چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا


کشاورزی محور توسعه یا استقلال


کشاورزی محور توسعه یا استقلال
دکتر «لطفعلی عاقلی کهنه شهری» متولد سال ۱۳۵۰ از شهرستان سلماس است. وی دارای مدرک دکترای منابع طبیعی از دانشگاه تربیت مدرس است و هم اکنون عضو هیات علمی پژوهشکده اقتصاد این دانشگاه است. از وی تاکنون مقالات متعددی در نشریات تخصصی به چاپ رسیده است. علاوه بر این کتاب های «درآمدی بر برنامه ریزی اقتصادی» و «اقتصاد سلامت: کاربرد توابع تولید و هزینه» از آثار منتشر شده وی است. بنابراین گفت و گویی با وی درباره وضعیت اقتصاد کشاورزی انجام داده ایم که از نظرتان می گذرد:
▪ در حال حاضر کشاورزی محور استقلال محسوب می شود یا محور توسعه؟
ـ رویکرد دولت ها با یکدیگر فرق می کند. اگر در قالب برنامه های توسعه به این مساله نگاه کنیم و اگر اهمیت لازم به بخش کشاورزی داده شده باشد، با رویکرد و محوریت توسعه به کشاورزی نگاه شده است اما زمانی که از خودکفایی در تولید محصولات استراتژیکی مانند گندم صحبت می شود، رویکرد و محوریت استقلال بیشتر مورد توجه بوده است. ولی از نظر متدولوژیک، کشاورزی نه محور توسعه و نه محور استقلال است. چون این دو باید به موازات و همگام هم پیش بروند و از همدیگر جدا نیستند یعنی به نوعی تکمیل کننده همدیگر هستند. نگاه موردی به هر کدام لازم است اما کافی نیست، چون مفهومی که از توسعه تلقی می شود، حامل یک سری مفاهیم در بخش های فرهنگی، اجتماعی و... یا تغییر باورها و نگرش ها نیز هست، همه اینها در همان مفهوم توسعه می گنجد. بنابراین نباید کشاورزی را محور توسعه یا استقلال قرار بدهیم.همان طور که می دانید اخیراً در تولید محصولاتی مانند گندم، تلاش برای رسیدن به مرز خودکفایی را مطرح کرده بودند و توانستیم در این راه به موفقیت هایی نیز دست یابیم. این رویکرد در واقع به ما می گوید کشاورزی محور استقلال محسوب شده است. منتها بحثی که در این زمینه مطرح شده این است که بلافاصله پس از افزایش درآمدهای نفتی نقش کشاورزی افت می کند، به توسعه صنعتی اهمیت داده می شود و نقش کشاورزی در این میان فدا می شود.
▪ کشاورزی ایران از نظر عدد و رقم چه نقشی را در توسعه ایران دارد؟
ـ کشاورزی از نظر ایجاد اشتغال و ارزش افزوده، جایگاه مهمی در اقتصاد جهانی و اقتصاد داخلی دارد. هر چند در سال های اخیر این نقش کاهش پیدا کرده است. برای مثال در رابطه با ارزش افزوده، سهمی که کشاورزی در تولید ناخالص ملی دارد،
۱۲ درصد است، یعنی ما به سال های قبل از انقلاب و سال های ۱۳۵۴ برگشت کرده ایم. آن موقع ما افزایش درآمدهای نفتی را نیز داشتیم، به عبارت دیگر باز هم تکرار می کنم هرگاه رشد اقتصادی ناشی از گسترش صادرات نفتی دراقتصاد ایران افزایش یافته است، بخش کشاورزی فدا شده و سهم آن در GDP پایین آمده است.
