چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

عصر امام خمینی هنوز ادامه دارد


عصر امام خمینی هنوز ادامه دارد
امام رفت! این یعنی انقلاب، معمار و رهبر خود را از دست داد. یک سال هم گذشت و در این میان، فراق یار هنوز در باور این مردم عاشق نمی گنجید. در و دیوار شهر نه فقط شیون و سوگواری که پرسش ها و ابهام ها را هم در خود نگه می داشت: رهبر جدید چهل سال از امام جوان تر است! می دانید که. . . از یاران و مریدان امام بوده. . . آیا کوله بار تجربه های امام را دوباره به دوش می گیرد؟ چه کسانی را با خود همراه خواهد کرد در حالیکه به نظر، غم آن داغ بی پایان در روزمرگی ها هضم می شد. رهبر جدید به مناسبت اولین سالگرد ارتحال خمینی عزیز پیامی خطاب به ملت صادر کرد. . . راه او راه ما، هدف او هدف ما و رهنمود او مشعل فروزنده ماست. گویی دوباره امام است که با مردم سخن می گوید. نه! فراق امام روزمرگی نمی شناخت. مردم هنوز با غم امام زندگی می کردند که با دریافت خط مشی جانشین خمینی کبیر، از آن توفان پر از ابهام و نگرانی به ساحلی آرام و مطمئن رسیدند. عصر خمینی، هنوز ادامه دارد. . .
بسم الله الر حمن الر حیم
«رجال لاتلهیهم تجاره و لا بیع عن ذکرالله و اقام الصلوه و ایتاء الزکوه یخافون یوما تتقلب فیه القلوب و الابصار. لیجزیهم الله احسن ما عملوا و یزیدهم من فضله و الله یرزق من یشاء بغیر حساب(۱)»
در تاریخ پرماجرای انقلاب، هیچ روزی مانند دوازدهم بهمن نبود که در آن، مردی از دودمان پیامبران و بر شیوه آنان، با دستی پرمعجزه و دلی به عمق و وسعت دریا، در میان مردمی شایسته و چشم به راه، چون آیه رحمت فرود آمد و آنان را بر بال فرشتگان قدرت حق نشانید و تا عرش عزت و عظمت پرکشید و هیچ روزی چون چهاردهم خرداد نبود که در آن، توفان مصیبت و عزا، بر این مردم تازیانه غم و اندوه فرود آورد. ایران یک دل شد و آن دل در حسرتی گدازنده سوخت و یک چشم شد و آن چشم در مصیبتی عظیم گریست. در آن روز، خورشیدی غروب کرد که با طلوع آن، هزار چشمه نور در زندگی ملت ایران جوشیده بود. روحی عروج کرد که با نفس روح اللهی اش، پیکر ملت را جان بخشیده بود. حنجره ای خاموش شد که نفس گرمش، سردی و افسردگی از جهان اسلام زدوده بود. لبانی بسته شد که آیات الهی عزت و کرامت را بر مسلمین فروخوانده و افسون یاس و ذلت را در روح آنان باطل ساخته بود. آن روز، روز عزای بزرگ عالم اسلام شد. سوزش آن غم، به ملت ایران منحصر نماند. در سراسر جهان، هرجا دل روشن و جان بیداری بود، مصیبت زده شد. هرجا مسلمانی آگاه از انقلاب و مسائل آن بود، خود را صاحب عزا شمرد. پس، در روی زمین جایی نماند که در آن، دل هایی از این حادثه عظیم، از اندوه لبریز نشوند و انسان هایی از این فقدان بی جبران، به عزا ننشینند.
● مصیبت فقدان امام
اما ایران ،یکسر عزاخانه ای شد که در هر شهر و روستایش، شیون حسرت بار از یکایک خانه ها سرریز شد و کوی و میدان و خیابان را پر کرد. هیچ کس نتوانست این جرعه درد را خاموش فرو برد، از دلاوران میدان های نبرد، تا مادران و پدرانی که غم شهادت جوانانشان نتوانسته بود گره عجز و اندوه بر جبینشان بیفکند، تا بزرگمردان عرصه علم و عرفان و سیاست و تا یکایک آحاد این ملت عظیم القدر، همه و همه در این مصیبت عظیم زار زار گریستند یا صدا به فغان بلند کردند، یا بی صبرانه بر سروسینه زدند. مصیبت فقدان امام، همان به بزرگی امام بود و جز خدا و اولیایش کیست که حد و مرز این عظمت را بشناسد؟ آن جا که دل های بزرگ بی تاب می شوند، آن جا که انسان های بزرگ دست و پا گم می کنند، آن جا که صحنه، از بی قراری میلیون ها و میلیون ها انسان پر است، کدام زبان و قلم انسانی است که بتواند نمایشگر و صحنه پرداز گردد؟ من که خود قطره بی تابی در اقیانوس متلاطم آن روز و آن روزها بوده ام، چگونه خواهم توانست آن را شرح کنم و اما روی دیگر صحنه، یعنی فضای ملکوت جهان در آن روز، تنها برای اصحاب بصیرت و معرفت مشهود بوده است. شاید چشم های نافذی که حجاب ملک را می گشایند و مرغ نگاه را تا ملکوت پرواز می دهند، شگفتی های بیشتر و صحنه های تماشایی تری را آن روز در آن عاشورای خمینی دیده باشند: عروج نفس مطمئنه ای را به قرارگاه لطف و رحمت خدا، صعود کلمه طیبه ای و نفس راضیه و مرضیه ای را به سوی حق، رجوع جویباری را به دریا و وصال عاشقی را به معشوق، استقبال خیل عظیم شهدا را از آن روح مطهر و خیرمقدم ارواح طیبه اولیا را به آن میهمان تازه وارد، فوز و فلاح جان مزکایی را که بر بال ملایک رحمت نشسته و شمیم حسنات بی شمارش، مشام فرشتگان و خزنه بهشت نعیم حق را معطر ساخته، عمل صالحی را که ردایی از نور گشته و بر پیکر ملکوتی آن روح مجرد پوشانیده شده و باران غفران و فضل خداوندی گشته و بر سراپای آن عبد صالح فروریخته و دارالسلام ابدی شده و آن مشتاق رضوان حق را در خود جای داده است. افسوس که برای ما خاکیان، از آن آیینه بندان جشن ملکوتی، بارقه تسلایی نمی درخشید و جز اشک دیدگان، نمی بر آتش هجران آن قبله دل ها افشانده نمی شد.
شور عزا در غم پدر مهربان، معلم دلسوز و مرشد حکیم و دیده بان همیشه بیدار و طبیب درد و درمان شناس و سروش رحمت خدا بر امت و یادگار انبیا و اولیا در زمین، اهل زمین را می گداخت و غمی بی تسلا بر آنان فرو می ریخت. زمان، یگانه خود را از دست داد و زمین، گوهری یکدانه را در خود گرفت. پرچمدار بزرگ اسلام، پس از عمری مبارک که در راه اعتلای اسلام سپری شده بود، دنیا را وداع کرد و قطب عالم امکان و ولی الله الاعظم ارواحنا فداه در مصیبت خلیفه خود سوگوار شد.
● جمهوری اسلامی، میراث امام
اکنون، یک سال از آن روزهای مالامال درد و رنج می گذرد. سالی که در آن، یاد و حضور امام، لحظه ای ملت ما را ترک نگفته و زنده و برجسته و درخشان در ذهن و زندگی آنان و دیگر مسلمانان و مستضعفان در سراسر جهان برجا مانده است. آنچه پس از حیات پربرکت امام و در این یک سال، برای ما و همه دلسوزان امت اسلام بیشترین اهمیت را داشته، میراث عظیم و تاریخی و بی نظیر او- جمهوری اسلامی و سلامت و توان و شتاب و جهت گیری صحیح آن در راه و خط امام- بوده است. این، همان چیزی است که در دوران زندگی آن بزرگوار نیز مساله اول برای ملت ایران و دوستان آن در سراسر جهان، بلکه برای هر مسلمانی به حساب می آمده که به مجد و عظمت اسلام دل بسته بوده است و حق نیز همین است. جمهوری اسلامی که با پیدایش خود، راه نوینی در مقابله با زورگویان تراز اول عالم باز کرد و به ملت های مستضعف- مخصوصا مسلمانان- امیدی تازه بخشیده و در مدت ده سال و اندی رهبری امام راحل عظیم، بارها قلدران زمان را عملا تحقیر کرده و دروغ شکست ناپذیری آنان را باطل ساخته است، باید هم بیشترین اهتمام امت اسلام و ملت ستم کشیده ما رابه خود جلب کند، همچنان که آن پیشوای صالحان نیز همیشه بیشترین همت خود را به همین دو مساله می گماشت: پاسداری از جمهوری اسلامی و مراقبت از جهت گیری راست و درست آن و آن فقیه عظیم القدر و اسلام شناس بی بدیل، حفظ جمهوری اسلامی را برتر و با اهمیت تر از هر واجبی می دانست.
● اعتباری افزونتر برای ایران
با رحلت امام خمینی(ره)، طیف وسیع دشمنان اسلام که در صفوف مقدم معارضه با جمهوری اسلامی بودند، این امید را پنهان نکردند که جمهوری اسلامی در غیاب پدیدآورنده و پروراننده خود، نیروی دفاع و رشد را از دست بدهد و چون کودک بی صاحبی، احساس ضعف و درماندگی کند، یا به کلی از پای درآید و یا به ناچار به زیر دامان این و آن پناه گیرد. در محاسبات تنگ نظرانه دشمنان که همه بی استثنا اسیر محاسبات صددرصد مادی و از فهم روابط معنوی و برکات ایمان و تقوا بی نصیبند، نمی گنجید که معجزه الهی در طلیعه قرن پانزدهم هجری- یعنی حکومت صلاح و دین و حیات دوباره ارزش های اسلامی- آن قله مرتفعی باشد که دست آلوده بندگان هوی و هوس به آن نرسد و دیپلماسی زر و زور از به دام افکندن آن عاجز بماند، اما اراده الهی این بود و همان شد که اراده الهی بود. نظام اسلامی، رشد و کارایی خود را در این مصیبت و ابتلای عظیم الهی نشان داد و ملت عالی قدر و مسوولان دلسوز و اهل حل و عقد، به پاداش صبر بر این مصیبت عظیم ، استحقاق درود و رحمت حق را یافتند و به کمک خداوند و توجهات حضرت ولی الله اعظم ارواحنا فداه توانستند با گشودن گره هایی که به طور طبیعی در صورت ارتحال امام پدید می آمد، از امتحانی بزرگ سربلند بیرون آیند.
نظام اسلامی که قلب تپنده خود را از دست داده بود، به برکت ایمان و توکلش و به برکت درس های جاودانی که مردمش از آن استاد و مرشد خود آموخته بودند، نه فقط از حرکت و حیات و نشاط باز نماند، بلکه با نشان دادن کارآزمودگی و حکمت و سرعت عمل، اعتبار خود را مضاعف ساخت.
