جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


هیچ سلطانی عادل نیست


هیچ سلطانی عادل نیست
جعفربن حسن حلی ۵۴۳۳-۵۹۸ق) مشهور به محقق حلی از فقهای بنام شیعه در قرن هفتم و صاحب تالیفات گوناگون در فقه، اصول، کلا‌م و منطق است. محقق حکومت را از ضروریات جامعه و ضامن سلا‌مت آن می‌داند و در جای‌جای آثار خود سخن از سلطان عادل یا امام به‌میان آورده است. وی حکومت در عصر حضور معصوم را ویژه ایشان و حکومت در عصر غیبت را به‌دلیل نیابت فقها از معصومین و اینکه آنان آگاه‌ترین افراد به شرع می‌باشند و به اصطلا‌ح او <من الیه الحکم بحق النیابه> هستند به آنان اختصاص می‌دهد.
مهم‌ترین عنصر در اندیشه سیاسی وی عنصر امر به معروف و نهی از منکر است و به همان دلیل ضرورت تاسیس حکومت و وجوب پذیرش ولا‌یت از طرف سلطان عادل و حتی استجاب آن از طرف سلطان جائر را منوط به انجام امر به معروف و نهی از منکر می‌داند.
بخشی از پاسخگویی به پرسش‌ها و معضلا‌ت امروزی، بی‌تردید نیازمند بازنگری در مبانی و بینش حاکم بر علوم رایج انسانی و اجتماعی در کنار بازگشتی روشمند و نقادانه به سنت فکری است. مطالعه و بازخوانی اندیشه فقهای شیعه، به‌ویژه فقهای صاحب‌مکتب و صاحب روش‌های ابتکاری و نو در استنباط احکام دینی، نقش موثری در تبیین اندیشه سیاسی شیعه دارد. از این‌رو، در نوشته حاضر، نظریات ابن ادریس حلی یکی از فقهای بزرگ شیعه در قرن ششم هجری مطالعه و نظرات سیاسی‌اش در چارچوب فقه سیاسی، تبیین و استخراج شده است. حله زادگاه ابن ادریس، شهری است بین کوفه و بغداد که ظاهرا بنی‌فرید از قبیله اسد، از قبایل عرب، که تمایلا‌ت شیعی داشته، آن را بنیان نهاده است و در زمان حیات ابن‌ادریس حلی این شهر پس از دست به‌دست شدن‌های فراوان میان سرداران سلجوقی و سپاهیان خلیفه، تحت کنترل خلفای بغداد و امرای آنان بوده است. تحولا‌ت سیاسی - اجتماعی عصر محقق حلی بازتاب‌های سیاسی، اجتماعی و فکری مختلفی را ایجاد کرد که از‌آن جمله گسترش حاکمیت امیران آل‌بویه و استقلا‌ل اکثر مناطق تحت حاکمیت عباسیان و به‌تدریج آغاز انحطاط دولت عباسیان است. به‌طوری که در تمامی این دوران خلیفه هیچ قدرت اجرایی در اداره ممالک اسلا‌می نداشت، در این دوران امویان در اندلس و فاطمیان در مصر و شام حکومت مستقل یافتند.
شمال شام و قسمت علیایی عراق در دست گردنکشان عرب افتاد و جنگ و آشوب اکثر مناطق تحت سلطه خلفای عباسی را فراگرفت. اما در نیمه اول قرن پنجم حکومت سلجوقیان بر شرق اسلا‌م آغاز شد و سیاست پادشاهان این سلسله مبتنی بر تایید خلا‌فت عباسی و اطاعت معنوی از خلیفه بغداد بود و با تاسیس مدارس نظامیه، بغداد مرکز ثقل سیاسی و علمی جهان اسلا‌م شد. بازتاب اقتدار سیاسی خواجه نظام‌الملک و مخالفت او با شیعه و به‌ویژه با اسماعیلیه آتش برخوردهای مذهبی را برافروخته کرد که بازتاب این منازعات در برخی دیدگاه‌های ابن‌ادریس قابل ردیابی است. جنگ‌های صلیبی نقطه دیگری است که در آثار و افکار سیاسی محقق حلی به‌ویژه در سرائر از جمله کتاب جهاد آمده است. بازتاب مجموعه این شرایط سیاسی و اجتماعی یعنی استقرار سلجوقیان، افزایش قدرت سیاسی - مذهبی دربار عباسی در بغداد - مخالفت معنوی و برخورد فیزیکی با شیعیان و توسعه جنگ‌های صلیبی را می‌توان در شکل‌گیری برخی از آرای علمای شیعه، از جمله ابن‌ادریس در طرح نظریه تقیه دید. برای نمونه ایشان در باب حکم بر اساس شریعت اسلا‌می می‌نویسد: اگر وضعیت اضطرار و تقیه حاکم باشد، حاکم شیعی می‌تواند در غیر از قتل نفوس، براساس نظر مخالفین حکم نماید. (سرائر، ج۲، ص ۲۶-۳۰)
● روش علمی
‌ دو نوع روش و نگرش هر اندیشور مسلمان به جهان و انسان، بیانگر نوع اندیشه معرفتی اوست. مثلا‌ اینکه فقیهی پیرو روش و مکتب اصولی باشد یا پیرو مکتب اخباری، در نگرش او به مسائل و احکام مختلف تاثیرگذار است. از آنجا که ابن‌ادریس به تعبیر علمای بزرگ و به تقریر آثار مهمی که از وی برجای مانده است، روش فقهی او، روش اجتهادی مبتنی بر استدلا‌ل و برهان عقلی و استفاده از قواعد اصولی بوده است و به اعتقاد او برای رسیدن به حقیقت ۴ طریق بیشتر وجود ندارد که عبارتند از: کتاب، سنت متواتره، اجماع و عقل، بر همین اساس وی مانند دیگر فقهای اصولی، دلیل عقلی را نیز در استنباط‌های فقهی خود بها می‌دهد. ویژگی دیگر فقهی او شجاعت علمی در شکستن سنت تقلید از آرای پیشینیان و ترغیب به ابتکار و نوآوری است و برای نخستین بار با احیای اجتهاد به نقد آرای شیخ طوسی پرداخت و ضمن تشویق ابتکار و اندیشه آزاد، فقه شیعه را از رکود و جمود نجات داده و به تحرک واداشت. نکته شاخص دیگر در تبیین افق اندیشه ابن‌ادریس دیدگاه او درباره حجیت خبر واحد است که در بین علمای معاصر و خلف خود بحث‌های فراوانی را به‌وجود آورد.
● نگرش سیاسی
ابن ادریس سیاست را به معنای ملک‌داری، استصلا‌ح، تدبیر امور مردمان و امر و نهی ایشان دانسته است و در این میان بر تدبیر امور مردمان بیشتر تکیه دارد. از نظر فلسفه عملی نیز سیاست را تدبیر مدن و امور شهروندی دانسته و آن را یک امر ارزشی تلقی کرده است و معتقد است که خداوند سیاست و ملک‌داری را هرگز به اهل ضلا‌ل و گمراهان واگذار نمی‌کند که باعث فساد در خلق شوند. <فهذا لا‌ یجوز ان یجعل الله لا‌هلالضلا‌ل لما فیه من الاستفساد- سرائر> و نتیجه می‌گیرد سیاست و تدبیر مطلوب را امام معصوم (ع) و عالم اعمال کند، زیرا خداوند هرگز به اعمال سیاست جاهل بر عالم و نیز امر و نهی فاسقان و کافران بر مردمان مومن راضی نبوده و نیست (سرائر، ج۱،ص۱۲۰)
● نظریه نظام حکومتی
ضرورت حکومت از موضوعاتی است که همه اندیشوران اسلا‌می درباره آن اتفاق‌نظر دارند و به غیر از خوارج که تشکیلا‌ت و سازمان حکومتی را غیرضروری پنداشته‌اند، همه فرق اسلا‌می فی‌الجمله اصل ضرورت حکومت را پذیرفته‌اند.
