پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

گفتاری کوتاه در رد دروغگویی


گفتاری کوتاه در رد دروغگویی
به این عبارت توجه کنید: (همیشه باید دروغ گفت مگر آنکه خلاف آن ثابت شود.) شهود وجدانی ما در یک نگاه مدعای فوق را رد می‌کند و آن را غیراخلاقی می‌انگارد. اما نمی‌دانم چرا برخی همین مدعای نادرست را اصلی‌ترین ملاک عمل در بخش‌های سرطان می‌انگارند و اینجا اگر کسی از راستگویی دفاع کند، از او دلیل و برهان می‌طلبند، حال آنکه این دروغگویی است که نیاز به دلیل و توجیه دارد، نه راستگویی.حتی اگر کسی بر این باور باشد که تشخیص سرطان از مواردی است که لزوم خلاف راستگویی را دربردارد، این اوست که باید ثابت کند که چرا به صرف یک بیماری دشوار، فرد از حق اخلاقی خود که شنیدن سخن راست است (آن هم درباره موضوعی به این مهمی‌) محروم انگاشته می‌شود؟
پرسش اینجاست که چرا با وجود آنکه در اخلاقی بودن راستگویی و غیراخلاقی بودن دروغگویی خدشه‌ا‌ی وارد نیست، پزشکان و خانواده‌ها تا این حد به بیماران روبه مرگ خود دروغ می‌گویند؟ و پرسش دوم اینکه چرا این روند در حال دگرگون شدن است و در کشورهای پیشرفته و نیز در ایران، امروزه در مقایسه با گذشته نه چندان دور، درصد بالاتری از بیماران خواهان آن هستند که درباره تشخیص‌های خاص و دشوار حقیقت به خود ایشان گفته شود؟ به نظر نگارنده، پاسخ پرسش اول را باید در اصول حاکم بر«پزشکی پدرسالارانه» و پاسخ پرسش دوم را باید در تطور تدریجی رویکرد پزشکان (و رویکرد مورد پسند و پذیرش بیماران) از پزشکی پدرسالارانه به پزشکی مبتنی بر استقلال فردی جستجو کرد.
در رویکرد پدرسالارانه، این «دیگران»‌اند که برای بیمار تصمیم می‌گیرند، «مصلحت» او را تشخیص دهند و بر اساس آن عمل می‌کنند. این «دیگران» می‌تواند پزشک یا همراه بیمار باشد و این «مصلحت» را نه خواسته و گزینش آگاهانه بیمار، که تشخیص فرد مصلحت اندیش تعیین می‌کند. وقتی مصلحت اصل می‌شود، این حقیقت و حقیقت‌گویی است که در پای آن قربانی می‌گردد. اما در رویکرد مبتنی بر استقلال فردی، این حقیقت گویی است که خود بالاترین مصلحت انگاشته می‌شود و این خود بیمار است که باید آگاهانه و مستقلانه با آگاهی از حقیقت، کاری را که به مصلحت خودش است، تعیین کند.
روند جاری در دنیا و در کشور ما، حرکت از پزشکی پدرسالارانه به سوی پزشکی مبتنی بر استقلال فردی است. البته از میان اخلاقیون هیچ کس بر این اعتقاد نیست که استقلال فردی همواره و بی‌استثنا بر سایر اصول اخلاقی حاکم بر عملکرد پزشکی ارجحیت دارد اما بیشتر صاحب‌نظران اخلاق - از مکاتب و دیدگاه‌های گوناگون - این حرکت و تغییر را در رویکرد پزشکان و در انتظار و پسند بیماران، در جهت اخلاقی‌تر شدن طبابت برآورد می‌کنند و برآن مهر تایید می‌زنند. البته همان‌طور که در یکی از شماره‌های پیشین مجله سپید اشاره کردم، تغییر از رویکرد پدرسالارانه به رویکرد مبتنی بر استقلال فردی، تنها یک الزام اخلاقی نبوده است بلکه مبتنی بر تغییرات بنیادین و عمیقی است که در دهه‌های گذشته در عرصه‌ حیات و معیشت انسان‌ها واقع شده است. همچنین