چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

معیار ارزشهای اجتماعی از نگاه امام علی (ع)


معیار ارزشهای اجتماعی از نگاه امام علی (ع)
ارزشهایی که تار و پود جامعه را می تنند و در زندگی اجتماعی چهره می نمایند بسیارند. پیوستگی و تنیدگی این ارزشها بر کسی پوشیده نیست.
لکن ترسیم نظام ارزشهای اجتماعی و گزین کردن والاترین ارزش و انگشت نهادن بر ارزش معیار در بستر اجتماع از دشوارترین داوریها و در عین حال از سرنوشت سازترین آن ها در حوزه فرهنگ و سیاست و اجتماع به شمار می رود.
همواره این پرسش فکر و ذهن خردمندان را به خود مشغول داشته است که گوهر ارزشها و کلید و میزان برتریها در جامعه انسانی کدام است؟ آن چیست که اگر نباشد در جامعه ناهمگونی و ناسازگاری پدید می آید و اگر باشد جامعه سامان می یابد و رو به تکامل می نهد. از لابه لا ی آثار به جامانده از پیشینیان و آراء و اندیشه های معاصران سه موضوع و محور اساسی به دست می آید که بیش ترین گفتارها و نوشتارها را ویژه خود ساخته است:
● آزادی برابری عدالت
البته هر یک از این سه نیز بحثها و بررسیهای گوناگونی را در بین اندیشه وران گشوده است.
▪ آزادی
آزادی مسأله ای غریزی است. در نهاد هر انسانی عشق و علاقه به رهایی وجود دارد. پیامبران الهی هم برای این برانگیخته شدند که زنجیرها و غلها را از دست و پای انسان باز کنند: (ویضع عنهم اصرهم والأغلال التی کانت علیهم)۱ ولی امواج انقلاب فرانسه و پیش زمینه ها و د ستآوردهای آن این مسأله را در کانون توجه ها قرار داد و پس از آن این پدیده شتاب بیش تری یافت و بسیاری از امور را دستخوش دگرگونی ساخت.
در دوران اخیر آزادی پا را از درجه یک فضیلت و نعمت فراتر نهاد و به عنوان (حق) در گفته ها و نوشته ها و جامعه های بشری مطرح گردید. چیزی مانند حق مالکیّت. بر این انگار از آزادی بنیادهای بلندی در حقوق سیاست قضاوت و دهها مقوله دیگر پایه ریزی شد.
در دوره معاصر به آزادی از چشم انداز (حق اهمّ) نگریسته شد. کار به جایی رسید که در گاه ناسازگاری آزادی با دیگر (حق) ها بیش تر سوی آزادی را می گیرند. البته شاید در این نکته همگان بر یک رأی نباشند; امّا فلاسفه سیاسی که به (دموکراسی) اهمیت و ارزش فراوان می دهند و بر آن تأکید فزون تری دارند (آزادی) را قانون حاکم و ارزش معیار می دانند.
از این روی در نظامهای لیبرالیستی آزادی پایه و اساس تمام ارزشهای اجتماعی و فردی در زمینه های: سیاسی اقتصادی و فرهنگی قلمداد شده است.
جان استوارت میل اقتصاددان و فیلسوف نامدار انگلیسی مکتب سودگری در فلسفه در این باره می نویسد:
(تنها آزادی که در خور این نام است آن است که بتوانیم مطلوب خویش را به طریق دلخواه خود دنبال کنیم.)۲
شماری بر این باورند:
(آرزوی من آن است که زندگی کنم و تصمیماتی که می گیرم در اختیار خودم باشم. می خواهم عامل باشم نه معمول… می خواهم کسی باشم نه هیچ کس. می خواهم راه خود را خویش برگزینم….)۳
ترسیم سوم این که:
(رهایی از جبر غیر و عمل به اقتضای طبیعت و ماهیت خود.)۴
بر اساس این تفسیر آزادی در هر مکتبی بسته به آن است که پیروان و هواداران آن مکتب آیا هویت و ماهیتی برای انسان باور دارند یا نه؟ و اگر باور دارند برداشت آنها از (خود) چگونه است. خود عقلانی یا خود حیوانی؟ و…
گرچه در نظامهای لیبرالیستی آزادی با تعبیرهای گوناگونی معیار همه ارزشهای فردی و اجتماعی به شمار رفته است; امّا در یک چیز اتفاق دارند که آزادی به گونه مطلق و بی شرط و قید پذیرفته نیست.
منتسکیو نویسنده فرانسوی و پدید آورنده روح القوانین می نویسد:
(حد اعلای آزادی آن جا ست که آزادی به حد اعلا نرسد.)۵
و یا:
(آزادی عبارت از این است که انسان حق داشته باشد هر کاری را که قانون اجازه می دهد بکند و آنچه قانون منع کرده و صلاح او نیست مجبور به انجامش نباشد.)۶
ستایش بی قید و شرط و بی حدّ و مرز از آزادی کار را به جایی می رساند که هر کس خود را مطلق می انگارد و روش و منش خود را نکوهش ناپذیر می شمارد و در نتیجه تمام مبانی اخلاقی و مذهبی چهره نسبی به خود می گیرند و هرج و مرج فرا گیر می شود. از این روی خردمندان و دانشمندانی که درباره مقوله آزادی سخن گفته اند این نکته را یادآور شده اند:
(میزان آزادی یک فرد یا یک ملت در انتخاب زندگی دلخواه خود در مقام سنجش با ارزشهای مورد نظر بسیاری دیگر به دست می آید. به عنوان مثال بارز این گونه ارزشها از مساوات سعادت امنیّت یا نظم عمومی می توان نام برد و از همین جاست که آزادی نمی تواند نا محدود باش د… احترام اصول عدالت یا احساس شرم از اجحاف و عدم مساوات هم مانند احترام به آزادی در نهاد انسان جا دارد.)۷
گرچه فیلسوفان کلاسیک سیاست درباره گستره آزادی و قلمرو آن و نیز مفهوم مثبت و منفی آن اختلاف نظر دارند لکن در این نکته که آزادی نمی تواند نا محدود باشد اتفاق نظر دارند. از این روی محور بودن آزادی در نظام ارزشها را مورد تردید قرار داده اند.
ایزایا برلین متفکر نامدار و استاد روسی تبار دانشگاه آکسفورد انگلستان می نویسد:
(شکی نیست که گاهی آزادی برخی باید محدود گردد تا تأمین آزادی دیگران میسّر شود. ولی این محدودیت بر وفق چه اصلی تجویز می شود؟ اگر آزادی ارزشی مقدس و بی چون و چرا باشد چنین اصلی قابل تصور نخواهد بود.)۸
در ادامه نوشتار به آن اصل بنیادینی که همه ارزشها به او بر می گردد اشاره خواهیم کرد.
● برابری
برابری نیز اصل دیگری است که درپاره ای از مکتبها و نظامهای سیاسی ـ اجتماعی و اقتصادی محور و سنگ زیرین تمام ارزشها به شمار رفته است. از دیدگاه این گونه مکتبها همه چیز حتی آزادی هنگامی ارزشمند است که در چارچوب برابری و مساوات قرار گیرد. در اندیشه های ما رکسیستی تقدیسِ برابری و پیش بودن آن بر ارزشهای دیگر به عنوان یک معیار و پایه آغازین در نظام اجتماعی و سیاسی و اقتصادی آنها پذیرفته شده است و با همین شعار سالهای سال آزادیخواهان و روشنفکران جهان را به سوی خود جذب و جلب کرده و حکومت و فلسفه سیاسی خود را نیز بر آن بنا نهاده بودند.