ابراز وفاداری ملت در آن عزاداری بی نظیر که در مقیاس جهان و تاریخ، فوق العاده بود، حل مساله رهبری، اعلام حضور عاشقانه همه جایی و همگانی مردم در دفاع از راه امام و از میراث معنوی امام در برابر راهزنان کمین گرفته و رستاخیز شگفت انگیز و به یادماندنی چهل روزه ایران و آن گاه تصویب ملی اصلاحات قانون اساسی و شرکت در انتخاب رئیس جمهور گزیده و تشکیل دولت و جریان یافتن همه امور کشور در عین تازگی و جاودانگی داغ رحلت امام و یاد ماندگار او، همه و همه اعتباری افزون تر از پیش به ایران و ایرانی و انقلاب و نظام اسلامی بخشید.
درست در آن هنگام که از حادثه ارتحال امام، نفس دنیا در سینه اش حبس شده و خواب از چشم دوست و دشمن در سطح جهان گرفته شده بود، ایران اسلامی نمایشی قهرمانانه داد و با عنایات خداوندی، سنگین ترین آزمون خود را به سرافرازی طی کرد و کشتی انقلاب از گردابی خطیر، با آرامش و اطمینان عبور کرد و این خود آیت دیگری از شمول الطاف الهی بر ملتی شد که قدم در راه خدا نهاده و به نصرت او قیام کرده است.
دوستان، یعنی توده های مسلمان و مستضعفان بسیاری از مناطق عالم، جانی و امیدی دوباره گرفتند و به پایه های نظام سلطه جهانی، ضربه ای دوباره- پس از ضربه آغاز پیروزی انقلاب- وارد آمد. یعنی حادثه ای که می پنداشتند انقلاب را درهم خواهد پیچید، به انقلاب اوج و حیات بخشید و امام ما- آن برافروزنده مشعل انقلاب- با رحلت خود، یک بار دیگر شعله انقلاب را برافروخته کرد. «فرحمه الله حیا و میتا و السلام علیه یوم ولد و یوم قاد الامه و یوم ارتحل و یوم یبعث حیا.»
● طلسم شکست
در همه این حوادث و با نگاهی وسیع تر در سرگذشت یازده ساله نظام اسلامی و اساسا در پیدایش این نظام و مقدمات آن و مبارزاتی که به آن منتهی شد، صحنه پرداز اصلی و عامل حقیقی، همانا اسلام و عقیده و ایمان و تربیت اسلامی است. هم ملت ایران که با قیام شجاعانه اش در برابر نظام سلطه جهانی و برضد ابرقدرت های شرق و غرب، کاری عظیم و بی سابقه انجام داد، هم رهبر و قائد عظیم الشان این انقلاب که مثل کوه در برابر همه بادهای مخالف ایستاد و هجوم توفان ها را شکست، اما خود کمترین تکانی نخورد، هم نظام نوین اسلامی که توانست کشور را بدون اندک تکیه ای به بیگانگان اداره کند و جنگی را که محل تلاقی نیروهای شرق و غرب بر ضد او بود و نزدیک به سه چهارم سالیان پس از پیروزی را فرا گرفت، بدون گرایش به هیچ طرف و فقط با تکیه برخود، شرافتمندانه و با عزت و پیروزی به پایان برد، همه توان خود را از اسلام گرفته اند و اسلام جوهر اصلی این حوادث شگفت آور و مایه حقیقی قدرت و صلابت و عزتی است که ایران و ایرانی و ملت و رهبر و انقلاب و نظام ما، در تاریخ معاصر از خود بروز داده اند.
اسلام، دین توحید است و توحید یعنی رهایی انسان از عبودیت و اطاعت و تسلیم در برابر هر چیز و هرکس به جز خدا یعنی گسستن بندهای سلطه نظام های بشری، یعنی شکستن طلسم ترس از قدرت های شیطانی و مادی، یعنی تکیه بر اقتدارات بی نهایتی که خداوند در نهاد انسان قرارداده و از او به کارگیری آن ها را همچون فریضه ای تخلف ناپذیر، طلب کرده است، یعنی اعتماد به وعده الهی در پیروزی مستضعفین بر ستمگران و مستکبرین به شرط قیام و مبارزه و استقامت یعنی دل بستن به رحمت خدا و نهراسیدن از احتمال شکست یعنی استقبال از زحمات و خطراتی که در راه تحقق وعده الهی، آدمی را تهدید می کند، یعنی مشکلات راه را به حساب خدا گذاشتن و خود را به پیروزی حتمی و نهایی امیدوار داشتن، یعنی در مبارزه، چشم به هدف عالی- که نجات جامعه از هرگونه ستم و تبعیض و جهل و شرک است- دوختن و عوض ناکامی های شخصی و میان راهی را نزد خدا جستن و خلاصه یعنی خود را مرتبط و متصل به اقیانوس لایزال قدرت و حکمت الهی دیدن و به سمت هدف اعلی ، با امید و بی تشویش شتافتن. همه عزت و اعتلایی که به مسلمین وعده داده شده، در سایه چنین ایمان و درک روشن و عمیقی از توحید است. بدون فهم درست و پایبندی عقیدتی و عملی به توحید، هیچ کدام از وعده های الهی درباره مسلمانان عملی نخواهد شد.
در دوران سلطه استکبار، غفلت از توحید ناب اسلامی و مفهوم زندگی شمول آن بود که صحنه را برای بت های استعمار باز گذارد و به خداوندان زر و زور، فرصت تاخت و تاز داد. دشمنان با نقشه های از پیش آماده شده، دین را در کشورهای اسلامی از صحنه زندگی راندند و شعار جدایی دین از سیاست را در این کشورها تحقق بخشیدند. نتیجه این شد که پیشرفت علمی غرب بتواند این کشورها را یکباره به صورت تابعی از کشورهای صنعتی درآورد و سرنوشت سیاسی و اقتصادی آن را برای مدت های طولانی و جبران ناپذیر، به دست غارتگران غربی بدهد.
● راه علاج
امروزه غالب کشورهای اسلامی، پس از ده سال که جیب کمپانی ها و دولت های غربی از منابع آن ها پرشده، هنوز در وادی عقب ماندگی سرگردانند و هنوز محتاج صنعت و علم و کالای غربی و هنوز در عالم سیاست، طفیلی و پیرو ناگزیر آنان. این، همان خسران عظیمی است که از روز اول بر اثر عدم توجه به اصل بنیادین اسلام- یعنی توحید اسلامی- پیش آمده و هرچه زمان پیشتر رفته و علم کاملتر شده و دولت ها و کشورهایی را مجهزتر کرده، کشورهای اسلامی ناتوان تر، وابسته تر، کم جرات تر و بی ابتکارتر شده اند. راه علاج آن است که مسلمانان به اسلام ناب- که در آن، توحید و نفی عبودیت غیرخدا، از هر چیز برجسته تر و درخشنده تر است- برگردند و عزت و قدرت خود را در اسلام بجویند و این چیزی است که طراحان توطئه های ضد اسلامی، همیشه از آن بیمناک بوده و در راه پیدایش آن، موانع جدی می نهاده اند. هنگامی که انقلاب اسلامی در ایران پیروز شد، از آن جا که پیش بینی می شد که جاذبه و محبوبیت انقلاب، ملت های مسلمان و حتی بعضی غیرمسلمان ها را شیفته اسلام کند، همه دست های استعماری به کار افتاد، تا از نفوذ معنوی اسلام جلوگیری کند. تلاش وسیع و همه جانبه استکبار در برابر نفوذ اسلام، هیچ موجبی جز این ندارد که گسترش اسلام و مفاهیم اسلامی در هر نقطه جهان، به معنای جمع شدن بساط استکبار و ایادی آن در آن نقطه است.
● اسلام کارآمد
همان طور که همه می دانند، بلافاصله پس از پیروزی انقلاب- که معنای درست توحید و نفی عبودیت غیرخدا و عزت در برابر هر کس و هر چیز غیر خدا را در عمل و واقعیت به همه نشان داد- مسلمانان در نقاط بسیاری از جهان، احساس شخصیت و عزت نموده، در مقابل قدرتمندان و زورگویان ایستادند و سرفصل جدیدی در مبارزات ملل مسلمان به وجود آمد، از جمله حرکت عظیم مردم مسلمان در افغانستان و شروع مبارزات مردمی در سرزمین فلسطین و ایستادن مردم مسلمان و مبارز فلسطین در برابر احزاب معامله گر و شروع نهضت های اسلامی زیادی در کشورهای مسلمان آفریقایی و آسیایی و حتی در اروپا که همه بر اساس جاذبه اسلام و شوق به تحقق احکام الهی به وجود آمده و اسلام را رهایی بخش و عزت بخش خود می داند.
تا پیش از پیدایش جمهوری اسلامی، به توده های عظیم مسلمان عالم تفهیم شده بود که اسلام قادر نیست برای آنان عزت و عظمت بیافریند و آنان در جستجوی سعادت باید یا به دنبال الگوی غربی و فرهنگ اروپا و امریکا بروند و یا به سمت تئوری های خیالی و پوچ مارکسیسم گرایش یابند، اما پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل جمهوری اسلامی در ایران و عزت و عظمتی که تحقق اسلام به ملت ایران بخشید، همه بافته های دیرینه استعمارگران غربی را باطل کرد و در عمل نشان داد که اسلام می تواند ملتی را از ضعف و بی حالی نجات بدهد و به اوج عزت و شجاعت و اعتماد به نفس برساند و هم می تواند نظامی استوار و قادر بر زورآزمایی با قدرت های مادی جهان بر آنان ببخشد و دست قدرت های ظالمانه و تحقیرکننده استعمار و استکبار را از سر آنان کوتاه کند و چنین بود که جمهوری اسلامی به برکت اسلام، از پشتوانه مردمی نیرومندی در مقیاس جهانی برخوردار گشت و این به نوبه خود، بر توانایی و آسیب ناپذیری جمهوری اسلامی- که همه سلطه های بزرگ جهانی، با آن سرناسازگاری دارند- افزوده است. آثار پیروزی ملت ایران در زورآزمایی قدرت های جهانی با آن، به جهان اسلام منحصر نماند، بلکه در کشورهای غیرمسلمان و در نظام هایی که قفس آهنین استبداد حزبی یا ستم قومی اجازه نداده بود که مسلمانان آن کشورها حتی مسلمانی خود را احساس کنند، نسیم هویت اسلامی وزیدن گرفت و ایمان های خفته به جوش آمد و گلبانگ مسلمانی، خواب اهریمنان را برآشفت: «و تری الارض هامده فاذا انزلنا علیها الماء اهتزت و ربت و انبتت من کل زوج بهیج». (۲) پس، در ماجرای عظیم این ده سال گذشته، قهرمان اصلی اسلام است و این رستاخیزی اسلامی است که جان های مرده را بیدار کرده و زمینه را برای روزی آماده می سازد که در پاسخ به سوال «لمن الملک»، در بسیط زمین از چهارگوشه عالم گفته شود: «لله الواحد القهار»( ۳) امروزه گرچه مغزهای علیل تحلیلگران مادی، هنوز عاجز از فهم و تحلیل حوادث اسلامی در ده سال اخیر است و آنان به درستی نمی توانند بفهمند که چه شد پس از تلاش دویست ساله استعمار در کشورهای اسلامی و پس از هزاران شیوه موفق برای راندن اسلام از صحنه زندگی و حتی از صفحه ذهن و دل مردم در این کشورها و مهم تر از آن، پس از قرن ها بدآموزی قدرت های استبدادی و ایادی آنان و پس از تحریف های بی شماری که به وسیله وعاط السلاطین و آخوندهای درباری در دین پدید آمده و صفا و خلوص آن را مخدوش ساخته و به دارویی بی اثر و جسمی بی جان بدل کرده بود، امروز دوباره اسلام در قلب میهن اسلامی پر و بال گشوده و سایه رحمت خود را بر سرتاسر جهان اسلام گسترده و چون خورشیدی روشنگر در دل همه مسلمین تافته و به آنان روح و نشاط و امید بخشیده است و چگونه اسلام که به تدریج به دست فراموشی سپرده می شد و هرگز هیچ امیدی را در دل جستجوگر انسان های دردمند و بی تاب بر نمی انگیخت، اکنون به یگانه امید روشن ملت های مسلمان، مخصوصا جوانان و بیداردلان و دردمندان تبدیل یافته است؟ آری، فهم و تحلیل درست این حوادث شگفت آور، اگرچه برای مغزها و ذهن های بیگانه از حقیقت اسلام و بی خبر از سرگذشت واقعی اسلام ناممکن است، لیکن برای صاحبان بصیرت، پاسخ در یک کلمه است: معجزه انقلاب.
