سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

آیا آمریکا خودزنی خواهد کرد!


آیا آمریکا خودزنی خواهد کرد!
مقاله حاضر درصدد است تا به طور موجز به دو پرسش پاسخ دهد؛ اول آنکه آیا آمریکا قصد حمله به ایران را دارد دیگر اینکه موضع چهار عضو دیگر شورای امنیت، در قبال این تهدید چه خواهد بود که مطلب را با هم می خوانیم:
اصلی ترین دلیل تهدیدات آمریکا درخصوص حمله نظامی به ایران اسلامی نه به دلیل برنامه صلح آمیز هسته ای ایران، بلکه در چارچوب بسته سیاسی آمریکا درخصوص حضور یا عدم حضور این کشور در عراق بازمی گردد.
برای واکاوی عمیق تر شایسته است نیم نگاهی به سه دهه قبل یعنی دهه ۱۹۸۰ داشته باشیم پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۹۷۹، جهان از نقطه عطف خود در سال ۱۹۸۰ عبور کرد. این نقطه عطف، بر آیند دو مولفه است. الف- تبدیل جهان دوقطبی بلوک غرب و شرق، به سه بلوک که سومی آن جهان اسلام است. ب- ایجاد دگردیسی در سیاست خارجی آمریکا در برابر جهان اسلام از مرحله کنش به انفعال و واکنش. انفعالی که برای آمریکای پیروز پس از جنگ جهانی دوم، تلخ و ناگوار بود. در این دهه، ایران اسلامی که نقطه کانونی در عبور جهان از نقطه عطف مذکور بود درگیر یک جنگ عظیم تحمیلی هشت ساله از سوی بازیگران قدرت شد. در همین دهه، بازیگران قدرت، موفق شدند که سرنوشت قیمت گذاری مهمترین منبع تأمین انرژی در جهان یعنی «نفت» این کالای راهبردی را به بورس های کالا در بورس های نفتی نیویورک، لندن و سنگاپور بسپرند. به این ترتیب، آمریکا به عنوان بزرگترین مصرف کننده و واردکننده نفت و در عین حال دومین تولیدکننده نفت در جهان، با استفاده از ابزارها و روش های پیچیده ای که مجال طرح آن در این مقال نیست، موفق به حداکثرسازی تأثیرگذاری خود بر این بازار شد.
با گذر از تمامی تحولات دیگر در دهه هشتاد همچنین دهه های نود و دو هزار در سال ۲۰۰۸ میلادی، به این نقطه نظر می کنیم که براستی، چرا آمریکا ایران را به حمله نظامی تهدید کرده است و آیا در تحلیل نهایی، آمریکا به ایران ولو به صورت کاملا محدود، حمله خواهد کرد یا خیر.
نگارنده معتقد است که پاسخ شفاف به این سؤال، حتی در خود آمریکا و در نهادهای تصمیم گیری این کشور نیز مشخص نیست.
در آمریکا، دو فکر در تضاد کامل، پنجه در پنجه به جلو می رود. فکر اول از این انگاره دفاع می کند که آمریکا باید تا یک افق نامعلوم و تا پایان قرن بیست و یک، در عراق حضور موثر و مشهود داشته باشد. به زعم این گروه، از این طریق اولا می توان تحرکات جهان اسلام را مدیریت یا کنترل کرد و ثانیا، به دکترین تأمین امنیت عرضه انرژی، رنگ و جلایی زیبا و با ثبات بخشید.
نتیجه اینکه تصمیم به تعرض و حمله توسط آمریکا به ایران فکر و ایده ای مضحک و بی مبناست زیرا آمریکا که در عراق قصد حضور نامحدود دارد، آسیب پذیر است و با تعرض به ایران به عنوان مهمترین همسایه عراق، صرفا خودزنی کرده است. البته آمریکا در این انگاره، راهبرد تضعیف به ویژه به بهانه برنامه صلح آمیز هسته ای ایران را از طریق تحریم ها و روش های دیپلماتیک، دنبال خواهد کرد مگر آنکه به این تحلیل برسند که در تعامل مثبت با ایران، ضریب آسیب پذیری آمریکا در عراق کاهش می یابد.
