چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

زندگی ما را، باورهای ما می سازد


زندگی ما را، باورهای ما می سازد
یکی از بزرگ ترین دغدغه های ذهنی اکثر دانش آموزان به خصوص شرکت کنندگان کنکور این است که به چه روشی باید درس خواند:
آیا باید شب و روز درس خواند؟
آیا باید از کتاب ها و جزوات خاصی استفاده نمود؟
آیا باید از خواب و خوراک و ورزش و تفریح و موسیقی و... بگذرند؟
آیا باید «واو به واو» دروس را حفظ کنند؟
آیا باید متفاوت از دوران دبیرستان درس بخوانند؟
آیا حتما باید از کلاس ها و آموزشگاه های آن چنانی کنکور استفاده نمود؟ و...
حال قبل از این که بخواهیم بحث را شروع کنیم باید نگاهی اجمالی به طی سالیانی که درس خوانده ایم داشته باشیم و ببینیم که با چه فکری در جلسه امتحان یا حتی سال تحصیلی شروع به کار می کردیم. با کمی دقت و حوصله خواهیم دید که عواملی مانند: اجبار در درس خواندن، اصرار خانواده، نگاه دیگران، علاقه ی فردی و صدها مورد دیگر باعث درس خواندن ما شده اند. ولی خارج از همه ی این مسایل باید دید که اصلی ترین عامل موفقیت یا عدم موفقیت در این مبحث چه بوده است، زیرا شروع هر کاری حتی در حالت اجبار باید با بارقه ای از امید و پیروزی در انتهای آن آغاز گردد. پس توجه داشته باشید، حال که شما خود را برای امتحانات و کنکور آماده می سازید، باید به این نکته مهم رسیده باشید که اگر در امتحان و کنکور ۵۰ درصد کار مربوط به نحوه ی تدریس معلمان و زمان مشخص و مفید برای درس خواندن باشد، ۵۰ درصد دیگر مربوط به چگونه درس خواندن و هدف مندی و تفکر و دید شماست. برای مطالعه و موفقیت باید در وهله ی اول آمادگی روانی مهیا شود چرا که انسان ها با توجه به شرایط اجتماعی و خانوادگی و بهره ی هوشی متفاوت هستند. زیرا یکی مثلا ممکن است با ۴ ساعت درس خواندن بگوید نتیجه خواهم گرفت ولی آن دیگری با ۱۰ ساعت نیز باز در اول کار باشد. پس برای هر کاری می توان سه نوع تفکر داشت:
۱) تفکر منفی: من این کتاب را می خوانم ولی می دانم که برای من فایده ای نخواهد داشت.
۲) تفکر بی خیالی (نیم منفی): من این کتاب را می خوانم شاید برای من مفید باشد یا نه؟
۳) تفکر مثبت: من این کتاب را می خوانم چون می دانم عمل به دستورات آن برایم ۱۰۰ درصد مفید خواهد بود و تمام روش های موفقیت را برای من آشکار خواهد ساخت.
حال قبل از این که ببینید جزو کدام دسته هستید چند لحظه فکر کنید و به آرزوهایی بیندیشید که تحقق آن باعث باروری زندگی شما می شود. زندگی ما را، باورهای ما می سازد، زیرا کسی که تحت تاثیر باورهای منفی قرار می گیرد کارش به شکست می انجامد و هدف او هر چه که باشد مهم نخواهد بود، زیرا که رفته رفته تحت تاثیر این وضعیت خسته و افسرده شده و دست از فعالیت می کشد، زیرا چنین فردی نمی خواهد بداند که باور مثبتی نیز وجود دارد. پس برای رسیدن به موفقیت باید خود را از دست تفکر منفی که مانع پیشرفت ما هستند رها سازیم و به باورهای مثبت خود فرصت جولان دهیم و ذهن خود را از این تفکر مثبت پر کنیم و با تمام وجود افکار منفی را سرکوب نماییم و از برچسب هایی که خود یا دیگران بر خود زده ایم دور شویم و به جای کلمات منفی از کلمات مثبتی مانند «می توانم»، «می خواهم»، «استعداد آن را دارم» و... استفاده کنیم. البته بدون اغراق جنگ سختی در پیش خواهید داشت، ولی وقتی پیروز شدید به خاطر آن احساس غرور خواهید کرد. چون تفکر مثبت و تصویری که ما از خود در ذهن مجسم می کنیم راهنمای اصلی عملکرد ما در زندگی است، که اگر این تصور را تغییر دهیم شخصیت و طرز رفتار ما نیز تغییر خواهد کرد و حتی متابولیسم بدن ما را نیز تحت تاثیر قرار خواهد داد. زیرا امروزه ثابت شده است که تفکر ما مستقیما بر سیستم بدن ما تاثیر می گذارد، یعنی به محض آن که ذهنیت منفی داشته باشیم عملکرد غدد درون ریز بدن و سایر ارگان ها از این تفکر پیروی می کنند و با اختلال در عملکرد طبیعی هورمون ها و مواد ضد استرس و هیجان در بدن، ما به افسردگی و احساس منفی شدیدی دچار می شویم که در این حالت به جسم خود نیز ضربه وارد کرده ایم.