● منجی دوران، پیرو نبی خاتم
نهضت اسلامی در ایران به رهبری منجی بزرگ دوران، حضرت امام خمینی رضوان الله علیه، به پیروی از شیوه نبی اعظم و رسول خاتم و قله آفرینش عالم و آدم، حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و اله و سلم، در قالب یک انقلاب تمام عیار ظاهر شد و این طبیعت انقلاب است که اگر بر پایه ای درست و منطقی استوار باشد، همچون آتشفشان، زلزله در تمام ارکان محیط پدید می آورد و همه چیز و همه جا و همه کس را از گرمی و اشتعال خود متاثر می سازد.
مصلحان اسلامی و متفکرانی که در یکصد و پنجاه سال گذشته، تحت تاثیر عوامل گوناگون قیام کرده و پرچم دعوت اسلامی و احیا و تفکر اسلامی را بر دوش گرفتند- از قبیل سید جمال الدین و محمد اقبال و دیگران- با همه خدمات ارجمند و گران بهایشان، همگی این نقص بزرگ را در کار خود داشتند که به جای برپا کردن یک انقلاب اسلامی، به یک دعوت اسلامی اکتفا کردند و اصلاح جوامع مسلمان را نه با قو ت و قدرت انقلاب، که با تلاش روشنفکرانه و فقط با ابزار قلم و زبان جستجو کردند. این شیوه، البته ممدوح و ماجور بوده و هست، اما هرگز از آن، توقع نتایجی همچون نتیجه عمل پیامبران اولوالعزم را- که سازندگان مقاطع اصلی تاریخ بوده اند- نباید داشت. کار آنان، در صورت صحت و مبرا ماندن از عیوب سیاسی و نفسانی، تنها می توانست زمینه ساز یک حرکت انقلابی باشد و نه بیشتر و لذا مشاهده می شود که سعی و تلاش بی حد و حصر مخلصان این گروه، هرگز نتوانسته حرکت معکوس و رو به انحطاط ملل مسلمان را متوقف کند، یا عزت و عظمتی را که آنان از آن نام می آورده و در آرزویش آه و اشک می افشانده اند، به مسلمانان برگرداند و یا حتی اعتقاد و باور اسلامی را در توده های مردم مسلمان تقویت کرده و نیروی آنان را در خدمت آن به کار گیرد و یا دامنه جغرافیایی اسلام را گسترش دهد. این، به کلی از روش پیامبر عظیم الشان اسلام صلی الله علیه و اله و سلم جدا است و این بر هر کس که اندکی تاریخ بعثت و هجرت رسول معظم (ص) را بداند، آشکار است. امام ما برای حیات دوباره اسلام، درست همان راهی را پیمود که رسول معظم صلی الله علیه و اله و سلم پیموده بود، یعنی راه انقلاب را. در انقلاب، اصل بر حرکت است، حرکتی هدفدار، سنجیده، پیوسته، خستگی ناپذیر و سرشار از ایمان و اخلاص. در انقلاب، به گفتن و نوشتن و تبیین اکتفا نمی شود بلکه پیمودن و سنگر به سنگر پیش رفتن و خود را به هدف رساندن، اصل و محور قرار می گیرد.
گفتن و نوشتن هم در خدمت همین حرکت در می آید و تا رسیدن به هدف- یعنی حاکمیت بخشیدن به دین خدا و متلاشی ساختن قدرت شیطانی طاغوت- ادامه می یابد: «هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الد ین کله ولو کره المشرکون»( ۴)
● خصوصیات انقلاب اسلامی
در انقلاب اسلامی ایران، چند خصوصیت مهم وجود داشت که همه منطبق بر حرکت اسلامی صدر اول بود: نخست، هدف گیری سیاسی یعنی اراده قاطع بر حاکمیت دین خدا و این که قدرت از دست شیطان های ظالم و فاسد گرفته شود و حاکمیت و قدرت سیاسی جامعه بر اساس ارزش های اسلامی شکل گیرد. دوم آن که برای تحقق این هدف، از توده های مومن و آگاه و دردمند و فداکار- و نه از احزاب و گروه ها و سازمان های سیاسی- نیروی انسانی لازم گرفته شد و رهبر حکیم، نصرت را پس از توکل به خدا، از نیروی لایزال مردم جستجو کرد و در سایه مجاهدت پانزده ساله، جنود رحمان را از بندگان خدا به وجود آورد و در راه خدا به حرکت درآورد: «هو الذی ایدک بنصره و بالمومنین»
( ۵) سوم آن که خطوط اصلی جامعه مطلوب، یعنی استقرار شریعت اسلامی که متضمن عدل اجتماعی و استقلال سیاسی و استغنای اقتصادی و رشد علمی و اخلاقی است، در منظر همگان قرار گرفت و شعار نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی که به معنای تبدیل واقعی و همه جانبه بنیان های زندگی جاهلی به بنیان های اسلامی است، مطرح گردید.
چهارم آن که رهبر حکیم و فقیه که عبد صالح و الگوی مسلمانی بود، خود پیشاهنگ این حرکت در ایمان و عمل شد و این ایمان، جان او را چنان لبریز کرده بود که توانست دل های بی ایمان و ظرف های تهی را از فیضان ایمان خود در صحنه عمل، لبریز و سیراب کند و فروغ ایمان و امید او....
دیوارهای قطور یاس و بی ایمانی را بشکافد و فضای مبارزه و عمل را پر کند: «امن الرسول بما انزل الیه من ربه»( ۶) پنجم آن که صدق و صفا و هوشیاری رهبر، هرگونه کج روی و سازش و معامله با دشمن را و خلاصه هر آن چیزی را که موجب انحراف از هدف شود، ناممکن ساخت و صراط مستقیم انقلاب به سمت هدف ها، استوار باقی ماند.این، آن چیزی بود که در ایران اتفاق افتاد و رهبری که با تقوا و صدق عمل، توانسته بود تایید و هدایت الهی را جلب کند، حرکت خود را شروع کرد و در ظرف پانزده سال مجاهدت و تلاش مستمر، توانست توده های عظیم مردم را به تدریج در خدمت هدف- که همان حکومت اسلامی، تشکیل نظام اسلامی و اجرای احکام اسلامی بود- به حرکت درآورد و حکومت طاغوتی و فاسد و وابسته حاکم بر ایران را که از سوی قدرت های استکباری و غارتگر ثروت های کشور ما حمایت هم می شد، ساقط کرد و در ظرف یازده سال پس از پیروزی، با مجموعه پیچیده و بی نظیری از توطئه و خصومت و خیانت و تهاجم و تحریم و حمله نظامی و غوغای تبلیغاتی و غیره دست و پنجه نرم کرد و از این مصاف تاریخی، مظفر و منصور بیرون آمد و اکنون نظام جمهوری اسلامی که محصول تلاش عظیم امام و امت است، در اوج اقتداری که ناشی از مقاومت و سرسختی در برابر زورگویان و استغناء از غارتگران است، چشم دوست و دشمن را به خود جلب و دل های مستضعفان و زجردیدگان همه مناطق عالم را مجذوب کرده است. آری، راز بزرگ در اعتلای امروزین اسلام و بیداری عمومی مسلمین، این بود که در کانون این حرکت- یعنی ایران اسلامی- مولود مبارک انقلاب بار دیگر از شجره طیبه اسلام به وجود آمد و محصول آن- یعنی جمهوری اسلامی- با بنیه مستحکمی که از ایمان اسلامی رهبر و ملت یافته بود، در راه و جهت درست پایدار ماند و وسوسه شیطان ها و تیغ خشم و کین آنان بر او کارگر نشد و با مظلومیتی قدرتمندانه و سرافراز، چهره منور خود را در برابر چشم جهانیان قرارداد و با وجود و بقا و استقامت و صلابت خود، مبلغ اسلام شد.
● انقلاب اسلامی
طبیعت اسلام ناب، طبیعتی پرجاذبه است و دل هایی را که آلوده غرض ورزی و کینه توزی نباشد، به خود جلب می کند و این همان است که انقلاب ما و امام ما، دوباره در جهان مطرح کردند و بر دل ها و چشم های نیازمند و جستجوگر عرضه داشتند. در مدرسه انقلاب که امام ما بنیان گذارد، بساط اسلام سفیانی و مروانی، اسلام مراسم و مناسک میان تهی، اسلام در خدمت زر و زور و خلاصه اسلام آلت دست قدرت ها و آفت جان ملت ها برچیده شده و اسلام قرآنی و محمدی صلی الله علیه و اله و سلم، اسلام عقیده و جهاد، اسلام خصم ظالم و عون مظلوم، اسلام ستیزنده با فرعون ها و قارون ها و خلاصه، اسلام کوبنده جباران و برپاکننده حکومت مستضعفان، سر برکشیده است. در انقلاب اسلامی، اسلام کتاب و سنت، جایگزین اسلام خرافه و بدعت اسلام جهاد و شهادت، جایگزین اسلام قعود و اسارت و ذلت اسلام تعبد و تعقل، جایگزین اسلام التقاط و جهالت اسلام دنیا و آخرت، جایگزین اسلام دنیاپرستی یا رهبانیت اسلام علم و معرفت، جایگزین اسلام تحجر و غفلت اسلام دیانت و سیاست، جایگزین اسلام بی بندوباری و بی تفاوتی اسلام قیام و عمل، جایگزین اسلام بی حالی و افسردگی اسلام فرد و جامعه، جایگزین اسلام تشریفاتی و بی خاصیت اسلام نجات بخش محرومین، جایگزین اسلام بازیچه دست قدرت ها و خلاصه اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و اله و سلم، جایگزین اسلام امریکایی گردید و مطرح شدن اسلام بدین صورت و با این واقعیت و جدیت است که موجب خشم سراسیمه و دیوانه وار کسانی شده است که دل به زوال اسلام در ایران و در همه کشورهای اسلامی بسته بودند و یا از اسلام، فقط نامی بی محتوا و وسیله ای برای تحمیق و اغفال مردم را می پسندیدند و لذا از روز اول پیروزی انقلاب تا امروز، هیچ فرصتی را برای تهاجم و ضربه زدن و توطئه و بدخواهی نسبت به جمهوری اسلامی و کانون حرکت جهانی اسلام- یعنی ایران- از دست نداده اند.
