جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


چهار دیدگاه درباره قرن بیست و یکم


چهار دیدگاه درباره قرن بیست و یکم
شاید مهمترین چالش پیش ِ‌ روی بشر امروز خلق یک دیدگاه مشترک درباره جامعه ‌ ای مطلـوب و پایدار است؛ جامعه ‌ ای که با وجود تمام محدودیت ‌ه ای بیوفیزیکی جهان واقعی، می ‌تواند خوشبختی و سعادت جاودانه را به ‌ گونه ‌ ای شرافتمندانه برای افراد بشر، سایر جانداران و نسل ‌های آینده به ارمغان آورد .
اگر چه هنوز چنین دیدگاهی وجود ندارد، اما بذر ایجاد آن از هم ‌اکنون پاشیده شده است. همه ما از دنیایی که واقعاً خواهان آن هستیم، دیدگاهی داریم که ویژه خود ماست و نیازمندیم که با غلبه بر نگرانی ‌ ها و تردیدهای خود و بحث و گفتگو درباره این دیدگاه ‌ها، به دیدگاهی مشترک که مطلوب همه ماست، دست یابیم.
موثرترین عامل برای ایجاد تغییر در جهتی خاص، داشتن دیدگاهی شفاف درباره هدف مشترکی است که از سوی تمام افرادی که متأثر از آن هستند، واقعاً پذیرفته شده باشد. این افراد می ‌توانند اعضای یک سازمان، افراد یک جامعه و یا یک ملت باشند.
دانیل یانکلویچ ۱، تحلیلگر مسائل اجتماعی، معتقد است که دولت ها باید از اتکا به "انتخاب عمومی" ۲به سمت "قضاوت عمومی" ۳ حرکت نمایند. (به نظر او) انتخاب عمومی در مواردی که مردم با پیامدهای همه جانبه ‌ تر انتخاب ‌ های خود روبرو نشده ‌ اند، بسیار ناپایدار است و بنابراین نمی توان قابل اتکا باشد. به ‌ عنوان مثال بسیاری از مردم خواهان افزایش تلاش ‌ ها در جهت حفظ محیط زیست هستند ] این یک انتخاب عمومی است [ ، اما وقتی پای افزایش مالیات ‌ ها برای چنین کاری ] همچون یک قضاوت عمومی [ ب ه میان می ‌ آید، از آن طفره می ‌روند. اتکا به قضاوت های عمومی ، فرآیندی برای غلبه بر چنین تعارض ‌ هایی است. برای شروع بحث و نزدیک شدن به یک "قضاوت عمومی" ، ما موضوعات موردنظر را به شکل "دیدگاه" یا "سناریو" مطرح می ‌ کنیم و به توضیح آن ‌ ها می ‌ پردازیم. به ‌رغم دیدگاه ‌ های بی ‌ شماری که درباره آینده وجود دارد ، چهار دیدگاهی که در این مقاله مطرح می شود ، دربردارنده الگوهای اساسی برای وقوع بسیاری از تغییـرات هستند. هـر یک از این دیدگاه ‌ها بر پـایه فـرضیات مهمـی در مورد وضعیت واقعی جهان شکل می ‌گیرد؛ فرضیاتی که می ‌تواند به وقوع بپیوندند و یا تحقق نیابد. نحوه ارائه مطالب در این مقاله به ما کمک می ‌ کند تا فرضیات را به طور شفاف تبیین کرده، اهمیت هـر یک را برحسب دیدگاه مربوطه ارزیابی نموده و پیامدهای ناشی از فرضیات غلط را تشخیص دهیم.
● چهاردیدگاه درباره آینده
ا‌ی ن چهاردیدگاه از آینده، از دو جهان ‌ بینی بنیادین پیرامون "پیشرفت تکنولوژیک" سرچشمه می ‌ گیرند. هرکدام از این دیدگاه ‌ ها به عنوان "تاریخ آینده" ۴ ارائه شده و از منظر استراتژیک سال ۲۱۰۰ به رشته تحریر درآمده ‌ اند. این دیدگاه ‌ ها در بردارنده سناریوهای مثبت و منفی ـ امیدها و نگرانی ‌ ها ـ هستند که با توجه به آن ‌ ها رویدادهای احتمالی آینده را در می ‌ یابیم و در نتیجه از انتخاب ‌ های پیش روی خود از میان گزینه ‌ های مختلف و پیچیده آگاه می ‌شویم.