بلینسکی منتقد روسی می نویسد:
(اگر دیگران باید محروم بمانند اگر برادران من باید در فقر و فاقه و زنجیر به سر برند من نیز نمی خواهم آزاد باشم. من آزادی را نمی پذیرم و ترجیح می دهم که در سرنوشت برادران خود شریک باشم… من برای این که از نابرابریهای فاحش یا شیوع فقر و فلاکت جلوگیری شود حاضرم مقداری از آزادی خود بلکه همه آن را فدا کنم… این آزادی را که فدا می کنم به خاطر عدالت یا برابری یا عشق به همنوع است.)۹
این نگرش نشان می دهد که نابرابریهای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی به عنوان ستم به نوع انسان نیاز به راه حلّی اساسی و بنیادی به نام (برابری) را در ذهن بنیانگذاران مکتب کمونیسم پدید آورد تا آن جا که (برابری) را اصل برتر و ارزش همه ارزشها شمردند و بر تحقق و عینیّت آن در اداره جامعه پی گیری فراوان داشتند.
آیزایا برلین می نویسد:
(به نظر من آنچه وجدان لیبرالهای غربی را ناراحت می کند نه آن است که آزادی را بر حسب اختلاف شرایط اجتماعی و اقتصادی افراد مختلف و متفاوت می دانند; بلکه این است که اقلیتی که آزادی دارد آن آزادی را از راه استثمار اکثریت یا دست کم نادیده گرفتن آنان به دست آورده است. آنان بر این باورند ـ وحق هم دارند ـ که اگر آزادی فردی هدف نهایی انسانها باشد هیچ کس حق ندارد دیگری را از آن محروم سازد. برابری در آزادی).۱۰
در این داوری ارزش آزادی در پرتو برابری مشروعیت می یابد اگر حقوق همگان نگه داشته نشود و اگر تمام لایه ها و گروه های اجتماع به گونه یکسان از آزادی و دیگر ارزشهای انسانی بهره مند نباشند جامعه سامان مند و ارزشی به وجود نخواهد آمد. بنابراین دیدگاه روح هم ه ارزشهای اجتماعی (برابری) است.
روشن است که برابری مطلق و بدون قید و شرط را نمی توان معیار و تراز ارزش ارزشها دانست; چه این که این پدیده نیز در درون خود شرطها و قیدهایی دارد که توجه به آنها برابری را محدود می سازد مردم از جهت نیازی که دارند و سودی که به جامعه می رسانند برابر نیستند; از این روی میزان بهره مند شدن آنان از مزایای اجتماعی و اقتصادی باید براساس نیاز و یا کارشان باشد نه بر اساس تز مساوات و برابری در همه جا و با همه کس.
شهید مطهری به هنگام روشنگری مفهوم (عدالت) که برخی آن را با مساوات و برابری یکسان شمرده اند می نویسد:
(اگر مقصود این باشد که عدالت ایجاب می کند که هیچ گونه استحقاقی رعایت نگردد و با همه چیز و همه کس به یک چشم نظر می شود این عدالت عین ظلم است. اگر اعطاءِ بالسّویه عدل باشد منع بالسّویه هم عدل خواهد بود….)۱۱
با توجه به آنچه آورده شد آیا این فرض که همه ارزشهای اجتماعی را بتوان با معیاری یگانه ارزیابی کرد و با یک باز بینی ساده و روشن بهترین و برترین آنها را برگزید وجود دارد یا نه؟ به دیگر سخن آیا مقیاس و میزانی را می توان نشان داد که همه ارزشهای اجتماعی را دارا باشد؟ آیا همزیستی ارزشها در کنار هم با تعیین ارزش محور و پایه امکان پذیر است یا نه؟ این پرسشی است بنیادی و اساسی که این نوشتار در جست وجوی پاسخ مناسب آن است و در نظر دارد که پاسخ آن را با الهام از گفته ها و دیدگاههای صاحب نظران و خردمندان و با ا ستوار سازی آن از چشم انداز وحی الهی و پیشوایان دینی بویژه امام علی(ع) دریافت کند.
● عدالت
از ارسطو در کتاب اخلاق نیکوماک چنین نقل شده است:
(زندگی یک راه دشوار و هزاران راه آسان دارد. راه دشوار (راه عدل) و آن هزار راه به درجات بیش وکم از راه عدل انحراف دارد.)۱۲
بشر به طور معمول راه آسان را بر می گزیند; اما اگر آن راه دشوار نبود راههای آسان نیز گشوده نمی شد یا خیلی زود به پرتگاه تباهی فرو می افتاد.
آیزایا برلین می نویسد:
(آزادی آزادی است و برابری و انصاف و عدالت و فرهنگ با سعادت و آرامش خاطر هم چیزهایی دیگر است. اگر آزادی شخصی من یا طبقه و ملتی که من جزو آن هستم سقوط به بیچارگی گروهی دیگر از آدمیزادگان باشد نظامی که چنین امری را ایجاب می کند نظامی است که با عدالت و اخلاق منافات دارد…)۱۳
خواسته های شخصی و گرایشهای اجتماعی انسانها چه بسا با منافع و مصالح جمع و جامعه سازگاری پیدا نمی کند و جامعه را به سوی هرج ومرج و ناسازگاری می کشاند. اگر یک اصل و یا سازمان کارآمد و فراگیر نباشد که در جهت هماهنگ سازی ارزشها به تکاپو پردازد و ناسازگاریها را هماهنگ و نابسامانیها را سامان مند سازد و جامعه را از تنش و تشنج دور سازد در چنان جامعه ای نه به آزادی می توان دست یافت و نه به برابری و امنیت. بنابراین تنها راه چاره آن است که نظامی عادلانه پا بگیرد تا هم آزادی افراد به دور ازگزند بماند و هم هر کس ی به حقوق انسانی و سزاوار خویش دست یازد.
در میزان بودن عدالت و برتری آن بر آزادی اندیشمندان مسلمان و غیرمسلمان سخن فراوان گفته اند. به همان نسبت که لیبرالهای معاصر می گویند نباید از عدالت دم زد و باید به فکر آزادی بود که اساس و محور همه چیز است شماری از اندیشه وران مسلمان بر این باورند:
(مگر آزادی بدون عدالت ممکن است؟ بشر آزادی را از آن رو طلب می کند ـ و این طلب را طلب کمال می شناسد ـ که آن را اقتضای عدالت می داند وگرنه سر از ربقه قاعده و قانون بیرون کشیده و با سودا و هوس کام راندن آزادی نیست و هیچ نظام سیاسی و اجتماعی با بی نظمی و بی قانونی سامان نمی گیرد.)۱۴
مفسر بزرگ شیعه فیض کاشانی درباره مفهوم عدالت می نویسد:
(العدل بأن وفّر علی کل مستعد مستحقه و فی کل ذی حق حقه حتی انتظم امر العالم.)۱۵
عدل به این معناست که به هر کسی به اندازه استعدادش و نیز به هر مقداری به اندازه حقّش داده شود تا جهان سامان مند گردد.