● دشمنان
ملت ایران به خوبی دانسته است که نقطه قوت و پایداری او، درست همان است که دشمن همه نیروی خود را در مقابله با آن مصروف می کند یعنی توکل به خدا و تمسک به اصول اساسی انقلاب که همه از مبانی اسلام سرچشمه گرفته و در کلمات رهبر کبیر انقلاب رضوان الله علیه بر آن تاکید شده است. خشم و غیظ عنادآمیزی که در به کاربردن واژه بنیادگرایی در اظهارات خصمانه رسانه های دشمن، از اول انقلاب تا امروز محسوس است، ناشی از درماندگی و سراسیمگی آنان در برابر پایبندی رهبر و ملت و نظام ما به اصول اساسی انقلاب است. چه قدر ساده لوح و سطحی اند کسانی که گمان می کنند دشمنی امریکا و جبهه استکبار و دار و دسته وسیع صهیونیستی که اکثر خبرگزار ی ها و رسانه های خبری و تبلیغی جهان را در اختیار دارند، ناشی از آن است که جمهوری اسلامی، به موقع تلاش لازم را برای کسب دوستان انجام نداده و یا در مسائل جهانی دچار تندروی شده است. این گمان، حاکی از عدم تعمق در حوادث و جریانات داخلی و جهانی و عدم بصیرت در دشمن شناسی است.
ابرقدرت ها که دشمنان سوگندخورده انقلاب اسلامی اند، هرگز علت دشمنی خود با جمهوری اسلامی را به صراحت بیان نکرده اند و نخواهند کرد. اگر امریکا اعتراف کند که انگیزه دشمنی او با ایران، دشمنی با اسلام است، یک میلیارد مسلمان جهان را در برابر خود قرار خواهد داد و اگر اعتراف کند که انگیزه او از این دشمنی آن است که ایران اسلامی خواسته است مستقل و آزاد و به دور از دخالت امریکا زندگی کند، همه آزادگان و آزادی خواهان عالم را در برابر خود قرار خواهد داد و اگر اعتراف کند که دلیل خصومت خباثت آمیزش با ایران و مسدود کردن اموال ایران و توطئه دایمی اش نسبت به جمهوری اسلامی آن است که انقلاب ایران، دست او را از منابع غنی این کشور قطع کرده و جلو ادامه غارت اقتصادی ملت را که از سوی رژیم خائن پهلوی، سخاوتمندانه به امریکایی ها واگذار شده بود، گرفته است، همه ملت های مظلوم جهان و ستمدیدگان غارت های استعماری، در کنار ملت ایران قرار گرفته و به مبارزه با امریکا خواهند پیوست.
بنابراین، بسیار طبیعی و بدیهی است که امریکا و دیگر دولت های جبهه استکبار و همه دار و دسته خبری و تبلیغی و رسانه های دست نشانده آنان ناگزیر باشند که تمام هم خود را به تحریف حقایق ایران و انحراف افکار عمومی جهان مصروف بکنند و گاه به نام حقوق بشر و گاه با تهمت نقض آزادی و گاه به دشنام ارتجاع و واپسگرایی و امثال آن، ملت شجاع و آگاه و آزاده ایران و نظام مترقی و انقلابی جمهوری اسلامی و مسوولان صالح و لایق آن را مورد اتهام قرار دهند و نفرت عمومی ملت ایران از سلطه گران مستکبر و خبیث، مخصوصا شیطان بزرگ را بدین گونه تلافی کنند.
● وصیت جاودانی
اگرچه تجربه یازده ساله جمهوری اسلامی ثابت کرده است که استکبار و ارتجاع و ایادی آنان، در این ترفند نیز موفقیتی کسب نکرده و نتوانسته اند نام نیک و چهره روشن ملت بزرگوار ما را با این گونه تلاش ها در جهان و به خصوص در میان توده های مستضعف عالم مخدوش سازند و سرمایه گذاری گزاف آنان در استخدام قلم ها و زبان های مزدور و به کار افکندن صدها رسانه صوتی و تصویری و مطبوعاتی برای منزوی یا منفعل یا بد نام کردن انقلاب اسلامی، دچار خسران شده است و هم اکنون علی رغم خواست آنان در بسیاری از مناطق عالم، ملت ها با الگو ساختن حرکت نجات بخش ملت ایران، به مبارزات مردمی با سلطه های شیطانی روی آورده و خواب از چشم ستمگران ربوده اند و قشرهای بیدار مسلمان در همه جا به خوبی تشخیص داده اند که علت دشمنی راس استکبار- یعنی امریکا- و ایادی آن با ملت ایران، دشمنی آنان با اسلام است:« و ما نقموا منهم الا ان یومنوا بالله العزیز الحمید( ۷) ولی ملت ایران باید بدانند که حفظ انقلاب و برپا نگاهداشتن» پرچم عزت و شرف و ادامه راه پرافتخاری که مجاهدات این ملت شریف در برابر ملت های جهان، مخصوصا مسلمانان گشود و به عنوان تنها راه غلبه بر فشار و ظلم قلدران شناخته شد و تنها باطل السحر توطئه های دشمنان بر علیه انقلاب و جمهوری اسلامی، همانا حراست از اصول بنیانی انقلاب و پاسداری از ارزش های انقلاب است. این، آن نقطه روشنی است که شعار ضدیت با سلطه جهانی استکبار را عالمگیر ساخته و ارکان نظام سلطه ی جهانی را متزلزل کرده است و همین است که از این پس نیز ملت ایران را بر همه وطئه های دشمنان فایق خواهد ساخت و این همان وصیت جاودانی است که امام راحل عظیم القدر اعلی الله کلمته در بیانیه ها و اخیرا در وصیتنامه ی خود، همه ما را بدان توصیه فرموده است.
اکنون، یک سال پس از رحلت آن پدر دلسوز و مرشد و معلم آگاه و حکیم، این جانب لازم می دانم اساسی ترین معارف انقلاب را که همه در شمار بینات مکتب انقلاب و برخاسته از اصول و احکام اسلام است، یک بار دیگر به برادران و خواهران خود تذکر داده، همه ملت انقلابی و شجاعمان را به توجه و اهتمام روزافزون نسبت به آن ها دعوت کنم:
۱) پیش از هر چیز، زنده داشتن یاد و راه و درس جاودانه امام خمینی اعلی الله کلمته است، که مشعل راه و ترسیم کننده خط اساسی حرکت و تعیین کننده شاخص های اصلی و حیاتی این جاده مبارک و فرجام تابناک آن است. حیات و شخصیت خمینی کبیر، تجسم اسلام ناب محم دی صلی الله علیه و اله و سلم و تبلور انقلاب اسلامی بوده و او خود و سخنش و انگشت اشاره اش، خضر راه این حرکت الهی و روشنگر نقاط مبهم و برطرف کننده همه تردیدها بوده و همچنان خواهد بود. ملت ایران و از همه بیشتر مسوولان کشور، باید این درس بزرگ را هرگز از یاد نبرند.
۲) این نهضت مردمی و انقلاب بی نظیری که در منتهای مبارزات پانزده ساله آن پدید آمد و حماسه عظیمی که در عمر یازده ساله این نظام به ظهور رسید و شهادت نفوس طیبه و تحمل آن همه دشواری ها و شکنجه ها و مصیبت ها از سوی ملت مومن و مبارز ما، همه و همه به خاطر اسلام بود. این ملت بزرگ و امام بزرگوارش، سعادت را در پیروی حقیقی از اسلام دانستند و حاکمیت اسلام را وسیله نجات از سلطه شیطان ها و طاغوت ها و ستمگران دیدند و رضای خدا را در پیگیری از حاکمیت اسلام جستجو کردند. ملت های مسلمان و مخلصان دلسوز در سراسر جهان اسلام نیز به خاطر اسلام بوده و هست که این انقلاب و این نظام را متعلق به خود دانسته و از آن حمایت و دفاع کردند و می کنند. از این رو، جمهوری اسلامی بزرگ ترین وظیفه اش آن است که اسلام را در زندگی مردم تحقق بخشد و جامعه را به صورت یک جامعه نمونه اسلامی درآورد. برای عملی شدن این هدف- که گام های اساسی و بلند آن، از آغاز پیروزی به وسیله همه دست اندرکاران و با اشراف و اهتمام شدید امام رضوان الله علیه برداشته شده- باید قوای سه گانه کشور هماهنگ و پیگیر عمل کنند و حوزه های علمیه و مراکز فرهنگی و پژوهشی اسلامی، به تلاش وسیع دست زنند و سرچشمه پایان ناپذیر تفقه و اجتهاد آگاهانه و بصیر را در خدمت عمق و گسترش معارف اسلامی به کار گیرند و دستگاه فکری و عملی نظام جمهوری اسلامی، با هم و در کنار هم، جامعه را در راه اسلامی شدن روزافزون و به سمت هدف های اسلامی پیش ببرند.
تمامی آحاد ملت مسلمان، در حفظ و حراست از احکام نورانی آن و سعی در گسترش و تعمیق آن در جامعه، دارای وظیفه ای بزرگند. امر به معروف و نهی از منکر که یکی از ارکان اساسی اسلام و ضامن برپا داشتن همه فرایض اسلامی است، باید در جامعه ما احیا شود و هر فردی از آحاد مردم، خود را در گسترش نیکی و صلاح و برچیده شدن زشتی و گمراهی و فساد، مسوول احساس کند. ما هنوز تا یک جامعه کاملا اسلامی که نیک بختی دنیا و آخرت مردم را به طور کامل تامین کند و تباهی و کج روی و ظلم و انحطاط را ریشه کن سازد، فاصله زیادی داریم. این فاصله، باید با همت مردم و تلاش مسوولان طی شود و پیمودن آن، با همگانی شدن امر به معروف و نهی از منکر آسان گردد. مساجد به عنوان پایگاه های معنویت و تزکیه و هدایت، روزبه روز گرم تر و پررونق تر شود و نشان ایمان و عمل و اخلاق اسلامی، در گوشه و کنار جامعه، از جمله در مراکز دولتی و ادارات و دانشگاه ها، همه را به پیروی از تعالیم نورانی قرآن تشویق نماید. کتاب خدا در میان مردم حضور واقعی بیابد و آموختن و تدبر و تعمق در آن، برای همه، به خصوص جوانان و نوجوانان، امری رایج و دایر گردد. در این مورد، مسوولیت علما و آگاهان و نویسندگان و گویندگان و رسانه های عمومی، بسی مهم و خطیر است.