▪ سهم بخش کشاورزی از اشتغال چگونه است؟ آیا این سهم روندی افزایشی را طی کرده است یا کاهشی؟
ـ از نظر اشتغال سهم اشتغال در بخش کشاورزی نسبت به کل اشتغال کاهش یافته است. در سال ۱۳۸۰ سهم اشتغال کشاورزی نسبت به کل اشتغال حدود ۲۶ درصد بوده است. در سال ۱۳۸۵ این سهم به ۲۳ درصد رسیده که نشان دهنده این است که بقیه اشتغال جذب بخش های خدمات و صنعت شده است.ضمن اینکه کشاورزی به طور کلی هم از نظر تامین مواد غذایی لازم و هم از لحاظ اشتغال زایی در صنایع وابسته (تبدیلی و تکمیلی) می تواند بسیار مهم بوده و با تامین اشتغال به طور غیرمستقیم در اقتصاد کشور تاثیر زیادی داشته باشد.در طول سه برنامه سوم، چهارم و پنجم قبل از انقلاب (۱۳۵۶-۱۳۴۲) منابع زیادی از سوی دولت و بخش خصوصی درکشاورزی و تامین منابع آب سرمایه گذاری شد که در صورت مصرف به موقع و طبق نیازهای روستاییان و در راستای ارتقای سطح تولید می توانست منشاء تحولات بزرگی در کشاورزی کشور باشد. سهم کشاورزی در اعتبارات عمرانی از ۸/۲۷ درصد کل اعتبارات در برنامه اول به ۶/۲۱ درصد در برنامه دوم و به ۴/۹ درصد در برنامه سوم کاهش یافت. در حالی که سهم سایر بخش ها به جز صنایع و معادن، از
۲/۵۲ درصد کل اعتبارات عمرانی در برنامه اول به ۱/۷۴ درصد در برنامه پنجم افزایش یافت.صرف نظر از بخش دولتی، بخش خصوصی نیز در سرمایه گذاری کشاورزی به علت بازده پایین سرمایه و نرخ سود در مقایسه با دیگر بخش های اقتصادی علاقه چندانی نشان نمی داد. طی سال های
۱۳۵۱-۱۳۴۱ میانگین رشد سالانه بخش صنعت و معدن ۷/۱۳ درصد بود در حالی که میانگین رشد سالانه بخش کشاورزی بیش از ۱/۴ درصد نبود.در برنامه عمرانی سوم، اعتباری معادل ۸/۴۳ میلیارد ریال به فصل کشاورزی و آبیاری داده شد که ۳/۲۳ درصد کل اعتبارات را در بر گرفت. آغاز برنامه سوم با اصلاحات ارضی شروع شد. دگرگونی در نظام کشاورزی، نیاز روستاییان به اعتبارات مالی را بیشتر شناخت در حالی که اعتبارات پرداختی سازمان های کشاورزی به هیچ وجه پاسخگوی نیازهای فزاینده کشاورزان نبود. در برنامه سوم رشد چهار درصدی در سال برای کشاورزی پیش بینی شده بود که تحقق نیافت.در برنامه عمرانی چهارم
۱۳۵۱-۱۳۴۷ حدود ۹ میلیارد ریال به فصل عمران دهات، ۶۵ میلیارد ریال به فصل کشاورزی و دامپروری (۲/۱۳ درصد کل اعتبارات برنامه) و ۵/۴۸ میلیارد ریال به فصل آب (۶/۱۰ درصد کل اعتبارات برنامه) اختصاص یافت اما در تجدید نظر بعدی سهم اعتبارات کشاورزی، سهم آب به