برای رسیدن به ارزشها و کمالهای فردی و نیز ساماندهی امور اجتماعی بدون عدالت نمی توان گام برداشت. در بستر عدالت است که حقوق مادی و معنوی انسانها برآورده می شود. تمام تکلیفها و حقوق در چارچوب نظام عادلانه معنی پیدا می کند. از این روی در اسلام حقوق با حدو د هر دو به رسمیت شناخته شده است. در باور مسلمانان آزادیهای مشروع (حقوق) با حدود (آزادیهای نامشروع) مهار شده و در تمام حوزه های معرفتی اخلاقی و اجتماعی آزادی به وسیله عدالت سامان گرفته و ترازسازی شده است. شهید مطهری می نویسد:
(عدالت مقدّس ترین مقدّسات بشری است. لااقل در مقدسات اجتماعی از قبیل آزادی و دموکراسی و مساوات از همه مقدّس تر است; زیرا تأمین کننده همه آنهاست.)۱۷
راه آزادی و برابری از بزرگراه عدالت می گذرد و بشر معاصر دیر یا زود به این حقیقت پی خواهد برد که تنها راه رهایی تحقق عدالت راستین و همه جانبه در میدانهای سیاسی اجتماعی اقتصادی و… است. آیزیا برلین می نویسد:
(به نظر من اعتقاد به این که اصولاً فرمول معینی بتوان یافت که هدفها و
مقاصد گوناگون آدمی را به طور هماهنگ و با هم به تحقق برساند کاملاً اشتباه است… شاید روزی نسخه ای شفابخش برای درمان این وضع ناگوار پیدا شود.)۱۸
در پاسخ این آرزو باید گفت: عدالتی که اسلام بر آن پافشاری دارد و در منابع دینی میزان و محور ارزشهای اجتماعی شناخته شده درمان این درد بشری است.
میزان بودن عدل در نگاه قرآن
در فرهنگ قرآن از ارزشهای اجتماعی بسیاری به عنوان برترین و بهترینها یاد شده است. گاه علم و عالمان در جایگاه بلندی قرار می گیرند:
(…یرفع اللّه الذین آمنوا منکم والذین اوتوا العلم درجات.)۱۹
… خدا رتبه کسانی از شما را که گرویده و کسانی را که دانشمندند بلند گرداند.
گاه جهاد و مجاهدان:
(فضل اللّه المجاهدین علی القاعدین اجراً عظیما.)۲۰
خداوند مجاهدان را بر خانه نشینان به پاداشی بزرگ برتری بخشیده است.
و در سوره حجرات پس از بیان گوناگون بودن انسانها قبیله ها و شعبه های اجتماعی از (تقوا) به عنوان بهترین ارزش در نزد خدا یاد شده است:
(انّ اکرمکم عند اللّه اتقیکم.)۲۱
در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست.
در این نگرش دانش و جهاد و تقوا معیارهای ارزشی والایی هستند که در میان دیگر ارزشهای فردی و اجتماعی درخشندگی و نمود بیش تری دارند. ولی با همه این برتریها
قرآن از میزان و معیار دیگری سخن گفته است که بستر این ارزشها به شمار می رود:
(اعدلوا هو اقرب للتقوی.)۲۲
عدالت کنید که آن به تقوا نزدیک تر است.
اگر در جامعه ای عدالت رخ بنماید و تلاش برای به سامان آوردن زندگی مسلمانان به عنوان وظیفه ای عمومی و اجتماعی جایگاه خود را پیدا کند و استضعاف گرایی و استکبار ستیزی و بخشیدن حق به صاحبان آن از باب تکلیف و وظیفه دینی فرهنگ شود بی گمان علم و دانش در بستر ایمان بالنده تر می گردد و جهاد و دفاع همگانی تر می شود و تقوا و خویشتن بانی هم آسان تر به وجود می آید.
در محیطی که عدالت حاکم است ارزشهای دیگر زمینه رشد و رویش بیش تری می یابند.
به همین جهت قرآن از عدالت به عنوان (میزان) نام برده است:
(والسماء رفعها ووضع المیزان الاّ تطغوا فی المیزان واقیموا الوزن بالقسط ولاتخسروا المیزان.)۲۳
و آسمان را بر افراشت و ترازو را گذاشت تا مبادا از اندازه درگذرید و وزن را به انصاف بر پا دارید و در سنجش مکاهید.
میزان آن وسیله ای است که حقیقت و اندازه پدیده های مادی و معنوی بدان سنجیده می شود. در مادیات ترازو متر و… وسیله سنجشند و در معنویات وحی و عقل و فطرت.
میزان و اندازه گیری و ابزار سنجش در هر چیزی مناسب با آن است. از این روی در قیامت (حق) میزان است: (و الوزن یومئذ الحق.)۲۲
در مسائل فکری و ارزیابی اندیشه ها دانش (منطق) به عنوان میزان شناخته می شود. و در مسائل اجتماعی و اقتصادی و حقوقی هم عدالت محور و میزان است. در آیات مورد اشاره سه بار واژه (میزان) تکرار شده است:
در آیه نخست به میزان و معیار حاکم بر عالم هستی اشاره شده که در روایت از آن چنین سخن به میان آمده است:
(بالعدل قامت السموات والأرض.)۲۳
و در دومین آیه به نگهداشت میزان و عدالت و از بین نبردن حقوق دیگران اشاره شده است. سومین آیه هم به عدل و داد در داد وستدهای اقتصادی و مالی اشاره دارد.
در آیه شریفه زیر نیز خداوند از میزان فرو فرستاده شده از نزد خود سخن می گوید:
(لقد ارسلنا رسلنا بالبیّنات و انزلنا معهم الکتاب والمیزان لیقوم الناس بالقسط….)۲۶
به راستی پیامبران خود را با دلایلی آشکار روانه کردیم و با آنها کتاب و ترازو را فرود آوردیم تا مردم به انصاف برخیزند.
مقصود از میزان در این آیه به یقین ترازوهای حسّی و مادی نیست; بلکه اشاره به معیاری است که ارزشها و ضدارزشها و نیک و بدهای اجتماعی را بتوان با آن بازشناخت و از یکدیگر جدا ساخت و آن جز حکمها و قانونهای الهی و دین و آیین وحیانی چیز دیگری نیست.
بی گمان قانونهای عادلانه خداوندی میزان و معیاری است که به وسیله آن خوب و بد و حق و باطل را می توان از یکدیگر جدا کرد و به صراط مستقیم الهی گام نهاد.
آیه های دیگری نیز در قرآن وجود دارد که واژه (میزان) در آنها نیامده ولی روح و محتوای آنها دعوت به عدل و عدالت و حق و انصاف و احسان است. از جمله:
(ان اللّه یأمر بالعدل والاحسان….)۲۷
خداوند به عدل و نیکی دستور می دهد.
علامه طباطبایی در تفسیر این آیه شریفه می نویسد:
(حقیقت عدل پدید آوردن برابری و توازن در کارهاست. به این معنی که هر کسی به سهمی که سزاوار آن است برسد. بنابراین عدل در باورها آن است که ایمان به حق پیدا کند و عدل در رفتار انسان به آن است که کارهایش در راستای خوشبختی قرار گیرد و از بدبختی بگریزد. و عدل در بین مردم آن است که هر کدام در جایگاهی قرار بگیرند که عقل و شرع و عرف آن را سزاوار می داند نیکوکار پاداش بگیرد و بدکار کیفر داد مظلوم از ظالم گرفته شود. و در اجرای قانون تبعیض و استثناء وجود نداشته باشد…. به هر حال گرچه عدل به عدالت فردی و اجتماعی تقسیم می شود لکن ظاهر سیاق و روند آیه نشان می دهد که مراد از آن عدالت اجتماعی است.)۲۸
گزیده سخن آن که: قرآن بذر اندیشه عدل را در دلها کاشت و آن را به خوبی آبیاری کرد. به همان اندازه که از عدل فردی به عنوان روح ارزشها و معیار آن و سنگ زیرین ارزشهای والای انسانی یاد کرده از عدل در چهره های گوناگون: تکوینی تشریعی اخلاقی و اجتماعی آن نیز به شایستگی یاد کرده است و با این خط کش معنوی همه امور مربوط به زندگی فردی و اجتماعی انسان ارزیابی گردیده است.