۳)فوری ترین هدف تشکیل نظام اسلامی، استقرار عدالت اجتماعی و قسط اسلامی است. قیام پیامبران خدا و نزول کتاب و میزان الهی، برای همین بود که مردم از فشار ظلم و تبعیض و تحمیل نجات یافته، در سایه قسط و عدل زندگی کنند و در پرتو آن نظام عادلانه، به کمالات انسانی نایل آیند. دعوت به نظام اسلامی، منهای اعتقادی راسخ و عملی پیگیر در راه عدالت اجتماعی، دعوتی ناقص، بلکه غلط و دروغ است و هر نظامی هرچند با آرایش اسلامی، اگر تامین قسط و عدل و نجات ضعفا و محرومین، در سرلوحه برنامه های آن نباشد، غیراسلامی و منافقانه است و از همین جاست که ادعای سلاطین و حکامی که با وجود داعیه مسلمانی و شعار پیروی از قرآن، راه دیگر جباران را پیموده و فاصله فقیر و غنی را بیشتر کرده و خود در صف اغنیا قرار گرفته و از درد فقرا و پابرهنگان غافل مانده اند، چه در تاریخ و چه در زمان حاضر، همواره از سوی هوشمندان آشنا به معارف قرآن و اسلام، مردود دانسته شده است. در نظام اسلامی باید همه افراد جامعه، در برابر قانون و در استفاده از امکانات خداداد میهن اسلامی، یکسان و در بهره مندی از مواهب حیات، متعادل باشند. هیچ صاحب قدرتی قادر به زورگویی نباشد و هیچ کس نتواند برخلاف قانون، میل و اراده خود را به دیگران تحمیل کند. طبقات محروم و پابرهنگان جامعه، مورد عنایت خاص حکومت باشند و رفع محرومیت و دفاع از آنان در برابر قدرتمندان، وظیفه بزرگ دولت و دستگاه قضایی محسوب شود. هیچ کس به خاطر تمکن مالی، قدرت آن را نیابد که در امور سیاسی کشور و در مدیریت جامعه دخالت و نفوذ کند و هیچ تدبیر و حرکتی در جامعه، به افزایش شکاف میان فقرا و اغنیا نیانجامد. پابرهنگان، حکومت اسلامی را پشتیبان و حامی خود حس کنند و برنامه های آن را در جهت رفاه و رفع محرومیت خود بیابند. امام بزرگوار ما، این را یکی از اساسی ترین مسائل جمهوری اسلامی دانسته و قوی ترین بیانات را در این باره ایراد نموده اند و این، خصوصیت غیرقابل تفکیک جمهوری اسلامی است. هیچ حایلی نباید بتواند مسوولین نظام و مدیران بخش های مختلف آن را از این هدف اساسی غافل کند. پابرهنگان و کوخ نشینان و اکثریت مردم ما که بر اثر سیاست های خائنانه و خانه برانداز رژیم ستمشاهی، در فقر و محرومیت به سر می برند، همواره صادق ترین و با اخلاص ترین یاوران این انقلاب و این نظام بوده اند و هستند و نظام اسلامی باید رفع محرومیت از آنان را در صدر برنامه های سازنده خود قرار دهد.
۴) وحدت کلمه، رمز پیروزی ملت ایران در مراحل مختلف بوده و امروزه نیز مهم ترین وسیله ملت ما برای مقابله با تحریک ها و توطئه هاست. با توجه به سرگذشت دوران ده ساله و تامل در حوادث آن، که حاکی از آسیب ناپذیری جمهوری اسلامی در برابر انواع توطئه های دشمنان داخلی و خارجی است، اهمیت وحدت و یکپارچگی ملت و مسوولان بیشتر آشکار می شود. ملت ایران و مدیران و گردانندگان کشور، باید بر گرد اصول اساسی نظام جمهوری اسلامی مجتمع گشته و همه توان و نیروی خود را برای تحقق و حراست از آن متمرکز کنند و هیچ خواسته و شعار و هیچ انگیزه فردی و گروهی و قومی و فرقه ای نتواند فرد و یا جمعی را از تلاش برای آن اصول و رسیدن به هدف های نظام جمهوری اسلامی باز دارد. همه ملت رشید ایران، مخصوصا آنان که سخن و عملشان در معرض قضاوت و توجه دیگران است، باید صفوف خود را متحد و مرصوص ساخته، با وحدت و همکاری و با گام های استوار، به سوی اهداف عالیه اسلام، قدرتمندانه حرکت کنند و دشمنان کمین گرفته را که مترصد فرصتند، مایوس سازند. رسانه های خبری بیگانه که مظهر تمایلات و سیاست ها و نیات خصمانه و اغراض خبیث سردمداران سیاست های جهانی اند، بر روی هر کلمه و هر اشاره ای که از آن، بوی اختلاف و دودستگی استشمام شود و یا بتوان چنین وانمود کرد، شدیدا حساسیت نشان داده و با بزرگ کردن نکته های ریز و مطرح ساختن استنباط های دروغین از گفته ها و نوشته ها در ایران، به طور دایم در تلاشند که شاید بتوانند تصویری مشوش و آلوده به اختلافات و زد و خورد داخلی از ایران اسلامی- که بحمدالله برخوردار از وحدت و یکپارچگی کم نظیری است- به مردم ایران و جهان ارایه دهند و زمینه دو دستگی و نفاق را با این وسوسه ها به وجود آورند. این ها همه نشانه آن است که امروزه دشمن از همه راه ها برای تضعیف جمهوری اسلامی عاجز مانده و بدخواهانه در کمین اختلافات داخلی و شکست وحدت عمومی نشسته است.
ملت رشید ایران و مسوولان و متصدیان امور کشور و نمایندگان محترم مجلس، گویندگان و نویسندگان، باید مانند همیشه به این طمع خام دشمن پاسخ مناسب را بدهند و وحدتی را که صنع الهی و رحمت شامله حق بر ملت ایران است، با همه وجود پاسداری کنند.
۵) حفظ عزت و کرامت انقلابی جمهوری اسلامی و ملت ایران در مناسبات بین المللی یکی دیگر از نقاط اصلی است. پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، تحولی ژرف در ارتباطات بین المللی از دو نظر به وجود آورد:
اول این که هیمنه دو ابرقدرت آن روز دنیا را در رابطه شان با دولت های ضعیف جهان، شکستی سخت داد و ابهتی را که به مرور در چشم ملت ها و دولت ها به دست آورده بودند، به شدت تضعیف کرد. دوم آن که به ملت ها دلگرمی و شجاعت بخشید و جرات و گستاخی در مقابله با دولت های دست نشانده را به آنان تزریق کرد. گرچه این تاثیرات عمیق، به تدریج در جهان ظاهر شد و امروز پس از یازده سال، چهره سیاسی عالم را دگرگون کرده است، اما همه چشم های تیزبین، از همان آغاز تشخیص دادند که با پیروزی این انقلاب عظیم، عصر جدیدی در مناسبات عالم پدید آمده است. این عصر را باید عصر امام خمینی نامید و ویژگی آن، عبارت است از بیداری و جرات و اعتماد به نفس ملت ها در برابر زورگویی ابرقدرت ها و شکستن بت های قدرت ظالمانه و بالندگی نهال قدرت واقعی انسان ها و سر برآوردن ارزش های معنوی و الهی. امروز که با دفن مارکسیسم و تلاش بلوک شرق و قیام های مردمی برضد حکومت های استبدادی کمونیست، پیش بینی های امام بزرگوار تحقق یافته و یکی از دو ابرقدرت از صحنه سیاست عالم حذف و به قدرت درجه دوم تبدیل گردیده و ابرقدرت دیگر هم از سویی با اوج گیری مقاومت های مردمی در بسیاری از نقاط عالم، از جنوب و شمال آفریقا و فلسطین اشغالی تا اقصا نقاط شرق آسیا و از سوی دیگر، با گسترش روزافزون فساد و بی ایمانی و بی بند و باری، خلا معنویت و تفکر مکتبی در داخل جامعه امریکایی و گسسته شدن رشته مبارزه با کمونیسم که همواره سردمداران امریکا می خواستند با آن، خلا یک عقیده وحدت بخش را در میان ملت خود پر کنند و نیز از سوی دیگر، برهم ریختن محاسباتی که بر روابط اروپا و امریکا حاکم بود، موجب نفوذ دولت امریکا حتی بر کشورهای اروپایی می شد، به شدت احساس خطر می کند و موقعیت خود را در جهان متزلزل می بیند.
برای حفظ این روند روبه اشتعال و تقویت روحیه ملت های اصیل و مظلوم، جمهوری اسلامی موظف است کوچک ترین تغییری در چهره باصلابت و موضع باعزت خود در مناسبات بین المللی ایجاد نکند. با قلدران، از موضع قدرت و با دولت های ضعیف، از موضع حمایت و با ملت های به پاخاسته، از موضع رعایت و هدایت سخن بگوید و عمل کند. دولت امریکا را به مثابه راس فتنه و استکبار و رمز غداری و شیطنت و به خاطر ستمش به کشورهای ضعیف و حمایتش از صهیونیسم غاصب و دشمنی اش با بیداری و آزادی ملت ها و خصومت عمیق و جنایت بارش با ملت ایران، محکوم و منفور و مطرود دانسته، هیچ فرصتی را برای افشای چهره تزویرآلود و رسوا کردن آن مدعیان آزادی و غیره و بیان این حقایق از دست ندهد. مساله فلسطین، مساله اول بین الملل اسلامی است.
امروز که مبارزات ملت فلسطین در زیر پرچم اسلام، خواب از چشم دولت غاصب صهیونیست و حامیانش ربوده است، بزرگ ترین وظیفه ملت و دولت ما و همه ملت ها و دولت های مسلمان، حمایت از این مبارزات است. غده سرطانی اسرائیل را تنها از طریق همین مبارزات می توان ریشه کن ساخت و جهان اسلام را از خطرات مهلک آن نجات داد. سکوت و سازش خیانت آلود بسیاری از دولت های عربی و حتی تظاهر بعضی از آنان به بی تفاوتی و عدم حساسیت نسبت به سرنوشت فلسطین، کار را به جایی رسانده است که دولت غاصب صهیونیست، پس از سال ها کتمان و حتی انکار، اکنون دوباره داعیه اسرائیل بزرگ را علنا بر زبان می آورد و با بی شرمی و وقاحت، نیت پلید غصب سرزمین های جدیدی از میهن اسلامی را تکرار می کند. بعضی از پادشاهان و روسای عرب، به خاطر جلب نظر معبودشان امریکا، حتی انگیزه های عربی و عرق قومیت را که دایما از آن دم می زنند، در برابر اسرائیل به فراموشی می سپارند و به جای آن، میدان مسابقه با اسرائیل در گرفتن کمک از امریکا را هرچه بیشتر گرم می کنند. این داغ ننگ را چه کسی از پیشانی ملت عرب خواهد زدود و آیا جوانان مسلمان بیدار در کشورهای عربی، این خیانت را بر خودفروختگان خواهند بخشید؟ در نظر این زمامداران خائن، قومیت و وحدت عربی، فقط هنگامی باید مورد استفاده قرار گیرد که امریکا بخواهد از آن در برابر ایران اسلامی و اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و اله بهره برداری کند. ا ف بر وجدان های خفته و دل های ناپاکی که لطف و عنایت امریکا را به قیمت از دست دادن همه چیز، هم ثروت های خداداد طبیعی، هم شان و کرامت انسانی و ایمان اسلامی و آبرو و اعتبار و تشخص ملت خود طلب کردند و با کفران نعمت های خدا، خود و ملت هایشان را در سراشیب انحطاط و ابتلا به غضب الهی دچار ساختند. «الم تر الی الذین بدلوا نعمت الله کفرا و احلواقومهم دارالبوار جهنم یصلونها و بئس القرار»(۸) چه شد آن شور و هیجانی که در برابر اسرائیل غاصب ابراز می شد و چه شد تعهدی که روسای عرب با ملت های خود درباره مبارزه با اسرائیل بستند؟ لعنت خدا و بندگان صالحش بر آن دستی که اولین معاهده سازش با اسرائیل را امضاء کرد و زندگی سیاه دنیوی و سرنوشت اخروی خود را با فرعون قرین ساخت و نفرین بندگان صالح و فرشتگان و انبیا و اولیا بر آنان که آن راه را ادامه داده اند و می دهند مخصوصا آنان که امید کاذبی به ملت مظلوم فلسطین داده و آن گاه به بهای سیه روزی آنان، عیش ناپایداری برای خود فراهم کردند. ملت فلسطین نباید و نمی تواند آزادی و حقوق حقه خود را در کنفرانس و گردهمایی های سران عرب جستجو کند. این نشست و برخاست ها، اگر برای فلسطینی های مظلوم، شوم و بدفرجام نباشد، حداقل بی فایده و بی خاصیت است.