ابن ادریس درباره خاستگاه و مشروعیت حکومت اسلا‌می با تاکید بر لزوم الهی بودن منشأ حاکمیت سلطان اسلا‌م اذعان کرده است که <ان الا‌مام عندنا اهد تعالی یختاره- منتخب‌التبیان> و رهبری را همواره از آن امام معصوم و یا منتخب او می‌دانست و حکومت را به حکومت عدل و حکومت جور تقسیم می‌کرد و در حکومت ایده‌آل او اولا‌ حاکمان آن شرایط و صفات حکومت و ولا‌یت بر مومنان را باید دارا باشند و ثانیا برگزیده و یا ماذون از سوی خدا و رسول باشند و ثالثا مجری عدالت و احکام الهی در میان مردم باشند و سه عنصر علم، عصمت و عدالت را ویژگی حاکم اسلا‌می می‌دانست و صفات دیگر حاکم همچون اجماع عقل و رای، بلوغ و کمال و حریت و شرایطی چون قدرت و توانایی، حلم و بردباری، بصیرت و دانایی، زهد و تقوا، ساده‌زیستی و مهربانی و مدارا را در همین چارچوب دسته‌بندی کرده است. از همین رو سلطان اسلا‌م باید منصوب من قبل االله تعالی یا منصوب از سوی امام معصوم باشد (سرائر، ج۲، ص ۲۴) و بر همین اساس در عصر غیبت به دلیل فقدان چنین زمامداری، اقامه برخی از وظایف مربوط به امام و سلطان منصوب از سوی معصوم مانند جهاد ابتدایی، نماز جمعه و اقامه حدود و جمع‌آوری خمس و انفال را بر سلا‌طین و حاکمان وقت غیرمجاز دانسته است. (سرائر، ج۲،ص۲۴-۲۶) بر این اساس می‌توان گفت که ایشان نیز به دلیل شرایط خاص سیاسی و اجتماعی زمان، امیدی بر امکان تاسیس دولت مطلوب شیعی در زمان خود نداشته و لذا گفتمان <تقیه> را در زندگی سیاسی و اجتماعی در پیش گرفته و همکاری با سلا‌طین وقت را از باب عمل به تقیه مجاز می‌داند و دخول به دربارشان و اقامه نماز و دریافت هدایا از سوی آنان را با رعایت شرایط خاص جایز شمرده و تاکید می‌کند بر اینکه پذیرش این امور مادامی که به قتل نفس محترمه نینجامد جایز است.
(سرائر ج۲،ص۲۰۳) نتیجه اینکه او در عصر غیبت به‌هیچ‌وجه سلا‌طین وقت را مصداق سلطان عادل ندانسته و تنها فقهای جامع‌الشرایط را در اموری مجاز به تصرف و اعمال ولا‌یت دانسته است و تصدی مقام افتا و انفاذ احکام و قضاوت در میان مردم را تنها در شان فقهای جامع‌الشرایط و ماذون از سوی امام معصوم دانسته است. ‌ ابن‌ادریس حلی در ادامه دیدگاه خود در مجموعه سرائر به حقوق متقابل مردم و حاکمان می‌پردازد و آن را رابطه‌ای دوسویه تعریف می‌کند و به سیره و زندگی پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) استناد کرد که <سیدالقوم خادمهم> و در نهایت به حقوق اقلیت‌ها و مخالفان حکومت اسلا‌می نیز پرداخته است. از نظر او همه شهروندان حکومت اسلا‌می هستند.
در مجموع می‌توان گفت ابن‌ادریس حلی علا‌وه بر کاوش‌های دقیق در موضوعات فقهی، در بارور ساختن فقه سیاسی شیعه نیز نقش اساسی ایفا کرده است و ساماندهی و تبیین استراتژی حقوق متقابل مردم و حاکمان و نیز اقلیت‌های دینی و مخالفان حکومت اسلا‌می نشان از اوج اجتهاد و نوآوری یک فقیه شیعی در قرن ششم است.
نعیمه مهدی‌زاده
منبع : روزنامه اعتماد ملی


همچنین مشاهده کنید