سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

سازه انگاری و سیاست خارجی


سازه انگاری و سیاست خارجی
در تئوری های خردگرا، ایده ها، ارزش ها و هنجارها ابزارهایی برای توجیه و یا حمایت از منافع مفروض شده می‌باشند. تحلیل سازه انگارانه در نقطه مقابل این تئوری ها بر تاثیر مستقل ایده ها، ارزش ها و هنجارها تاکید می‌ نماید علاوه بر آن در تئوری سازه انگاری به جاری مفهوم انسان بیشینه خواه از مفهوم انسان اجتماعی و یا ایفا کننده نفش استفاده می‌شود. که در آن بازیگران تصمیماتشان بر اساس قواعد و هنجارها اتخاذ می کنند اما در تئوری های خردگرایی انسان های بیشینه خواه گزینه های را مورد بررسی قرار می‌دهند که بیشترین منفعت را در بر داشته باشند. لذا در این قسمت برای شرح و فهم بیشتر تئوری سیاست خارجی از منظر سازه انگاری به متغیر های مربوط به آن از جمله سطح تحلیل، منطق حاکم بر رفتار بازیگران، تاثیر هنجارها و بررسی هویت می پردازیم.
● سطح تحلیل
سطح تحلیل یعنی سطحی که از پایگاه آن به مسائل بین المللی نگریسته می‌شود. این پایگاه به شناخت، وصف، تجزیه و تحلیل و بالاخره تفسیر انسان جهت می‌دهد و چگونگی تفسیر رفتار دولت را به ما نشان می‌دهد. (۱)
تئوری های مختلف، رفتار سیاست خارجی را از چندین سطح مورد بررسی قرار می‌دهند. دیوید سینگر از مهم ترین کسانی است که به بحث سطح تحلیل پرداخته است وی انتخاب سطح تحلیل را تابعی از موضوع پژوهش می‌داند و از لحاظ منطقی دو سطح خرد وکلان را نام می‌برد در سطح خرد به ویژگی های فردی دولت های ملی و در سطح کلان به محدودیت های ساختاری بین الملل می‌پردازد. از دیگر سطوح تحلیل می‌توان به سطوح فردی، منطقه ای، نهاد های تصمیم گیری و سازمانی اشاره کرد.
در مجموع تئوری ها از سه زاویه به مطالعه سیاست خارجی می پردازند. دسته اول تئوری های اند که به سطح کلان می پردازند و سیستم بین الملل را تعیین کننده اصلی رفتار دولت ها قلمداد می کنند. محرکها، محدودیت ها و معیار های رفتاری هر بازیگر بیرونی می‌باشند یا به عبارت دیگر ویژگی های فردی بازیگران در انتخاب رفتار آنها نقش ندارد و تعیین کننده اصلی سطح سیستمی‌می‌باشد و با مقتضای تغییر ساختارهای بین المللی، جایگاه و نقش بازیگران نیز متفاوت می شود (۲).
دسته دوم تئوری های اند که به توضیح سیاست خارجی دولت ها در سطح خرد می‌پردازند و به فاکتور های داخلی در تعیین سیاست خارجی دولت ها اولویت می‌دهند.دسته سوم تئوری ها ترکیبی از دو مورد بالا می‌باشد از جمله می‌توان به سازه انگاری اشاره کرد که از جمله می توان به سازه انگاران اشاره کرد که به هر دو سطح داخلی و بین المللی توجه دارند. سازه انگاری تئوری است که رفتار دولت را در متن اجتماعی آن دولت مورد بررسی قرار می دهد. همه دولت ها دارای ویژگی های منحصر به فرد مذهبی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی اند که بر سیاست خارجی شان تاثیر می گذارد. (۳)
در تحلیل سازه انگارانه از سیاست خارجی می‌توانیم از سطح هنجارهای بین الملل یا داخلی و یا هر دو استفاده کرد. در سازه انگاری فراملی به نفوذ و تاثیرات هنجارهای مشترک در جامعه بین الملل و یا زیر مجموعه های آن جامعه - سازمان های بین المللی و منطقه ای با کارکرد ویژه -می‌پردازد. و از حقوق بین الملل، قطعنامه های سازمان های بین الملی و نتیجه های نهایی کنفرانسهای بین المللی می‌توان به عنوان شاخص های هنجار های بین الملل اشاره کرد. در مقابل سازه گرایان اجتماعی یا ملی تاکیدش بر اهمیت هنجارهای اجتماعی درون جامعه داخلی می‌باشد. از شاخص های هنجارهای داخلی می‌توان به نظم حقوقی و قانونی، برنامه های حزبی، خط و مشی های انتخاباتی، بحث های پارلمانی و افکار عمومی‌اشاره کرد.