روسایی که در این ایام به عنوان فلسطین گردهم آمدند، اگر صادقانه در اندیشه نجات فلسطین بودند، باید در برابر پیشنهاد مزورانه رئیس جمهوری امریکا، موضعی سخت و قاطع گرفته، برای کمک مالی و تسلیحاتی و سیاسی به مبارزان داخل فلسطین اشغالی، تصمیم های عاجل و واقعی می گرفتند و به شعارهای پوچ اکتفا نمی کردند و اگر چنین نشود- که نشده است و با وضع فعلی جهان عرب و حکام آن، نخواهد هم شد- مبارزان داخل باید به خدا و به نیروی مردمی و اسلامی تکیه کنند و بدانند: «کم من فئه قلیله غلبت فئه کثیره باذن الله و الله مع الصابرین.» (۹)
۶) تکیه بر مردم و حاکمیت اراده و خواست و تشخیص آنان، رکن مهم دیگری است که روز به روز باید تحکیم و تقویت شود. مردم آزاده ما، با اراده قاطع خود که از ایمان عمیق آنان به اسلام ناشی می شود، مبارزات را تا پیروزی ادامه داده و جمهوری اسلامی را به وجود آورده و با فداکاری و ایثاری بی نظیر، از آن حراست نموده اند و از این پس هم در همه حال، نظام اسلامی متکی به مردم و متعلق به مردم و در اختیار مردم خواهد بود. مجلس شورای اسلامی که در آزادی و استقلال رای در جهان بی نظیر است، مظهر اراده مردم و رئیس جمهور، وکیل و برگزیده مردم و مدیران کشور، آحادی از مردمند و مردم دارای حق رای و بیان و تصمیم در کلیه امور سیاسی، اقتصادی و اجتماعی اند و این، یکی از برکات بزرگ اسلام و طرح منحصر به فردی است که نظام های شرق و غرب، از ارائه آن ناتوان بوده اند و در هیچ یک از سیستم های حکومتی عالم، نمی توان نظیر آن را یافت. علاوه بر نظام های ورشکسته و متلاشی شده کمونیستی که در آن، حزب منحصر به فرد کمونیست، به جای مردم تصمیم می گرفت و علاوه بر نظام های ارتجاعی مستبدانه که در آن، سلطنت های موروثی و ریاست های ناشی از کودتای نظامی، با آن زندگی های قارونی و دیکتاتوری های فرعونی، وبال جان و زندگی مردم محسوب می شوند، در کشورهایی هم که اسما دارای نظام دموکراسی اند و حکومت ها علی الظاهر با رای و انتخاب مردم بر سر کار می آیند، باطن کار چیز دیگری است و زمام همه کار، در دست کمپانی ها و سرمایه داران استثمارگر است و این قدرت پول و سرمایه است که با در دست داشتن رسانه ها و قدرت تبلیغات، امر را بر خود مردم هم مشتبه می کند. در همه جای عالم، فاصله میان زندگی روسای کشور با مردم کوچه و بازار، فاصله شاه و گداست و حتی حکومت هایی هم که داعیه توده ای داشتند، نتوانستند از زندگی مسرفانه ی شاهان برای خود صرف نظر کنند. افتخار نظام اسلامی آن است که امام عظیم الشانش تا پایان عمر در زی طلبگی زندگی کرد و مسوولان کشور بدون استثنا، دامان خود را از طرز زندگی های رایج مسوولان در سایر کشورها پاکیزه نگهداشتند و مانند قشرهای متوسط مردم خود زندگی کرده اند.مردم میان خود و مسوولان، آن فاصله عمیقی را که در همه جای دنیا میان مردم و مسوولان هست، مشاهده نکردند. حرف خود را بی محابا زده و اگر انتقادی داشته اند، به راحتی مطرح ساخته اند و مطبوعات، حتی رادیو و تلویزیون، همواره نظرات گوناگون را در مسائل کشور منعکس کرده و مردم را در معرض افکار و سلیقه های گوناگون قرار داده اند و این، موضوعی روشن و مشهود است. حتی ورشکستگان سیاسی و دسته جاتی که در امتحانات متعددی از آغاز انقلاب، مردود و در نزد مردم سرافکنده و به وسیله آنان مطرود شده اند نیز هنگامی که به تحریک اجانب، مقالات زهرآگین و کینه توزانه علیه نظام اسلامی و مسوولان کشور می نویسند و انواع اتهام را به آنان می زنند، این نوشته را بدون هیچ مانع و رادعی به چاپ رسانده، تا هرجا که خواننده ای بیابند، منتشر می کنند و علی رغم میل خود، عملا وجود آزادی را اثبات می کنند. بعضی از این نویسندگان و گویندگان که عمر باطل خود را غرقه در فساد و آلودگی های اخلاقی و سیاسی و انواع هرزگی ها گذرانیده اند، با حکومت اسلامی که راه را بر این تباهی ها و هرزگی ها بسته است و اربابان خارجی آن ها را بیرون رانده، مخالفند و آن گاه این مخالفت و عناد را که مخالفت با اسلام و استقلال و آزادگی ملی و طهارت اخلاقی است، به حساب خرده گیری و انتقاد از اوضاع سیاسی و اقتصادی می گذارند و درحالی که آزادانه هرچه خواسته اند، گفته اند، با وقاحت و بی شرمی، مطالبه آزادی می کنند! خواست حقیقی این ها، باز شدن پای امریکا و فروختن کشور به دشمنان است و خصم آنان، ملت رشید و آگاه است. ملت ما، حسرت بازگشت به دوران بردگی امریکا را بر دل آنان خواهد گذاشت و با همه وجود، دستاورد بزرگ خود- یعنی نظام اسلامی و حاکمیت اراده و ایمان انسان ها- را حراست خواهد کرد. نظام اسلامی، هرگز نخواسته آزادی را که پرچمدار آن اسلام و قرآن است، از مدعیان دروغگوی آزادی در نظام های غربی بیاموزد. ما آزادی فساد و بی بندوباری و هرزگی و آزادی، دروغ و تزویر و فریب و آزادی ظلم و استثمار و تجاوز به حقوق ملت ها را که غرب پرچمدار و مرتکب آن بوده است، صریحا و قاطعا رد می کنیم. ما آن آزادی را که به سلمان رشدی مرتد نابه کار، اجازه اهانت به مقدسات یک میلیارد مسلمان را می دهد، اما به مسلمانان انگلیس حتی حق شکایت از او را هم نمی دهد به دولت امریکا حق تحریک و سردستگی اوباش مخالف با یک حکومت مردمی را می دهد. اما به آن حکومت مردمی، حق مقابله با آن اوباش را نمی دهد به سرمایه داران غارتگر، حق ورود نامشروع به کشورهای ضعیف و چپاول هست و نیست آن ملت ها را می دهد و به آن ملت ها حق مبارزه با آنان را نمی دهد، مردود و منفور می شماریم و آن را ننگ بشریت می دانیم.
آزادی در منطق ما، آزادی ای است که اسلام به ملت ها می بخشد و آنان را به کوه استواری در برابر سلطه گران ظالم و غاصب تبدیل می کند همان طور که در مورد ملت ایران اتفاق افتاد و این معجزه پدید آمد و این آزادی در کشور ما همواره هست و خواهد بود و همه آحاد ملت باید آن را حفظ کنند. مسوولان کشور باید مانند همیشه، پاس حضور مردمی و تاثیر تعیین کننده آن در استقلال کشور را بدارند و به طور روزافزون، مردم را به حضور و فعالیت در صحنه های سیاسی و اقتصادی، فرهنگی و دفاعی و امنیتی تشویق نمایند.
۷) همکاری دولت و ملت و پیوند عاطفی و عقیدتی مردم با مسوولان کشور، یکی از مظاهر اساسی حکومت مردمی است و تاکنون گره گشای مسائل بسیار مهمی بوده است و باید همیشه با همان قوت و استحکام باقی بماند. امام بزرگوار ما رضوان الله علیه در دوره های مختلف و نسبت به دولت های همه دوران ده ساله، همواره مردم را توصیه به همکاری و کمک نموده اند و امروز که دولت جمهوری اسلامی، با مدیریت یکی از چهره های شاخص انقلاب و یکی از شاگردان و یاران دیرین امام امت، با مجموعه ای از کارهای بزرگ برای پیشرفت کشور و رشد و توسعه ملی و دفاع از ارزش های انقلاب در سطح جهان رو به رو است، این پیوند و صمیمیت، از همیشه باید مستحکم تر باشد و بحمدالله همین طور نیز هست.
وقتی مدیران اصلی کشور مورد اعتماد مردمند و مردم در کار آنان، نشانه های لیاقت و صداقت را می بینند، همه کارها آسان تر و روان تر انجام می گیرد و وسوسه ها موجب کارشکنی و عدم همکاری نمی شود. ممکن است بدخواهانی برای جلوگیری از پیشرفت کارها، دست به شایعه پراکنی زده و دولت یا دستگاه قضایی را زیر سوال ببرند.
ملت عزیز باید بدانند این گونه تلاش ها، ناشی از حسن نیت نیست و انتقاد نابه جا از مسوولان زحمتکش و مخلص و ناسپاسی در برابر تلاش های توانفرسای آنان، هرگز کمکی به پیشرفت امور کشور نکرده و نخواهد کرد. دولت و دستگاه قضایی نیز باید خود را به تمام معنا خدمتگزار مردم دانسته، هدفی جز کسب رضای خدا از راه خدمت به ملت، مخصوصا قشرهای محروم و زحمتکش و احقاق حق آنان و رفع ظلم از آنان و بریدن دست متجاوزان به حقوق عمومی و سوء استفاده کنندگان و زراندوزان از خدا بی خبر نداشته باشند. ملت وفادار ما در راه اسلام و انقلاب، از هیچ گونه فداکاری دریغ نکرده است و جا دارد که هرکس در هر مسوولیتی، همه همت خود را به گشودن گره ها و رفع مشکلاتی که از سوی دشمنان کشور تحمیل شده است، بگمارد.
۸) سازندگی کشور و آبادسازی این سرزمین پربرکت و مستعد و جبران عقب ماندگی های تاسف باری که در دوران حکومت طواغیت، بر این ملت بااستعداد تحمیل شده است، یکی از هدف های اصلی جمهوری اسلامی است. ملت ما در بهترین فرصت های تاریخی، یعنی در دورانی که جهان، تازه به جاده دانش و صنعت قدم نهاده بود و ایران می توانست با بیداری و تحرک مناسب، سهم خود را در پیشرفت علمی و صنعتی بشریت ایفا کند و از نتایج آن بهره مند شود، در اسارت حکام ظالم و مستبد و بی خبر و وابسته، از قافله عقب ماند. پادشاهان پهلوی و قاجار، به جای سازندگی کشور و زنده کردن استعدادهای خدادادی بشری و طبیعی آن، ایران را به خارجیان سوداگر و چپاولگر فروختند و منابع را به غارت بیگانگان دادند و یا راکد و معطل گذاردند و استعدادهای انسانی را به هدر دادند و به جای مصلحت ملت، مصالح دولت ها و کمپانی های خارجی را مقصد خود ساختند به طوری که خط آهن وقتی با صدسال تاخیر به کشور ما وارد شد، در تعیین مسیر آن، به جای رعایت مصالح ملت و نیازهای بازرگانی، مصلحت نظامی دشمنان در نظر گرفته شد.