شهید مطهری می نویسد:
(بیش ترین آیات مربوط به عدل درباره عدل جمعی و گروهی است اعم از خانوادگی سیاسی قضایی اجتماعی… در قرآن از توحید گرفته تا معاد از نبوت گرفته تا امامت و زعامت و از آرمانهای فردی گرفته تا هدفهای اجتماعی همه بر محور عدل استوار شده است.
عدل قرآن همدوش تو حید رکن معاد هدف تشریع نبوت فلسفه زعامت و امامت معیار کمال فرد و مقیاس سلامت اجتماع است.)۲۹
این بود نگرشی کوتاه به جایگاه (عدل) در قرآن و اشاره ای اجمالی به میزان و معیار بودن آن در ارزیابیهای فردی و اجتماعی.
● معیار بودن عدالت در نگاه امام علی(ع)
عدالت در مکتب اخلاقی و سیاسی ـ اجتماعی امام علی(ع) اصلی بود که به دیگر اصلها روح و جهت می بخشید و ترازی بود که با آن کژیها راست می شد و ناهنجاریها هنجار می یافت. گویی ساختمان وجودی آن حضرت با عدالت سرشته شده بود که حاضر نبود عدالت را فدای هیچ چیز حتی مصلحت کند.
درچشم انداز مولا علی(ع) حکمها و حدها و قانونهای الهی کالبدی را مانند بود که عدالت روح آن به شمار می رفت: (العدل حیاة الأحکام.)۳۰
بنیادی بود که سنگ زیرین آن را عدل و داد تشکیل می داد (العدل اقوی اساس.)۳۱
در آن دیدگاه امور فردی و اجتماعی برای به هم بافتگی و یک پارچگی به سامانی و آراستگی به نیروی پیوند دهنده و یگانه ای نیاز داشت که عدل آن را بر آورده می ساخت: (العدل نظام الأمرة.)۳۲
برابر بینش والای علوی هیچ چیز پایندان نظم و نظام اجتماعی نیست مگر آن که لباس عدل و انصاف بر تن آن پوشیده شود: (العدل ملاک.)۳۳
آری علی(ع) که خود (میزان اعمال)۳۴ است و همگان را باید با رفتار او سنجید با صدای رسا و سخنی شیوا اعلام کرد:
(انّ العدل میزان اللّه الذی وضعه للخلق ونصبه لأقامة الحق فلا تخالفه فی میزانه.)۳۵
عدل و داد وسیله سنجشی است که خداوند برای مردم نهاد تا حق در جامعه استوار گردد. بنابراین خدا را در این میزان همراه باش و ناسازگار مباش.
در مکتب علوی آنچه کارها به آن تراز می شود و عملکردها به آن ارزیابی می گردد و شخصیتها به آن شناخته می شوند و رویشها و ریزشها در پرتو آن پدید می آید (عدل) است و میزان عدالت.
در نهج البلاغه این حقیقت و واقعیت را به آسانی می توان دریافت. در این اثر جاودانه می خوانیم که شخص با هوش و خردمند و نکته سنجی از آن حضرت پرسید: ارزش عدالت بیش تر و بالاتر است یا ارجمندی بخشش؟
(فقال: العدل یضع الأمور مواضعها والجود یخرجها من جهتها والعدل سائس عام والجواد عارض خاص فالعدل اشرفهما وافضلهما.)۳۶
فرمود: عدالت کارها را بدانجا می نهد که باید و بخشش آن را برون نماید. عدالت تدبیر کننده ای است به سود همگان و بخشش به سود خاصگان پس شریف تر و با فضیلت تر است.
در این سخن مولا نکته ژرف و آموزنده ای نهفته است که در آن باید بیش تر درنگ کرد.
اسلام نه تنها در آموزشهای خود در زمینه جهان بینی و انسان شناسی و مسائل سیاسی اجتماعی اقتصادی و فرهنگی اثر گذاشت و دگرگونیهای همه جانبه آفرید بلکه در شیوه تفکر و اندیشیدن و در گونه نگرش و زاویه دید انسان به مقوله های انسانی و اجتماعی نیز تحول آفرید و نگاه آدمی را نسبت به پدیده ها دگر ساخت.
با درجه بندی ارزشها و گزین کردن ارزشهای مادر و برتر ساختار اندیشه و داوریها به گونه بنیادی تغییر خواهند کرد و مردمان از فردنگری و ظاهربینی در خواهند آمد و به جمع نگری و ژرف اندیشی وارد خواهند شد.
امام علی(ع) در سخن بالا به این نکته اشارت فرمود که: همواره باید به مسائل و واقعیتهای جاری نگاه کلان و کلی و عمومی داشت نه نگاه فردی و جزئی. برای درمان دردهای فردی شاید بتوان با پاره ای از کارهای انسانی مانند بخشش و… گامهایی برداشت; لکن از نگاه اجتماعی این ارزشها را نمی توان با عدالت همپا قرار داد و سنجید; زیرا عدالت دقیق و موشکافانه به مسائل و گرفتاریها و دشواریها می نگرد و نیازها را برآورده می کند و براساس آن به امور سامان می دهد و یا دست کم از رنجها دشواریها و آلام می کاهد. در نتیجه به گونه ای ت وازن و هماهنگی و بِه سامانی در بهره مندیهای اقتصادی و اجتماعی به وجود می آورد ناسامانیها و برتری دادنهای ناروا به افراد فروکش می کند و فاصله ها برداشته می شود.
به دیگر سخن ارزشهایی مانند بخشش بخشی از پیکر جامعه را بهره مند می سازد; ولی بخشهای دیگر جامعه از نگاه جود کننده پنهان می مانند و در نتیجه جامعه پیکری را می ماند که بخشی از اعضای آن فربه و بخشی لاغر شده باشد و ناموزون و ناهماهنگ جلوه کند.امّا عدالت همآهنگ کننده و سامان دهنده است و هر چیزی را به جای خود می نهد و حق هر کسی را بر اساس نیاز و تلاشش به او می بخشد و پیکری موزون و زیبا از جامعه را ترسیم می نماید.
اگر جامعه را به ساختمانی مانند سازیم عدالت نقش پایه و بنیاد آن را دارد و (جود) و دیگر ارزشها نقش و نگار آن ساختمان را عهده دارند. روشن است که اگر خانه از پای بست ویران و استواری لازم را نداشته باشد خواجه با نقش و نگار ایوان و در و دیوار نمی تواند کار ی از پیش ببرد و خدمتی ارائه دهد:
(عدالت قانونی است عام و مدیر و مدبّری است کلی و شامل که همه اجتماع را در بر می گیرد و بزرگراهی است که همه باید از آن بروند اما جود و بخشش یک حالت استثنایی و غیرکلی است که نمی شود رویش حساب کرد.)۳۷
بدین سان در می یابیم که امام علی(ع) چگونه با این جمله: (العدل سائس عام والجود عارض خاص) به میزان بودن عدالت نسبت به دیگر ارزشهای اجتماعی پرداخته است. با این نگرش و استدلال همراه با واقعیت عینی و خارجی است که می فرماید:
(فالعدل اشرفهما وافضلهما.)
در این راستا دیگر سخنان روشنگر آن حضرت می تواند ما را یاری بدهد و به بنیه این اصل اساسی توان بخشد که معیار و مقیاس همه ارزشهای اجتماعی (عدالت) است:
(اکرم الأخلاق السخاء واعمها نفعاً العدل.)۳۸
گرامی ترین خویها سخاوت است و سودمندترین آن عدل.