جهان بینی "خوش ‌ بینی تکنولوژیک" ۵، از نظریاتی است که متکی بر تداوم افزایش جمعیت و تسلط انسان بر طبیعت است. این دید ‌‌ گاه از پیش تعیین‌شده جامعه کنونی غرب و بیانگر ادامه روندهای جاری به سوی آینده ‌ ای نامعلوم است. این دیدگاه دارای دو نس خه است. یکی نسخه ‌ ای که فـرضیات آن در جهان واقعی حقیقتاً بوقوع می ‌پیوندد و دیگری مبتنی بر فرضیاتی که تحقـق نمـی ‌ یابند. نسخه مثبت دیدگاه خوش بین ی تکنولوژیک را با الهام از یک سریال محبوب تلویزیونـی "مهاجرت به فضا" ۶ نامیده ام ‌ ؛ سریالی که می ‌ تواند آشکارترین تجلی پرشور این دیدگاه به شمار آید. نسخه منفی این دید ‌ گاه را پس از اکـران فیلـم محبوب استـرالیایی که در سال ۱۹۷۹ اکران شـد، "مدماکس" ۷ نامیده ‌ ام؛ فیلمی که می ‌ تواند دربردارنده بسیاری از جنبه ‌ های منفی این دیدگاه باشد.
دیدگاه " شکاکیت تکنولوژیک " ۸ تأکید چندانی بر پیشرفت ‌ های تکنولوژیکی ندارد و بیشتر متکـی بر تـوسعـه اجتمـاع و نهـادهـای اجتماعـی است. نـوعی از ایـن دیدگاه را که از آ ن شکـاکان درست انـدیش دربـاره ماهیـت جهان است، من " بـوم آرمانشهر " ۹ نامیده ‌ ام. بوم آرمانشهر نام کتابی است که در اواخر دهه هفتاد منتشر شد. اگرشکاکان تکنولوژیک درباره وضعیت واقعی جهان اشتباه کنند و حق با خوش ‌ بین ‌ ها باشد، آنگاه با وضعیتی روبرو می ‌ شویم که می ‌ توان آن را" دولت بزرگ " ۱۰نامید. این دیدگاه، سناریویی است ازخط مشی ‌ های حمایتی دولت که بازار آزاد را ب ه شدت تحت تأثیر قرار می ‌ دهند.
هر چهار دیدگاه وضعیت جهان را از منظر سال ۲۱۰۰ به گذشته مورد بررسی قرار می ‌ دهند. برای این که دیدگاه ‌ ها واضح ‌ تر و واقعی تر جلوه کنند، آن ‌ها را به صورت داستان ‌هایی با اسامی و رویدادهای مشخص بیان خواهم کرد؛ داستان ‌ هایی تخیلی که امیدوارم جوهره دیدگاه ‌ های مربوط به خود را به‌ روشنی ارائه نمایند.
▪ مهاجرت به فضا: دیدگاه از پیش تعیین‌شده خوش ‌ بینان تکنولوژیک
داستان این دیدگاه از سال ۲۰۱۲، یعنی زمانی که فشار جمعیت رو به افزایش و منابع طبیعی رو به کاهش بود، آغاز می ‌ شود. " پدیده گلخانه ‌ ای " ناشی از مصرف سوخت ‌ های فسیلی ، موجب آغاز اختلال ‌ های مهمی گردید. اما توسعه و گسترش کاربرد انرژی فیوژن، مصرف سوخت ‌ های فسیلی را به سرعت در جهان کاهش داد و سبب شد که تقریباً تا سال ۲۰۵۰ مصرف آن به نزدیک صفر برسد. در نتیجه پدیده گلخانه ‌ ای معکوس گردید. انرژی فیوژن ، پایدار و به مراتب بهتر و ارزان ‌ تر از هر انرژی دیگری بود.
با استفاده خودروها از سوخت تمیز هیدروژنی حاصل از راکتورهای فیوژن ، آلودگی هوا بین سال ‌ های ۲۰۱۵ تا ۲۰۵۰ به طور کلی از بین رفت . انرژی الکتریکی مورد استفاده در خانه، کارخانه و سایر مصارف، به طور روز افزونی از فیوژن تأمین می ‌ شد، به طوری که راکتورهای اتمی قدیمی و پر مخاطره به تدریج جمع می‌شدند . حتی برخی از ایستگاه ‌های برق آبی نیز برای بازگرداندن رودخانه ‌ های بزرگ به حالت طبیعی خود جمع ‌ آوری گردیدند. سدهای رودخانه کلمبیـا ۱۱ در اُرِگون ‌ ۱۲، تا سـال ۲۰۵۰ کاملاً جمع شـدند ، تا ماهی های آزاد وحشی بتوانند محل ‌ های تخم ریزی خود را آزادانه انتخاب کنند. در حالیکه انرژی نامحدود و تمیز تا حد زیادی تأثیر انسان را بر محیط زیست کاهش می ‌ داد، جمعیت جهان روزبه روز افزایش می ‌ یافت. البته راه حل این مشکل ایجاد مهاجرنشین ‌ های فضایی بود که با مواد اولیه به دست آمده از کره ماه و سیارک ‌ ها ساخته شدند و انرژی آن ‌ ها از راکتورهای جدید فیوژن تأمین می ‌ شد. نخستین مهاجرنشین ‌ های فضایی روی کره ماه، قمرهای مشتـری و نیز فضای آزاد بین سیاره ‌ های منظومه شمسی قرار داشتند. از این نقاط مهاجرنشین ‌ های نسبتاً کوچکتری روی سیاره ‌ های نزدیکتر به وجود آمد.