باید تاکید کرد که پذیرش این تغییر و مقتضیات آن و عمل کردن بر اساس استقلال فردی بیمار با هیچ‌کدام از اصول دینی حاکم بر فرهنگ اسلامی‌نیز تناقض و تضادی ندارد. چنان که در کشور ما نیز بیشتر متخصصان دیندار اخلاق پزشکی، توصیه‌ای جز اجتناب از رویکرد پدرسالارانه و به رسمیت شناختن استقلال فردی بیماران ندارند. باری، علاوه بر اینکه راستگویی یک اصل اخلاقی است و آگاه شدن از تشخیص و پیش‌آگهی خود حق هر بیمار است و اصل رازداری اقتضا می‌کند که این اطلاعات به بیمار و تنها به خود بیمار ارایه شوند و ارایه این اطلاعات به هر فرد دیگری حتی به فرزند یا همسر بیمار باید با اطلاع و اجازه او باشد. اما افزوده بر دلایل فوق، حقیقت‌گویی فوایدی هم دارد که می‌توان از آنها به موارد ذیل اشاره کرد:
▪ رواج حقیقت گویی سبب افزایش اعتماد جامعه به پزشکان می‌شود. در غیر این صورت، بیماران همواره این تردید را در دل خواهند داشت که نکند خبر بدی هم هست و به ایشان گفته نمی‌شود.
▪ ممکن است بیمار تشخیص خود را به طور تصادفی، برای مثال از گفتگوهای کارکنان یا سایر بیماران، دریابد. در این صورت، ضربه روحی وارد به او بسیار سنگین‌تر خواهد بود.
▪ ممکن است بیمار برای فرصت باقی‌مانده عمر خود برنامه‌ای داشته باشد (مانند ادای یک دین، دیدار شهر پدری، دیدار دوستان و خانواده، حلالیت طلبیدن، نوشتن وصیت، طلب مغفرت ار خداوند یا حتی یک بار دیگر خواندن یک نامه عاشقانه دوران جوانی که در صندوقچه کوچکی پنهان است) که نداشتن حقیقت‌گویی، فرصت را به نحو غیر قابل جبرانی از او خواهد ستاند.
البته آنچه گفته شد، ناقض این توصیه اخلاقی نیست که حقیقت گویی باید با روشی درست انجام گیرد، به نحوی که کمترین ضربه روحی را برای بیمار دربرداشته باشد. باید برای بیمار امیدها و روش‌های درمانی پیش رو توضیح داده شوند و به بیمار فرصت پرسیدن سوال‌ها و دغدغه‌هایش داده شود. روش گفتن خبر بد امروزه یکی از مهارت‌هایی است که در برنامه درسی پزشکان گنجانده می‌شود و پرداختن به جزییات آن خارج از حوصله این نوشته است. البته حقیقت‌گویی استثناهایی هم دربر دارد از جمله
▪ هنگامی‌که خود بیمار از قبل خواسته باشد که تشخیص او نه به خودش بلکه برای مثال، به فرزندش اطلاع داده شود.
▪ زمانی که بیمار فاقد توانایی ذهنی لازم برای درک ساده حقیقت گفته شده باشد، برای مثال، کودکان خردسال یا مبتلایان به دمانس یا روان پریشی شدید.
▪ هنگامی‌که در موردی خاص فقدان ثبات عاطفی در حدی است که افشای حقیقت بیمار را کاملا پریشان خواهد کرد (این استثنا نباید بیش از «به ندرت» مورد استناد قرار گیرد).
در کتیبه‌ای باستانی آمده است: «خدایا این کشور (ایران) را از خشکسالی، دشمن و دروغ ایمن نگاه دار.» با یک نگاه می‌توان دریافت که از این سه اهریمن، «دروغ» بزرگ‌ترین دشمن و ویرانگر بوده است. برای جامعه حرفه‌ای پزشکی نیز دشمنی بزرگ‌تر از رواج دروغگویی سراغ نمی‌توان داشت. به بیمارانمان راست بگوییم، تمام سخن راست را بگوییم و چیزی جز راست نگوییم. این بالاترین مصلحت ما و ایشان است.
منبع : هفته نامه سپید


همچنین مشاهده کنید