پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا

نشانه های پیری و احتضار رژیم صهیونیستی


نشانه های پیری و احتضار رژیم صهیونیستی
۱۴ مه ۲۰۰۸ برابر با بیست وپنجم اردیبهشت ،۱۳۸۷ شصتمین سال تشکیل رژیم جعلی اسرائیل در سرزمین مقدس فلسطین و اشغال این کشور بود. در همین راستا مسئولان رژیم صهیونیستی با دعوت از برخی رؤسای کشورها و شخصیت های سیاسی جهان، سعی نمودند جشن شصتمین سال تأسیس دولت صهیونیستی را برپا نمایند تا از رهگذر آن، از یک سو شکست های متحمل شده در برابر مقاومت اسلامی لبنان و فلسطین را تحت الشعاع قرار داده و از سویی دیگر سرپوشی بر مشکلات و چالش های درونی خود نهاده باشند. در میان هیاهوی ناشی از جشن مذکور یک واقعیت بیش از پیش نمایان شد و آن، فرا رسیدن دوران پیری رژیم جعلی اسرائیل و ظهور علائم احتضار آن می باشد.
در این نوشتار ضمن بررسی روند شکل گیری و ظهور این غده سرطانی، به عوامل افول آن پرداخته می شود.
● پیروزی انقلاب اسلامی ایران، آغازی بر یک پایان
رژیم اشغالگر قدس که سعی داشت از طریق فرایند سازش مصر با خود و قرارداد «کمپ دیوید» وارد ژئوپلتیک منطقه شده و موجودیت خود را رسماً به کشورهای عربی تحمیل کند، با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران به یکباره در برابر تحولات پیش بینی نشده و شگرفی قرار گرفت. این تحولات عبارت بودند از:
۱) سقوط پایگاه منطقه ای آمریکا و غرب در ایران که ایفاگر نقش چکش تعادل امنیتی و نظامی برای اسرائیل در عقبه اعراب بود.
۲) انقلاب اسلامی باعث بازیابی هویت دینی مسلمانان و شکل گیری بیداری اسلام در منطقه شد.
۳) انقلاب اسلامی آرمان «آزادی قدس» را که یک آرمان عربی و در حال استحاله شدن بود، به آرمانی اسلامی و مورد توجه مسلمانان تبدیل کرد.
● آغاز دوران افول رژیم صهیونیستی
پیروزی انقلاب اسلامی و بازیابی هویت دینی، توسعه طلبی و قدرت یابی اسرائیل را مهار کرد و دوران توقف و ایستایی این رژیم جعلی آغاز شد. «بیداری اسلامی» بسیار فراتر از «ناسیونالیسم عربی» عمل کرد و بسیج نیروها را برای عملیاتی کردن رهیافت مقاومت اسلامی امکان پذیر ساخت. شکل گیری نوین مقاومت اسلامی و مهار قدرت طلبی رژیم صهیونیستی از یک سو و وارد آمدن ضربات پی در پی به پیکره این رژیم از سوی دیگر، گفتمان «حفظ محور» و «پساصهیونیسم» را در اسرائیل به منصه ظهور رسانید. گفتمان مذکور برخلاف آرمان های صهیونیسم که بر تقدس سرزمین های باستانی شرق بیت المقدس و کرانه باختری و الحاق آنان به اسرائیل تأکید داشت و آنها را زادگاه دو قوم کهن یهودی یعنی «یهودا» و «سامرا» می دانست، بر عقب نشینی نیروهای رژیم صهیونیستی از سرزمین های اشغالی و واگذاری کرانه باختری به فلسطینی ها اصرار ورزید. شکل گیری گفتمان «حفظ محور» و «پساصهیونیسم» چالش بزرگی را در درون رژیم صهیونیستی به وجود آورد. به گونه ای که در رقابت های انتخاباتی سال ۱۹۹۲ «اسحاق رابین» تأکید کرد که هرگز نمی گذارد بر سر «یهودا» و «سامرا» (کرانه باختری) معامله صورت پذیرد. در همین راستا «شیمون پرز» تصریح کرد: «ما اسرائیلی ها مردمان همیشه غمگینی هستیم. اکنون در حالی که در آن سوی مرزها، مردم لبنان جشن گرفته و شادمان پیروزی هستند، ما سوگوار شکست هستیم.» دوران افول رژیم نژادپرست اسرائیل سیر صعودی خود را طی کرد و ابتدا در سال ۲۰۰۴ اسرای لبنانی و فلسطینی با چند جسد اسرائیلی مبادله شدند که این موضوع یک موفقیت بزرگ برای حزب الله و رهبری آن بود و سپس در سال ۲۰۰۵ صهیونیست ها مجبور به عقب نشینی یک طرفه از غزه شدند.