تا سال ۲۰۵۰، تقریباً یک دهم جمعیت بیست میلیاردی جهان در مهاجر نشین ‌ های فضایی ساکن شدند. هم اکنون (سال ۲۱۰۰میلادی) جمعیت چهل میلیاردی جهان تقریباً به طور مساوی بین زمین و سایر سیارات تقسیم شده است. با توجه به افزایش جمعیت انسان ‌ های ساکن در فضا، به نظر نمی ‌ رسد که جمعیت زمین از بیست میلیارد نفر تجاوز نماید.
از آنجا که محصولات غذایی به ‌ طور کاملا" خودکار و با استفاده از انرژی تمیز و ارزان فیوژن تهیه و تولید می ‌ شوند، اشتغال یک دهم از جمعیت جهان برای تأمین زندگی همه انسان‌ها کافی است . بیشتر مردم به کارهای مورد علاقه خود می ‌ پردازند و اغلب جهش ‌ های ۱۳ تکنولوژ یکی و اجتماعی از تلاش همین جمعیت عظیم "اندیشمندان مرفه" ۱۴سرچشمه می گیرد. مردم وقت کافی برای ارتباط با اعضای خانواده و دوستان خود دارند و خانواده چهار فرزندی هنجاری قابل قبول است.
▪ مدماکس: کابوس " شکاکان تکنولوژیک "
داستان این سناریو از سال ۲۰۱۲ آغاز شد. در این سال تولید نفت جهان سرانجام به اوج رسید و سپس سیر نزولی خود را آغاز کرد. ذخایر نفت سهل الوصول به راحتی به پایان رسید و قیمت آن به سرعت افزایش یافت. همه پیش ‌ بینی ‌ ها در مورد این ‌ که افزایش قیمت نفت موجب جایگزین شدن منابع ارزان ‌ تر انرژی می شود، هرگز تحقق نیافت. هیچ جایگزین ارزانتری برای نفت پیدا نشد و همه جایگزین ‌ ها به مراتب گرانتر بودند. نفت چنان در اقتصاد اهمیت یافت، که قیـمت همه چیـز به آن وابسته شـد و قیمـت جایگزین ‌ های نفت نیز به همان نسبت افزایش می ‌یافت. انرژی خورشیدی کماکان در کشاورزی، ماهیگیری و جنگل ‌ داری، منبع اصلی تأمین انرژی زمین بود. اما تبدیل مستقیم این انرژی با استفاده از پدیده فتوولتائیک هرگز از نظر نسبت ‌های عملکرد به هزینه ۱۵به حدی نرسید که بتواند با روش ‌ های قبلی ـ حتی استفاده از سوخت ذغال سنگ ـ رقابت کند.
البته این امر چندان حائز اهمیت نبود، زیرا با تداوم پدیده گلخانه ‌ ای، آب و هوای زمین و اکوسیستم ‌ های آن در وضعیت کاملاً نامساعدی قرار داشتند. بالا آمدن سطح آب دریاها بیشتر نواحی هلند، بخش عمده ‌ ای از بنگلادش، فلوریدا، لویزیانا و سایر نواحی پست ساحلی را تا سال ۲۰۵۰ به زیر آب برد.
با تغییر شکل بازارهای مالی، فاجعه به مراتب گسترده ‌ تر شد. درجریان سقوط بازار سهام در سال ۲۰۱۶، متوسط شاخص داوجونز ۱۶ در طول سه روز در ماه دسامبر، ۸۷% تنزل کرد. اگرچه پس از آن بهبودهای مختصری مشاهده شد، اما هنوز (درسال ۲۱۰۰) این شاخص دارای سیر نزولی است. همراه با محیط زیست طبیعی، زیر ساخت ‌ های فیزیکی و اجتماعی نیز به تدریج از بین رفتند. با شیوع ویروس جهانی ایربولا ۱۷ در فاصله سال های ۲۰۲۵ تا ۲۰۲۶،که تقریباً یک چهارم مردم جهان بر اثر آن کشته شدند، جمعیت جهان ‌ رو به کاهش نهاد. جمعیت جهان قبلاً نیز به خاطرخشکسالی ‌ها وجنگ ‌ های منطقه ‌ ای بر سر آب و سایر منابع،کاهش یافته بود، اما شیوع این بیماری همه ‌ گیر همانند یک شوک بود. جمعیت جهان درسال ۲۰۲۰ به اوج خود یعنی تقریباً ۱۰ میلیارد نفر رسید. بیشتر از ۲ میلیارد نفر ظرف مدت کمی بیش از یک سال و نیم بر اثر شیوع این بیماری تلف شدند. از آن زمان به بعد تقریباً همه جا میزان مرگ و میر از میزان زاد و ولد بیشتر بود و جمعیت کنونی (در سال ۲۱۰۰) جهان که حدود چهار میلیارد نفر است، با نرخ سالانه ۲ % روبه کاهش است .