بر اساس تقسیم بندی روس اسمیت از شاخه های مختلف سازه انگاری در تحلیل سیاست خارجی می توانیم از سطح هنجارهای بین المللی یا فراملی، هنجارهای داخلی و یا هر دو آنها استفاده کنیم. به عبارت دیگر در تحلیل سیاست خارجی بر نقش هنجارهای درونی شده بین المللی مشترک میان دولت ها که درون جامعه بین الملل شکل می گیرد تاکید می کنیم. همچنین می توانیم نقش هنجارهای داخلی را که از سطح اجتماع داخلی نشات می گیرند و درونی می شوند، مورد توجه قرار دهیم و نیز می توانیم توجه خود را به هر دو سطح معطوف کنیم.
● منطق رفتار
اصولا بازیگران رفتار خود را بر اساس منطق اجتماعی و اقتصادی شان سازمان می‌دهند. درتئوریهای که منطق اقتصادی به عنوان شیوه مطالعاتی خود شان پذیرفته اند بازیگران را عناصر خودیاری در نظر می‌گیرند که بدنبال حداکثر رساندن سود و منفعت خود می‌باشند. در این منطق رفتاری سیاست خارجی یک بازیگر نتیجه منطقی محاسبه عقلایی سود و زیان است. بازیگران آگاهانه در جستجوی تامین اهدافی اند که برای آنها بیشترین اهمیت و کمترین هزینه را داشته باشد. نئورئالیست و نئو لیبرال ها بر اساس منطق اقتصادی عمل می‌کنند و نگرششان در سیاست خارجی هدف محوراست از این منظر مطلوب بازیگران" بیرونی" است. یک بازیگر نقاطی را خارج از واحد سیاسی خودش در سیستم تعریف می‌کند و تمام تلاشش در رسیدن به آن هدف می‌باشد.
سازه انگاری در نقطه مقابل رویکردهای نورئالیزم و لیبرال های منفعت محور قرار می‌گیرد که در آن متن اجتماعی بازیگر نوع جهت گیری ها و ماهیت سیاست خارجی اش را مشخص می‌کند، معانی ثابت راهنمای عمل بازیگران وجود ندارد.
سازه انگاران بیشتر متن اجتماعی بازیگران را کانون توجه خود قرار می‌دهند، در اینجا هنجار رفتاری متفاوت است و انگیزه های رفتاری که سیاست خارجی یک کشور را مشخص می‌کند متفاوت است رفتار بازیگر زمانی عقلانی است که با توافقات بین الاذهانی تناسب و توافق داشته باشد.
● هنجارها
انتظارات ارزش مدار از رفتار مناسب را هنجار می گویِند. که از جنبه بین الاذهانی برخوردار می باشد. هنجارها، انتظارات ارزش مدار و مشترک متغیر های مستقل تئوری سیاست خارجی سازه انگاری می‌باشند. هنجارها هویت های بازیگران و اولویت شان را شکل می‌دهند و اهداف جمعی را تعریف و رفتاری را منع یا تجویز می‌کنند.
توانایی نسبی هنجار ها بر اساس دو معیار:"عام بودن" و "خاص بودن" سنجیده می‌شود. ویژگی عام بودن هنجار، یعنی درجه ای که آن هنجار میان واحد های سیستم اجتماعی مشترک است. (چه ملی و چه فراملی) ملاک دوم خاص بودن آن می‌باشد، یعنی اینکه تمایزی که یک هنجار بین رفتار مناسب و نامناسب قائل است.
