چهارشنبه, ۲۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 17 April, 2024
مجله ویستا


یک رویداد ابدی، این بار برای نادر ابراهیمی


یک رویداد ابدی، این بار برای نادر ابراهیمی
<هستی برای نیستی است.> ‌ آلبر کامو. ‌ از سال‌ها پیش با نام او آشنا شدم، اما حتی یک بار هم او را ندیدم. طبق فهرست آثار منتشر شده‌اش، فکر می‌کنم به جز کارهای ادبیات کودک و چند اثر <روایی ایدئولویکی‌اش>، بقیه رمان‌ها و داستان‌های کوتاهش را خوانده‌ام. چند نقد هم از او خوانده‌ام و همچنین چند نقد را هم که درباره آثارش نوشته شده است، خوانده‌ام. از زندگی‌اش هیچ نمی‌دانم، فقط خبر دارم که از سال‌ها پیش رنج جانکاهی را تحمل می‌کرد؛ چون هر هنرمندی از روزی که با هنرش فاصله می‌گیرد، با <دریغ و حسرت> می‌میرد. چون درباره داستان‌هایش نقدهای زیادی نوشته شده است، روی خدمت او به عرصه نقد و نظریه ادبی چند سطری می‌نویسم.
‌ بی‌تردید نام‌هایی در ادبیات معاصر ایران وجود دارد که به دلیل کیفیت و کمیت زحمت آموزش (مسقیم وغیرمستقیم) ادبیات داستانی ماندگار خواهند ماند: جمال میرصادقی، رضا سیدحسینی، رضا براهنی، نادر ابراهیمی، مرحوم هوشنگ گلشیری، ابراهیم یونسی و عبدالعلی دست‌غیب از جمله این نام‌ها هستند. در واقع، نسل‌های بعدی مدرسین و آموزش‌دهندگان داستان‌نویسی یعنی محمد محمدعلی، محمدرضا گودرزی، محمدرضا سرشار، کامران پارسی‌نژاد، جواد جزینی، پیروز قاسمی، رضا نجفی، حسین مرتضائیان آبکنار و... ادامه دهنده آن نام‌های ماندگارند. همین چند سطر جایگاه نادر ابراهیمی را نشان می‌دهد. ‌
ابراهیمی در زمینه نظریه ادبی و کاربرد آن هم کتاب‌هایی نوشته است که بر اساس بضاعت فکری نگارنده این سطور، از ارزش بالا‌یی برخوردارند و با همه فرازوفرودها، می‌توانند با نمونه‌های خارجی مقایسه و مقابله شوند. برای مثال، کتاب‌هایی که زیرعنوان <ساختار و مبانی ادبیات داستانی> به دوستداران ادبیات داستانی جدی معاصر عرضه کرد.
دو کتاب <براعت استهلا‌لی> و <لوازم نویسندگی> را در نظر می‌گیریم. در آموزش ادبیات داستانی، اولین بحث عناصر ساختار پلا‌ت، به <شروع یا افتتاحیه> اختصاص دارد. به تقریب در بیشتر کتاب‌ها و جزوه‌های آموزشی مدرسان ادبیات داستانی (ایران و حتی اروپا و آمریکا) چند سطر و گاه یکی، دو صفحه به توضیح و تحلیل این عنصر مربوط می‌شود. اما براعت استهلا‌لی مرحوم ابراهیمی در ۳۵۴ صفحه بند بند این عنصر را با تیغ منطق و نظریه ادبی از هم جدا می‌کند تا نشان دهد که یک اثر روایی با چه شکل‌هایی می‌تواند آغاز کند و از همان آغاز خوشخوان باشد و مهم‌تر از همه تاثیری ماندنی بر خواننده به جا بگذارد و از منظر روایت‌شناسی به لحاظ ساختاری و معنایی با دیگر عناصر ساختار پلا‌ت و ساختار داستان چگونه می‌تواند هماهنگ شود تا خواننده احساس گسست و تفرق گفتار نکند. کتاب هشت نوع <خوش آغازی> را ترازبندی کرده است.
البته در نمونه خارجی، من به ۶، ۷، ۸، ۹، ۱۰ و حتی ۱۱ هم برخورد کرده‌ام. به هرحال آن زنده‌یاد برای هر کدام هم به داستان‌های ایرانی و هم خارجی استناد کرده است. گاه حتی به متون کهن و کلا‌سیک روی آورده است و لذا از این حیث غنا و تنوع کم‌نظیری دارد. کم‌نظیر از این جهت که بعضی منتقدین در ارجاعات خود فقط آثار نویسندگان ایرانی را مدنظر دارند و عده‌ای از جمله خود من به دلا‌یلی که لزومی‌ به ذکرشان نیست، فقط به آثار خارجی استناد می‌کنند.