دولـت ‌ های ملـی به شـدت تضعیف شده و کم ‌ کم صورت بقایایی نمادین به خود می ‌ گیرند. مدت ‌ هاست که جهان توسط شرکت های فراملیتی که سخت مشغول رقابتی بی رحمانه بر سر منابع رو به کاهشند، اداره می ‌ شود. توزیع ثروت روزبه ‌روز نابرابرتر می شود. اقلیتی از مردم که مهارت ‌ هایشان باب بازار است و تعدادشان رو به کاهش می رود، با دستمزدهای بالا برای شرکت ‌‌ های جهانی کار می کنند و زندگی راحتی را در محیط ‌هایی محصور که بیشتر به استحکامات می ‌ماند، می ‌گذرانند. این کارکنان زندگی خود را کاملاً وقف کارکرده ‌اند و غالباً ۹۰ الی ۱۰۰ ساعت در هفته کار می کنند و هیچ گاه به تعطیلات نمی روند.
بقیه مردم به ساختمان ‌های متروکه و سرپناه ‌ های موقتی در حلبی آبادها پناه آورده ‌ اند. غذا کم است، مدرسه ‌ ای وجود ندارد و تنازعی مداوم صرفاً برای زنده ماندن وجود دارد. اغلب مردم جهان در چنان شرایطی زندگی می ‌ کنند که سختی ‌ ها و مشکلات زندگی اواخر قرن بیستم در مقابل آن بسیار نا ‌ چیز به نظر می ‌ رسد.
شورش ‌ ها و انقلاب ‌های تقریباً دائمی اجتماعی، به روش بی رحمانه ای توسط نیروهای امنیتی شرکت ‌ های فراملیتی سرکوب می ‌ گردند (دولت ها ضعیف ‌ تر از آن هستند که بتوانند ارتش ‌های خود را حفظ کنند).
▪ دولت بزرگ: رجحان منافع عمومی بر منافع خصوصی
داستان از سال ۲۰۱۲ شروع شد. در این سال دولت فدرال ایالات متحده جواز شرکت جنرال موتورز را به دلیل نادیده انگاشتن منافع عمومی، لغو کرد. گرچه این شرکت نخستین خودروی برقی را روانه بازارکرده بود، اما حاضر نشده بود تکنولوژی پیشرفته باطری این خودروها را حتی بر پایه امتیازنامه در اختیار سایر سازندگان خودرو قرار دهد. در عوض ترجیح می ‌ داد با حفظ وضعیت تک قطبی خود در ساخت خودروی برقی، خودروهای تولید شده با نیروی کار ارزان در چین را به قیمت گزاف در جامعه آمریکا به فروش برساند. پس از شکست یک سری از مذا کرات ، وکلای دولت با توسل به قدرت تقریباً فراموش شده خود ، جواز جنرال موتورز را باطل نموده و تکنولوژی ساخت باطری را به مالکیت عمومی در آوردند. این موضوع چنان وحشتی در کل آمریکا به وجود آورد ، که منجر به بازنگری کاملی در روابط دولت با شرکت ‌ ها گردید و رفتار شرکت ‌ ها تحت کنترل شدیدتر جامعه و دولت درآم د.
اگرچه مسائل و مشکلات مربوط به ایمنی تکنولوژی فی و ژن ۱۸ (هم ‌ جوشی هسته ‌ ای)کاملاً حل شده بود ، اما مقررات سخت دولتی توسعه این انرژی را کند می ساخت. هیچ کس نمی خواست مسائل و مشکلات مربوط به انرژی فی و ژن تکرار گردد. حوادث تری ‌ مایل ‌ آیلند ۱۹ و چرنو ب یل ۲۰] مربوط به راکتورهای اتمی [ در برابر ذوب یکی از راکتورهای اتمی فی وژن فرانسه در سال ۲۰۰۵ ـ که تقریباً یک چهارم از خاک این کشور را خالی از سکنه نمود، مستقیماً بالغ بر یکصد هزار نفر را کشت و مرگ های ناگهانی ناشی از سرطان را در سراسر اروپا سبب شد ـ حادثه مهمی به شمار نمی ‌ رفت ند .
