پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


خواندن بدون عرق ریزان روح


خواندن بدون عرق ریزان روح
وقتی «کافه پری دریایی» را به عنوان نخستین مجموعه داستان منتشر شده در سال جاری خواندم، بی درنگ پیام کوتاهی برای میترا الیاتی ارسال کردم با این مضمون که کتاب دومت را خواندم. چیز دیگری به ذهنم نرسید که به این عبارت کوتاه اضافه کنم. چند ساعتی بعد جواب پیام کوتاهم رسید که مثلاً ممنون و امید که خسته نشده باشی. پاسخ میترا الیاتی ناگهان جرقه یی برای چگونگی تحلیل مجموعه دومش در ذهنم زد.
بی مقدمه این پاسخ را برایش ارسال کردم که اتفاقاً فکر کنم تنها مشکل داستان هایت این است که خواننده اش را خسته نمی کند. می شد عبارت دیگری نیز همراهش کرد تا توضیحی باشد برای خواننده یی که از خواندن داستان های «کافه پری دریایی» خسته نمی شود.
نمی دانم این پیام چه حسی را برای خواننده مورد نظرم به همراه آورد اما برای من مجالی دیگر برای تحلیل این مجموعه فراهم آورد تا پرسشی را مطرح کنم که آیا اساساً آنچه درباره «کافه پری دریایی» گفته ام را باید به عنوان امتیاز آن به حساب آورد یا ناشی از مشکلی اساسی تر با این مجموعه و داستان هایی از این دست است.؟
وقتی از لذت داستان حرف به میان می آوریم، آیا این بخش مهم از خواندن همیشه به سادگی امکان پذیر است، یا اینکه خواندن داستان خوب مانند نوشتن داستان خوب، همراه با عرق ریزان روحی است؟ اینکه نویسنده داستان های به اصطلاح خوشخوان و به دور از هرگونه پیچیدگی و لایه های زیرین در هنگام نوشتن دچار عرق ریزی روحی می شود یا نه، بحثی است که اثبات یا نفی آن به خود نویسنده اثر برمی گردد. بنابراین با این وجه قضیه کاری نداریم و آن را واگذار می کنیم به مصاحبه گری که اگر هنگام برخورد با نویسنده دارای هوش و ذکاوت باشد، این پرسش مهم را مطرح خواهد کرد.
داستان های مجموعه« کافه پری دریایی» به شدت ساده و بر کلیشه استوار است. کلیشه ها البته گاه توانسته اند اساس خلق آثاری شاهکار و ماندگار قرار بگیرند. نوع برخوردی که مولف اثر در برخورد با یک کلیشه دارد، از اهمیت زیادی برخوردار است.«نامه به یک دوست قدیمی» برای روشن تر شدن بحث، نمونه خوبی می تواند باشد.
شکل و محتوای داستان مورد نظر، بارها دستمایه خلق آثار قابل تاملی شده است، تمامی این داستان ها نیز رویکردی نو و بکر به شکل و تم تکراری آن داشته اند. نمونه دم دستی و جدیدش شاید همان داستان «شب های چهارشنبه» آذردخت بهرامی باشد که به جهت نوع اجرایش مورد توجه قرار گرفت و حتی مجموعه یی با وجود داستان هایی متوسط را در کانون توجه قرار داد. شاید اساسی ترین مشکلی که مجموعه «کافه پری دریایی» دارد، عدم وجود ایده های بکر و خامدستی نوع اجرا باشد.
ایده های داستان های الیاتی در نیمه اول دهه ۸۰ به شدت دستمایه نوشتن داستان های بی شماری قرار گرفت که از اتفاق برخی از آنها در زمره داستان های خوب ما در دهه هشتاد محسوب می شود. واقعیت امر این است که حتی اگر اجرای الیاتی به لحاظ داستان نویسی بی عیب و نقص باشد، اما چیز زیادی به ادبیات داستانی ما اضافه نمی کند. زبان شسته و رفته و دیالوگ های جاندار مجموعه قربانی عدم خلاقیت در پرداخت داستان ها شده است. بحث بر سر این است که وقتی به سراغ کلیشه می رویم، داستان مان باید برخوردار از شگرد و ترفندی باشد که اصل کلیشه بودن را از یادمان ببرد و با جزییاتی جدید، تصویری بکر به تصویرهای به یادماندنی ذهن مان اضافه کند. تک داستان «کافه پری دریایی» نقبی به بخشی از تاریخ سیاسی ماست، اما نویسنده، فراموش می کند این خاطره بارها در داستان های ما دستمایه نوشتن قرار گرفته و باقی ماندن داستان در حد خاطره و نوستالژی نمی تواند، حادثه یی را دوباره در ذهن و یاد ما بازسازی کند و منجر به لذتی ناشی از کشف دوباره شود. به راستی، کدام یک از داستان های مجموعه «کافه پری دریایی» می تواند منجر به لذتی ناشی از کشفی باشد که مخاطب را به شهود برساند و بخشی از هستی را با لایه های درونی اش به نمایش بگذارد. با توجه به همین مولفه هاست که مجموعه دوم میترا الیاتی هرچند زبانی بی عیب و نقص داشته باشد و هر چقدر در خلق شخصیت هایی باورپذیر توانا باشد به همان دلیل ساده عمیق نبودن شان چیزی کم دارند. نویسنده «کافه پری دریایی» یا طرفداران مجموعه هایی از این دست می توانند با ایمان کافی و وافر از خوشخوان بودن و سادگی زبان داستان ها در مقام دفاع برآیند، اما یادشان باشد که این نقد، منکر مولفه های موفق و امتیازهای قابل تحسین آن نیست، بلکه طرح پرسشی درباره چیستی داستان های خوب است. بنابراین در پاسخ به آن، لطفاً از این مولفه ها یاد نکنید.
حسن محمودی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید