سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا


عاشقانه های ابونواس اهوازی


عاشقانه های ابونواس اهوازی
هم باده، گوارا و
هم میزبان، برادر است،
ما ایرانیان آزاده
آوازها از این جهان خسته خوانده‌ایم
... مرا با ترانة تازیان
راهی به خانه نیست.
(صص ۹ـ‌ ۱۴۸)
سیدعلی صالحی، شاعر نام‌آشنای معاصر، «عاشقانه‌های ابونواس اهوازی» را از دو بخش: پیشگفتاری در زندگی‌نوشت ابونواس و بازسرایی مجموعة شعرهای عاشقانة وی فراهم آورده است.
صالحی، زندگی‌نوشت «ابونواس» را در دیباچة کتاب، با این عبارتها آغاز کرده است:
«کیست این کلمه‌باز بزرگ، گمنام در موطن خویش و خداوندگار قول عرب، غزل عرب، قیامت‌ِ مهارگسل‌ِ معنا، پسر گلنار اهوازی با جعد پریشانش بر پیشانی بلند، ابونواس، حسن‌بن هانی، قرن دوم هجری قمری، در اهواز عجم زاده شد. (ص۷)
فرزندی ایرانی، با آبا و اجدادی عرب‌زبان، به شهرهای عربی راه می‌یابد به بصره، بغداد و مصر... و سرگردانی و شعر و دل باختن به وزیران ایرانی در بغداد عب‍ّاسی، همان قدر برای او سودآور بود که دلباختن به دختری کنیز در بصره. زندان، آوارگی و بند و... و همة اینها برآیند نژادپرستی و ایرانی‌ستیزی عرب بود که چون آواری بر سر ابونواس، پسر گلنار پارسی فرود می‌آمد، کمتر قدرتمداری بود که قربانی هجو و هجومش نشده باشد، و نیش کلمات کشنده‌اش را نچشیده باشد.
روزی هارون‌الرشید در انظار‌ِ اهل مجلس به ابونواس گفت: از دوزخ نمی‌ترسی با این همه کفر و شراب که می‌آوری به کلام؟ ابونواس به امیر‌المؤمنین خود خوانده (هارون‌‌الرشید) گفته بود: هر که بگوید، «آتش»، آیا زبانش می‌سوزد؟ (ص ۲۳) آن گاه حسادت شاعران دربار به نبوغش همچون «آبان لاحقی» که ایرانی بود و «اشجع مسلمی» که عرب و... و سپس خوراندن زهر به او در بند و بی‌اثر ماندن آن، تخریب شخصیت او با نسبت دادن دروغین شعری ک‍ُفرآمیز بدو (ص ۲۰) و باز هم زهر و مسمومی‍ّت و آن‌گاه شهادت و تحق‍ّق این گفتة «ابن حباب» که: «ابونواس! بلندآوازه می‌شوی، اما سر به سلامت، نخواهی ب‍ُرد.» (ص ۲۱)
«عاشقانه‌های ابونواس اهوازی» بازسرایی است، چندین مایه فراتر از یک برگردان ساده یا ترجمة معمولی شعر؛ از نوع کوششهایی است که زنده‌یاد احمد شاملو در برگردان شعرهای لورکا، مارگوت بیکل، لنگستن هیوز و... داشته است.
آنچه از کوششهای صالحی یک «بازسرایی» می‌سازد و نه یک برگردان عادی شعر، غلبه دادن زبان و نحوة بیان ویژه است. بیانی که حتی با زبان شعرهای صالحی در بیشتر سروده‌هایش که به شعر گفتار یا شعر زبان شهرت دارد، کمتر شباهتی ندارد.
صالحی می‌کوشد شعر ابونواس را به شعر واقعی برگرداند، نه به نثر. و همین اثرش را از سطح یک تجربة ترجمه‌ای فراتر می‌برد. زبان، موسیقی، ایجاز، جایگزین نمادها و مجازها و... همه و همه در برگردان صالحی از عاشقانه‌های ابونواس حضوری روشن دارند. عناصری که بیشتر در ساختار «زبان شعر» جلوه می‌کنند، نه در «شعر زبان» که به گفتة صالحی نفی خودکامگی زبان است.۱ موسیقی، نماد، مجاز و... عناصری که دست به دست هم می‌دهند تا از کوششهای صالحی، خلق اثر جدیدی را شکل دهند:
موسم چیدن خوشه‌های خرما / و خلوص برهنة توست / جهان به کام کلمه‌بازی چون من/ چکیدة عسل و عیش نیشکر است. (ص ۲۸)
هر چند غیبت اصل اثر یا آثار ابونواس، داوری درست را دربارة میزان و سطح دخالتهای صالحی در شعرهای ابونواس حتی در سطح زبان و تصویر دشوار می‌کند، اما همین سطرهای بی‌شمار که بی‌شمار واژه‌های فارسی را در کنار هم نشانده و به سمت کشف معنا و حقیقت پیش می‌برده، معر‌‌ّف حضور شاعر مترجمی است که شعر را در سطح بسیار خوبی می‌فهمد. شاعری تجربه‌گرا، به نسبت‌ آشنا با فرهنگ، که حاصل سالیان تجربه و دریافتهای تجربی‌اش را در حوزة معناشناسی و زیبایی‌شناختی متن در دل بازسرایی آثاری می‌ریزد، که بخش مهمی از آن در بخش مهم‌تری از مجامع شعر جوان، مجهول، غریب و ناشناخته مانده است و همین می‌تواند به پاره‌ای از بازسراییهایش رنگی فداکارانه ببخشد.