۶/۱۶ درصد کاهش یافت.نرخ رشد ارزش افزوده بخش کشاورزی ۶/۴ درصد در سال تعیین شده بود که از ۹/۳ درصد در سال تجاوز نکرد. سهم این بخش در تولید ناخالص داخلی از ۲۳ درصد در سال ۱۳۴۶ به قیمت ثابت به ۱۶ درصد در سال ۱۳۵۱ کاهش یافت.طبق برنامه چهارم تا پایان برنامه می بایست به تعداد شاغلان این بخش ۲۲۶ هزار نفر افزوده می شد، اما با مهاجرت روستاییان به شهرها شمار نیروی شاغل در بخش تا ۲۰۲ هزار نفر کاهش یافت. اهداف برنامه در زمینه تولید گندم، جو، برنج، چغندر قند، نیشکر و دانه های روغنی تامین نشد. به خاطر عدم تحقق اهداف بخش کشاورزی، میزان واردات بخش به۶/۷۹ میلیارد ریال رسید.در برنامه عمرانی تجدید نظر شده پنجم (۱۳۵۶- ۱۳۵۲)، اعتبارات بخش کشاورزی و منابع طبیعی به میزان۳/۳۰۹ میلیارد ریال تعیین شد که۶/۶ درصد کل اعتبارات برنامه بود. در این برنامه فقط ۶۶ درصد از اعتبارات سرمایه گذاری ثابت دولت به اعتبارات عمرانی فصل توسعه کشاورزی اختصاص یافت. همچنین کل پرداخت های کشاورزی برنامه پنجم حدود ۳۸۷ میلیارد ریال تعیین شد. این رقم کلان در عمل صرف یارانه خرید فرآورده های کشاورزی از خارج و ایجاد ساختمان های مسکونی و اداری شد.در طول برنامه نوین تعداد شاغلین این بخش از ۷/۳ میلیون نفر در سال ۱۳۵۱ به ۹۶۶/۲ میلیون نفر در سال ۱۳۵۶کاهش یافت و تولید غلات با ۸/۳ درصد رشد سالانه به ۲/۸ میلیون تن رسید، اما هدف بخش کشاورزی که رشد هفت درصدی آن بود، در عمل به ۶/۴ درصد محدود شد.
▪ چرا برنامه های عمرانی در زمینه کشاورزی در قبل از انقلاب ناموفق بوده اند و این موضوع بیشتر در کدامیک از برنامه ها تجلی یافته است؟
ـ برنامه های عمرانی در زمینه کشاورزی به ویژه در برنامه پنجم به دلایلی ناموفق بوده اند که مهم ترین آنها عبارتند از ناهماهنگی در نظام برنامه ریزی عمران روستایی، عدم مشارکت روستاییان در اجرای برنامه های عمرانی، صرف اعتبارات عمرانی در امور غیرمولد، ضعف برنامه ریزی و مشخص نبودن وظایف نهادها و سازمان های مختلف، بی توجهی به واحدهای کوچک زراعی و مکانیزاسیون، توزیع نامناسب اعتبارات بانکی میان بخش های اقتصادی به زیان بخش کشاورزی و بی توجهی به مسائل رفاهی روستاییان.ماشینی کردن تولید و استفاده از ماشین آلات بدون توجه به مساله نیروی انسانی، مصرف نامناسب نهاده های کشاورزی و بهره برداری نادرست از منابع آب و زمین های حاشیه ای، کشت غیراقتصادی در برخی نواحی دیم، از بین رفتن مراتع و تبدیل آنها به کشتزار، پایین بودن بازده آبیاری و عدم اجرای کامل طرح های آبرسانی و احداث سدهای مخزنی از عوامل کاهش تولید کشاورزی در مقایسه با دیگر بخش ها بودند.همچنین ارائه یک الگوی توسعه واحد برای سراسر کشور بدون توجه به قابلیت های منطقه ای و جغرافیایی و شرایط اقلیمی، تضمین قیمت محصولات کشاورزی و در واقع تثبیت آنها و نبود نظام بازاریابی و همچنین سوء مدیریت در اجرای بخشی برنامه، سبب تضعیف بخش کشاورزی در دوره قبل از انقلاب شد.