عدالت اجتماعی دیگر ارزشها را زیر پوشش خود می گیرد و چون که صد آمد نود هم آمده است. از این روی در نگاه امام علی(ع) عدل در گوهرش سعه و گسترش نهفته است.
(فان فی العدل سعة ومن ضاق علیه العدل فالجور علیه اضیق.)۳۹
در عدالت گشایش است و آن که عدالت را برنتابد ستم را سخت تر یابد.
آن که در بزرگراه توان حرکت نداشته باشد در بیراهه زمین گیر خواهد شد. با این تراز و جامعه حق گرا و حقیقت بین می شود و دیگر ارزشها و برتریهای انسانی در پرتو آن می رویند و می بالند.
● میزان عدل در حکومت علوی
علی(ع) بر اساس نگرش معیاری و میزانی که به (عدل) داشت و آن را زیربنای همه چیز می دانست فلسفه حکومت خویش را پی ریخت. سیاست و مدیریت آن حضرت بر محور و مدار عدالت استوار شد و همین پافشاری و صلابت براجرای عدالت در همه میدانها و حوزه های حکومت بود که برای آن بزرگمرد دشواریها بازدارنده ها و دردسرها آفرید. جبهه های سه گانه ناکثین و قاسطین و مارقین در برابر وی صف آرایی کردند. امام علی(ع) خود می دانست که پذیرفتن مسؤولیت و مدیریت حکومت پس از آن فراز و نشیبها نیازمند به دگرگونی همه جانبه و بازنگری همه سویه در تم ام ابعاد جامعه است۴۰ و با همین آگاهی بود که در همان آغاز سخن آخر و انجام را زد و فرمود:
(الحق القدیم لایبطله شیء.)۴۱
حق کهن به هیچ روی باطل نمی شود.
روش آن حضرت با میزان عدل پیش می رفت از این روی آنان که از او می خواستند عطف به گذشته کند و کاری به آنچه در دوران پیشین رخ داده نداشته باشد سخن بالا را فرمود.
با استقرار حکومت عدل علوی مردم احساس کردند که دوران بده بستان و باندی عمل کردن تمام شد:
(اکنون مردی زمامدار و کشتی سیاست را ناخدا شده است که دشمن این ابزار است. هدف و ایده اش مبارزه با این نوع سیاست بازی است. طبعا از همان روز اول ارباب توقع; یعنی همان رجال سیاست رنجش پیدا می کنند. رنجش به خرابکاری منجر می شود و درد سرهایی فراهم می آورد.…)۴ ۲
لکن جالب است به این نکته توجه شود که امام علی(ع) که خود میزان عدل بود و با این تراز به رخدادها و واقعیتها و برخوردها و جناح بندیها می نگریست با دشمنانش نیز با همین میزان رفتار می کرد و از تراز عدالت ذره ای سر بر نمی تافت.
● دوستی و دشمنی عادلانه
پای بندی به میزان عدل در مواردی که سیل مهرورزیها خانه عقل را تهدید می کند و چراغ انصاف را فرو می نشاند کار آسانی نیست. سعه صدر و ظرفیت بزرگ روحی می خواهد که آدمی با دشمنانش و مخالفانش نیز به گونه ای رفتار کند که از راه اعتدال بیرون نرود و دوستی و دشمنی او را به بی عدالتی نکشاند علی(ع) که قهرمان این میدان است با سخن و سیره اش ثابت کرد که مصداق کامل عدالت است و عدل را به عنوان ناموس بزرگ آفرینش و وحی پذیرفته است. دوستیها و دشمنیها او را از مسیر و میزان عدالت جدا نمی سازد. او که در مکتب قرآن و پیامبر(ص) پرورش یافته این کریمه قرآنی را تابلو راه خود ساخته است:
(ولایجرمنّکم شنآن قوم علی ان لا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوی.)۴۳
دشمنی دشمنان شما را به بی عدالتی نکشاند. به عدل رفتار کنید که
زمینه ساز پرهیزگاری است.
بر همین اساس به فرزند خود سفارش می کند:
(علیک بالعدل علی الصدیق و العدوّ.)۴۴
بر تو باد که با دوست و دشمن به عدل رفتار کنی.
در شمارش اوصاف پارسایان به این اصل بزرگ اجتماعی اشاره دارد:
(لایحیف علی من یبغض ولایأثم فیمن یحب.)۴۵
[پارسا کسی است که] با دشمنانش به خاطر دشمنی ستم روا نمی دارد و با دوستان به جهت دوستی گرفتار گناه نمی گردد.
در فرهنگ علوی که برگرفته از فرهنگ قرآنی است مردم همه (عیال) و روزی خور خدایند یا هم کیش و هم عقیده و همراه فرمانروایند و یا هم نوع او که باید از حقوق انسانی برخوردار باشند.۴۶ در هر حال این نگرش فراگیر می طلبد که با همه شهروندان به گونه ای اسلامی و ان سانی رفتار شود تا میزان عدل دوست و دشمن را راست کند و قانون مند.
در سیره امام علی(ع) می یابیم با این که شماری از مخالفان و ستیزندگان با وی وی را در سخت ترین شرایط اجتماعی و سیاسی قرار دادند و از لحاظ روحی نیز فشارهای روانی سختی را بر آن حضرت وارد کردند ولی آن ناخدای کشتی امت از این طوفانها و ترفندها نهراسید و راه ع دل را ادامه داد.
خوارج نهروان روشن ترین گواه این مدعاست. آنان تا هنگامی که دست به کار نشدند و نظم و نظام را دچار مشکل نکردند حضرت با آنان مدارا کرد و عرصه را بر این مخالفان هتاک و بی پرده خود تنگ نکرد و خطاب به این گروه فرمود:
(ان لکم عندنا ثلاثا: لانمنعکم صلاة فی هذا المسجد ولانمنعکم نصیبکم من الفیء ما کانت ایدیکم مع ایدینا ولانقاتلکم حتی تقاتلونا.)۴۷
شما [خوارج] نزد من سه حق دارید: از نمازگزاران شما در این مسجد جلوگیری نمی کنیم سهم شما را تا مادامی که با ما هستید و اصل نظام را پذیرایید قطع نمی کنیم و جنگ و نبرد را آغاز نمی کنیم مگر آن که شما آغازگر جنگ باشید.
نهروانیان با فضاآفرینیها و شعارهای ناروا و به دور از واقع و حقیقت فضای حکومت علوی را آلودند. دست پروردگان ناب اندیش و درست کردار حضرت تاب شنیدن و دیدن سخن و رفتار آنان را نداشتند و هر آن احتمال می رفت که درگیری بین پیروان راستین و خوارج پدید آید امّ ا حضرت برای فرو خواباندن فتنه و درگیری هماره می فرمود:
(والعدل فی الرضا والغضب.)۴۸
در حالت خوشنودی و خشم به عدالت پایبند باشید.
این رهنمودها جلو بسیاری از ناهنجاریهای سیاسی ـ اجتماعی را می گرفت وحدت ملی و امنیت و آرامش را برقرار می ساخت.