هر چند زیباییهای شعر ابونواس می‌تواند تا سطح قابل تأملی به اصل عربی خود، وابسته باشد، بی‌شک عاشقانه‌های ابونواس از زیباترین عاشقانه‌های تاریخ ادب عرب است.
هم از این جهت که بیش از هر چیزی به اصل عشق و ذات زبان آن بسیار وفاداری نشان می‌دهد و هم از این منظر که گاه چنان ظریف با سیاست درمی‌آمیزد و پیوند مبارک عشق و سیاست را در حوزة زبان و خیال شکل می‌دهد، که از آن می‌توان به شعرهای عاشقانه‌ـ اجتماعی و عاشقانه ـ سیاسی یاد کرد؛ که در آن تغز‌ّل و اعتراض، مسالمت‌آمیز گونه‌ای هم‌زیستی یافته‌اند که نمونه‌های خواندنی آن را می‌شود در شعر فارسی معاصر در آثار نیما و شاگردانش مثل احمد شاملو در آیداسراییهایش، در شعرهای فروغ، به‌ویژه در «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد»، در پاره‌ای از سروده‌های م. امید و نیز در قطعاتی چند از آثار منوچهر آتشی، قیصر امین‌پور و... دید.
این قطعه، بی‌شک از زیباترین «عاشقانه ـ اجتماعی»های ابونواس است که در زبان صالحی به زیباترگونه‌ای بازسرایی شده است:
در سرسرای هارون/ هوای تو دارم به یکی نظربازی حرام / بردگان خواجه در خواب‌اند/ پرده در عیش باد /تنها دل من است که قرار و آرامش نیست.../ ندیمة نمازخوان من! / تا طعم تکفیر و تازیانه راهی نیست. / بی‌خیال خشم خلیفه / تا رسیدن شعله به خواب حریر راهی نیست. / بی‌خیال سلاسل بغداد. / (ص ۱۲۰)
نظیر چنین نگاهی را می‌توان در قطعه‌های برو، ... ابونواس (ص ۱۳۰)، و قطعات (ص ۱۳۵)، (ص ۵۸) و (ص ۶۱) دید.
در قطعة «پروردگارا» از خدا می‌پرسد:
پرشکستة پریشان روزگار مأمون‌ام / مطرود ترانه‌خوانی خویش / چه کنم؟ (ص ۱۳۵) شاعری آواره و سرگردان و تنها که تقدیرش او را در چنبرة نژادی دیگر، گیر انداخته است که به او حت‍ّی در اوج، به تحقیر، «شاعر عجمی» می‌گوید:
گفتند: بنوش، شاعر عجمی/ گفتم: من و شراب؟... / پیشوای بالانشین‌شان فرمود: نه این شراب است که تو دانی / بر آتش آورده، سخت پخته و هیچش حرام نیست!.... / گفتم: او که لعبتی از این دست را بر آتش آورده چنین غلیظ، / پروردگارش / به عذاب دوزخ گرفتار کند / من پرهیزکارترینم / لب به شراب شما نخواهم زد. (ص ۱۲۹)
و شاعر نیز هرگز تبار بزرگ خود را مخفی نمی‌کند، ایرانیان را که زمانی اعراب مهاجم موالی (غلامان) خواندند، او به سن‍ّت فردوسی و ناصرخسرو، آزاده می‌خواند:
هم باده، گوارا و/ هم میزبان، برادر است/ ما ایرانیان آزاده / آوازها از این جهان خسته خوانده‌ایم / ... مرا با ترانة تازیان / راهی به خانه نیست. (ص ۹ ـ ۱۴۸)
کمتر شاعر تاریخ ادبیات عرب را می‌شناسیم که عاشقانه‌سرایی نکرده باشد. شاید آخرین آن، نزار جقانی باشد، که عاشقانه‌هایش را بر پایة سن‍‍ّتهای شاعرانی چون ابونواس استوار کرده است.
و اما بازسرایی صالحی از منظر زبان هرگز حتی در یک عبارت نیز «شعر گفتار» وی نیست. ساخت و باخت باستانگرایانة زبان صالحی کمتر تعل‍ّقی به نظرات وی دربارة «شعر زبان» ندارد. زبان این کتاب، به شد‌ّت سخت، محکم، موجز و باستانگرایانه است و از این منظر به سن‍ّتهای بیانی شاعران سن‍ّت‌گرایی چون شاملو شبیه می‌شود و کمتر شباهتی به «دیر آمدی ری را...» یا «نامه‌ها» ندارد.
هر چه در شعرهای صالحی، مخاطب با فقدان ساز و کارهای زبانی بر پایة آرکائیسم و قرینه‌هایی که از شکل فاخر زبان ناشی می‌شود، روبه‌روست۲، در عاشقانه‌های ابونواس، شعری ساختمند، محکم با زبانی فاخر، با درونه‌ای منسجم را می‌یابد. هر چند اصل این ساخت و ساختمان از نسخه‌های عربی شعر ابونواس است، لیکن همة اینها در زبان صالحی است که خشت‌خشت و واژه‌واژه روی هم چیده می‌شود و بالا می‌آید.
پی‌نوشت
۱ـ شعر در هر شرایطی (گفت‌وگو با میرعلی صالحی)، نشر نگیما، چاپ اول، بهار ۱۳۸۲، صالحی مقدمة کتاب را با عبارت: «شعر گفتار نفی خودکامگی زبان است»، آغاز می‌کنند.
۲ـ دربارة مشخصه‌های شعر صالحی ـ (شعر زبان، شعر گفتار) به کتابهای «شعر در هر شرایطی» از سیدعلی صالحی و گزاره‌های منفرد ج ۲ ـ ۲ نوشتة علی باباچاهی (صص ۱۰۰۷ و ۱۰۴۵) مراجعه شود.
منبع : سورۀ مهر


همچنین مشاهده کنید