پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


جنسیت و فراغت


جنسیت و فراغت
یکی از عرصه هایی که زندگی روزمره را بازنمایی می کند و قدرت و مقاومت را در زندگی انسان ها به نمایش می گذارد، عرصه فراغت است. فراغت عرصه ای است که اختیار و آزادی انسان ها در آن عرصه بیشتر قابل اعمال است. در نتیجه برخلاف کار که انضباط بیشتری را ایجاب می کند فضای مناسبی برای مقاومت در برابر رویه های فرهنگی جا افتاده و برای پدید آوردن روال ها و کردارهای جدید است. از این رو است که گفته اند فراغت می تواند فرهنگ ایجاد کند و هویت افراد را آشکار سازد.
برخی از پژوهشگران براین باورند که پدیده فراغت در سراسر تاریخ زندگی بشر وجود داشته و خاص زمان مشخصی نیست. اما برخی دیگر فراغت را پدیده‏ای می‏دانند که با تمدن صنعتی پیوند دارد و معتقدند که فراغت دارای دو ویژگی و شرط خاص است که عبارتند از:
۱) تحت تاثیر مراسم اجباری و الزامات فرهنگی و اجتماعی نیست بلکه با اراده و اختیار فرد سپری می‏شود(براون، ۱۹۹۶: ۹۲۰).
۲) از سایر فعالیت‏های ضروری زندگی روزمره نظیر خوردن متمایز است(دومازدیه، ۱۹۷۲).
چنانچه این دو شرط ملاک باشد، اوقات فراغت در جوامع پیش‏صنعتی وجود نداشته زیرا افراد در گذران فراغت خود نظیر تفریحات و سرگرمی‏ها همواره به نوعی تابع الزامات فرهنگی و اجتماعی بودند (فکوهی،:۱۳۸۲). واقعیت آن است که امروزه وجود فراغت و اهمیت بخشی به آن هم نتیجه رشد صنعت و هم نتیجه جامعه مصرفی بوده است
برای آشنایی با تعاریف عمده‏ای که از فراغت شده،باید اظهار کرد که در موردفراغت سه نگرش وتعریف متمایز وجود دارد:
▪ در نگرش اول، فراغت بیشتر به معنای زمان آزاد از کار درنظرگرفته می‏شود اما این تعریف تنها در صورت اشتغال و در رابطه با کار دستمزدی قابل درک است و به ویژه درمورد زنان که کارهای خانگی بدون دستمزد انجام می‏دهند بی‏فایده است. در همین نگرش، برخی دیگر فراغت را به منزله «وقت آزادی که پس از پرداختن به ضروریات عملی زندگی(کار و فعالیت‏های ضروری روزمره) باقی می‏ماند، تعریف می‏کنند. مشکل این تعریف نیز آن است که کشیدن خط بین کارهای ضروری زندگی و وقت آزاد دشوار است و به تعریف ما از کارهای ضروری برمی‏گردد. به اینکه ما چه کارهایی را ضروری می‏دانیم.
▪ در یک نگرش دیگر، فراغت به منزله فعالیت در نظر گرفته می‏شود. فعالیتی که از کار متمایز است و شامل شماری از مشغولیت‏ها است که فرد به اختیار خود از آنها برای استراحت، سرگرمی، افزودن به دانش خود یا توسعه مهارت‏هایش سود می گیرد. اگرچه در این معنا فراغت به منزله فعالیت‏هایی که آزادانه انتخاب شده، درنظر گرفته می‏شود، اما آزادی انتخاب به ندرت قابل حصول است. از این‏رو دومازدیه اصطلاح «نیمه فراغت» را برای فعالیت‏هایی وضع کرده که شخص مجبور به انجام آنها است اما در عین حال رضایت خاطر او را جلب می‏کنند.
