سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا


مرثیه ای برای یک کارگردان خوب!


مرثیه ای برای یک کارگردان خوب!
رعنا و حمید، زوجی هستند که در طول چند سال زندگی مشترک، نتوانستند به تفاهم دست یابند و به دلیل مشکلاتی که داشته اند، تصمیم به جدایی گرفته اند. روز ما قبل حضور آنها در محضر برای طلاق، حمید از طرف پزشک معالج رعنا باخبر می شود که وی به دلیل بیماری سرطان خون تا دو ماه دیگر می میرد. حمید که به دلیل خرید یک زمین مرغوب و گران قیمت، بدهی زیادی دارد و به لحاظ مالی نیز به رعنا وابسته بوده است، با همفکری شریکش جلال، تصمیم می گیرد تا به هر شکلی که شده رعنا را از تصمیم طلاق منصرف سازد تا ۲ ماه بگذرد و پس ازمرگ رعنا، ثروتش نصیب حمید شود. اما اتفاقات به گونه دیگری رقم می خورد.
سعید اسدی، کارگردان فهیم و تحصیلکرده ای است که مانند تعداد زیادی از کارگردانان فعلی سینمای ایران، هنوز موفق نشده تا فیلم مورد علاقه اش را بسازد. او که زمانی از ساخت فیلمی در خصوص سانحه هواپیمایی ایرباس ایرانی که بر فراز خلیج فارس توسط ناو آمریکایی سخن می گفت و طرح ها و ایده های خوبی نیز برای ساخت فیلم درسر داشت، پس از مدت کوتاهی اقامت و آشنایی با شرایط استثنایی و عجیب تولید و اکران در سینمای ایران، و البته ساخت فیلمی به نام "سیب سرخ حوا" و "آواز قو" (که این یکی هنوز به عنوان بهترین و خوش ساخت ترین اثرش شناخته می شود) به این نتیجه رسید که وضعیت تولید در سینمای ایران با دیدگاه های آرمانگرایانه او همخوانی ندارد و در چنین شرایطی دو راه حل را پیش روی خود دید: یا این که بر دیدگاه هایش پافشاری کند و عطای فیلمسازی در ایران را به لقایش ببخشد و یا این که برای ماندن و تنفس در فضای این سینما و احتمالا گذران زندگی و کسب رزق حلال، به آن چیزی تن دهد که گیشه و تهیه کننده و عوامل تجاری سینما از او می خواهند و نتیجه این شد که شاهد فیلمی از این کارگردان فهیم سینما شدیم با عنوان" میهمان "و البته پس از تماشای آن تصور کردیم که سعید اسدی بنا به اجبار به سمت ساخت آن فیلم رفته و میهمان، احتمالا آخرین تجربه کاری سعید اسدی در ساخت چنین فیلم و چنین فضایی است اما زهی خیال باطل !
چرا که وقتی چشممان به جمال فیلم تازه سعید اسدی (تلافی) افتاد به این نتیجه تلخ رسیدیم که سینمای ایران، یکی دیگر از کارگردانان خوب خود را ازدست داده و سعید اسدی نیز به شدت در گرداب سینمای به اصطلاح بدنه گرفتار شده و اندک اندک در حال غرق شدن است.
فیلمنامه تلافی تمام مولفه های اثرگذار یک فیلم فارسی را داراست و واجد ویژگی هایی است که تقریبا فرمول فروش مناسب آن را نیز تضمین کند. به این شباهت ها میان فیلمنامه تلافی و فیلمنامه های معمول فیلم فارسی های قبل از انقلاب دقت کنید.
۱) داستان پسر فقیر و دختر پولدار (اینجا حمید فقیر است و رعنا ثروت کلانی دارد).
۲) ماجرای رقیب عشقی بدجنس (اینجا هوشنگ، وکیل رعنا رقیب عشقی حمید بوده اما در تلافی نقش حاشیه ای را ایفا می کند و حضور وظهورش اندک است).
۳) آواز و کافه و رقص کاباره ای (که البته در فیلمنامه فعلی با توجه به شرایط حال حاضر جامعه، از رقص و کاباره خبری نیست اما آواز به شدت وجود دارد و به جای کافه طبیعتا رستوران های شیک امروزی وجود دارد.)
۴) جوان بزن بهادر که می بایست برای ابراز و اثبات عشقش، مظلوم واقع شود و البته چشم زخمی هم بخورد! (اینجا حمید را به جای آن جوان داریم که یک کتک کاری جانانه را با "تراب" طلبکاری که برای کشتن رعنا آمده است،انجام می دهد.)