یک هنجار اگر مبتنی بر پیش بینی و یا تحلیل سازه انگارانه باشد بایستی سطح میانه ای از عام بودن و خاص بودن را داشته باشد. بر اساس فرضیات سازه انگاری، بازیگران به هنجارهای اجتماعی و بین الملل پایبنداند و این ادعای نئورئالیست ها را رد می‌کنند که رفتار یک کشور تابع وضعیت قدرتش است. رفتار یک کشور در صورتی تغییر می‌کند که هنجارهای مربوط به آن تغییر کنند.
در تحلیل سازه انگارانه از سیاست خارجی، هنجارهای اجتماعی (انتظارات بین الاذهانی و مشترک از رفتار مناسب ) متغیر های مستقل برای توضیح رفتار سیاست خارجی می‌باشندکه با سه ویژگی هنجارها آنها را از دیگر متغیرهای ایده ای متمایز می‌ شوند: ۱) بین الاذهانی ۲) جهت یابی و توجیه رفتار ۳) ارجاع به ارزش ها. ویژگی بین الاذهانی هنجارها را از دیگر عقاید شخصی متمایز می‌نماید. دومین مشخصه، هنجارها را از ایده ها، ارزش ها و باورهای علی متمایز می‌نماید.
در رهیافت سازه گرایی توانایی یک هنجار و تاثیرش بر رفتار سیاست خارجی بستگی به دو خصوصیت دارد: اول عام بودنش یعنی اینکه چه تعداد از بازیگران یک سیستم اجتماعی در انتظارات ارزش مدار از رفتار سهیمند (مشترکند) و دوم خاص بودنش که روی صراحت و دقتی که یک هنجار در تشخیص رفتار مناسب از رفتار غیر مناسب تاکید دارد. ما در صورتی می‌توانیم از درجه بالای عام بودن بازیگران در یک سیستم اجتماعی صحبت کنیم که همه آن بازیگران در انتظارارت ارزش مدار از یک رفتار سهیم باشند. اگر انتظارات میان اکثریت اعضا مشترک باشد، درجه میانه ای از عام بودن را شاهد هستیم. عام بودن پایین زمانی وجود دارد که فقط اقلیتی از بازیگران در انتظارات خاصی از رفتار سهیم باشند در مورد آخر ما قادر به پیش بینی سازه انگارانه از سیاست خارجی یک دولت نخواهیم بود.
انتظارات از رفتار ناشی شده از هنجارها همیشه دقیق و مختصر نیستند، معانی دقیقشان بستگی به توضیحشان دارد. بر اساس تحلیل سازه انگارانه تاثیر یک هنجار علاوه بر عام بودنش به خاص بودن آن نیز بستگی دارد. یک هنجار خاص بودن بالایی دارد اگر آن به طور صریحی تمایزات بین رفتار مناسب و نامناسب را تشخیص دهد. انتظار نامعین از رفتار باعث می‌شود محدوده گسترده ای از اعتقادات رفتاری به عنوان رفتار مناسب توجیه شود. بازیگران به ندرت قادر به تصمیم گیری درون سیستم اجتماعی اند، که یک هنجار نقض شده باشد.
در تحلیل سازه انگارانه از سیاست خارجی منطق اقتضائات پیونددهنده میان متغیر مستقل "هنجارها"و رفتار سیاست خارجی دولت هاست. همچنین در این تئوری، تاثیر هنجار بیشتر از بازیگران درسیستم اجتماعی است و در تشخیص رفتار مناسب از رفتار نامناسب دقت بیشتری دارد. در این تئوری ساختار و کارگزار تاثیر متقابلی بر هم دارند.
● تاثیر هنجارها بر سیاست خارجی
سوالات متفاوتی درارتباط میان هنجارها وسیاست خارجی مطرح می‌باشد ازجمله:
هنجارها چگونه رفتار سیاست خارجی را شکل می‌دهند؟ چگونه بازیگران با هنجارها ارتباط برقرار می‌کنند و به عنوان دستور العمل های برای رفتار، درونی و پذیرفته می‌شوند؟
شیوه عمل هنجارها در نظریه سازه انگاری سیاست خارجی اساسا متفاوت از تئوری های لیبرالیسم فایده گرا و نئورئالیزم ها است که تاثیر هنجارها را در پیوند با متغیر های قدرت و منافع می‌داند.