▪ در نگرش سوم فراغت به منزله حالتی از بودن درنظر گرفته می‏شود. در این تعریف، فراغت مشتمل بر یک حالت روحی و روانی (فارغ البال ‏بودن) است و نتیجه ساده عوامل خارجی نیست. نتیجه وقت آزاد و تعطیل هم نیست. بلکه در درجه نخست یک نوع طرز فکر و یک حالت روحی(فراغت بال) است. (تورکیلدسن ،۱۳۸۲: ۱۰۷-۱۱۲).
شاید چنین فراغتی اساسا «خارج از ظرفیت اکثریت مردم» باشد.(تورکیلدسن،۱۳۸۲ :۱۱۲).
در نوشتارحاضر، فراغت به مجموعه‏ای از مشغولیت‏ها گفته می‏شود که افراد آن را پس از انجام وظایف کاری،‏ خانوادگی و اجتماعی به اختیار خود برای استراحت، تفریح، افزودن به دانش و یا مهارت های خود به کار می‏برند ومتضمن رضایت و خشنودی است (تورکیلدسن،۱۳۸۲ :۱۱۰). این تعریف، افراد غیرشاغل و زنان را نیز دربرمی‏گیرد.
جنسیت و فراغت یکی از تقسیمات اجتماعی که به ناهمگونی و نابرابری در فراغت منتهی می شود، جنسیت(gender) است.جنسیت نوعی ساختار اجتماعی است و به استنباط جامعه از رفتار، ویژگی ها و نقش های مناسب برای مردان و زنان مربوط می شود. بر اساس سن و جنس طیفی از دلالت ها و انگارش ها در مورد رفتار مناسب اجتماعی وجود دارد که فعالیت های اوقات فراغت را توضیح می دهد. .از سه عامل کلیدی در فراغت که عبارتند از: زمان، فعالیت و فضا.. و زنان در هر سه مورد وضعیت نامساعدی برای فراغت دارند. وقت آنها برای اوقات و فعالیت های فراغتی محدود است، فضاهای فیزیکی و اجتماعی که زنان می توانند در آنجا به فعالیت های فراغتی بپردازند، محدود است و در واقع گزینه های اوقات فراغت آنها دچار محدودیت است.
در بیشتر موارد، نخستین مسئولیت زنان، سازماندهی امور خانه و انجام کارهای خانه است و مسئولیت های خانگی به گونه ای است که تنظیم وقت و مشخص کردن مرز کار از اوقات فراغت
را دشوار می سازد.بنابراین باعث تکه تکه شدن اوقات فراغت می شود. از این رو برای زنان ترسیم خط میان کار و فراغت دشوار است (هیوودو دیگران،۱۳۸۰).
درست به همان شکل که جداسازی کار و فراغت به لحاظ بعد زمانی دشوار است، بسیاری از زنان از فضای یکسانی برای کار و اوقات فراغت بهره می گیرند که عمدتا همان خانه است. بنابراین بر خلاف مردان،بیشتر فعالیت ها و اوقات فراغت زنان به ویژه زنان دارای کودک خردسال، خصوصی و خانه محور است. همچنین شمار موسسات وفضاهای فراغتی عمومی که زنان می توانند در آن حضور یابند، بسیار کمتر است. برخی از این فضاهای تفریحی و ورزشی اساسا مردانه اند و زنان در آن احساس امنیت نمی کنند.
به این محدودیت های فضایی باید عامل مادی درآمد را نیز افزود. زنان غیرشاغل و فاقد درآمد، به لحاظ درآمد «قابل مصرف»، به شوهرانشان وابسته اند و زنان شاغل اگرچه از این نظر وضعیت بهتری دارند اما چنانچه متاهل باشند وقت آزاد کمتری در اختیار دارند.