● تدارک جنگ بزرگ
افراطیون صهیونیست که عملکرد گفتمان «حفظ محور» و «پساصهیونیسم» را بر نمی تابیدند و بشدت نگران قدرتمند شدن مقاومت اسلامی در لبنان و سرزمین های اشغالی بودند، پس از به قدرت رسیدن حماس در غزه در سال ۲۰۰۶ درصدد تدارک جنگ بزرگ برآمدند.
آنان با استفاده از قدرت تصمیم سازی لابی صهیونیسم در آمریکا و مجامع بین المللی، مقدمات اقدام نظامی سنگین علیه مقاومت اسلامی فلسطین و لبنان را فراهم کردند تا از یک سو گفتمان «پساصهیونیسم» را به عنوان یک چالش درونی مهار کرده و از سوی دیگر با از بین بردن مقاومت اسلامی، از افول بیشتر جلوگیری کرده و بازگشت مجدد به آرمان گرایی صهیونیسم و قدرت یابی اسرائیل را عملیاتی کنند. عقب نشینی اسرائیل از جنوب لبنان در سال ۲۰۰۰ را می توان یکی از نقاط عطف دوران افول رژیم صهیونیستی ذکر کرد.
● آغاز دوران پیری و احتضار رژیم صهیونیستی
عملیات پیشدستانه مقاومت اسلامی لبنان و فلسطین، برنامه ریزی افراطیون صهیونیست و لابی پرقدرت و بانفوذ صهیونیست را دچار اختلاف و از هم پاشیدگی کرد. جنگ ژوئیه ،۲۰۰۶ ششمین جنگ رژیم صهیونیستی بود و بر خلاف جنگ های گذشته (۱۹۴۸ ، ۱۹۵۶ ، ۱۹۶۷ و ۱۹۸۲) که اسرائیل ابتکار عمل، تعیین زمان، آغاز و پایان جنگ را در اختیار داشت، در جنگ ۲۰۰۶ ابتکار عمل در اختیار رژیم اشغالگر قدس نبود و میدان جنگ را هم او تعیین نمی کرد. شکست سنگین اسرائیل در جنگ ۳۳ روزه حقایق بی شماری را اثبات کرد که یکی از آنها آغاز دوران پیری و احتضار رژیم صهیونیستی می باشد. در حال حاضر علایم زیادی مبنی بر آغاز دوران پیری و احتضار اسرائیل وجود دارد که در زیر به بخشی از آنها به صورت اختصار اشاره می شود:
۱) از بین رفتن تابوی شکست ناپذیری اسرائیل: ارتش تا دندان مسلح اسرائیل که تا پیش از جنگ ۳۳ روزه در تمام جنگ های کلاسیک برتری کامل خود را بر اعراب تحمیل کرده بود، در برابر رزمندگان حزب الله شکست را پذیرا شد و به تعبیر خود صهیونیست ها، کرامت خود را از دست داد. این مسئله جایگاه ارتش در جامعه یهود را زیر سؤال برد، تا حدی که بخشی از جوانان یهودی برای فرار از خدمت سربازی به مدارس «یشیف» (مذهبی) می روند. شکسته شدن هیمنه ارتش اسرائیل، جایگاه و نقش ارتش در ساختار قدرت را نیز بشدت تضعیف کرد، به گونه ای که روند مذکور به قدرت یافتن بیش از پیش غیر نظامیان انجامیده است.
۲) از بین رفتن میل به جنگ در رژیم صهیونیستی: برتری مطلق نظامی - تسلیحاتی و ایجاد بازدارندگی در قبال هرگونه تهدید، یکی از اصول اساسی در مبانی نظامی رژیم جعلی اسرائیل می باشد. اصل مذکور دو دستاورد مهم را تا پیش از این برای رژیم صهیونیستی به همراه داشت: ایجاد حس امنیت در سرزمین های اشغالی و دیگری ایجاد چشم انداز مطمئن برای مهاجران صهیونیست به اسرائیل. شکست در جنگ ۳۳ روزه از یک سو، برتری نظامی و تسلیحاتی و ایجاد بازدارندگی در برابر تهدیدات را از بین برد و از سوی دیگر میل به جنگ را در رژیم صهیونیستی بشدت کاهش داد. بر این اساس می توان پیش بینی کرد که رژیم جعلی اسرائیل امکان و توانایی ترمیم این نقیصه را نخواهد داشت که این مهم دلیل روشنی بر آغاز دوران پیری و احتضار رژیم مذکور می باشد. در این راستا، «ایهود باراک» وزیر جنگ رژیم صهیونیستی در گفت و گو با روزنامه «یدیعوت آحارنوت» تصریح می کند: «باید جلوی بروز جنگ جدید را گرفت. چون طرف مقابل اعم از حزب الله و حماس و ایران به ضعف ما در جبهه داخلی پی برده و می توانند به ما ضربه بزنند.»
