس ها را فرو بنشانند و در هر حال خواستند نظم جدید (NEW ORDER) را به ایران پیش از اسلام ارتباط بدهند.
در این میان به جای واقع نگری و حکمیت واقع بینانه، در معدودی موارد ستون غلو آمیز رواج می یابد.
مهم ترین مباحثی که از اسلام، حکمت ها و دانش های ممالک اسلامی به اروپا رفت، مساله توجه به عقلانیت به موازات ایمان بود. تا قبل از این زمان بنابر اقتدار یک سویه کلیسای کاتولیک، مردمان اروپا راهی جز ایمان صرف و غالبا کورکورانه نمی شناختند و حسب دستور و خودکامگی مراکز اصلی کلیسایی طرح مباحث عقلی، تامل، تفکر، تعبیر و تفسیر و به طور کلی پویایی ذهن و شکوفایی بستر علم و عقل یعنی خرد، به کلی ممنوع بود!
در این میان برخی پیروان اسکولاستیک مخفیانه می کوشیدند تا علم، عقل و ایمان را با دین مسیحیت ساز گار کنند؛ ولی اکثریت در هر بخشی به نوشته های کتبا مقدس و تعلیمات کلیسا استناد می کردند.
در اسکولاستیک از فلسفه و استدلال در جهت اثبات مسایل دینی بهره می گرفتند و دین خود یک گام بزرگ برای رهایی از عقیم کردن فکر بود. به دستور کلیسا برای این که همگان و عامه چندان وارد بحث نشوند و یا اسکولاستیک همه جایی نگردد، مقرر شد که مدارس و مکاتب آن در مکاتب و دیرها برگزار شوند تا هم منظور فوق تامین گردد و هم افراد بالقوه خطرناک دقیق تر شناسایی گردند!
فلسفه در عالم اسلام در مقایسه با فلسفه یونانی، بیشتر با دیانت مناسبت و موافقت دارد؛ حمله شارعان متعصب به فلسفه هم با روح اسلام(عقل و ایمان؛ دنیا و عقبا) تا حدی منافات داشت و هم نوعی شقه کردن و دو پاره نمودن ساختار و بنیاد دیانت بود که سعی داشتند شقه و پاره عقلمی را به کلی ناپدید سازند و تعبیراتی عقلانیت تعلیم دهند.
فارابی جدایی سیاست از دیانت و حتی فلسفه را نمی پذیرد و میان دین و فلسفه به اتحاد معتقد است و اصول دین را بر حکمت نظری و فروغ آن را بر حکمت علمی تطبیق می دهد.
در نهایت، اسکولاستیک که کاملا بر پایه و مایه فلسفه اسلامی شکل و محتوا گرفته بود، موجب شد تا در جوار ایمان صرف، کتب منطق ارسطو در دیرها و کلیساها به بحث گذاشته شود، ذکر باریک اندیشی قوت گیرد و بستر پدیدار شدن رنسانس (نورایی) هموار گردد؛ اما چون کلیسای کاتولیک در اوج قدرت، راه های آشتی، سازگاری و هماهنگی را مسدود کرده بود و با خشونت و خونریزی ادامه حیات می داد، لذا در رنسانس ( نورایی) و پس از آن نه تنها عقل فلسفی از اقتدار ساقط شده، بلکه ایمان و تکتازی های آن به کلی و به تدریج از میان رفت؛ به ویژه پس از انقلاب فرانسه (۱۷۸۹.م) کلیسا به موازات طبقات اشراف و سنتی دیگر در ضعیف ترین موضع قرار گرفت و خلاء دینی معنوی در اروپا و امریکا تا حدودی بسیار عمومیت و جامعیت یافت و تثبیت گردید و پاره ای کوشش ها مانند دینی نمودن جامعه شناسی توسط اگوست کنت و پندارهای وی و بعد اگزیستاسینالیسم و غیره نتوانستند عرصه ای را به خود تخصیص دهند و کلیسای تقویت شده بعدی نیز هرگز نتوانست خلاءهای معنوی غرب و اروپا را پر کند.
انسان مداری خاص و عام افراطی و معتدل نیز قادر نشد به سرخوردگی های انسان غربی از خشونت های قرون وسطایی و دور شدن از معنویت، پاسخی حقیقی و جامع الاطراف بدهد. اشتباه بزرگ کلیسای کاتولیک در نورایی(رنسانس) این بود که به مطالب ابراز شده توسط دو کشیش جوان معترض به نام های لوتر و کالون که خود مطابقت عمیقی نسبت به تمدن، فرهنگ، معارف و علوم عالم اسلام، اسلامی و شرقی و خاورمیانه و ایران داشتند نه تنها اعتنا نکرد بلکه برضد آنان و پیروانشان شمشیر کشید که حاصل آن هم تضعیف خود بود و هم به بیراهه کشاندن معترضین بود.
دکتر محمد آراسته خو
منبع: وامداری غرب نسبت به شرق به ویژه اسلام ایران(در حوزه علم، معرفت و دانایی)
پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
منبع : روزنامه جوان


همچنین مشاهده کنید