▪ سهم بخش کشاورزی از تولید ناخالص داخلی نسبت به سهم بخش نفت چه رقمی را در برنامه کلان توسعه اقتصادی - اجتماعی و فرهنگی پنج ساله اول (۱۳۶۶- ۱۳۶۲) تشکیل می دهد؟
ـ در برنامه کلان توسعه اقتصادی - اجتماعی و فرهنگی پنج ساله اول (۱۳۶۶- ۱۳۶۲) مصوب شورای اقتصاد در نهم شهریور۱۳۶۱ پیش بینی شده بود سهم بخش کشاورزی از تولید ناخالص داخلی به قیمت عوامل از ۳/۱۵ درصد در سال ۱۳۶۲ به ۲/۱۴ درصد در سال ۱۳۶۶ کاهش یابد و در مقابل سهم بخش نفت از ۳/۲۰ به ۹/۲۵ درصد در دوره ۱۳۶۶-۱۳۶۲ افزایش یابد. متوسط رشد بخش کشاورزی در این برنامه هفت درصد بود که در مقابل رشد پیش بینی شده در بخش نفت ۹/۱۵ و صنایع و معادن به ۹/۱۳ درصد و ... بسیار پایین بود.
▪ توسعه یافتگی در حوزه کشاورزی با چه شاخص هایی مورد اندازه گیری قرار می گیرد؟
ـ این شاخص ها می تواند به حوزه های مختلفی تقسیم شود. شاخص های بخش تولید به شاخص های تولید سرانه، تولید در واحد سطح، بازدهی در واحد سطح یا اگر حوزه تجارت را در نظر بگیریم، میزان واردات و صادرات مواد غذایی می تواند به عنوان یک قلم اساسی در نظر گرفته شود یا استفاده از ماشین آلات، به عنوان شاخص می تواند مورد توجه قرار گیرد. مثلاً استفاده از تراکتور در واحد سطح را که به عنوان شاخص مکانیزاسیون در نظر می گیرند و شاخص های مختلف دیگر، مانند شاخص قیمتی می تواند مطرح شود بنابراین قابل مقایسه با سطوح جهانی خواهد بود. علاوه بر اینها حتی آن میزان حمایتی که دولت از بخش کشاورزی می کند، نسبت به کشورهای دیگر و منطقه نیز می تواند جزء شاخص های توسعه یافتگی مطرح شود.
▪ در ایران شاخص های توسعه یافتگی در حوزه کشاورزی چیستند و این شاخص ها با معیارهای جهانی تا چه اندازه فاصله دارند؟
ـ ایران از نظر زمین های کشاورزی نسبت به درصدی از کل زمین ها در بین ۱۷ کشور منطقه در رتبه ۱۰، بعد از کشورهایی مانند عربستان، قزاقستان، ترکمنستان، ازبکستان، افغانستان، جمهوری آذربایجان و... قرار دارد. از نظر سطح زمین های زیرکشت نسبت به کل زمین در رتبه هشت بین همین کشورها قرار داریم و از نظر سهم ارزش افزوده کشاورزی نسبت به GDP بین
۱۴ کشور ایران در رتبه ۱۰ قرار دارد. از نظر بهره وری متوسط هر کارگر کشاورزی درایران میان ۱۳ کشور منطقه رتبه پنج را داراست.
▪ تولید اقلام کشاورزی چگونه می تواند به توسعه ایران کمک کند؟
ـ صادرات بخش کشاورزی، بخشی از صادرات غیرنفتی را شامل می شود. موقعی که بخشی از کالاهای کشاورزی ما پتانسیل لازم صادراتی را دارند، می توان به صادرات آنها پرداخت. همچنین باید به مزیت نسبی آنها هم نگاه کنیم و بدانیم نسبت به صادرات چه کالاهایی مزیت نسبی داریم و در مقابلش چه کالاها و محصولات دیگر کشاورزی را باید وارد کنیم.