انرژی فیوژن تحت نظارتی دقیق و طولانی قرار گرفت. قانونگذاران دولتی نیز نیروگاه ‌ های جدید فیوژن را ملزم به پذیرفتن کامل دیون و تعهدات مالی نمودند، این موضوع سبب شد که این ‌ گونه نیروگاه ‌ ها با دقت بیشتری (البته با سرعت کمتر) توسعه یابد.
افزایش مالیات بر مصرف سوخت ‌ های فسیلی موجب مقابله با پدیده گلخانه ‌ ای شد و تکنولوژی انرژی ‌ های تجدیدپذیر را به تحـرک واداشت. دی اکسیدکربن منتشر شده در جهان تا سال ۲۰۰۵ به سطـح موجـود در سال ۱۹۹۰ رسید، و به لطف مالیات ‌ های گزاف و تلاش ‌ های هماهنگ دولت تا سال ۲۰۳۰، در همان سطح باقی ماند. بعدها راکتورهای جدید فیوژن ـ همراه با فتوولتائیک ‌ های جدید و ارزان ‌ تر ـ به تدریج نیاز به سوخت ‌ های فسیلی را به طور کامل از بین برد و از بدترین تغییرات شرایـط آب و هوایی زمین ممانعت کرد.
سیاست ‌ های دولت در زمینه کنترل جمعیت، که بر آموزش زنان، دسترسی جهانی به وسایل پیشگیری از بارداری و اجرای برنامه ‌ های تنظیم خانواده تأکید می ‌ ورزید، موجب شد که جمعیت جهان در طول قرن بیست و یکم حول و حوش هشت میلیارد نفر ثابت بماند (گاهی چند صد میلیون بیشتر و یا کمتر).
تثبیت جمعیت جهان سرانجام این فرصت را فراهم کرد که بسیاری از مسا ئ ل لاینحل مـربوط به تـوزیع ثروت حل شود و توزیع درآمد در سراسر جهان عادلانه ‌ تر گردد. در حالی کـه در سال ۱۹۹۲، ۸۳% از درآمد جهان متعلق به یک پنجم از جمعیت ثروتمند جهان بود و یک پنجم فقیر جهان کمی بیش از یک درصد از درآمد جهان را دریافت می ‌ کردند، تا سال ۲۰۹۲ یک پنجم ثروتمند ۳۰% کل درآمدها و یک پنجم فقیر ۱۰% از آن را به ‌ دست می ‌ آوردند. وضعیت"زنگوله‌ای ۲۱" توزیع درآمد به حالت تخت" لیوانی" ۲۲ درآمده بود. برخی از طرفداران آزادسازی اقتصاد از این وضعیت انتقاد می ‌ کردند و نظر آن ‌ ها این بود که این نحوه توزیع درآمد انگیزه لازم برای ریسک ‌ پذیری کارآفر ینان را که لازمه تحرک بخشیدن به رشد اقتصادی است، فراهم نمی آورد. اما دولت ها آشکارا سیاست های مبتنی بر عدم رشد یا رشد آهسته را تبلیغ می کـردند و تـرجیح می ‌ دادند که بر پایداری اکولوژیکی و توزیع عادلانه ‌ تر ثروت تأکید کنند.
جمعیت ثابت جهان همچنین موجب شد که فشار از روی دیگر موجودات برداشته شود. درخلال قرن بیستم ، تعداد کل گونه ‌ های زیستی در روی زمین از سه میلیون به دو میلیون و دویست هزار گونه در سال ۲۰۱۰ ، کاهش یافت. اما این تعداد ، ثابت ماند و حتی در قرن بیست و یکم اندکی افزایش پیدا کرد. دلیل این افزایش پدید آمدن تعدادی از گونه ‌ های زیستی جدید ناشی از میکرو ارگانیزم ‌ هایی با رشد سریع و نیز کشف دوباره گونه ‌ هایی بود که تصور می ‌ شد منقرض شده ‌ اند. درحال حاضر (۲۱۰۰ میلادی) تقریباً ۵/۲ میلیون گونه زیستی روی زمین زندگی می ‌ کنند و در سراسر جهان قوانین سختی حاکم است که نه تنها از کاهش تنوع زیستی ممانعت به عمل می ‌ آورد، بلکه پدیدآمدن طبیعی گونه ‌ های جدید را نیز تشویق می ‌ نماید.
▪ بوم آرمانشهر: دیدگاه پایدار و کم مصرف
داستان از سال ۲۰۱۲ آغاز شد. در این سال ، قانون اصلاح مالیات اکولوژیکی تقریباً به طور همزمان در ایالات متحده، اتحادیه اروپا، ژاپن و استرالیا پس از بحث ‌ های طولانی در سطح جهان که اغلب از طریق اینترنت انجام شد، به تصویب رسید. تقریباً در همان سال بود که هرما ن دالی ۲۳ جایزه نوبل کارگزاران بشر ۲۴ را ـ که سابقاً متعلق به اقتصاد بود ـ به خاطر تلاش در جهت توسعه پایدار دریافت کرد.