بی گمان اگر این سیره در ارتباط با دیدگاههای مخالف و جریانها و گروههای دگراندیش عملی گردد و علی باوران از موضع گیریهای شتاب آلود و هیجان زده بپرهیزند و در بحرانهای اجتماعی و سیاسی گوش به فرمان ولیّ و رهبر دینی خود باشند بسیاری از تنشها و تشنّجها فروکش خواهد کرد و انتقادهای سازنده تبدیل به انتقامهای ویرانگر نخواهد شد. به یقین در این فضا مواضع حق پویان شفاف تر و روشن تر خواهد گردید و هویت باطل محوران نیز بر مردم آشکار خواهد شد.۴۹
در چنین فضایی می توانیم ادعا کنیم که از مدینة النبی الهام گرفته ایم و به سمت و سوی جامعه علوی و ولایی گام بر می داریم و این هم نشانه ای از آن: علی(ع) از زبان پیامبر اکرم(ص) نقل فرمود:
(فاذا رأیتم خیراً فأعینوا علیه و اذا رأیتم شراً فاذهبوا عنه فان رسول اللّه(ص) کان یقول:
(یابن آدم اعمل الخیر ودع الشرّ فاذا انت جواد قاصد.)۵۰
چون امر خیری یافتید به یاریش بشتابید و اگر با جریان شرّی رو به رو شدید از آن بگذرید [و آن را کنار نهید] که رسول خدا(ص) فرمود:
ای انسان! خیر را انجام ده و از شر گریزان باش که در این صورت رهروی متعادل خواهی بود.
اگر با میزان عدل به رخدادها و عملکردها و موضع گیریها نگاه شود انسان پای بند و متعهد هر جا خیری دید از سوی هر کس و هر جناحی با او همسو و همراه می شود و هر جا بدی و شرّی دید از هر کس گرچه از دوست و گروه خودش باشد آن را نمی پذیرد. در نتیجه در همه حال با موافق و مخالف و دوست و دشمن پیوندی عادلانه دارد.
● عدالت در ارزیابیها
از مواردی که میزان عدالت جامعه را به تعادل و توازن خردمندانه و منطقی می رساند و زندگی آرامش بخش و پرنشاط و پویایی به شهروندان می بخشد سنجش و ارزیابی افراد و عملکردها براساس عدالت است. هر کس به آنچه که سزاوار است دست می یابد. کارکردها و کارشکنیها تلاشها و تنبلیها خدمتها و خیانتها به یک چشم دیده نمی شود بلکه تراز عدالت کار هر مدیر و مسؤول را آن چنان که هست ارزیابی می کند و براساس آن کارگزاران نظام نواخته و یا سرزنش می شوند.امام علی(ع) از این میزان در حکومت خویش بهره می گرفت و در سیره و سخنانش بر آن پ افشاری می کرد. به مالک اشتر چنین فرمان داد:
(ولایکونن المحسن والمسیء عندک بمنزلة سواء فانّ فی ذلک تزهیداً لأهل الأحسان فی الأحسان و تدریبا لأهل الأسائة علی الأسائة والزم کلاً منهم ما الزم نفسه.)۵۱
مبادا نکوکار و بدکار در دیده ات برابر آید که آن رغبت نکوکار را در نیکی کم کند و بدکردار را به بدی وادار نماید. درباره هر یک از آنان آن را عهده دار باش که او بر عهده خود گرفت.
احترام و ارج نهادن به کارگزاران و مدیران باید براساس شایستگی خدمت و همکاری باشد نه با انگیزه های شخصی خویشی دوستی گروهی و… و از دیگر سوی سرزنش و از کار برکنار کردن مدیران نباید بی ملاک و بی دلیل صورت گیرد بلکه همراه با بررسیهای همه سویه و جمع بن دی درعملکرد افراد و ناشایستگی و ناکارآمدی آنان در پُستهاست که نواخت و سرزنش گماردن و از کار بر کنار کردن صورت منطقی به خود می گیرد و جامعه را به سمت و سوی قاعده مندی و قانون مداری می کشاند و از حاکمیت رابطه و انگیزه های شخصی و جناحی می رهاند.
در بیانی دیگر امیرالمؤمنین(ع) این نکته را از زاویه روان شناسانه و دیدگاهی اجتماعی می نگرد و بر حاکمیت عدالت به عنوان تراز و میزان ارزیابیها تأکید می ورزد:
(ثم اعرف لکل امرءٍ منهم ما ابلی ولاتضمن بلاء امرءِ الی غیره ولاتقصرنّ به دون غایة بلائه ولایدعونک شرف امرء الی ان تعظم من بلائه ما کان صغیراً ولاضعة امرء الی ان تستصغر من بلائه ما کان عظیما.)۵۲
اندازه رنجِ هر یک از کارگزاران را در نظر داشته باش و رنج یکی را به حساب دیگری مگذار و در پاداش او به اندازه تلاشی که کرده و رنجی که دیده کوتاهی مکن. مبادا بزرگی کسی موجب شود که رنج اندک او
بزرگ جلوه کند و فرودی رتبه کسی سبب شود که کوشش سترگ او خوار و کم جلوه به حساب آید.
روح این پیام و دستور حکومتی حضرت آن است که: در بررسی کارکردها نباید بزرگی افراد و جایگاه اجتماعی علمی سیاسی و… آنان جلو ارزیابی درست و شایسته را بگیرند حق کسانی که زبانی برای دفاع از خود ندارند و یا موقعیتی برای مطرح کردن خویش ندارند از بین برود. ز بان دارها و افراد دارای نام و نشان که خود را در همه جا و پیش همه کس به گونه کارامد و نقش آفرین و گره گشا جلوه می دهند باعث نشوند که خدای ناخواسته حقی از حقداری پایمال گردد و ستمی بر کسی روا داشته شود. روشن است در فضایی که کارکردهای مثبت و منفی با میز ان عدالت ارزیابی می گردد دلگرمی پشتکار شادابی درمیان مدیران و کارگزاران نظام دو چندان می شود. در چنین جامعه ای ابتکارها زمینه بروز و ظهور می یابد و امید به آینده روشن تر و بهتر مسؤولان و خدمتگزاران بر مردم را به تلاش بیش تر و گسترده تر وا می دارد.
در سیره امام علی(ع) و در ارزیابی نیروها و خدمتگزاران به نظام و ارج نهادن به آنان نمونه های فراوانی می توان یافت که برای دولتمردان جمهوری اسلامی نیز الهام بخش و آموزنده است.
او با هر کسی که در جامعه خدمتی کرده و در این راه جوانی را به پیری رسانده با دید احترام می نگریست و بر این نظر بود که این فرد همیشه باید عزیز زندگی کند. همین نگاه و بینش است که آرامش او را صحنه غم انگیز تکدی گری پیرمرد نصرانی به هم می زند. وقتی این صحن ه را می بیند می ایستد و می پرسد او را چه شده که به گدایی روی آورده است؟ می گویند: پیری توان او را گرفته و نمی تواند کار کند از این روی به گدایی روی آورده است!
حضرت می فرماید:
(استعملتموه حتی اذا کبر و عجز منعتموه انفقوا علیه من بیت المال.)۵۳
از او (در جوانی) کار کشیدید تا پیر شد و اکنون او را رها کرده و به حال خود گذاشته اید؟ از بیت المال به او کمک برسانید.
● برنامه ریزی عادلانه
هر نظام و حکومتی برای اداره درست و شایسته مردم نیازمند به گزینِ کردن سیاستهای کلان و کلی و برنامه ریزیهای واقع بینانه است تا براساس آن جامعه را به پیش ببرد و رشد دهد.
اگر این روش و شیوه در پرتو و سایه عدالت به مرحله اجرا در آید و توزیع اسباب و ابزار کار و تولید در واگذاری مسؤولیتها و پُستها در قانونگذاری و اجرای قوانین در گرفتن عوارض و مالیات در تخصیص بودجه و در اختصاص پروژه ها به شهرها و روستاها و… عدالت به عنوا ن میزان و معیار برنامه ریزی طرّاحی واگذاری و… مورد نظر دست اندرکاران قرار گیرد نظامی هماهنگ و عادلانه پا می گیرد.