در سازه انگاری هنجارها مقدم بر منافع بازیگران می‌باشند و تاثیر هنجارها تنها به فشارها و مشوق ها محدود نمی‌شود، بلکه علاوه بر تاثیر تنظیمی‌دارای تاثیر تکوینی نیز می‌باشند، هنجارها همچنین باعث مشروعیت اهداف و تعریف منافع بازیگران می‌شود. در سازه انگاری تاثیر هنجارها به فرایند های جامعه پذیری نسبت داده میشود. در اصل مفهوم جامعه شناسی، جامعه پذیری فرایندی است که یک شخص با آموزش هنجارهای اجتماعی، قواعد درون جامعه و فرهنگ دور وبرش رشد می‌کند و مستقل و دارای صلاحیت اجتماعی می‌گردد. در این پروسه بازیگر انتظارات از رفتار که توسط محیط اجتماعی اش به وی رسیده است، درونی می‌کند. روند جامعه پذیری نبایستی به عنوان روند یکطرفه ای تلقی گردد که تصورات فرد در روند جامعه پذیری آن نقش ندارند. (۴) فردی که اجتماعی می‌شود ممکن است روی چیزی که او در طول فرایند جامعه پذیری درونی کرده است، بازتاب دهد و حتی آن را اصلاح کند. اشخاص دائما با شرایط جدید تصمیم گیری در زندگی شان روبرو می‌شوند، از اینرو نیاز به یادگرفتن انتظارات جدید از رفتار یا تفسیر دوباره از آن چیزهای که درونی کرده، می‌باشد. جامعه پذیری یک فرایند پیوسته است وهیچگاه کامل نمی‌شود. ویژگی عجیب فرایند جامعه پذیری تصمیم گیرندگان سیاست خارجی اینست که دو فرایند جامعه پذیری در سطح بین الملل و داخلی به طورهمزمان درحال انجام شدن می‌باشند و تصمیم گیرندگان سیاست خارجی واسط و میانه دو سیستم اجتماعی (سیستم بین الملل و سیستم داخلی) می‌باشند. به علت نیروهای متفاوت در دو سطح ما شاهد دو فرایند متفاوت جامعه پذیری می‌باشیم.
جامعه پذیری فراملی فرایندی است که بدین وسیله تصمیم گیرندگان حکومتی، هنجارهای بین المللی (انتظارات ارزش مدار از رفتار مناسب که بین دولت ها مشترک است) را درونی می‌کنند. جامعه پذیری ملی (درون جامعه داخلی) به فرایندی اطلاق می‌شود که تصمیم گیرندگان حکومتی هنجارهای اجتماعی را درونی می‌کنند (یعنی انتظارات ارزش مدار از رفتار مناسب که بین شهروندان دولتشان مشترکند) نویسندگان جامعه پذیری فرا ملی تاکید بر این دارند که بر اثر جامعه پذیری بازیگران درون جامعه بین الملل، هنجارهای آن جامعه به عنوان تعیین کننده رفتار دولت ها مطرح می‌شوند.
دولت ها واحدهای تشکیل دهنده جامعه بین الملل می‌باشند و مهمترین نیروهای اجتماعی کردن می‌باشند. به عبارت دیگر هنجارهایی که بین دولت ها در جامعه بین الملل مشترکند به عنوان استاندارد های از رفتار مناسب می‌باشند. سازمان های بین الملل به عنوان نیروهای اجتماعی کردن از این جهت مهمند که اجتماعی ارزشی از دولت ها را به نمایش می‌گذارند.
درصورتی انتظارات از رفتار مناسب به عنوان رفتار مناسب توسط سازمان های بین المللی قاعده مند می‌شود که دولت ها خودشان را به عنوان بخشی از اجتماع ارزشی از دولت های عضو بدانند و خودشان را به عنوان یک عضو برابر با دولت های دیگر بدانند. زیرا سازمان های بین المللی به عنوان نمایندگان اجتماعات ارزشی مورد ملاحظه قرار می‌گیرند. بنابراین کارکردشان تحت عنوان "معلمان هنجار"است.