گفتگوی گسترده و مشترک جهانی موجب ظهور دیدگاه جدیدی درباره جهان گردید که با اقبال عمومی گسترده ‌ ای در سطح جهان روبرو شد. مردم سرانجام دریافتند که دولت ‌ ها باید دست از حمایت ‌ های خود از شرکت ‌ های فراملیتی بردارند و اگر می ‌ خواهند دیدگاه به دقت ساخت یافته آن ‌ ها تحقق یابد، قوانین اصلی بازی را مجدداً تعریف نمایند.
مردم روش زندگی مصرفی ۲۵ را کنار گذاشته و به سبک زندگی پایدار ۲۶ روآورده بودند. "پایداری، تساوی، کارآیی" ۲۷ شعار انقلاب ی جدیـدی بود که در سراسر جهان جا افتاده بود. برای کاهش همه سرمایه ‌ های طبیعی، مالیات ‌ هایی متناسب با هزینه ‌ های اجتماعی آن ‌ ها وضع شد و مالیات ‌ های کارگری و مالیات بر درآمد برای درآمدهای متوسط و پایی ن، کاهش یافت. "مالیات بر درآمد منفی" یا حمایت از حداقل معیشت ۲۸ برای کسانی که درآمد آن ‌ ها زیر خط فقر است، وضع شد. کشورهایی که فاقد مالیات ‌ های زیستی بودند ، با اعمال تعرفه ‌ های اکولوژیکی بر کالاهای تولیدی خود تنبیه شدند.
شاخص کیفیت زندگی ۲۹ به عنوان معیار اصلی عملکرد ملی، جایگزین شاخص تولید ناخالص ملی شد. در خلال سال ‌ های ۲۰۱۲ تا ۲۰۲۲ با انجام اصلاحات در ایالات متحده، اتحادیه اروپا، ژاپن و استرالیا ، به تدریج ساعات زیاد کار ، کاهش یافت. بقیه کشورها نیز به سرعت از این چند کشور تبعیت کرده و تا سال ۲۰۵۰ این اصلاحات در سراسر جهان به اجر ا درآمد و تأثیرات گسترده ‌ ای به جای گذارد.
با گرانی روز افزون سوخت ‌ های فسیلی، مسافرت و نیز نقل و انتقال کالا محدود شد و استقبال از انرژی ‌های تجدیدپذیر افزایش یافت. نقل و انتقالات انبوه، دوچرخه ‌ سواری و استفاده مشترک از یک خودرو برای رفع نیازهای موقت، به تدریج، متداول شد. بیشتر افراد در دهکـده ‌ هایی با جمعیـت حـدود دویست نفر ـ در داخل شهرها یا حومه آن ‌ها ـ ساکن شدند. در این دهکده ‌ ها همه نهادهای مورد نیاز مردم اعم از مد ر سه، مرکز درمانی و مرکز خرید در فاصله نزدیکی نسبت به هم قرار داشتند. این حالت حس واقعی اجتماع را که در زندگی شهری اواخر قرن بیستم از بین رفته بود، زنده می ‌ کرد. چنین تغییراتی موجب کاهش شدید تولید ناخالص ملی بسیاری از کشورها گردید و شاخص کیفیت زندگی را افزایش داد.
به دلیل کاهش میزان مصرف ، و نیز دفع زباله ، نیاز اندکی به کارگر مُزدی و درآمد پولی باقی ماند. تا سال ۲۰۵۰ در اغلب کشورها ، ساعت ‌ های کار در هفته به ۲۰ ساعت یا کمتر کاهش یافت و بسیاری از شغل ‌ های تمام وقت بین دو الی سه نفر تقسیم می ‌ شد. مردم می ‌ توانستند بیشتر وقت خود را به فراغت بگذرانند، اما به جای رفتن به تعطیلات پر ‌ هزینه و دور از خانه، وقت خود را صرف کارهای اجتماعی ‌ تر (از قبیل اجرای برنامه ‌ های موسیقی و ورزش جمعی) و خدمات اجتماعی (مثل نگهداری از کودکان و افراد سالخورده) می ‌ کردند.
بیکاری نیز همچون تمایز بین کار و فراغت ، واژگانی تقریباً قدیمی ب ه حساب می آمدند . مردم بیشتر اوقات خود را صرف کارهایی می کردند که واقعاً دوست داشتند و کیفیت زندگی آنها روزبه روز بالا (حتی با وجود کاهش درآمد ) می رفت.
بررسی توزیع درآمد، آمار و ارقامی تقریباً غیرضروری بود، زیرا درآمد معادل با رفاه و قدرت نبود و کیفیت زندگیِ اغلب افراد جامعه نسبتاً بالا بود.