علی(ع) در این باره می فرماید:
(ولیکن احب الأمور الیک اوسطها فی الحق واعمها فی العدل واجمعها برضی العامّة.)۵۴
و باید از کارها آن را بیش تر دوست بداری که نه از حق بگذرد و نه فروماند و عدالت را فراگیرتر و رعیّت را دلپذیرتر باشد.
در این فراز امام علی(ع) روی سه نکته اساسی انگشت نهاده است:
۱) برنامه ریزیها کارها و جهت گیریها بر محور حق و حقیقت و واقعیت شکل بگیرد و همواره راه اعتدال و میانه برگزیده شود. در مثل الگوی توسعه در کشور اسلامی به گونه ای باشد که در عین بهره گیری از روشهای کشورهای پیشرفته و استفاده از تجربه های آنان ارزشهای دینی و ملّی را در خود هضم نکند. توسعه در بستر فرهنگ دینی و همگام با اخلاق و رفتار شرعی و همراه با نگهداشت اصول و محکمات انقلاب اسلامی پیاده شود تا حساسیتهای روا و گاه ناروا در جامعه فروکش کنند و این واقعیت را می توان از این جمله مولا که می فرماید: (ولیکن احب الأمور الیک اوسطها فی الحق) الهام گرفت.
۲) در برنامه ریزی و اجرا الگوی عینی و عملی مدیران اسلامی در این است که تلاش ورزند هر چه گسترده تر عدالت را پیاده و فراگیر سازند. این جمله حضرت که فرمود: (اعمها فی العدل) به عنوان ملاک و معیار و الگو در قانونگذاریها برنامه ریزیها و خدمات مورد نظر باشد تا عدالت در همه جا و برای همه کس ـ چه آنان که در مرکز تصمیم گیریها قرار دارند و چه آنان که در نقطه های دور دست زندگی می کنند ـ چهره
نماید. آن روستایی دور افتاده و محروم با دستانی پینه بسته و چهره ای آفتاب سوخته بسان آن شهرنشین برخوردار از خدمات دولتی مورد توجه باشد و طعم شیرین عدل را بچشد و این است آن میزانی که علی(ع) عمر خود را بر سر آن گذاشت و لحظه ای از پیاده شدن آن غفلت نورزید.
۳) در هر جامعه ای خاصگان و آنانی که خود را از دیگران به حکومت نزدیک تر و خودمانی تر می دانند وجود دارند لکن نظام علوی و ارزشی دینی باید همیشه و همه گاه توده مردم را در کانون توجه خود داشته باشد نه آن که به سود برخوردارها و خاصگان گام بردارد.
امیرالمؤمنین(ع) با این جمله که (واجمعها برضی العامة) به یک اصل اصیل و عمیق اجتماعی اشاره می کند و به دست اندرکاران نظام اسلامی هشدار می دهد: در حرکت و تلاش و برنامه و سیاست خود ملاک تصمیمها و بخشنامه ها و پیش از آن روح قانونگذاریها باید به گونه ای باشد که دل توده مردم را شاد کند و گرهی از کار آنان بگشاید. همانها که در همه صحنه ها و مناسبتها سنگ زیرین نظامند و در تمام رخدادها بارهای سنگین را بر دوش می کشند و به هنگام خطر هم از همه پیشگام تر و پیشتازترند.
اگر والی اسلامی و مجموعه زیر نظر وی بتوانند به این اصل پای بندی نشان دهند می توانند ادعا کنند که در خط ولایت علوی گام برمی دارند و به سمت و سوی عدالت پیش می روند:
(وان افضل قرة عین الولاة استقامة العدل فی البلاد…)۵۵
و آن چه بیش تر دیده والیان بدان روشن است برقراری عدالت در شهرهاست.
اگر این سه نکته در نظام اسلامی پیاده شود می توان گفت: حکومت با تراز و
میزان به جلو می رود و زمینه ساز حکومتی خواهد بود که: (یملأ الأرض قسطاً و عدلاً…)۵۶ است.
● عدالت در داوری
داوری به عدل و حکم به داد از ملموس ترین و آشناترین مصداقهای عدالت است. اگر عدل اجتماعی را میزان و معیار ارزشها در جامعه بدانیم عدل در قضاوت را باید شاهین آن ترازو به شمار آوریم. با این شاهین است که چهره عدل در حوزه های سیاسی اجتماعی اقتصادی و… رخ می ن ماید. در جامعه ای که داوریها و نظام قضایی آن بر معیار حق و عدل استوار است پدیده های تنازع و تخاصم و تنش و تشنج زمینه ظهور و بروز کم تری می یابد اگر مردم بدانند و ببینند که در محکمه قضاء و در دادگاه معیار ومیزان داوری بر محورعدالت می چرخد و ضوابط میدان به روابط نمی دهند قانون برای همه محترم است و غنی و فقیر و عالی و دانی نمی شناسد در چنین فضایی زمینه بسیاری از خلافکاریها رشوه خواریها بندوبستها سفارشها به خودی خود فروکش می کند.
گزیده سخن آن که: عدل قضایی زیربنای عدالت اجتماعی سیاسی و اقتصادی است. از این روی قرآن مجید بر پیاده شدن و جامه عمل پوشیدن آن از سوی حاکمان و قاضیان تأکید ویژه دارد:
(واذا حکمتم بین الناس ان تحکموا بالعدل.)۵۷
و آن گاه که در میان مردم داوری می کنید به عدالت داوری کنید.
و از سوی دیگر کسانی را که بر این اصل پای بند نیستند (ظالم)۵۸ (فاسق)۵۹ و (کافر)۶۰ خوانده است. در نگاه علی(ع) عدل قضایی میزان و معیاری است که در پرتو آن ارزشهای دیگر تجلّی می کند و مردم را نسبت به نظام دینی و حاکمان آن خوشبین
می سازد.
شکر و سپاس نعمت اقتدار به آن است که قدرت مندان سیاسی و آنان که دستشان به بیت المال و اداره مردم رسیده است برای مردم و ولی نعمتهای خویش امنیت اجتماعی و آسایش و آرامش عمومی فراهم آورند به گونه ای که مردم دغدغه ای از این جهت نداشته و درجهت اعتلای مادی و معنوی کشور و نظام خود تلاش ورزند. امام علی(ع) در صدر بخشنامه ها و دستورالعملهای حکومتی اش می فرمود:
(علیک بالعدل فی حکمک اذ انتهت الأمور الیک.)۶۱
آن گاه که کارها به تو سپرده شد به عدل داوری کن.
افزون بر این علی(ع) به ریزه کاریهای عدل قضایی در محکمه و دادگاه پرداخته و به محمد بن ابی بکر می فرماید:
(فاخفض لهم جناحک واَلنِ لهم جانبک وابسط لهم وجهک وآیس بینهم فی اللّحظة والنظرة حتی لایطمع العظماء فی حیفک لهم و لاییأس الضعفاء من عدلک بهم فان الله تعالی یسألکم معشرعباده عن الصغیرة من اعمالکم والکبیرة والظاهرة و المستوره فان یعذب فأنتم اظلم و ان یعف فه و اکرم.)۶۲
با آنان فروتن باش و نرمخو و هموار و گشاده رو و به یک چشم بنگر به همگان خواه به گوشه چشم بنگری و خواه خیره شوی به آنان تا بزرگان در تو طمع ستم بر ناتوان نبندند و ناتوان از عدالت تو مأیوس نگردند که خدای تعالی می پرسد از شما بندگان از خُرد و درشت کارهاتان و از آشکار آن و نهان. پس اگر عذاب کند شما ستمکارتر و اگر ببخشد او بزرگوارتر.