سیاست وابسته و سوء تدبیر و ضعف نفس و استبداد در رژیم پهلوی و قاجار، در ظرف دویست سال، ایران را که روزی به برکت اسلام پرچمدار دانش جهان بود، به ویرانه ای محتاج بیگانگان و تحت سلطه آنان بدل ساخت. روستاها متروک، شهرها مصرف زده، مزارع بی ثمر، صنعت مونتاژ و مغزها معطل شدند. پس از پیروزی اسلام و تشکیل نظام مردمی و انقلابی جمهوری اسلامی، دشمنان خارجی به خوبی تشخیص دادند که این نظام انقلابی، با پشتوانه مردمی نیرومند خود و با اعتقاد راسخی که به نیروی ملی و مردمی خود دارد، خواهد توانست کشور را در جاده رشد و پیشرفت مادی بیاندازد و عقب ماندگی ها را با برنامه ریزی جبران نماید و دست بیگانگان سودجو و بد نیت را برای همیشه کوتاه کند. لذا از هر وسیله ای برای جلوگیری از سازندگی کشور استفاده کردند که یکی از آن ها، جنگ ویرانگری بود که بر مردم ما تحمیل نموده و موجب شدند که همت مردم و مسوولان، به جای سازندگی و پیشرفت علمی و عملی، صرف دفاع از تمامیت و استقلال کشور شود.
امروز که آتش جنگ فرونشسته و برنامه سازندگی به وسیله دولت و مجلس تنظیم شده و نیروهای مخلص، آستین همت بالا زده اند، بر همگان واجب است که سازندگی کشور را بسیار جدی بدانند و موانع را از سر راه آن بردارند. امروز، آبروی اسلام در گرو آن است که ایران اسلامی به کشوری آباد تبدیل شود، کار و ابتکار در آن همه گیر شود، زندگی مردم سر و سامان یابد، فقر و محرومیت ریشه کن شود، تولید داخلی با نیازهای مردم متعادل گردد، کشور در صنعت و کشاورزی به خودکفایی برسد، دشمن از طریق احتیاجات زندگی مردم، راهی به اعمال فشار نداشته باشد و خلاصه دین در کنار معنویت، زندگی مادی مردم را نیز سامان بخشد. بعضی از رسانه های مغرض خارجی اصرار دارند وانمود کنند که پایبندی به اصول انقلاب، به معنای دوری از رفاه عمومی و علاج نکردن مشکلات طبقات ضعیف و مستمند است. این حرف از کسانی صادر می شود که ده ها سال جوامع خود را در سایه سنگین تفکر کمونیستی، به راهی بدبختی زا سوق داده اند. در حالی که سران آن کشورها مانند کشورهای سرمایه داری، غرق در زندگی اشرافی بودند، طبقات پایین جامعه در انواع سختی های مادی و معنوی به سر می بردند. در نظام اسلامی، رفع فقر و محرومیت، در شمار هدفهای تراز اول است و پایبندی به اصول انقلاب، بدون مجاهدت در راه نجات مستضعفان و محرومان، سخنی بی معنی و ادعایی پوچ است.
دولت و ملت، باید سازندگی کشور را وظیفه ای انقلابی بدانند. با همکاری و با بسیج همه نیروها و استعدادها و مغزها و بازوها، ایران را چنان آباد و پیشرفته بسازند که امید را در دل ملت های مظلوم زنده کند و راه آسایش مادی و تعالی معنوی را به آنان ارایه نماید.
۹) گسترش دانش و تحقیق و رشد علمی و شکوفایی استعدادهای انسانی و گسترش آگاهی و معرفت عمومی، یکی دیگر از نقاط اساسی انقلاب است. جامعه مطلوب اسلام، جامعه ای است که در آن، گنجینه های فکر و ذهن انسان ها- که گرانبهاترین ثروت ملی هر جامعه ای است- استخراج و به کار گرفته شود، بی سوادی ریشه کن گردد، مدارس در برگیرنده همه کودکان و نونهالان، دانشگاه ها و حوزه های علمیه، پررونق، مراکز تحقیق، فعال و پیشرو، کتاب، همه جا و نزد همه کس رایج، مطبوعات، پرمغز و آگاهی بخش، دانشمندان و اساتید، با نشاط و پرانگیزه، مبتکران و نوآوران و نویسندگان و هنرمندان، دلگرم و فیض بخش باشند. فاصله امروزین ما با وضعی که مطلوب و مقبول اسلام می باشد، فاصله ای زیاد، اما پیمودنی است.
ایران اسلامی باید ثابت کند که امروز هم پرورشگاه نبوغ ها و استعدادهای علمی منحصر به فرد است و دو قرن سلطه استبداد و استعمار، نتوانسته است جوهر ذاتی این ملت را نابود کند. اگر در دو قرن گذشته، تسلط استعمار و استبداد، مانع شکوفایی استعدادها شده، امروز در دوران آزادی و بیداری ملت و به برکت انقلاب اسلامی، باید عقب ماندگی جبران شود.
دانشگاه ها باید تلاش علمی و تحقیقی خود را با روحیه انقلابی و نشاط اسلامی دنبال کنند، وگرنه سرنوشت آن ها بهتر از دانشگاه های دوران طاغوت نخواهد بود که در آن، خودباختگی علمی در برابر بیگانگان و تحقیر ارزش های خودی، راه را بر جوشش استعدادها می بست و مغزهای مستعد را هم به گریز از مرز و بوم خود تشویق می کرد.
اساتید عالی قدر و دلسوز، باید فضای انقلابی را برای تربیت نیروهای مستعد مغتنم بشمارند و دانشجویان ضمن تکریم و احترام به اساتید- که فریضه ای اسلامی است- نباید اجازه دهند احیانا کسی بدخواهانه، از علم و تخصص، وسیله ای برای هموار کردن راه فرهنگ استعماری در دانشگاه ها درست کند و مانند دوران سلطه بیگانگان، دانشگاه را پرورشگاه مغزهای از خود بیگانه و بیگانه پرست سازد.
روشنفکران دلسوز و صادق بدانند که امروز، روز آزمایشی بزرگ است و تاریخ درباره آنان و رفتار امروزی شان، قضاوتی دقیق و افشاگر خواهد داشت. اگر کسانی از وابستگان به قشر روشنفکر کشور، در دوران سلطه بیگانگان و حکومت خودفروختگان، توفیق آن را نیافته اند که به اقتضای مسوولیت روشنفکران، در صفوف ملت قرار گرفته و در جایگاه خود در جبهه مبارزه با امریکا و رژیم دست نشانده اش قرار گیرند، امروز که روز حکومت مردم و حاکمیت ارزش های اسلامی و انسانی و روز مبارزه با بیگانگان کینه ورز و خدعه گر است، باید گذشته را جبران و صفوف مبارزه ملت ایران را با امریکا و استکبار و امپراتوری خبیث زر و زور جهانی، به سهم خود و به قدر نیرو و توان خود مدد برسانند و زبان و قلم و هنر را در خدمت جهاد عظیم اسلامی این ملت قرار دهند.
زندگی در نظامی که برپایه معرفت و فرهنگ و ارزش های الهی بنیان نهاده شده، برای همه افتخارانگیز است. نظامی که در راس آن امام خمینی است آن عظیم القدری که حتی دشمنانش او را بزرگ و خارق العاده می شمارند و به عظمتش کینه می ورزند. هیچ کس اعتلای معنوی او و زهد و پارسایی او و دانش و معرفت او و صفای روح بزرگ او را انکار نمی کند. هیچ کس در او، کمترین شائبه ای از ضعف و تسلیم در برابر دشمنان ملت نمی شناسد و قله ای برتر از او در عظمت روحی، گمان نمی برد. چقدر کوچک و زبون و بی مقدارند کسانی که خود را دلبسته به نظامی بدانند که در راس آن، مردمی فاسد و فاسق و خائن، مانند پادشاهان صدسال اخیر قرار داشته باشند و گردانندگان آن، امثال رضاخان و محمدرضا و علم و اقبال و هویدا و زاهدی و منصور و وابستگان بدنام و مجرمشان باشند و امریکا و انگلیس، ارباب این همه و صاحب اختیار ملک و ملت باشند.
آیا روشنفکرنمایانی که در سایه آزادی اسلامی، فرصت و امکان آن را یافته اند که صفحاتی را به داعیه روشنفکری، از سخنانی خوشایند بیگانگان مطرود پر و منتشر کنند، شهامت آن را دارند که به صراحت اقرار کنند که داغ و غصه آنان، نه برای علم یا آزادی، بلکه به خاطر جمع شدن سفره ننگین فسق و فساد و کوتاه شدن دست مروجان فرهنگ تباهگر غربی است و دشمنی آنان با نظام، نه به دلیل وجود عیب و نقیصه ای در آن، بلکه به انگیزه بازگشت به همان دنیای شرم آوری است که بیگانگان برای آنان به وجود آورده و از خود آنان در راه آن کمک گرفته بودند، از مسخ شدگان فرهنگ استعماری غرب، هیچ انتظاری نیست. امید و انتظار از روشنفکران صادق و دلسوزی است که تعالی و عزت و پیشرفت معنوی و مادی ملت و کشور خود را می جویند و سلطه بیگانه را در همه اشکالش مردود می شمارند. شایسته است که اینان نظام اسلامی را- که مایه عزت ایران و حیات دوباره ملت است- قدر بدانند و مسوولیت خود را در آن بشناسند.