همزمان با کاهش مسافرت ‌ های فیزیکی، ارتباطات الکترونیکی از طریق یک وِب بسیار گسترده ‌ تر رو به افزایش بود و جامعه جهانی به معنای واقعی ، بدون استفاده از مسافرت ‌ های فیزیکی پرهزینه تحقق می ‌ یافت.
● داوری در مورد چهار دیدگاه
جـامعه چگونه باید در مورد این چهار دیدگاه تصمیـم بگیرد ؟ با شکـل ‌ گیری و تبیین ارزش ‌ ها بـه منظـور یافتـن یک خـط مشـی هـوشمندانه برای مدیریت فعالیت ‌ های انسان، فـرآیندی دو مرحله ‌ ای آغاز می ‌ شود. بحـث ‌ ها و اتفـاق نظرهای اجتماعی حول اهداف کلی و دیدگاه ‌ های مربوط به آینده و ماهیت کنونی جهان بنا می ‌ شود. با رسیدن به یک دیدگاه مشتـرک، روش ‌ های تحلیلـی و نهادهـای م شخصی به منظـور دستیابی به آن شکـل می ‌ گیرند.
از چهاردید ‌‌ گاه فوق سه دیدگاه که بیانگر تداوم جامعه فعلی هستند، پایدارند (فقط دیدگاه مدماکس پایدار نیست). اما ما نیازمند نگاه دقیق ‌ تری به جهان بینی ‌ ها ۳۰، فرضیات اساسی و هزینه ‌ های بالقوه ناشی از فرضیات اشتباه ۳۱ در هر یک از این دیدگاه ‌ ها هستیم. با در نظر داشتن این موضوع است که چهار دیدگاه فوق ارائه می ‌ شود.
جهـان بینی مربوط به دیدگاه مهاجرت به فضا (و سیاست ‌ های ملازم با آن) مبتنی بر "خوش ‌ بینی تکنولوژیک" و رقابت آزاد است و پیش فرض ضروری آن ، وجود منابع نامحدود به ویژه انرژی ارزا ن باشد. اگر این پیش فرض ، غلط از کار درآید، هزینه پیروی از این جهان ‌ بینی و خط مشی ‌ هایش (سیاست ‌ هایش) چیزی شبیه دیدگاه مدماکس است. در مقابل، جهان بینی مربوط به دیدگاه بوم آرمانشهر (و سیاست ‌ های ملازم با آن) مبتنی بر شکاکیت تکنولوژیک و تقدم جامعه ۳۲ است و محدودیت منابع و مشارکت سودآور پیش فرض ‌ های ضروری آن هستند. اگر فرض محدودیت منابع اشتباه باشد، این جهان ‌ بینی و سیاست ‌ هایش به دیدگاه "دولت بزرگ" منجر خواهد شد ، که با تأکید بر خط ‌ مشی تقدم جامعه ، رشد اقتصادی ، نسبت به سیاست بازار آزاد مربوط به دیدگاه مهاجرت به فضا کندتر می ‌شود.
گام بعدی برای نزدیک شدن به قضاوت عمومی، آن است که چهاردیدگاه را در بین طیف گسترده ‌ ای از مردم به بحث بگذاریم و از آن ‌ ها بخواهیم که مطلوبیت هر یک از آن ‌ ها را ارزیابی نمایند. اغلب کسانی که من با آن ‌ ها سروکار داشته ‌ ام، دیدگاه بوم آرمانشهر را بسیار مثبت ارزیابی کرده ‌ اند. عده کمی به وجود چنین جهانی واکنش منفی نشان داده ‌ اند. مهاجرت به فضا از این نظر در رتبه دوم قرار می ‌ گیرد.
● بحث درباره تکنولوژی
پس از بحث و ارزیابی هر یک از این سناریوها می ‌ توانیم از بین دو جهان ‌ بینی (خوش بینی تکنولوژیک و شکاکیت تکنولوژیک) و خط مشی ‌ های ملازم با آن ‌ ها یکی را برگزینیم، اما باز هم با عـدم قطعیـتی محض و غیرقابل کاهـش مواجه می ‌ شویم. کسی چـه می ‌ داند که آیا فیوژن یا پدیده ‌ ای مشابه آن عملاً تحقق می ‌ یابد یا خیر ؟ آیا ما اجازه داریم صرفاً به دلیل این که دیدگاه مهاجرت به فضا عامه پسند است یا به دلیل آن که به نظر می ‌ رسد همه چیز از قبل به سمت و سـوی آن نشـانه رفتـه است، آن را (همـراه بـا خـط مشـی ‌ های خوش ‌ بینانـه آن) انتخاب کنیم؟
از منظر نظریه ‌ بازی ۳۴، این مسئله دارای یک پاسخ کاملاً روشن است: بازی فقط یک ‌ بار انجـام مـی ‌ شود و احتمـال ‌ های نسبی هر یک از نتایـج آن کاملاً نامعلوم است. به علاوه می ‌ توانیم فرض کنیم که در چنین شرایطی جامعه به عنوان یک کل باید از رویارویی با مخاطره اجتناب کند.