۵) جوان فرشته نجات (که اینجا حمید درست سربزنگاه سر می رسد و رعنا را از چنگ تراب،مانند یک فرشته نجات به در می آورد)
۶) اتفاق; این عنصر لاینفک فیلمنامه های فارسی که در تلافی نیز به وفور به چشم می خورد و به راحتی نمی توان از کنار آن گذر کرد.
از این دست شباهتها در فیلمنامه و حتی ساختار" تلافی " فراوان است. ضمن این که گره موجود در داستان، به اضافه تعلیق هایی که اندیشیده شده، چنان آبکی و سردستی تنظیم شده اند که تنها و تنها به درد یک فیلم فارسی می خورند و بس! با تمام احترامی که برای نویسنده فیلم نامه "تلافی " (عباس شیر محمدی) قائلم باید تصریح کنم که وی یا خیلی فیلم فارسی های قبل از انقلاب را دیده و با فضای آنها اخت شده و یا درسش را برای نگارش چنین فیلمنامه ای با چنین مختصاتی، فوت آب بوده است !؟ اما متاسفانه یا خوشبختانه ایشان کمی دیر (نزدیک به۳۰ سال! ) پا به عرصه فیلمنامه نویسی گذاشته است و چنانچه وی ۴۰-۳۰ سال پیش چنین فیلمنامه هایی را می نوشت بدون تردید در ردیف پرکارترین جای داشت (البته شرایط فعلی تولید در سینمای ایران نیز می تواند چنان موقعیتی را برای وی ایجاد کند و" تلافی" نیز یکی از این موقعیت هاست.)
حضور بسیار پر حجم و آزار دهنده موسیقی متن در فیلم تلافی نیز بر کمرنگ تر شدن مقبولیت آن نزد تماشاچی افزوده است. چه با هر صحنه با ربط و بی ربطی، تماشاچی نگونبخت می بایست به اجبار، موسیقی متن پر سوز و گداز ( و البته در برخی صحنه ها رمانتیک و عاشقانه !) فیلم را تحمل کند و اصلا و ابدا دم بر نیاورد.
بازی بازیگران نیز بسیار سطحی و دم دستی است. واقعا حمید گودرزی (در ایفای نقش حمید )،نیوشا ضیغمی (رعنا)، سیروس گرجستانی (جلال)، مهدی امینی خواه (هوشنگ) و کیانوش گرامی (برات) چه بازی متفاوت ترو بهتری نسبت به سایر آثار خود در این فیلم ارائه کرده اند و سوال اساسی تر این که آیا واقعا برای تحلیل نقش های خود، انرژی هم صرف کرده اند یا خیر؟ بازی های بازیگران یاد شده در "تلافی" یادآوری آشنایی است از انبوه نقش های کوچک و بزرگی که گروه بازیگران، پیش از این در فیلم ها و مجموعه های تلویزیونی مختلف داشته اند، همان کنش ها و واکنش های همیشگی، همان بیان ثابت، همان نگاه ها، همان لحن صداها و تکرار و تکرار و تکرار تا کجا ؟
شاید تنها نقطه کوچک دلنشین بازیگری در"تلافی" در سکانس کوتاه حضور حمید در تاکسی باشد که حضور "احمد پورمخبر" این پیرمرد دلنشین و دوست داشتنی، تماشاگر را به وجد آورد و اگر چه نقش محوله به "پورمخبر" نیز تکراری و کلیشه ای بود اما این بابا بزرگ شیرین، همچنان فرد محبوب تماشاگران است.
در مجموع" تلافی" فیلمی است که حتی به یکبار دیدن هم نمی ارزد و حتی برای تفریح صرف تماشاگر نیز ساخته نشده. اما در زمانه ای که سطح سلیقه فرهنگی و هنری تماشاچی ایرانی به شدت نزول کرده، آیا به راستی گریزی هم از ساخته نشدن انبوه فیلم هایی همچون "تلافی" وجود دارد ؟ و اصلا چرا امثال "سعید اسدی" نمی توانند و نباید فیلم های مورد علاقه شان را بسازند و به دلمشغولی های خود بپردازند ؟ در این میان، تنها نباید به حال تماشاگر دلسوزی کرد که مجبور است سطح سلیقه اش را با چنین فیلم های نازلی تنظیم کرد، بلکه باید به حال کارگردان خوبی مانند سعید اسدی نیز تاسف خورد که به حال و روزی افتاده است که مجبور می شود نا فیلم هایی همچون "مهمان" و "تلافی" بسازد تا چرخ زندگی خود را بچرخاند و از قبل آن نیز چرخ سینمای ایران و صد البته چرخ تهیه کننده محترم نیز به گردش درآید.
نویسنده : نسا نیکو
منبع : روزنامه مردم سالاری


همچنین مشاهده کنید