ایده دوم که در واقع مربوط به جناح نفتی یعنی حاکمان فعلی در آمریکا است، تأکید براین موضوع دارند که آمریکا می بایست صرفاً به حضور کوتاه مدت در عراق بسنده کند چرا که در غیر این صورت، آمریکا بازنده کامل بازی خواهد بود. این گروه برخلاف ادعاهای ظاهری خود مبنی بر عدم خروج از عراق تا آینده ای نامشخص، بر این باورند که اگر روند چینش قدرت در عراق به سمت مورد نظر آنها حرکت کند و به بسته سیاسی موردنظرشان دراین کشور دست یابند، کنترل و مدیریت از راه دور باحداقل حضور مشهود، منافع آمریکا را بیشتر تأمین خواهد کرد.
در این سناریو، با دامن زدن به روند افزایشی قیمت های جهانی نفت، آمریکا و بویژه حاکمان نفتی فعلی آمریکا، به بیشترین منافع دست خواهند یافت. به دیگر سخن، اگرچه فشار تقاضای برخی اقتصاد های نوظهور و دررأس آنها چین و هند، افزایش قیمت های جهانی نفت را در پی داشته است اما در این دکترین حاکمان نفتی آمریکا، دامن زدن به موج قیمت در این بازار، از طریق روش های پیچیده در بورس های نفتی، تضعیف ارزش دلار در برابر سایر ارزها و کمک برخی کشورهای دوست و متحد آمریکا که خود نیز از این رهگذر بی بهره نیستند، امکان عبور قیمت های نفت از مرز ۱۵۰ دلار در هر بشکه نیز فراهم شده است. حرکت دیوانه وار قیمت های نفت برای شکستن مرز قیمت ۱۵۰ دلار در هر بشکه و ثبت یک رکورد بی سابقه از آغاز قرن بیستم تاکنون، معلول حرکت موذیانه حاکمان نفتی فعلی در آمریکا، برای تحقق همین دکترین است. در این دکترین، اگر حزب جمهوری خواه، پیروز انتخابات بعدی ریاست جمهوری درآمریکا باشد و حداقل بازیگران فعلی در آمریکا، به این اطمینان از پیروزی رسیده باشندهرگونه تعرض مستقیم به ایران، سیاست مخرب و خودزنی ارزیابی می شود. به این ترتیب، تاکتیک تشدید تحریم علیه ایران کمافی السابق دنبال خواهد شد. اما اگر حزب جمهوری خواه و در رأس آن، حاکمان نفتی کنونی به پیروزی در دور بعدی ریاست جمهوری امیدوار نباشند، حداکثر توان خود را در بدست آوردن درآمدهای نجومی نفتی از طریق فروش نفت در داخل و خارج آمریکا صرف خواهند کرد تا نه تنها هزینه های هنگفت حضور خود در عراق را پوشش دهند بلکه ثروت های افسانه ای نفتی را برای افراد و اشخاص معین در داخل و خارج آمریکا رقم زنند. تنها در این حالت است که امکان تعرض بسیار محدود به ایران وجود دارد. تحرکات رژیم صهیونیستی در غزه، ایجاد تنش در لبنان، سفر بوش به منطقه و انفعال اوپک در برابر افزایش لجام گسیخته قیمت های جهانی نفت، از جمله تاکتیک های تعریف شده در این دکترین است.
در این سناریو، به دلیل حضور کمرنگ فیزیکی آمریکا در عراق، تحمل ایران اسلامی قدرتمند، یک فاجعه تلقی می شود به این ترتیب، هرچه در این چارچوب نفوذ و قدرت ایران را تقویت کند به زعم این دارودسته، باید تضعیف یا نابود شود. کوتاه سخن اینکه تنها درشرایطی امکان تعرض محدود به ایران وجود دارد که از این مسیر، منافع شخصی و جناحی برخی از کارگزاران درداخل آمریکا به شکل برجسته ای تأمین شود ولو از طریق خودزنی کشور آمریکا. می توان نتیجه گرفت که انگلیس دنباله روی آمریکا و فرانسه سارکوزی، در این سناریو نقش متغیر تابع را خواهند داشت.
روسیه، بسان یک بند باز حرفه ای به جلو خواهد رفت چرا که از یک طرف یکی از برندگان بازی در افزایش درآمدهای نفتی و گازی روسیه است اما از دیگر سوی، یک اشتباه می تواند روسیه را به مسیر برگشت ناپذیر آسیب پذیری وارد کند آنچنان که بندباز، در معرض آن است. چین نیز در حال چانه زنی است.
بهروز بن سینا
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید