پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


تئاتر معجونی از مستند و داستان


تئاتر معجونی از مستند و داستان
«چون تو‌ای شیوا / جایگاه آتش را دوست داری / من دل خود را / جایگاه آتش ساخته‌ام / تا تو در آن به رقص جاودانه‌ات بپردازی» زلزله دردناک شهر بم دستمایه خلق آثار زیادی از نویسندگان و هنرمندان بوده است.
وسعت این رویداد بقدری وسیع است که تولید این آثار در آینده هم مسکوت نمی‌ماند و به شکلی مستمر ادامه خواهد یافت. این استمرار را می‌توان از بم نوشته‌ها و بم سرایی‌ها و به مصور شده‌هایی که در سالگرد این اتفاق به‌صورت روتین تولید می‌شوند به‌خوبی مشاهده کرد.
بیشتر این مخلوقات ادبی و هنری در جهت برانگیختن حس ترحم مخاطب خود گام برمی‌داشتند. اگرچه عنوان آخرین تالیف آقا عباسی در مورد بم و زلزله بم است ولی بر عکس بسیاری از نوشته‌ها قصد این را ندارد که انگشت روی دکمه فوران ترحم مخاطب بگذارد. نویسنده در این کتاب سعی کرده است تا بیشتر مخاطب را به تفکر و تعمق فرو ببرد. او خواسته که مخاطب از رمانتیک صرف بودن بپرهیزد و در فضای ایجاد شده به مسائل نو و مشکلات عمیق انسانی و اجتماعی فکر کند. اگرچه در نگاه اول هدف نویسنده برگزاری نمایش خلاق در شهر ویران شده بم به‌نظر می‌رسد ولی اهداف بزرگ‌تر و متعالی‌تر نویسنده، کتاب بم مهر بی‌ریای رودابه را از زورناله‌های معمول و اینچنینی دور کرده است.
کتاب مانند رها شدن فریادی است که سال‌ها در گلو مانده است نعره‌ای خاموش که حالا با آمدن زلزله، نویسنده (راوی) بهانه و انرژی رهاکردن آن را بدست آورده است و حالا ما در سطور این کتاب انرژی آزاد شده‌ای را می‌بینیم که خود خواسته و یا ناخواسته منکوب مانده بود. در جریان این آزادسازی است که مسائل تاریخی و اجتماعی و انسانی به چالش کشیده شده است. مسائلی که پیرنگی مستند دارند. انتخاب راوی اول شخص (راوی نویسنده) و توصیفات و تعریف‌های او به‌عنوان شخصی که در جریان همه اتفاقات است به مستندبودن آن کمک زیادی کرده است.
مستندات و حقایق اینچنینی سخت و تلخ و گزنده‌اند و بیان کردنشان به‌صورت تاثیرگذار کار دشواری است. نویسنده کتاب به‌خوبی از این موضوع آگاه بوده است.لذا با روایت داستانی خاطره‌وار که آغازش از گذشته‌های دور است مخاطب را با خود همراه می‌کند. این داستان مانند طنابی تا انتهای کتاب کشیده می‌شود.
نویسنده در این مسیر هر جا که صلاح می‌بیند زلزله را بهانه‌ای می‌سازد برای گفتن بسیاری از حقایق بدون آنکه به ورطه شعارزدگی بیفتد و یا سیاهه‌ای دردناک و زجرآور بنویسد. یا اثری رمانتیک و ترحم‌انگیز خلق کند. در تمام کتاب سنگینی مستندات و داستان برابر است و این بینابین بودن کتاب را به اثری مستند داستانی تبدیل کرده است. کتاب با اعلام سرخوردگی و به ستوه آمدن راوی (که استاد دانشگاه است) و رخوت و درماندگی شاگردانش آغاز می‌شود. انگار او و همه کسانی که درباره‌اش سخن می‌گوید انتظار یک اتفاق را می‌کشند. اتفاقی درونی و بیرونی. انقلابی که همه را از رخوت آزاد کند. انقلابی که شاید زلزله بم باشد و زلزله می‌آید.
در جریان این انقلاب و اتفاق و زلزله همه خود را می‌شناسند و خود را محک می‌زنند. سپس راوی از صدایی حرف می‌زند که در دوران جوانی‌اش ناخواسته به آن دلبسته شده و ناخواسته از آن بریده است. بی‌آنکه صاحب صدا را دیده باشد. دختری که راوی فقط صدایش را شنیده است و حالا پس از این همه سال زمانی که برای آموزش نمایش خلاق به بم رفته آن صدا را از چادر یکی از آوارگان می‌شنود. این بخش همان قسمت زنجیر واری است که مخاطب را با خود می‌کشد.
خواننده هم می‌خواهد مانند راوی صاحب صدا را ببیند. مثل این است که این صدای گمگشته‌ای است که همه آن را می‌جویند. شاید بتوان گفت که این صدا ندای خفته درون همه ماست. که حالا بیدار شده. اگرچه در آخر نه راوی و نه مخاطب صاحب صدا را نمی‌بینند ولی در طی کشف این صدا همه از رخوت در آمده‌اند. در آخر کتاب می‌بینیم استاد دانشگاهی که به قول خودش فقط حرف می‌زند و کف می‌کند و دانشجویانی که فقط می‌نویسند و کف می‌کنند وارد میدان می‌شوند.
آنها می‌روند تا نمایش خلاق را به‌عنوان ضرورتی مهم و حیاتی برای کودکان آسیب دیده جا بیندازند. با این‌همه باز هم نمی‌توان گفت که کتاب صرفا در خصوص نمایش خلاق است.
بلکه این موضوع هم مانند موارد دیگر به چالش کشیده می‌شود. همه چیز به هم می‌ریزد. درباره همه چیز بی‌پرده حرف زده می‌شود و در نهایت همه چیز به آرامش می‌رسد.بم، مهر بی‌ریای رودابه اثری درخور تامل است معجونی متعادل و متوازن از حقیقت و داستان.
از خوبی‌ها و بدی‌ها، زشتی‌ها و پلیدی‌ها، گذشت‌ها و خودخواهی‌ها، معجونی که خوردن آن می‌تواند تغییرات شگرفی در مخاطب ایجاد کند. یدالله آقاعباسی زلزله دلخراش و هول‌انگیز بم را بهانه‌ای ساخته. حرکت و تکانی. که بشکند و تغییر بدهد هر آنچه که باید از دیدگاهش تغییر کند و بشکند.
سیدجواد راهنما
منبع : روزنامه تهران امروز


همچنین مشاهده کنید