۳) عدول از ویژگی های ایدئولوژی صهیونیسم: یکی از شواهد و قرائن پیری اسرائیل، عدول این رژیم از ویژگی ها و بنیان های صهیونیسم می باشد. تأکید بر تقدس سرزمین های مورد ادعای صهیونیست ها، تأکید بر استراتژی حمله پیش دستانه و تحمیل کردن دفاع در درون مرزهای دشمن، اجتناب از دادن هرگونه امتیاز به دشمن بویژه اعراب، تقدیس دولت اسرائیل به عنوان تنها دولت یهودی جهان که وظیفه حمایت از یهودیان سراسر جهان را برعهده دارد و ... در واقع بخشی از بنیان ها و مبانی صهیونیسم می باشد. در این راستا می توان به موضوع پذیرش اعراب به عنوان همسایگان دائمی اسرائیل و مخالفت یهودیان با «ایده اسرائیل منجی یهودیان جهان» اشاره کرد.
۴) ظهور ایده اسرائیل امن: ظهور ایده ایجاد مرزهای امن و اسرائیل امن برای شهروندان در واقع ناظر بر عدول از ایده اسرائیل بزرگ با مرزهای نامحدود می باشد. این موضوع از یک سو مؤید ایجاد چالش بین صهیونیست های افراطی و سکولار می باشد. و از سوی دیگر ظهور پیری و ناتوانی این رژیم را تأیید می کند در این رابطه می توان به انتخاب «اولمرت» به عنوان نخست وزیر این رژیم استناد کرد که خواهان عقب نشینی از کرانه باختری است.
۵) کاهش عمق استراتژیک اسرائیل: عقب نشینی از جنوب لبنان و غزه عمق استراتژیک این رژیم جعلی را بشدت کاهش داده و آسیب پذیری های آن را نیز فزونی بخشیده است. این روند در حالی اتفاق افتاد که عقب نشینی اسرائیل از مناطق یاد شده از روی اجبار صورت گرفته است. در این ارتباط می توان به آسیب پذیری شدید رژیم صهیونیستی در برابر موشک های برد کوتاه از جمله «کاتیوشا» اشاره کرد که سیستم ضد موشکی «آرو» قادر به شناسایی رهگیری و مقابله با آنها نمی باشد.
۶) توسل به نیروهای خارجی برای حفظ امنیت: رژیم صهیونیستی در پایان جنگ ۳۳ روزه مجبور شد برای حفظ امنیت خود به جای اعتماد به ارتش اسرائیل، به نیروهای خارجی متوسل شد که این موضوع در گذشته مسبوق به سابقه نبوده است.
۷) کوچ معکوس: یکی دیگر از نشانه های پیری و احتضار این رژیم، کوچ معکوس می باشد که ناشی از ناامنی روانی و عدم احساس امنیت در سراسر فلسطین اشغالی است.
۸) متزلزل شدن مثلث بقا: بقای رژیم صهیونیستی همواره در گرو وجود سه ضلعی میلیتاریسم، حمایت آمریکا و غرب و قدرت اقتصادی بوده است. شکست رژیم صهیونیستی در جنگ ۳۳ روزه و همچنین ناتوانی این رژیم در مقابله با مقاومت اسلامی فلسطین ارکان مثلث بقا را دچار تزلزل کرده است. البته علائم و نشانه های دیگری مبنی بر آغاز دوران پیری رژیم صهیونیستی و احتضار آن نیز وجود دارد که برای جلوگیری از طولانی شدن مطلب از ذکر آنها صرف نظر می شود و تنها در پایان بحث به نوشتاری از روزنامه «یدیعوت آحارنوت» اشاره می شود که در یکی از شماره های اخیر خود نوشت: «به احتمال قوی اعضای حزب الله با پیروزی در انتخابات پارلمانی آینده حاکمیت لبنان را تحت نفوذ قرار خواهند داد و ما چون هیچ متحد کارآمدی نداریم، توان هیچ اقدامی را نخواهیم داشت. تحولات چند روز اخیر لبنان این مسئله را در اذهان تحلیلگران تداعی می کند که زمان تسلط ایران بر مرزهای شمالی اسرائیل فرا رسیده و ما باید این مسئله را بپذیریم.»
رضا سراج
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید