پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


مخاطب، حلقه کلیدی در فرایند اطلاع رسانی دینی


مخاطب، حلقه کلیدی در فرایند اطلاع رسانی دینی
در میان دهها هزار داده اطلاعاتی که همه روزه از طریق شبکه های مختلف خبری و اطلاعاتی در دنیا ارائه می شود، جایگاه رسانه های کشورهای اسلامی فوق العاده ناچیز است.
از سوی دیگر، اطلاع رسانی انفعالی و ضعیف رسانه های کشورهای اسلامی، زمینه را برای دیگر کشورها مهیا ساخته تا با بهره گیری از نبود و یا ضعف جریان اطلاع رسانی، به ارایه هدفمند و جهت دار اطلاعات مبادرت ورزند.
هماهنگ سازی افکار عمومی با هدفهای نظام سیاسی در پوشش ساز و کارهای تبلیغات اسلامی و پروپاگاندا و یا دنبال نمودن شیوه های غیرمستقیم در القای پیام را باید از دستاوردهای مؤثر اطلاع رسانی امروز دانست. علاوه بر این، در نظام چند سویه جهانی که تمامی تلاشها برای «جهانی سازی» در شؤون سیاسی، فرهنگی و اقتصادی متمرکز است، نقش و جایگاه خطیر اطلاع رسانی را باید قابل تأمل دانست. گرچه بسیاری معتقدند نقطه آغازین جهانی سازی، جهانی سازی گردش اطلاعات و اطلاع رسانی است، اما در عین حال نقش اطلاع رسانی در عرصه جهانی را نمی توان انکار کرد.
از سویی، انتقال اطلاعات و مفاهیم دینی و برقراری ارتباط با همباوران دینی، جز به کمک تبلیغ و رسانه میسر نیست.
در این راستا، استفاده از ابزارهای کارآمد و محتوای اثربخش، بیش از هر مقوله دیگر، ذهن کارشناسان را به خود مشغول ساخته است. اگرچه متولیان سنتی تعلیمات دینی که خود عهده دار تولید علوم اسلامی و اطلاع رسانی در این عرصه محسوب می شوند، پیش از این با بهره جستن از نقش سازنده «رسانه های سنتی» سعی در تبلیغ احکام و معارف الهی داشته اند، اما این ابزار نیز همچون هر متغیر دیگری در عرصه حاضر به واسطه دگرگونی تحولات اجتماعی، وسعت پذیری دامنه علوم و فنون و نیز از میان رفتن مرزهای جغرافیایی و در پی آن مرزهای اعتقادی میان جوامع، ضرورت تأمل در بازبینی شیوه های اطلاع رسانی را اجتناب ناپذیر ساخته است.
با وجود فعالیت نهادها و تشکلهای دینی سازمان یافته رسمی و غیررسمی و بعضاً موازی کاری آنها، هنوز بین هدفهای این تبلیغات و نتایج آن در جامعه فاصله ای وجود دارد و چنانچه تبلیغات دینی به شیوه ای صحیح و اصولی انجام شود، نتایج تربیت دینی آن به صورت مطلوب در سطح جامعه به خوبی بروز و ظهور می یابد. این مهم را می توان با بررسی میزان ناهنجاریهای فرهنگی و اجتماعی در جامعه ملاحظه کرد. تأثیرگذاری نهادهای اطلاع رسانی تبلیغی، مبین شناخت صحیح و دقیق آموزه های دینی و پاسخ به مشکلات فرهنگی جامعه است.
تبلیغات در ایجاد رغبت و انگیزه در میان مردم برای انجام امور دینی و فرهنگی نقشی مؤثر دارد و از همین منظر است که رسانه و دین بر یکدیگر تأثیری متقابل خواهند گذاشت. از یک سو رسانه ها تأثیری عمیق و گسترده بر دین و اخلاق جامعه باقی می گذارند و از دیگر سوی ناگزیرند در کارکردهای ذاتی خویش اصول مشخصی را رعایت کنند. استفاده از فناوریهای نوین ارتباطی در کنار ابزارهای سنتی اشاعه و ابزارهای ارتباطی شفاهی، پشتوانه مناسبی برای مبلغان دینی است. ابزارهای ارتباطی تنها نقش ابزارگونه دارند و عهده دار نقشی بیش از این نیستند، برهمین اساس و به دلیل نیازمندی ما در حوزه اشاعه مفاهیم دینی و اسلامی، باید متناسب با محتوای پیام و نوع مخاطب از این ابزار بهره کافی را ببریم.
در زیرساخت رسانه ها، توجه به ارزشهای دینی و اصول بنیادین آن ضرورتی قابل انکار است. علاوه بر این، نقش انکارناپذیر مخاطب و سواد رسانه ای وی را در این میان نباید از خاطر دور داشت، ضمن اینکه رسانه ها هم می توانند نقش تعیین کننده ای در بحث افزایش شناخت به مردم جامعه ایفا کنند. در تبلیغات دینی، شناخت مخاطب با توجه به شرایط زمانی و مکانی و با در نظر داشتن تعدد الگوهای رفتاری، از مسایل مهمی است که برنامه ریزان اطلاع رسانی دینی باید به آن توجه کنند.