● قدرت، جنسیت و فراغت
اصولاً در شهرها است که تقسیم‏های فضایی و تمایزات اجتماعی و اقتصادی شدت می‏گیرد و در این تقسیم‏بندی‏ها و تمایزها عوامل متعددی اعم از اقتصادی، قومیتی و و جنسیتی دخالت می‏کنند. قدرت در انحصاری کردن فضا و راندن گروه‏های ضعیف‏تر جامعه به فضاهای کمتر مطلوب نقشی تعیین‏کننده دارد. در تهران امروز نیز ما می‏توانیم تمایزات طبقاتی، اجتماعی و جنسیتی را در مکان جغرافیایی مشاهده کنیم. این تمایزهای مکانی براساس تمایزات قدرت و ثروت در میزان دسترسی به فضای باز و عمومی و در سایر امکانات و امتیازها نمایان است. و ملاحظات جنسیتی این تمایزات را تشدید کرده است. پدرسالاری که بر انگارش توانمندی فیزیکی بیشتر مردان بنا شده، در فضای اجتماعی و فرهنگی در دو عرصه خودش را نشان می‏دهد:
▪ در عرصه رفتاری، مردان نان‏آور خانواده دانسته می‏شوند و آنها هستند که در استفاده از منابعی چون ثروت و قدرت ارجیحت دارند.درنتیجه می بینیم که اوقات فراغت مردان در خانه برای زنان ایجاد کار می‏کند. مردان از این رو می‏توانند در درون یا بیرون خانه به فعالیت‏های فراغتی بپردازند که مسئولیت عمده کارهای خانه از جمله کارهای روزمره، خرید و نگهداری بچه‏ها به عهده زنان است. با ازدواج و تشکیل خانواده علایق اوقات فراغت زنان محدود می‏شود اما این محدودیت‏ها به همان شکل یا به همان اندازه در مورد مردان اعمال نمی‏شود.
▪ در عرصه ایدئولوژیک که (با باورهای قالبی جنسیتی و نهادینه کردن آن) وجه دیگر را توجیه، تفسیر و بازتولید می‏کند.انگارش کلی این است که زن طبیعتا ضعیف تر است پس باید مورد اتکا و حمایت مردان قرار گیرد. در نتیجه زنی که به مرد متکی نباشد نابهنجار و آسیب‏پذیر تلقی می‏شود.براساس این انگارش ها برخی از زنان با قبول این موضوع که کار بدون دستمزد خانگی کار محسوب نمی شود، و «کار واقعی» را مردان انجام می‏دهند، به مردان حق می‏دهند که اوقات فراغت داشته باشند. پژوهش‏ها نشان می‏دهد که بسیاری از زنان متاهل و مادر از داشتن وقت آزاد و پرداختن به فعالیت‏های فراغتی احساس گناه می‏کنند. درنتیجه، گوش دادن به رادیو و تماشای تلویزیون باید با انجام کارهای اضافی خانه مانند اطوکشیدن، شست‏وشو یا کارهای بافتنی همراه باشد(هیوود و دیگران،۱۳۸۰: ۳۶۷).
در عرصه شهرها دو عامل یاد شده به تخصیص منابع و امتیازها بر اساس جنسیت منجر می‏شود و این امتیازات در سه وجه نمایان می‏شود:
۱) در اشتغال و در تقسیم کارهای خانگی
۲) در امور رفاهی و فراغتی
۳) و در خدمات حمل و نقل شهری،
بدین‏سان در خط‏مشی‏های زندگی شهری که تعیین کننده کار و فراغت و تخصیص‏دهنده منابع و امتیازات است، زنان را به حاشیه می‏رانیم و همواره مردان در کار ودر فراغت و در سایر امتیازات زندگی شهری اولویت دارند و اگرچیزی باقی بماند سهم زنان است .
براساس همین تفکر در فضاهای شهری ، اولویت‏بخشی به مردان و تدارک فضاهایی برای آنها تداوم می‏یابد.چون زن ضعیف،آسیب‏پذیر و متکی به مرد بازنمایی می‏شود،‏ در زمینه حضور در فضاهای عمومی و به ویژه روباز مثل خیابان‏ها محدودیت می‏یابد. فضای باز در شهر برای زنان فضای ناامن است بخصوص اگر که تاریک باشد زن باید فوراً از آن خارج شود.. چون مرد تصور می‏کند که زن ضعیف است و کالایی است که با تاریک شدن در معرض خطر بهره‏برداری قرار می‏گیرد، بسیاری از فضاهای شهری به ویژه فضاهای فراغتی، در بسیاری از اوقات برای زنان مجاز و امن نیست.
در تقسیم‏ جنسی کار، نهادهای سیاسی، قانون و عرصه عمومی به مردان و خانه و خانواده به زنها اختصاص می‏یابد لذا زن در فضای شهری ایرانی و در ذهن ایرانی به اندرون (خانه) و در اندرون به آشپزخانه تعلق دارد این همان عرصه خصوصی زنانه است که مرد علاقه‏ای به حضور در آن ندارد. این محصوریت فضایی و جدایی نسبی از عرصه عمومی، کم‏کم به ذهن و روح ایرانی سرایت می‏کند و نگاه به زن در یک الگوی محصور ذهنی شکل می‏گیرد که زن مشکل می‏تواند از آن بیرون بیاید. در این میان خود زنان نیز بعضاً به این الگوی ذهنی دچار می‏شوند. یعنی با باورهای قالبی جنسیتی به بازتولید این تقسیم‏ها و تمایزات اجتماعی مدد می‏رسانند(پیران،۱۳۸۰)..
با این همه در دهه های اخیر برخی دگرگونی‏های های فرهنگی و اجتماعی سبب شده که زنان ازحصار محدود خانه‏ وارد فضای عمومی شده‏اند.
سه عامل کلیدی:
۱) تحصیل،
۲) تغییر الگوی مصرف و سبک زندگی در خانه‏ها
۳) اشتغال
سبب ورود بیشترزنان ایرانی دردهه‏های اخیربه مکان‏های عمومی شد..افزایش تحصیلات زنان ایرانی در دهه های اخیر (با توجه به اعلام پاکسازی فضاهای آموزشی) حضوربیشتر زنان و دختران در عرصه عمومی شهر را در پی داشته و این تغییر در مناطق جنوبی شهر چشمگیرتر است. پدیده دیگر متنوع‏تر شدن نقش زنان در خانه است. قبلاً بسیاری از وظایف از جمله خرید مایحتاج خانواده و انبار کردن آن و مدیریت مصرف با مردان بود اما امروزه با متنوع شدن نیازهای مصرفی خانواده و اهمیت یافتن خرید، بیشتر زنان تهرانی علاوه بر این وظایف، یعنی خرید و مدیریت مصرف خانواده، رساندن بچه‏ها را نیز به عهده دارند. البته این نحوه حضور نسبت به کار و تحصیل، غیرمستمر است اما به هرحال شهر را تحت تاثیر قرار می‏دهد.
این تغییرات ، حضور زنان در عرصه‏ها و فضاهای شهری را اجتناب‏ناپذیر و نحوه ساماندهی فضاهای شهری را دگرگون می‏سازد. به ویژه در زمینه ایجاد فضاها و امکانات فراغتی برای زنان و دختران جوان که قبلاً جایشان در خانه و فعالیت‏هایشان محصور به خانه‏ تصور می‏شد.
یکی از نیازهای زنان و دختران شهری که اکنون دیگر در خانه‏ها محصور نیستند نیازهای فراغتی است. اگرچه برخی از زنان شاغل خانه‏دار ممکن است در شرایط فعلی(عدم مشارکت مردان در کارهای خانگی و فقدان حمایت های اجتماعی) از وقت آزاد کمتری برخوردار باشند، اما با دگرگونی تدریجی سبک زندگی و کاسته شدن از تعداد فرزندان و اهمیتی که زنان برای سلامت، سرگرمی و فعالیت‏های فراغتی برون خانگی قائل می‏شوند لازم است برنامه‏ریزان به نیازهای آنان توجه نموده و در جهت گسترش فضاهای فراغتی عمومی نظیر ورزشگاه‏ها، فرهنگسراها و مراکز تفریحی مناسب با علایق زنان اقدام کنند..