نوع دیگر جامعه پذیری در سطح درون ملی مطرح است در حالی که رهیافت های خرد گرا بر اهمیت فشارهای عمومی‌در تاثیر هنجارهای اجتماعی روی رفتار تصمیم گیرندگان تاکید دارند. تاثیر هنجارها بر سیاست خارجی به فرایندهای جامعه پذیری نسبت داده می شود که در پی آن جامعه و زیر گروه هایش به عنوان نیروهای اجتماعی کردن، انتظارات از رفتار مناسب را به تصمیم گیرندگان سیاسی نشان می‌دهد.
در خطر قرار گرفتن انتظارات ارزش مدار مشترک از رفتار بین دولت ها، نتیجه ای از فرایندهای ارتباطی و محتوای جامعه پذیری است. در فرایند های ارتباطی انتظارات ارزش مدار از رفتار درونی شده اند و محتوای جامعه پذیری در بلند مدت در تفسیر خاص و ویژه انتظارات از رفتار می‌تواند دچار تغییر شود.
جامعه و زیر گروهایش به عنوان نیروهای اجتماعی کردن در سطح داخلی انتظارات رفتار مناسب را به تصمیم گیرندگان سیاسی نشان می‌دهند. از منظر سازه انگاری سه دلیل وجود دارد که چرا رفتار تصمیم گیرندگان سیاست خارجی متاثر از انتظارات اجتماعی از رفتار مناسب و شایسته است:
۱) تصمیم گیرندگان سیاست خارجی قبلا انتظارات اجتماعی از رفتار مناسب را از طریق فرایند جامعه پذیری سیاسی که همه شهروندان دولت موضوع آن هستند، درونی کرده اند.
۲) سیاستمداران قبل از اینکه نماینده دولتشان در جامعه بین الملل شوند، عموما دوره های سیاسی ملی را تجربه می‌کنند که انتظارات اجتماعی خاص از رفتار مناسب را بیشتر در آنها درونی می‌کند.
۳) تصمیم گیرندگان رفتار سازگاری با انتظارات اجتماعی از رفتار مناسب دارند. زیرا این هم راستا با شیوه ای است که خودشان را به عنوان نماینده مشروع جامعه شان در برخورد با محیط بین الملل می‌شناسند. اگر یک حکومت با انتظارات اجتماعی از رفتار به آن نشان داده شده موافقت نکند. خطر از دست دادن شناسایی اش توسط جامعه به عنوان نماینده مشروعش را دارد. (۵)
تصمیم گیرندگان سیاست خارجی همزمان موضوعی برای فرایند های جامعه پذیری ملی و فراملی می‌باشند. در سطح فراملی انتظارات از رفتار مناسب به آنها توسط جامعه بین الملل ارائه می‌شود.
در سازه انگاری مسئله اساسی این نیست که آیا هنجارهای هدایت کننده رفتار ریشه های داخلی و بین المللی دارند. بلکه سازه انگاری اثر متقابل بین انتظارات از رفتار در نهاد های بین المللی و هنجارهای مشترک درون یک جامعه را نشان می‌دهد. یک هنجاری که بر سیاست خارجی یک کشور تاثیر می‌گذارد، بایستی در هر دو سطح اجتماعی و بین الملل مشترک باشد و انتظار سیاست خارجی سازگاری بالا با هنجارها را داشت.
بدین ترتیب از منظری سازه انگارانه با توجه به هنجار های داخلی و بین المللی می‌توان به تبیین و پیش بینی سیاست خارجی پرداخت. در صورتی که هنجار های موجود در هر دو سطح داخلی و بین المللی از تقارب و تناسب بیشتری برخوردار باشند، قابلیت پیش بینی پذیری رفتار امکان پذیر خواهد بود. همچنین بازیگران اجتماعی از هنجار هایی پیروی می‌کنند که در جریان فرایند جامعه پذیری در محیط اجتماعی مربوطه شان درونی شده باشند. در اینجا تفاوت اساسی بین لیبرال ها و سازه انگاری مطرح می شود که لیبرال ها بر جنبه تنظیمی هنجارها و سازه انگاری علاوه بر جنبه تنظمی هنجار بر جنبه تکوینی آن نیز تاکید دارند.