پژوهشگرانی که در زمینه ادبیات کلا‌سیک کار می‌کنند، فقط از مولوی و حافظ و سعدی و... نام می‌برند، اما این کتاب هر سه طیف را در برمی‌گیرد. از نظر تئوریک کتاب می‌توانست قوی تر هم بشود؛ چون زمانی که این کتاب چاپ شد۱۳۷۷۷)، آثار ارزشمندی به زبان انگلیسی در دسترس بود و با توجه با توانمندی آن مرحوم در کار ترجمه، می‌شد با استناد به آنها ذخیره تئوریک هر بخش را منسجم‌تر و مستدل‌تر کرد. برای نمونه در بحث <استهلا‌ل فضایی و حرکتی> چندین و چند منتقد انگلیسی و آمریکایی کار کرده‌اند و هر یک از آنها در کار خود الزامات و تمهیدات مختلفی را در همین زمینه مطرح کرده‌اند که شماری از آنها نو و به روز است. ‌
به‌رغم احساس این کمبود، کل کتاب اثری است که هر نویسنده‌ای، هرچند خلا‌ق، از خواندنش نکته‌های پرشماری می‌آموزد. متاسفانه این کتاب در حد و اندازه‌ای که شایسته بود، به جامعه ادبی ایران معرفی نشد و در دسترس اهل قلم قرار نگرفت، در حالی که به عقیده من می‌تواند سال‌های سال جایی برای خود در فهرست آثار مرجع داشته باشد. ‌
اما کتاب <لوازم نویسندگی> به قدرت کتاب <براعت استهلا‌لی> نیست. کمتر به صناعت ادبی پرداخته است و محور خود را روی وضعیت شخصیتی و روحی نویسنده و گرایش‌های او، به ویژه تمایلا‌ت سیاسی و ایدئولوژیک متمرکز کرده است. مجموعه متن این کتاب گرایش شدیدی دارد به اینکه نویسنده حتما باید مردم‌گرا و متعهد باشد.
تردیدی نیست که عده بسیار زیادی از نویسندگان و شاعران و مترجمان همین نظر را دارند، اما ادبیات جدی، ادبیاتی که <فرد> و <انسان> را کانون قرار می‌دهد و نه حتی <انسانیت> را - که به نام آن خیلی جاها می‌توان <انسان‌ها> را حذف کرد - در تحلیل نهایی متعهد است، مگر اینکه نویسنده مشکلی شخصی داشته باشد که بخواهد آن را در قالب روایت اموری همچون مشروعیت دادن به بی پرنسیپی، لا‌قیدی، خودخواهی، فردگرایی افراطی، بی‌اعتنایی به همنوعان و جامعه، مردم‌ستیزی و استخفاف ملی و حتی هرزه‌گرایی بازنمایی کند.
اینها در همه جای جهان دیر یا زود خارج از دایره نویسندگان قرار می‌گیرند و اگر اعتبار کاذبی هم کسب کنند، دیرپا نیست. حال ممکن است پرسیده شود: یعنی نوشتن کتابی همچون <لوازم نویسندگی> ضرورتی ندارد؟ در پاسخ باید گفت اتفاقا ضرورت مطلق دارد، اما با رویه‌ها و شیوه‌هایی که در چارچوب ادبیات بگنجد، نه به صورت مستقل از ادبیات و آموزش‌های متداول. به بیان دیگر می‌شد بخشی از حرف‌های این کتاب را بدون آوردن کد از این یا آن نویسنده یا اشاره به فلا‌ن تجربه و کلی‌گویی، به استناد خود نظریه‌های ادبی در برابر چشم خواننده گذاشت؛ تاثیرش هم بیشتر بود. منظور این نیست که کد و ارجاع اهمیت ندارد، منظور این است که اینها در مرتبه دوم قرار می‌گیرند. به بیان دیگر، اول باید خود نظریه را حتی اگر هنوز در مراحل اولیه باشد- ذکر کرد، سپس سراغ مصداق رفت. ‌
با این حال، کتاب از آن متن‌هایی است که هر نویسنده‌ای لزوم خواندنش را حس می‌کند. کسی که زندگی‌اش با ادبیات جدی عجین شده است، به‌رغم وجود بعضی کمبودها از کنار این کتاب نمی‌گذرد. یک چیز دیگر را نباید از قلم انداخت و آن کشش مطالب کتاب و تنوع انکارناپذیر آن است. کتاب چاپ سال ۱۳۶۹ است و حدود ۳۸۰ صفحه دارد. یادم هست که آن را در مدت دو و نیم شبانه روز خواندم. شاید به این دلیل که نویسنده سعی کرده بود از منطق و زبان خشک ارجاعی علمی‌ فاصله بگیرد و بیشتر روی <روایت حال و روز نویسندگان> متمرکز شود.
فتح‌الله بی‌نیاز
منبع : روزنامه اعتماد ملی


همچنین مشاهده کنید