جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

قطبی فقط یک نمونه...


قطبی فقط یک نمونه...
صدای خوشحالی و هلهله سراسر رختکن را گرفته، افشین قطبی بعنوان مربی تیم قهرمان، پایکوبان به رختکن قدم می گذارد و در جشن شاگردانش شرکت می کند.
انرژی او تمام ناشدنیست، بالا و پایین می پرد و فریاد می کشد، هر کس که جلو می آید را در آغوش می گیرد و شادیش را با همه تقسیم می کند، نگاهی به دیوار می اندازد که برگه هایی را قبل از بازی به آن چسبانده بود تا نکاتی را ملکه ذهن شاگردانش کند، همه رمز و راز حمله و دفاع را بصورت شماتیک کشیده بود تا همه آنرا ببینند و بخاطربسپارند اما حالا پرسپولیس قهرمان شده بود و دیگر نیازی به آنها نبود، به همه شکل ها چنگ زد و پاره کرد و همانگونه که پای می کوباند در دستانش چرخاند، نگاهش به استیلی افتاد که کنارش بر روی صندلی چوبی نشسته بود و همچون همیشه زار زار(از خوشحالی و شاید هم...؟!) می گریست، او همانیست که بسیاری، از تحرکات منفی اش بر علیه افشین می گفتند اما قطبی او را در آغوش گرفت و دلداریش داد تا نشان دهد چه قلب بزرگی برای بخشیدن و مهربانی دارد.
-افشین قطبی تبدیل به مرد جذابی برای فوتبال ایران شده است، او توانست در طول یک فصل جایی در قلب ایرانیانی بیابد که به سختی در این روزها به کسی اعتماد می کنند تا مستاجر قلبهای خسته شان باشد اما این ایرانی دور از وطن در کمتر از یکسال توانست به جایی برسد که در بیابان و ورزشگاه، نانوایی و مدارس و هرجا که چند نفر جمعند از او بگویند و ادب دوست داشتنی و صداقت همیشگی اش را بستایند.
قطبی نشان داد که از هیچ می توان به همه چیز رسید، فلسفه فوتبال او با فلسفه فوتبال دنیزلی تفاوت های فراوانی داشت اما مردم برای پرسپولیس دنیزلی به ورزشگاه می آمدند چون تیم قشنگ بازی می کرد اما برای پرسپولیس قطبی فقط برای سرمربی مهربان و صادقش به ورزشگاه می آیند تا احساس تنهایی نکند و همچنیان امیدوار بماند. درست است که دنیزلی تماشاگران را دوست داشت و به خاطر آنها سعی می کرد تیمش را برای بازی زیبا به میدان بفرستد ولی قطبی هم تماشاگران را می پرستد و هم قدر حضورشان را می داند و برای همین هیچ بازی پر تماشاگری را واگذار نکرد و تمام سعی اش را بکار برد تا آنها را امیدوارانه به خانه بفرستد. شاید همین میل بود که خواست خدا را برای قهرمانی در آخرین لحظات شامل شد تا دراماتیک ترین جام لیگ برتر را صاحب شود.
-افشین قطبی سرمایه اجتماعی مهمی برای جامعه به خواب رفته و در رخوت ایرانیست، وقتی بسیاری بر به اتمام رسیدن سرمایه اجتماعی در ایران سخن می رانند، حضور قطبی را می توان غنیمتی مهم دانست که باید قدرش را بدانیم. او مشتی از خروارها استعداد، پتانسیل و توان بالقوه است که خارج از مرزهای ایران ساکن هستند اما قلبشان برای این مملکت ومردمانش می تپد، شادی های قطبی و اشک های پر از صداقتش نشانه تعصب و حس ناسیونالیستی ایرانیانیست که به هر دلیلی از ایران رفته اند و بعنوان سرمایه ای اجتماعی در کشورهای دیگر مورد استفاده قرار می گیرند و ما شیپور جدایی را در دست گرفته ایم و از بی تعصبی و تنها گذاشتن وطنشان می گوییم حال آنکه هیچ قدمی برای ورودشان بر نداشته ایم.
اگرقطبی در فوتبال تبدیل به چنین سرمایه اجتماعی با ارزشی می شود چرا از امثال قطبی ها در اقتصاد، مدیریت، بازرگانی و تجارت سود نبریم که می توانند متعصبانه و دلسوزانه وارد سیستم شوند و در جهت اصلاح گام بردارند. یقینا تغییر، بهایی گزاف دارد که هرکس را یارای تحمل نیست اما سرمایه ای چون قطبی در سخت ترین روزها هم به مجموعه اش می اندیشد و برنامه های جدیدی را برای بازی بعد پیاده می کرد و همچنان از «قلب شیر» و «بازی بین المللی» می گفت تا تیمش شخصت برد را بیابد و همچون بازی آخر تا ثانیه پایانی همچون شیر گرسنه بدنبال گل زدن باشد.
-آباد کردن خرابه ها، مبارزه با سیستم فرسوده و فرهنگسازی برای حضور قدرتمند با حرف زدن و شعار دادن امکان پذیر نیست، باید کار کرد و از حرکت نهراسید. قطبی در دوران جدید فوتبال ایران به همه نشان داد که بزرگی و عظمت یک مربی منوط به وسعت افتخارات و همراهانش نیست بلکه مربوط به اخلاق و روحیات اهالی آنست، او مشخص ساخت که قدرت یک تیم به جام های کسب شده و افتخارتش نیست بلکه فقط مردان ستوده می توانند تاریخ جدیدی را بسازند. او از خارج از بافت جامعه مان آمد و با تدبیرهایش توانست اعتمادمان را بخود جلب کند و نتیجه بگیرد، چرا این راه را برای حضور دیگر ایرانیان خارج از مرزهای کشور باز نگذاریم تا هنر خود را نشان دهند و گام های موثری برای پیشرفت و توسعه ایران بردارند؟
علی عالی
منبع : روزنامه ابتکار


همچنین مشاهده کنید