پژوهش های اخیر نشان می دهد الگوهای اوقات فراغت دختران جوان شهری به ویژه در اقشار متوسط، از شکل انفعالی و درون خانگی به شکل فعالانه و برون خانگی میل می‏کند. از این رو به ویژه در تهران شاهد آن هستیم که دختران به جای استراحت در خانه، انجام کارهای منزل، تماشای تلویزیون، ویدئو و ماهواره، مطالعه کتاب و روزنامه وکارهای هنری به سوی انواع فراغت‏های بیرون از خانه شامل ورزش، سینما، موزه‏ها، پارک‏ها، کافی‏شاپ‏ها و مسافرت‏ها و رفتن به مراکز خرید و قدم زدن در خیابان‏ها متمایل شده‏اند.اما با محدودیت‏ها و موانعی که امروزه برای حضور دختران در غالب فضاهای عمومی شهری وجود دارد به نظر می‏رسد فراغت این قشر می‏تواند از بیرون به مکان‏های سربسته‏ای که آسیب‏های بیشتری در پی دارد کشانده شود. سیاست‏های فرهنگی معطوف به فضاهای فراغتی می‏تواند گذارن فعالانه و خلاقانه و غیرآسیب‏زای اوقات آزاد دختران و زنان جوان را بارور سازد
بیرون آمدن دختران و زنان جوان از خانه و تمایل آنها به سبک‏های جدید زندگی، فراغت، مصرف و مد، نشان‏دهنده دگرگونی ارزش‏ها و پیدایش مسایل هویتی در زنان و دختران جوان است. امکان حضور سالم و مناسب در عرصه‏های تحصیلی و شغلی، کسب هویت‏های تاملی و مستقل و ایجاد تفکر انتقادی در این قشر از زنان،می تواند بسیاری از آسیب‏ های شخصیتی و از جمله فراغت‏های آسیب‏زا، مصرف‏گرایی، مدگرایی و خرید های تفننی را در آنها کاهش ‏دهد. گسترش تسهیلات فراغتی برون خانگی از جمله فرهنگسرا ها و مراکز ورزشی و تفریحی برای جوانان به ویژه دختران جوان، ابعاد آسیب‏زای گذران فراغت در فضاهای بسته را کاهش می دهد زیرا در هر حال با میزانی از کنترل های جمعی همراه است.
منابع
- استریناتی، دومینیک‌،مقدمه‌ای برنظریه‌های فرهنگ‌عامه،ترجمه ثریا پاک نظر،گام نو،۱۳۷۹
- پیران، پرویز،سخنرانی در سمینار زن و شهر،۱۳۸۰ .
تورکیلدسن، جرج، ‏اوقات فراغت، ترجمه عباس اردکانیان، انتشارات نوربخش، ۱۳۸۲.
- تندنویس،فریدون، «جایگاه ورزش دراوقات فراغت زنان ایرانی»،مجله حرکت،ش ۱۲ ،۱۳۸۱
دومازیه، ژوفر،«زمان فراغت از دیدگاه تاریخی و جامعه شناسانه»،ترجمه م. آدینه، مجله - فرهنگ وزندگی، شماره۱۲ ،۱۳۵۲. .
- فکوهی، ناصر و انصاری، فرشته،«اوقات فراغت و شکل گیری شخصیت فرهنگی»،نامه انسان شناسی،پاییز و زمستان ۱۳۸۲.
- طهماسیان، پری و دیگران، زنان و اوقات فراغت، نشر یاسمن، ۱۳۷۹.
- لس هیوود و همکاران، اوقات فراغت، ترجمه محمد احسانی، نشر امید دانش، ۱۳۸۰.
- Brown, R.K., ۱۹۹۶,”Work and Leisure”, in the Encyclopedia of Social Sciences, eds.: Adam Kuper and Jessica Kuper, London and New York, Rutledge.
منبع : انسان شناسی و فرهنگ


همچنین مشاهده کنید