۱۰) روحانیت، عنصر اصلی در مبارزات پانزده ساله منتهی به پیروزی انقلاب و سپس در تشکیل نظام مقدس اسلامی و برافراشتن پرچم اسلام در جهان و در مقاومت پرشور ملت ایران در برابر تهاجم های گوناگون دشمنان و پیش از این ها و در طول قرن های متمادی، عامل اصلی حفظ معارف اسلامی و ایمان عمیق و صادقانه ملت ایران به مکتب حیات بخش اسلام و رشد تفکرات دینی در همه جا بوده است. حضور روحانیون متعهد و مبارز در مرکز مبارزه با رژیم دست نشانده امریکا بود که قشرهای گوناگون مردم را به صحنه مبارزه کشانید و مبارزه را شکل عمومی و مردمی بخشید. در همه حوادث بزرگی که ملت ایران یکپارچه در آن شرکت جسته اند- مانند نهضت مشروطیت و قیام تنباکو- نیز حضور علمای دین در پیشاپیش صفوف، تنها عامل این حضور عمومی بوده است. استعمارگران انگلیسی، با درک همین حقیقت بود که انهدام جامعه روحانیت را مقدمه لازم برای ادامه حضور استعماری خود در ایران دانستند و به وسیله عامل دست نشانده شان- رضاخان- در سال های ۱۳۱۳ به بعد، نقشه محو روحانیت را شروع کردند و در آن سال ها دست به فجایعی نسبت به علمای عالی مقام و حوزه های علمیه زدند که در تاریخ ایران، پیش از آن هرگز سابقه نداشت و متاسفانه شرح این فجایع و ماجرای مقاومت مظلومانه علما و طلاب در آخرین سال های حکومت رضاخان قلدر، به طور کامل تدوین نشده و در معرض اطلاع مردم قرار نگرفته است و لازم است اطلاعات شاهدان عینی- که بحمدالله هنوز تعداد آنان کم نیست- به وسیله افراد و موسسات مسوول، با همتی مردانه گردآوری شود. آزادگی روحانیون و علمای دین و عدم نفوذ قدرت های داخلی و جهانی در آنان، موجب آن بوده است که قلدران و حکمرانان خودسر، هیچ گاه نتوانند این مجموعه ربانی را از سر راه مفسده جویی ها و خیانت های خود بردارند و اگر جمعی از معممین سرسپرده و آخوندهای درباری، به طمع حطام ناپایدار دنیا، بر سرسفره ستمگران نشسته و قولا و عملا آنان را تایید کردند، اکثریت علما و روحانیون و فضلا و طلاب جوان، در حصار مناعت و پرهیزگاری و پاکدامنی باقی مانده و اراده و توان مبارزه صادقانه و قدرتمندانه را حفظ کردند و اعتقاد راسخ به روحانیت شیعه را در دل آحاد مردم، زوال ناپذیر ساختند. جامعه روحانیت به همین دلیل، همواره آماج تیرهای زهرآلود خصومت و غرض ورزی دشمنان گوناگون و استعمارگران و بیگانگان و بیگانه پرستان بوده و به مثابه دشمن درجه یک آنان تلقی شده است.
تبلیغات خصمانه و برنامه ریزی شده حکومت پهلوی و سیاست های ذی نفوذ در ایران در طول پنجاه سال برضد قشر روحانی که ماهیتی صددرصد استعماری داشت، در دوران رضاخان و نیمه اول دوران محمدرضا، آزمایش سختی برای علمای دین بود و جامعه روحانیت بحمدالله از این آزمایش سربلند بیرون آمد. در دوران مبارزات پانزده ساله نیز حوزه های علمیه قم و دیگر حوزه های علمیه و چهره های سرشناس روحانیت، کانون های اصلی مبارزه و بالطبع هدف های اصلی حملات وحشیانه دشمن بودند، لیکن این شدت عمل های بی حد و حساب، به اراده الهی موجب آن نشد که روحانیت از راه پرافتخار خود- که پیمودن آن، وظیفه تخلف ناپذیر اسلامی او بود- قدم باز پس نهد بلکه در این دوران، فکر اسلامی شکوفاتر، صیقل خورده تر و فقه قرآن، پربارتر و شخصیت روحانیون مبارز، آبدیده تر شد و زمینه برای تشکیل حکومت اسلامی فراهم آمد. پس از انقلاب تاکنون نیز روحانیت، به خصوص عناصر برجسته آن- که مستقیما در خدمت نظام جمهوری اسلامی بوده اند- بی وقفه آماج حملات مسموم دشمن بوده اند چه در عرصه تبلیغات و چه در عرصه تروریسم خائنانه و آلت دست دشمن و شهدای گرانقدری، هم در جبهه جنگ تحمیلی و هم در جبهه های فعالیت های جهادی خود تقدیم داشته اند و محراب نماز جمعه و عرصه علم و سیاست و تبلیغ دین را با خون مطهر خود رنگین ساخته اند.
ملت عزیز ما می دانند که انگیزه دشمن از این حملات همه جانبه به علمای دین، جز این نیست که به وضوح می دانند روحانیت نقش تعیین کننده و بی بدیلی داشته و دارند و آنان حمله به روحانیت را با هدف تضعیف و محو انقلاب انجام می دهند. امروزه قلم های مزدور و دست های فروخته شده به دشمن، در کار آنند که این پشتوانه معنوی انقلاب را در چشم مردم تضعیف کنند. دشمن انقلاب، جامعه روحانیت را در صورتی تحمل می کند که روحانیون از دخالت در امور سیاست و حضور در صحنه های انقلاب کنار بکشند و مانند جمعی از روحانیون بی خبر و متحجر گذشته و حال، به کنج مدارس و مساجد اکتفا کنند و کشور و زندگی مردم را به آنان بسپارند و از جمله پدیده های پرمعنی آن است که در تمام مدت مبارزات و نیز سال های پس از پیروزی، علمای متحجر و بی خبر از حوادث کشور و دور از جریان های سیاسی، هیچ گاه در معرض تهاجم دشمنان قرار نگرفتند، بلکه حتی گاه مورد ستایش و تمجید نیز واقع شدند و حملات جسمی و تبلیغی و حتی تهمت ارتجاع و واپسگرایی از سوی روشنفکرنمایان عامل بیگانه، تنها متوجه علما و روحانیونی شد که از لحاظ اندیشه سیاسی و نوآوری های عرصه علم و عمل، درخشیده و به عنوان قشری پیشرو و مترقی و آگاه، شناخته شده اند.
موضعگیری های دشمنان، به درستی همان حقیقتی را برای مردم آگاه و جامعه روحانیت متعهد و انقلابی آشکار می سازد که امام حکیم و روشن بین ما بارها آن را بیان کرده اند. یعنی اولا این که قدرشناسی از روحانیون بزرگوار و تبعیت از آنان، وظیفه ای دینی و ملی و انقلابی است که هیچ گونه غفلت از آن جایز نیست. ثانیا این که تحجر و واپسگرایی در میان روحانیون و یا خدای نخواسته توجه به منافع شخصی و دنیاطلبی و روی آوردن به زیورهای مادی و سوء استفاده از مکانت اجتماعی، خطرش برای روحانیت، کمتر از حملات دشمن نیست بلکه به مراتب از آن بیشتر است و ثالثا وضعیت دوران انقلاب و توجه روزافزون به اسلام در خارج از مرزهای کشور اسلامی، ایجاب می کند که علمای دین، با بینشی کاملا نو و با استفاده از ذخیره بی پایان معارف دین و با اسلوب فقاهت سنتی و اجتهاد زنده و پویا، راه جامعه اسلامی را هموار نمایند و حوزه های علمیه با تحولی اساسی، خود را با نیازهای امروز جهان تطبیق دهند و نوآوری را جهت و سمت برنامه های خود قرار دهند و البته با اعمال دقت لازم و برجسته کردن اصول و مبانی فقاهت، راه را بر التقاط و کج روی ببندند. رابعا انزوا و دوری از فعالیت سیاسی را- که خواست دشمنان و خلاف وظیفه اسلامی است- به هیچ وجه در زندگی خود و حوزه های علمیه راه ندهند و همواره مخصوصا در مواقع خطر، پیشاپیش صفوف مردم، به تلاشی مخلصانه و خستگی ناپذیر مشغول باشند و علم را با عمل و تفقه را با جهاد و معرفت را با تبلیغ قولی و عملی همراه سازند و هر سه سنگر: مدرسه، مسجد و جبهه را پر کنند.
۱۱) در این مقال، لازم است بزرگداشت وفاداران فداکار نیز به عنوان یکی از نقاط عمده معارف انقلاب ذکر شود. مقصود از وفاداران انقلاب، آن هایند که با نثار جان خود یا عزیزان خود یا سلامتی خود، پایه های انقلاب را استحکام بخشیدند و دست دشمنان را از کشور و نظام اسلامی کوتاه کردند: خانواده های مکرم شهیدان، دلیرمردان جانباز و اسیر و مفقود و خانواده های بزرگوار آنان، رزمندگان نیروهای مسلح و عناصر پاکباز بسیج که عمر خود را در جبهه ها گذرانیده اند، جهادگرانی که نیروی خود را در دو جبهه جنگ و سازندگی صرف کردند. . . و همه کسانی که در این امتحان الهی، با سختی ها و ابتلائات بزرگش دست و پنجه نرم کردند، باید مورد تکریم و قدرشناسی همیشگی ملت باشند.
۱۲) ختام سخن آن است که دوران ده ساله حیات مبارک امام خمینی رضوان الله تعالی علیه الگو و نمونه حیات جامعه انقلابی ماست و خطوط اصلی انقلاب، همان است که امام ترسیم فرموده است. دشمنان خام طمع و کوردل که گمان کردند با فقدان امام خمینی، دوران جدید با مشخصاتی متمایز از دوران امام خمینی قدس سره آغاز شده است، سخت در اشتباهند. امام خمینی، یک حقیقت همیشه زنده است. نام او پرچم این انقلاب، و راه او راه این انقلاب و اهداف او اهداف این انقلاب است. امت امام و شاگردان او که از سرچشمه فیاض آن موجود ملکوتی سیراب شده و عزت و کرامت اسلامی و انسانی خود را در آن جسته اند، اکنون شاهد آنند که ملت های دیگر، حتی ملت های غیرمسلمان، نسخه تعالیم انقلابی آن قائد عظیم را مایه ی نجات خود دانسته و آزادی و عزت خویش را در آن یافته اند. امروز به برکت نهضت آن یگانه دوران، مسلمانان در همه جا بیدار شده اند و کاخ امپراتوری های سلطه ظالمانه، رو به ویرانی نهاده است.
ملت ها ارزش قیام ملی را دریافته و غلبه خون بر شمشیر را تجربه می کنند و همه در همه جا، چشم به ملت مقاوم و نستوه ایران دوخته اند. بدیهی است که برای امریکا و دیگر سردمداران استکبار، چیزی مهم تر از این نیست که ملت ایران از راه ده ساله خود برگردد، یا در آن تردید کند زیرا در این صورت، نقطه درخشان امید ملت ها کور خواهد شد و غلبه خون بر شمشیر، مورد تردید قرار خواهد گرفت. ما صریحا به همه ملت های جهان اعلام می کنیم که تفکر خاتمه یافتن دوران امام خمینی که دشمن با صد زبان سعی در القای آن دارد، خدعه و نیرنگی استکباری بیش نیست و علی رغم امریکا و همکارانش، امام خمینی در میان ملت خود و جامعه خود حاضر است و دوران امام خمینی ادامه دارد و خواهد داشت. راه او راه ما، هدف او هدف ما و رهنمود او مشعل فروزنده ماست. همه ملت و مخصوصا جوانان عزیز و نوجوانان، خود را سربازان امام محبوبشان بدانند و با اتکال به خدا و استمداد از حضرت ولی الله الاعظم ارواحنا فداه با قوت و قدرت به سمت هدف های عالی امامشان حرکت کنند و بدانند که پیروزی نهایی از آن ماست.
«کتب الله لاغلبن انا و رسلی(۱۰). دهم خرداد ۱۳۶۹ برابر با ششم ذی القعده ۱۴۱۰»
علی الحسینی الخامنه ای
پی نوشت ها
۱) نور: ۳۷ و ۳۸ ۲) حج: ۵ ۳) غافر: ۱۶ ۴) صف: ۹ ۵) انفال: ۶۲ ۶) بقره: ۲۸۵ ۷) بروج: ۸ ۸) ابراهیم: ۲۸ و ۲۹ ۹) بقره: ۱۰۲۴۹) مجادله: ۲۱
منبع : روزنامه جوان


همچنین مشاهده کنید