جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


ما نیز طرفدار اقتصاد آزاد هستیم!


ما نیز طرفدار اقتصاد آزاد هستیم!
قانون برنامه پنج ساله چهارم توسعه ایران، با تاثیرپذیری آشکار از الگوهای غیربومی تدوین شد. محور این قانون _ که هم اکنون نیز در حال اجراست _ بر اقتصاد بازار آزاد مبتنی بود. بر این اساس دخالت دولت در اقتصاد به حداقل رسیده و بازار تجارت نیز به تبعیت از قواعدی همچون عرضه و تقاضا، خودبخود تنظیم می شود. تنظیم کنندگان این قانون، بر آن بودند تا دولت را کوچک ساخته و تجارت و بازرگانی را رونق بخشند. پس از نزدیک به دو دهه از آغاز «کوچک سازی» دولت، که البته عملاً اتفاق نیفتاد، بیش از آنکه شاهد افزایش کارآیی دولت باشیم، با دولتی فاقد توان نظارت و کنترل و اقتصادی خودسر و ولنگار مواجه هستیم...
البته ما هم معترفیم که اصل بر آزادی مردم است. همچنین معتقدیم که نباید با جبر حاکمیتی، رفتارهای اجتماعی را جهت بخشید. حتی بهتر از طرفداران کنونی اقتصاد آزاد می توان از این آزادی دفاع کرد. یک مصداق کاملاً عینی برای اصالت آزادی اقتصادی و تجاری داریم و آن هم غیر از دوره حاکمیت رسول اکرم(ص) نیست. در آن روزگار، دولت اسلامی کمترین دخالت را در تجارت، بازرگانی و تنظیم بازار داشت. دولت نیز بسیار «کوچک» و کم حجم بود. پس نخستین اقتصاد آزاد و کوچکترین دولت ها پیش از عصر جدید تجربه شده اند. اما چرا در آن روزگار چنین بود؟ آیا پیامبر(ص) نیز همانند مدرنیست های غربی به بازار آزاد _ شبیه آنچه آدام اسمیت بدان قائل بود _ اعتقاد داشت؟ قطعاً پاسخ منفی است. بازار آزاد اسلامی کاملاً با بازار آزاد غربی متباین بوده و ماهیتاً نیز متنافر است. آنچه در اقتصاد روزگار پیامبر(ص) سبب آزادی بازار و همچنین کوچک بودن دولت می شد، دو عامل اساسی بود:
۱) نخست آنکه فقر مفرط مردم، کاهش حجم فعالیت ها و مبادلات را موجب می شد.
۲)اما مهمتر و مغفول تر از هر چیز، تقید مسلمانان آن روزگار به دستورالعمل های شرع و توجه کامل به سلامت معاملات از خدعه، خیانت و غش بود، که نتیجه آن نیز چیزی جز عدم احساس ضرورت دخالت دولت در اقتصاد نبود. بنابراین دولتی کوچک و اقتصادی آزاد بر ملک اسلام حاکم بود. به واقع مبنای جامعه روزگار رسول اکرم(ص) بر سلامت نفس و تقید به اخلاق انسانی بود.
در شرایطی که همگان بر اساس آموزه های اخلاقی عمل کرده و ناظر بالادستی را به رسمیت شناخته اند، چه لزومی به وجود قوه قهریه دولت وجود دارد؟ در شرایطی که مردم در وضع طبیعی _ انسانی _ خود هستند، و به صلاح روزگار می گذرانند و معامله و مبادله می کنند، قطعاً احساس نیازی به دخالت دولت نخواهند داشت. اما وقتی روحیه خودخواهی، نفع پرستی، دنیاطلبی، زیاده خواهی، قانون شکنی، پرده دری اخلاقی، تخلفات اقتصادی، کلاهبرداری و... عمومیت یافته و فراوان می شود، قطعاً باید شاهد اعمال حضور و قدرت حاکمیت(دولت) باشیم.
ما نیز طرفدار اقتصاد آزاد هستیم. اما حکایت این آزادی با آنچه که ما هم اکنون در حال تجربه اش هستیم، حکایت تفاوت سیاه و سفید است.
برنامه نویسان ما، روزی که می خواستند شیرازه توسعه در ایران را ببندند، تنها به رهاسازی اقتصاد و تضعیف دولت می اندیشیدند و اساساً به این نکته که «این رهاشده را با کدام پشتوانه و به امید کدام تکیه گاه به حال خود وامی گذارند» توجه نداشتند. به تعبیر ساده تر، اقتصاد را ازحاکمیت ستاندند ولی به کسی نسپردند. یعنی اقتصاد یتیم شد. البته اقتصاددانان در این وادی تنها نبودند. پشتیبانان فرهنگی نیز به مدد آنها آمدند. اما نه برای تقویت بنیه های اخلاقی _ که لازمه اقتصاد آزاد است _ که برای ویران ساختن ته مانده های قیود اخلاقی و اجتماعی. از یک سو افسار اقتصاد رها شد و از سوی دیگر لجام تقیدات اخلاقی. به مردم (بازار) گفتند که بروید و خودتان اقتصاد را بگردانید و ضمناً لحظه ای در ترویج فردگرایی افراطی، سودمحوری، نفع پرستی شخصی، زیاده خواهی، تجمل گرایی، مصرف زدگی و... درنگ نکردند. آشکارا بر ولنگاری و بی خیالی فرهنگی و اخلاقی تاکید کردند. تمام مکنت دولت را نیز به خدمت گرفتند تا تیر خلاص را بر اقتصاد این سرزمین شلیک کنند. البته با یک تیر چند نشان زدند. هم اقتصاد را به خاک سیاه نشاندند، هم فرهنگ را و هم اخلاق را.
نتیجه چه شد؟ پس از دو دهه، همه چیز از هم پاشید. و امروز، نه دولت، اقتدار یک دولت را داراست و نه اجتماع، نجابت انسانی را. نه دولت می تواند با قدرت در مقابل تعدی زیاده خواهان بایستد و نه مردم خود را ملزم به مراعات یکدیگر می دانند. همه چیز به کف امیال سپرده شد. دیگر هیچ کس دیگری را به رسمیت نمی شناسد. خدعه در معامله به امری عادی بدل شده، احتکار و فریبکاری، لازمه رشد اقتصادی شمرده می شود. ربا، کلید آسایش است. کلاهبرداری، عین زرنگی و تیزهوشی است و...
بانیان این وضعیت اسفناک نیز با قیافه های حق به جانب، بر کرسی های رنگارنگ تکیه زده و به ریش مردم و دولت می خندند و بخاطر تلاش های نافرجام دولت و انتخاب های بی ثمر مردم پوزخند می زنند. آنها به خوبی آگاهند که چه چاهی کنده اند. اطمینان دارند که به این زودی ها نمی شود از این دام جست. البته به پوزخند و تمسخر اکتفا نکرده و با اندوخته پیشین، هرگونه میل به اصلاح را در نطفه خفه می کنند. اینان بر مبادی گذار ایستاده اند و قرق می کنند تا مبادا جنبنده ای از این دام برهد و ...
روح الله رشیدی
http://asretadbir.blogfa.com


همچنین مشاهده کنید