● اشاعه هنجارها
سوالات متفاوتی درباره تاثیرات هنجارها و تاثیر تکوینی شان بر کارگزان مطرح می باشد. اینکه یک هنجار چگونه از سطح بین الملل وارد حوزه داخلی می شود و چگونه تاثیر تکوینی آن نمود پیدا می کند؟قبل از بررسی تاثیر تکوینی هنجارها بایستی نحوه وارد شدن آنها به حوزه داخلی توضیح داده شود، زیرا یک مرحله قبل از تکوینی شدن هنجار اشاعه و انتقال آن می باشد. یکی از شیوه های انتقال هنجارها از سطح بین الملل به حوزه داخلی اشاعه می باشد. اشاعه به معنای انتقال یا تغییر اهداف، فرایند ها و اطلاعات از یک جمعیت و منطقه به جمعیت و منطقه دیگری است. بیشتر زمانی رخ می دهد که یک ابداع میان اعضای یک سیستم انجام شده باشد. (۶)
پیشرفت هایی مدل اشاعه در دو حوزه جامعه شناسی و جغرافیا باعث شده است تا به سازه انگاری در متن اجتماعی و کارگزاری تحلیلشان از اشاعه کمک زیادی نمایند. در جامعه شناسی عنصر فرهنگی و اجتماعی به مدل اشاعه افزوده اند بر این اساس هنگامی اشاعه در فرایند هویت سازی مطرح می شود که درجه ای از سازگاری فرهنگی میان حوزه کنش داخلی با بین الملل وجود داشته باشد. در حوزه جغرافیا نیز نقش کارگزار درون جمعیت پذیرنده حائز اهمیت است. و اشکال خاص پذیرندگان بر احتمال موفقیت آمیز اشاعه تاثیر اساسی دارد. این پیشرفت ها برای سازه انگاری حائز اهمیت بوده اند. زیرا در فرایند اشاعه توجه به تمایلات، ارزش ها و هنجارهای پذیرفته کننندگان از اهمیت بالایی برخوردار است.
در سازه انگاری تاثیر قدرتمند هنجارها با نقش تکوینی آنها مشخص می شود و قبل از بررسی تکوین هنجارها این سوال به ذهن می رسد که تاثیر تکوینی هنجارها به چه صورت است و چه زمانی می توانیم از توانمد شدن یک هنجار صحبت کنیم. اینکه هنجارها چگونه دارای تاثیر تکوینی می شوند نیازمند بررسی مکانیسم های است که بدان طریق یک هنجار خاص از سطح بین الملل به سطح داخلی انتقال داده می شود. درواقع توانمند شدن هنجار به معنای نقش تکوینی آن می باشد. معمولا ما زمانی می توانیم از توانمند شدن صحبت کنیم که رهنمودهای تجسم یافته در هنجارها باعث تغییر در گفتمان و بخث های سیاسی داخلی شود.