▪ در حال حاضر کشاورزی ایران تا چند درصد وابسته به آب است؟
ـ کشاورزی ایران از پرمصرف ترین کشاورزی های جهان است. در سال زراعی ۱۳۷۵ آب کشاورزی ما از کل مصرف، ۸۳ درصد بوده است. در سال های اخیر کمتر شده و به ۷۷ درصد رسیده است، اما کاهش مصرف آب، نه اینکه خود را در مصرف آب بخش صنعتی نشان داده باشد، خودش را در افزایش مصرف آب شرب نشان داده است، یعنی موقعی که این ارقام را نگاه می کنیم، مصرف بخش صنعت بسیار کم بوده و از ۵/۱ درصد در سال ۷۵ به
۴/۳ درصد در سال ۸۵ رسیده است. اگر این ارقام را۷۰ درصد بگیریم، متوجه می شویم کشاورزی ما خیلی به آب وابسته است و در واقع مصرف بهینه از آب و آبخیزداری پیش می آید و آبیاری مکانیزه اهمیت پیدا می کند.
▪ آیا رشد صنعتی ایران به مرحله ای رسیده است که آب کشاورزی به صنعت اختصاص داده شود؟
ـ مصرف آب در بخش صنعت و کشاورزی با هم رقیب نیستند. ارقام و آمار این را نشان نمی دهد که با هم رقیب باشند. کاهش مصرف آب در بخش کشاورزی مصادف است با افزایش مصرف خانگی که آن هم نتیجه افزایش جمعیت بوده و به همین دلیل بحث خشکسالی را داریم که در آن توصیه می شود الگوی مصرف آب را رعایت کنیم. خصوصاً در شهرهای بزرگ مصرف آب قابل توجه است و وقتی ارقام سالانه را نگاه می کنیم، می بینیم این ارقام دارای رشد زیادی بوده است.
▪ کشاورزی ایران در منطقه از چه وزنی برخوردار است و تا چه اندازه می تواند بازارهای منطقه ای را تحت تاثیر قرار دهد؟
ـ ما در کشور به خاطر تنوع اقلیمی که داریم، می توانیم انواع محصولات را تولید کنیم. در تولید گندم، کشورهای ترکیه و قزاقستان در صدر کشورهای منطقه هستند. همچنین در تولید پنبه، کشور ترکمنستان در صدر است و اگر به صورت موردی بگوییم، نمی توان گفت که حتماً نقش ایران نفش برجسته ای است.در بحث های کشاورزی اصلی ترین عاملی که در نظر می گیرند، مزیت نسبی است و شاید برای کشور ما رجحان داشته باشد درسال هایی به جای تولید، دست به واردات بزنیم، منتها کمبود واقعی را باید ابتدا بشناسیم و سپس دست به واردات بزنیم. اما نقشی که می تواند کشاورزی ایران داشته باشد، بحث بعد از تولید، یعنی بخش بازاریابی، استفاده از اینترنت، تبلیغات و... است مثل همین صادرات مجددی که کشور امارات روی برخی از اقلام کشاورزی ما انجام می دهد و به کشورهای منطقه و حتی کشور ما صادر می کند.
▪ برای متحول ساختن کشاورزی درایران به چه مولفه هایی باید توجه کنیم؟
ـ کشاورزی در سطح جهانی مانند سایر بخش ها از تحولات IT و نانوفناوری تاثیر گرفته است؛ تحولاتی که روی افزایش واحدهای محصول تاثیرگذار بوده است. از این رو عملکرد در واحد سطح را باید مورد توجه قرار دهیم، همچنین در بخش آبخیزداری هم می توانیم با مهار آب های سطحی بخشی از مشکلات این بخش را حل کنیم.غیر از این بحث، هنوز نقشی که ایران می تواند در اکو ایفا کند، با وجود اینکه سال هاست از موافقتنامه کشاورزی بین اعضای اکو می گذرد، به مرحله اجرا نرسیده است. ضمن اینکه کشاورزی از این به بعد با رویکرد بنگاه تجاری و بنگاه رقابتی در دنیا مطرح است و اگر بخواهیم به سازمان تجارت جهانی ملحق شویم، باید بخشی از حمایت های کشاورزی را کم کنیم، منتها در این اوضاع این اقدامات امکان پذیر نیست.
سیدحسین امامی
منبع : روزنامه سرمایه


همچنین مشاهده کنید