دانشمندان دریافته اند وقتی که ما خود را لب ریز از تفکر مثبت می سازیم ماده ای در مغز ما تولید می شود که اندروفین نام دارد و توسط جریان خون به تمامی نقاط بدن منتقل می شود و احساسی از وجد و شادمانی در ما پدید می آورد. به همین دلیل با داشتن تفکرات مثبت، پیوسته مروری از ترشح مداوم اندروفین در بدن خود خواهید داشت و همیشه پرانرژی و سوزنده باقی خواهید ماند.
پس انسان های موفق ذهنیت خود را کنترل کرده و خود را همان طور که می خواهند تغییر می دهند. آن ها دنیای خود را وسعت بخشیده و می دانند که عوامل منفی تخریب کننده اند و تصورات اخلاقی سازنده آن ها می باشد.
اما با تمام این تفاصیلی که گفته شد تفکر مثبت به تنهایی نیز ممکن است باعث موفقیت نشود. زیرا عواملی دیگر مثل هدف مندی و تداوم و پشتکار نیز در موفقیت دخیل هستند. موفق ترین آدم ها افرادی هستند که توانسته اند استعدادهای خود را بشناسند و از آن بهره بگیرند و خود را رشد داده و هدفی را برای خود مشخص کنند و برای این که شما نیز در ردیف انسان های هدف مند جامعه باشید باید به خودتان قول دهید که قوی بوده و نگذارید هیچ عاملی آرامش فکری شما را به هم زند. به هر کس که می رسید درباره ی خوشبختی، سلامت و آینده ی خود سخن بگویید و دیگران را نیز متقاعد کنید که اگر اراده کنند در آن ها نیز نیروی عظیمی وجوددارد که آن ها را در رسیدن به اهداف زندگی شان کمک می کند، و به راحتی می توانند به خواسته های معقول خود برسند. تعیین هدف به شما کمک می کند که آسان تر و بهتر در مسیر زندگی خود حرکت کنید و تمرکز روشن و مشخصی به شما می دهد تا انرژی خلاق طبیعی خود را در آن جهت هدایت کنید. پس برای خود هدف مشخص و باارزشی تعیین کنید و بدانید: افرادی که می دانند کجا و چگونه به دنبال مسایل خود بگردند هزاران گام از کسانی که بی هدف به دنبال آن هستند جلوترند. پس موقعیت خود را خوب بسنجید و جهات مختلف آن را در نظر بگیرید و ببینید چه راه هایی پیش رویتان باز است و شما چه کاری می توانید انجام بدهید و راه درست تر را انتخاب کنید و به پیش بروید و در حین حرکت نیز خواهید توانست اشتباهات احتمالی خود را اصلاح کنید و از هر روزتان حداکثر استفاده را بکنید زیرا «امروز فردایی است که دیروز نگرانش بودید».
پس همین الان کمی به خود آمده و فکر کنید. خواهید دید که کم تر از چند ماه تا زمان برگزاری کنکور و امتحانات وقت دارید. حال تصور کنید که اگر چند ماه دیگر به خواسته های خود برسید چه احساسی خواهید داشت؟ چه جور انسانی می شوید؟ آینده تان چگونه خواهد شد؟ و... اگر بتوانید به این سوالات و یا سوالاتی نظیر آن پاسخ دهید حتما دلایل قاطعی برای رسیدن به هدف خود یافته اید. چرا که اگر بدانیم «چرا» باید کاری را انجام دهیم، انجام آن کار برایمان سهل و آسان می شود و تمام سختی ها و مشکلات آن را به جان خواهیم خرید.
اما آخرین عامل، پشتکار و تداوم در کار می باشد. زیرا پشتکار یکی از ضروری ترین عوامل تشکیل دهنده موفقیت است. زیرا صرف این که بگوییم «من می خواهم مهندس یا حقوق دان بشوم» باعث رسیدن به هدفمان نمی شود و تا کنون نیز هیچ کس صرفا با داشتن علاقه و عشق به جایی نرسیده، پس باید خون پشتکار در رگ های علایق ما جاری شود تا این اهداف به نتیجه ی اصلی خود برسند.
نویسنده : علی رضا مهدی زاده
منبع : مجتمع فرهنگی آموزشی علامه طباطبایی


همچنین مشاهده کنید