بررسی در علوم سیاسی، جامعه شناسی و حقوق بین الملل دو مکانیسم اشاعه را برجسته می سازد. در مکانیسم اول یا پایین به بالا بازیگران غیردولتی و شبکه های سیاسی، احزاب در حمایتشان از هنجار بین المللی خاص یکپارچه اند و از طریق فشار بر سیاستمداران یا تصمیم گیران آنها را مجبور به وفق دادن و پذیرش آن هنجار خاص می نمایند. در این مکانیسم هنجارها توسط نخبگان درونی نمی شوند بلکه به مثابه محدودیتی در رفتارشان می باشد. برای مثال فعالیت گروه های سبز ممکن است باعث تقویت فشار سیاسی شود. این مکانیسم بیشترین توجه را در مطالعات اشاعه هنجار داشته است.در این مکانیسم فعالیت های ظاهری سازمان های مثل عفو بین الملل و گروه های صلح نقش اصلی و مهمی در توانمند شدن هنجار دارند. (۷)
مکانیسم دوم یا بالا به پایین که مورد توجه کمتری از اندیشمندان بوده است در این مورد فرایندی از آموزش باعث می شود تا کارگزاران – اغلب تصمیم گیرن نخبه- رهنمودهای تجسم یافته در هنجارهای بین المللی را بپذیرند. پس از آنکه هنجارها از طریق دو مکانیسم توانمد شدند کارگزاران منافع و هنجارهای جدید را یاد می گیرند و منطق تناسبات بر رفتارشان حاکم می شود. این مکانیسم بر اساس تصورات آموزش پیچیده است که از روانشناسی اجتماعی گرفته شده است. که بر اساس آن اشخاص وقتی در معرض رهنمودهای تجسم یافته در هنجارها قرار می گیرند، منافع جدید را می پذیرند.
این مکانیسم ها ممکن است نسبت به هم اولویت و یا در دولت های خاص یکی از آنها به وقوع بپیوندد. آنچیزی که در نحوه وقوع این مکانیسم ها نقش دارد کارکرد ساختار داخلی می باشدکه این ساختار ها ممکن است به صورت لیبرال، کورپوراتیست وجامعه نخبه محور باشند.
● تعریف هویت
گام اول در محاسبه سازه انگاری از سیاست خارجی مشخصات هویت دولت می باشد. هویت مفهوم واسط میان محیط و کارگزاران می باشد. کارگزاران سیاست های را به منظور پیشرفت منافع جمعی شان وضع می کنند. این منافع بر اساس هویت و هنجارهای شکل دهنده هویتشان می باشد. مفهوم هویت از روانشناسی اجتماعی گرفته شده است به " تصوراتی از خود و دیگری که در طول زمان از طریق با دیگر بازیگران اصلاح و تغییر می یابد" ارجاع داده می شود. بنابراین هویت به وسیله خود فهمی (جنبه داخلی) شکل داده می شود و مفهوم رابطه ای است که روابط میان بازیگران و تصور دیگران از یک بازیگر است. از اینرو تصورات جمعی و فردی بازیگران از خودشان و دیگران بستگی به تعریف از خودشان دارد که از فهم های مشترک، انتظارات و دانش اجتماعی تجسم یافته در نهادهای بین المللی و داخلی ناشی می شود. (۸)
تدهاف از هویت به عنوان طرح های معرفتی و ذهنی یاد می کند. بخاطر اینکه یک شخص نیاز به هویت خودش برای ایجاد احساس از خود و دیگران و نیاز به هویت دیگران به منظور ایجاد احساس از آنها و خودش دارد.
دید شخص نسبت به جهان، اینکه او جهان را چگونه می بیند، عضویتش در یک دولت خاص، موقعیت کشورش در جهان و جامعه بین الملل محصولی از هویت وی می باشد. دید شخص و هویت وی دو عنصر جدائی ناپذیرند. زیرا هنجارهایی که جهان بینی شخص را می سازند، همچنین هویتش را شکل داده ند. برای مثال شیوه خاص از فرهنگ آلمانی {فرهنگ سیاسی، آموزش و...} از زمان تولد باعث شده تا جهان بینی افراد و در کل هویت آنها شکل گیرد. هویت ممکن است رابطه ای یا سرشتی باشد. هویت رابطه ای در روابط با دیگر بازیگران شکل می گیرد ولی هویت سرشتی به تصورات اجتماعی بازیگر ارجاع می یابد آن چیزی که در سازه انگاری مورد تاکید است بعد رابطه ای آن می باشد.