در مجموعه خط مشی ‌ های خوش ‌ بینانه، دیدگاه مدماکس بدترین حالت به شمار می ‌ رود و در مجموعه خط ‌ مشی شک گرایانه، دولت بزرگ بدترین حالت خواهد بود. اگر دولت بزرگ دیدگاهی مثبت ‌ تر از مدماکس، در نظر گرفته شود، آنگاه باید دست کم تا زمانی که اطلاعات بیشتری فراهم نشده باشد، مجموعه خط ‌ مشی ‌ های شکاکیت را برگزینیم.
در حقیقت در روش پیشنهادی من برای این بازی، مدماکس دیدگاهی با پیامدهای واقعا" منفی و ناپایدار است و هر پیشامدی که رخ ‌ دهد ، ما باید خط ‌ مشی ‌ هایی را انتخاب کنیم که هرگز منجر به این دیدگاه نشود. بحث دیگری که وجود دارد این است که احتمالات مربوط به هر یک از حالت ‌ های موجود در ماتریس سناریوها کاملاً نامعلوم نیست. اگر دورنمای دستیابی به انرژی ارزان، نامحدود و تمیز، بسیار خوب باشد ، آنگاه باید به هر یک از سناریوها وزنی متناسب با احتمال این دورنما داد.
اما وابستگی کامل دیدگاه مهاجرت به فضا، به منبع انرژی ارزان، نامحدود و تمیز احتمال وقوع این دیدگاه را کاهش می ‌ دهد. با اتخاذ خط ‌ مشی ‌ های شکاکانه ، احتمال دستیابی به انرژی فیوژن، حفظ می ‌ شود، ولی ما مجبور نخواهیم بود کاملاً به آن وابسته باشیم. این مانند آن خواهد بود که از برج مرکز تجارت جهانی ۳۵ سقوط آزاد کنیم و امیدوار باشیم قبل از اصابت به کف خیابان ، چتر نجات اختراع شود و ما را نجات دهد. در چنین شرایطی بهتر آن است که قبل از پریدن از برج، ابتدا چتری به دست آوریم و آن را چند با ر امتحان کنیم.
مآخذ :
R. Costanza; "Four Visions of the Century Ahead: will It Be Star Trek, Ecotopia, Big Government, or Mad Max" ;Exploring your future, Living, Learning, and working in the Information Age; Edited by Edward cornish; Word Future Socity; Bethesda, Maryland, USA; ۲۰۰۰.
۱. Daniel Yankelovich
۲. Public Opinion
۳. Public Judgment
۴. history of future
۵. Technological Optimist
۶. Star Trek نام سریالی بود که قبل از انقلاب تحت عنوان "پیشتازان فضا"، از تلویزیون پخش می‌شد. وجه مشخصه این سریال تبدیل آسان ماده به انرژی و انرژی به ماده بود، به‌گونه‌ای که شخصیت‌های این سریال در هر زمان که اراده می‌کردند جسم خود را در نقطه‌ای از یک سیاره تبدیل به انرژی نموده، به مکانی دیگر منتقل می‌نمودند (مفهوم طی‌الارض را به‌خاطر بیاورید).
۷. Mad Max
۸. technoloical skeptic
۹. Ecotopia
۱۰ . Big Government
۱۱. Columbia River
۱۲. Oregon
۱۳. break throughs.
۱۴. Leisure thinkers.
۱۵. Price/performance ratios.
۱۶. Daw Jones
۱۷. Airbola (airborne Ebola)
۱۸. Fusion Energy ( انرژی حاصل از هم جوشی هسته ‌ ای )
۱۹. Three Mile Island
۲۰. Chernobyl
۲۱. Champagne glass
۲۲. tumbler
۲۳. Herman Daly
۲۴. The Noble prize for Human Stewardship
۲۵. the consumer lifestyle
۲۶. a sustainable lifestyle
۲۷. Sustainability, Equity, Efficiency
۲۸. basic life support ( کمک به تأمین مایحتاج اساسی زندگی یا یارانه )
۲۹. Quality of life Index (QLI)
۳۰. World views
۳۱. Potential costs of being wrong
۳۲. community first
۳۴. Game Theory
۳۵. در زمان نوشتن این مقاله این برج یکصد و ده طبقه هنوز وجود داشت ، اما در خلال ترجمه آن برج مزبور مورد حمله تروریستی قرار گرفته و با خاک یکسان شد .
منبع : سایت تحلیلی MLM


همچنین مشاهده کنید