روشن است اگر شاکی به دادگاهی پابگذارد که اطمینان دارد قاضی برای نگاههایش
و برای به کار بردن واژه ها عنوانها و لقبها نسبت به دو سوی دعوا حساب باز کرده و در همه جا با میزان عدل حرکت می کند دو سوی دعوا برای او یکسانند فرقی بین عالی و دانی نمی نهد دوست و خویش و بیگانه نمی شناسد چشم طمع به مال و ثروت و یا مقام و موقعیت کسی ندوخته است در چنین دادگاهی حتی اگر علیه او هم حکمی صادر شود با وجدانی آرام و خاطری آسوده می پذیرد و همین حالت از درد و رنج و گرفتاری او می کاهد.
به راستی اگر مسؤولان قضایی و قاضیان پرتلاش پیش از آن که به داوری بین مردم بنشینند در مملکت وجود خویش بین عقل و نفس به داوری بنشینند و به فرمایش مولا علی(ع):
(فکان اوّل عدله نفی الهوی عن نفسه.)۶۳
نخستین گام عدالت را در کنترل هوای نفس خود بردارند.
اگر خودخواهی خویش را به کنترل درآورند و ترازوی قضاوت را درحوزه رفتار خویش نصب کنند در مقام داوری بین مردم به آسانی خواهند توانست به داد آنان
برسند و دست تجاوزکاران به حقوق و شرف و ناموس و اموال را از سر مردم کوتاه سازند.
اهمیت نگهداشتِ موازین عدل در قضاوت در سخنان امیرالمؤمنین(ع) بسیار است و آنچه اشارت کردیم نَمی از یَم بود. در این جا به نمونه ای از سیره آن حضرت در این زمینه بسنده می کنیم:
(شاکی شکایت خود را به خلیفه مقتدر وقت عمر بن الخطاب تسلیم کرد. طرفین دعوا باید حاضر شوند و دعوا طرح شود. کسی که از او شکایت شده بود امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام بود. عمر هر دو طرف دعوا را خواست و خودش در مسند قضا نشست. طبق دستور اسلامی د و طرف دعوا باید پهلوی یکدیگر بنشینند. و اصل (تساوی در مقابل دادگاه) محفوظ بماند. خلیفه مدعی را به نام خواند و امر کرد در نقطه معینی رو به روی قاضی بایستد. بعد رو کرد به علی و گفت: (یا ابا الحسن پهلوی مدعی خودت قرار بگیر). به شنیدن این جمله چهره علی درهم و آثار ناراحتی در قیافه اش پیدا شد. خلیفه گفت: (یا علی! میل نداری پهلوی طرف مخاصمه خویش بایستی؟)
علی(ع) ناراحتی من از این نبود که باید پهلوی طرف دعوای خود بایستم بر عکس ناراحتی من از این بود که تو کاملاً عدالت را مراعات نکردی زیرا مرا با احترام نام بردی و به کنیه خطاب کردی… اما طرف مرا به همان نام عادی خواندی…)۶۴
۴۴. (غررالحکم) ج۲۳۸/۷.
۱۲. مجله (اندیشه حوزه) سال ششم شماره پنجم۱۴۶/.
۱۶. مجله (اندیشه حوزه) سال۶ شماره ۱۴۶/۵.
۱۵. (تفسیر صافی) ج۱۰۷/۵ بیروت اعلمی.
۱۸. (چهار مقاله درباره آزادی)۳۰۰/.
۱. سوره (اعراف) آیه ۱۵۷.
۱۰. همان۲۴۱/.
۱۷. (یادداشتهای استاد مطهری) ج۵۳/۱ صدرا.
۱۱. (مجموعه آثار) ج۸۰/۱ صدرا.
۱۴. همان.
۱۹. سوره (مجادله) آیه ۱۱.
۱۳. (چهار مقاله درباره آزادی)/ ۲۴۲ .
۲۷. سوره (نحل) ۹۰.
۲۸. (المیزان) ج۳۳۱/۱۲ بیروت.
۲۵. (تفسیر صافی) فیض کاشانی ج۱۰۷/۵ مؤسسه اعلمی بیروت.
۲۴. سوره (اعراف) آیه ۸.
۲. (چهار مقاله درباره آزادی) آیزایا برلین ترجمه موحد۲۴۳/ خوارزمی.
۲۹. (مجموعه آثار) ج۶۱/۱.
۲۶. سوره (حدید) آیه ۲۵.
۲۱. سوره (حجرات) آیه ۱۳. ۲۲. سوره (مائده) آیه ۸.
۲۳. سوره (الرحمن) آیه های ۹ ۸ ۱۰.
۳۱. همان.
۳. همان۲۵۰/.
۳۳. همان.
۳۴. (بحارالانوار) ج۲۸۷/۹۷ مؤسسة الوفاء.
۳۵. (میزان الحکمة) ری شهری ج۷۸/۶ دفتر تبلیغات اسلامی.
۳۹. (نهج البلاغه) خطبه ۱۵.
۳۶. (نهج البلاغة) صبحی صالح ترجمه شهیدی حکمت ۴۳۷.
۳۷. (سیری در نهج البلاغه) شهید مطهری۱۱۲/ دارالتبلیغ.
۳۸. (غررالحکم) ج۱۵۶/۷.
۳۰. (فهرست غرر الحکم) ج۲۳۶/۷ دانشگاه تهران.
۴. مجله (اندیشه حوزه) سال پنجم شماره چهارم۶۷/.
۴۳. سوره (مائده) آیه۸.
۴۱. (شرح نهج البلاغه) ابن ابی الحدید ج۲۶۹/۱.
۴۵. (نهج البلاغه) خطبه ۱۹۳ ترجمه شهیدی۲۲۷/.
۴۰. همان خطبه۱۶.
۴۷. (الامم والملوک) جریر طبری ۵۴/۴ افست ارومیه ای قم.
۴۲. (سیری در نهج البلاغه) شهید مطهری۱۱۶.
۴۸. (میزان الحکمة) ری شهری ج۸۸/۶.
۴۶. همان نامه ۵۳.
۴۹. (نهج البلاغة) فیض الاسلام خطبه ۵۰.
۵۰. همان خطبه ۱۷۶.
۵۶. (بحارالانوار) ج۵۰۳/۲۲ مؤسسة الوفاء.
۵۹. سوره (مائده) آیه ۴۴.
۵. (روح القوانین) ترجمه علی اکبر مهتدی مقدمه۶/ چاپخانه سپهر.
۵۱. همان نامه۵۳.
۵۴. (نهج البلاغه) نامه۵۳.
۵۸. سوره (مائده) آیه ۴۵.
۵۲. همان نامه۵۳.
۵۳. (وسائل الشیعه) ج۴۹/۱۱ بیروت.
۵۵. همان.
۵۷. سوره (نساء) آیه ۵۸.
۶۳. همان خطبه ۸۷/.
۶. همان.
۶۲. (نهج البلاغه) نامه ۲۷.
۶۱. (تحف العقول) حرّانی۱۰۲/ بیروت.
۶۴. (مجموعه آثار) استاد مطهری ج۲۴۶/۱۸.
۶۰. سوره (مائده) آیه ۴۷.
۷. (چهار مقاله درباره آزادی)۳۰۱/.
۸. همان۲۴۲/.
۹. همان۲۴۱/.
منبع : طوبی


همچنین مشاهده کنید