دولت ها مثل دیگر گروه های اجتماعی هویتشان دارای دو بعد داخلی و خارجی است بعد داخلی آن هویت ملی نام دارد. هویت ملی مجموعه ای از هنجارهای مشترک و روایت ها که تحت عنوان داشته های ما در طول زمان حفظ می شوند. اما جنبه بیرونی آن هویت دولت نام دارد. که به جایگاه یک کشور در متن بین المللی ارجاع داده می شود. این متن ها اساسا در بردارنده تجربه های تاریخی، نهادهای بین الملل و روابط با سایر دولت ها است. برای مثال برای شناخت هویت امنیتی آلمان، توجه به روابط ویژه با دول (فرانسه، روسیه و آمریکا)، عضویت در نهادها (سازمان ملل، ناتو) و تجربه تاریخی (جنگ جهانی دوم و جنگ سرد) اجتناب ناپدیر می باشد. بر این اساس منابع شکل دهنده هویت یک دولت متفاوتند.
یک دولت ممکن است در یک زمان هویت چندگانه ای داشته باشد. زیرا حوزه تعامل یک کارگزار با دولت های متعدد است و در بیش از یک نهاد بین المللی مشارکت دارند و ممکن است تجربه های تاریخی متفاوتی داشته باشند. در طول جنگ سرد کشور آلمان هم در فرایند همگرایی اروپا مشارکت داشت و هم عضو ناتو بود. بنابراین هویت چندگانه ای داشت.
نقش هویت های اجتماعی در شکل گیری منافع و رفتار بازیگران است. عمدتا برای تبیین شکل گیری اولویت های منافع تکوین گرایان بر هویت اجتماعی بازیگران تاکید دارند و آن گونه که ونت بیان می نماید هویت دولت منافع آن را شکل داده و منافع نیز به نوبه خود کنش ها و رفتار آن را بوجود می آورند. از این رو هویت ها پایه و اساس منافع تلقی شده و بازیگر، هویت و انتظار یک نقش ویژه در مورد خود را با مشارکت در معانی مشترک کسب می کند. هویت ذاتا یک امر رابطه ای است که از درون یک دنیای تکوین یافته اجتماعی خاص پیدا شده است.
از این بحث می توان نتیجه گرفت که هویت منافع را شکل می دهد و منافع نیز سرچشمه رفتارها و اقدامات می باشند و منافع خود را در روند تعریف موقعیت ها و نقش های که بازی می کنند تعریف می کنند و از میان رفتن و یا شکست در آن وضعیت ها یا ایجاد آشفتگی برای هویت، نقش ها را دچار مشکل ساخته و منافع را نامعلوم می سازد.
نویسنده: محمد - امیرمحمدی بهراسمان
ارسال کننده: محمد امیرمحمدی بهراسمان
پی نوشت:
۱. سیدح‍سی‍ن‌ س‍ی‍ف‌زاده، اص‍ول‌ رواب‍ط ب‍ی‍ن‌ال‍م‍ل‍ل‌ (ال‍ف‌ و ب‌)، چاپ اول، ت‍ه‍ران‌: ن‍ش‍ر دادگ‍س‍ت‍ر: م‍ی‍زان‌،۱۳۷۸، صفحه ۲۶.
۲. Martin, Griffiths, Fifty Key Thinkers in International Relationsو London: Routledge, ۱۹۹۹ , p.۴۹.
۳. غلامعلی چگنی زاده، جزوه درسی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، نیمسال اول۱۳۸۶-۱۳۸۵، دانشگاه علامه طباطبایی، دانشکده حقوق و علوم سیاسی.
۴. Volker RIttberger, German Foreign Policy Since unification theories and case studies, Londan: Manchester university, ۲۰۰۱.
۵. Jeffrey T. checkel "international institutions and socialization"<http://www.arena.uno.no/publications/wp۹۹-.html> (۱۵.۱.۱۹۹۸).
۶. Henning Boekle, Volker rittberger" norms and foreign policy: constructivist foreign policy theory"<http://uni-tubingen.de/ifp/taps/tap۳۴a.html> (۱۹۹۹).
۷. Jeffrey T. checkel "norms, institutions and national identity in contemporary europea" International Studies Quarterly, vol.۴۳, no.۱ (November ۱۹۹۹)
۸. Jeffrey T. checkel " norms and domestics politics: birding the rationalist-constructivist" European Journal of International Relations, no.۳, p.۴۷۳, ۱۹۹۷.
منبع : باشگاه اندیشه


همچنین مشاهده کنید