برای مثال، تبلیغات دینی در ایران باید با ملحوظ نمودن این ویژگیها و تنوع قومی عملی شود، زیرا شناخت نوع ابزار در اطلاع رسانی، به شناخت ویژگیهای فردی و محیطی نیاز دارد. به عنوان مثال، گاه بهره گیری از خطابه در یک روستا به عنوان ابزاری برای اشاعه دین کارامدتر از بهره جستن از نرم افزارهای آموزش مفاهیم دینی است.
برای بهتر حرکت کردن در مسیر اشاعه مفاهیم دینی به وسیله ابزارهای ارتباطی نوین، نیازمند تعامل بیش از پیش کارشناسان دینی و ارتباطی هستیم. ما در رسانه های خود وقتی به تولید برنامه دینی می پردازیم، از کارشناسان دینی بی بهره هستیم و همین امر باعث می شود با تهیه و تدارک برنامه هایی که تنها نام دین را به همراه دارند، به اشاعه مسایلی همچون خرافه در میان مردم دامن بزنیم و همین مسأله یکی از آسیبهای ناشی از نبود تعامل مناسب میان کارشناسان دینی و ارتباطات است.
یکی از نکاتی که در فرایند اطلاع رسانی دینی باید مورد توجه مدیران فرهنگی قرار گیرد این است که باید نیاز بشر به دین را در دنیای معاصر بررسی کرد و اینکه انسان معاصر تا چه میزان به دین نیازمند است.
ضرورت تبلیغ مبتنی بر اثبات نیاز بشر معاصر به دین است.
نحوه گزینش و انتخاب بشر در دنیای گذشته با توجه به ساده بودن مشاغل و ارتباطهای جمعی ساده تر از امروز بود. اما تردیدی نیست که با گسترش وسایل ارتباط جمعی و ارتباط میان افراد، با امور مختلفی رو به رو هستیم که ما را در انتخاب دچار مشکل و بحران می کند. به همین علت، اضطرابها و بحرانهای بشر بیشتر شده و سهم خودکشی در انسان معاصر نیز بیش از پیش افزایش یافته است؛ مقوله ای که باید آن را از مظاهر و پیامدهای دنیای مدرنیته دانست.
تنها عاملی که در این میان می تواند آسیب خطرناک را کاهش داده و آدمی را در امنیت روانی و روحی قرار دهد، حقیقت دین و دینداری است و تبلیغ دین هم از ضرورتهای آن به شمار می رود. در این عرصه ما با چالشها، موانع و آسیبهایی مواجه هستیم که نداشتن مدیریت جامع و کلان برای تبلیغ دین از جمله آنها به شمار می رود.
با وجود گذشت چند دهه از فعالیت نهادهای دینی در کشور، آموزشهای لازم و فناوری تبلیغ هنوز به شکل سامانمند در کشور وجود ندارد، به گونه ای که بسیاری هنوز بهترین و اصلی ترین شیوه تبلیغ دین را رسانه های سنتی از این دست می دانند و شیوه دیگری برای آن متصور نیستند.
دینی شدن در میان نسلهای جدید در ایران، بیشتر در ارتباط با عناصری همچون مراسم دینی که توسط رسانه ها تبلیغ می شود، معنا پیدا می کند.
اما از سوی دیگر، نسلهای جدید در ارتباط با رسانه های چند منظوره، نظیر اینترنت، زندگی روزمره خویش را سامان می دهند که آموزه های سکولار را منتقل می کند.
در این میان، رسانه دیداری تلاش می کند به کارکردهای مورد انتظار رسانه های مدرن در چارچوب فضایل اخلاقی و توصیه های دینی عمل کند، اما پرسش اساسی این است که چگونه می توان امور دینی را در گستره وسیع مخاطبان رسانه های عمومی ترویج داد و تبلیغ کرد به گونه ای که مخاطبی که داوطلب دریافت آن پیام نیست، تحت پوشش قرار گیرد و به مخاطبی فعال و درگیر تبدیل شود. چگونه گروههای مختلف فرهنگی- دینی در میان کشمکش فرهنگی در لبه ها، جایی که فرهنگ خودشان با دیگر فرهنگها برخورد می کند و با درک اینکه صلح و آرامش بیش از جنگ مفید است، می توانند در مورد نمادهای مشترک به گفتگو بپردازند.
پیگیری هدفهای دینی به صورت غیرمستقیم در قالب برنامه ای متفاوت، احتمال تأثیرگذاری رسانه را افزایش داده و برعکس پخش برنامه های دینی مستقیم در اشکال مختلفی چون سخنرانی، مراسم دینی و گفتگوی نصیحت گونه با مخاطب، موجب کاهش تأثیرگذاری رسانه در این جهت شده است.
از سوی دیگر مواجهه ما با شیوه های تبلیغاتی غرب و نگاه ویژه به آن باید به دغدغه اساسی مدیران فرهنگی کشور تبدیل شود.
غرب با متقاعدسازی و اقتدار طلبی رسانه ای توانسته است اهداف ضد دینی خود را عملی کند. رسانه های غربی برای اینکه به خواسته خود جامه عمل بپوشند، از مسایل ارزشی بهره برده و تلاش کرده اند تا در قدم اول در این مسایل به خوبی ابهام ایجاد کنند و بعد از آن، دست به تغییر محتوای اندیشه اسلامی بزنند و در مرحله بعد از آن، تلاش می کنند تا با القای نظر خود به مردم، به هدف خود دست پیدا کنند. بنابراین لزوم همگانی کشور با سایر جوامع در مسیر حرکت به سمت جامعه اطلاعات جهانی و پرهیز از داشتن رفتاری همراه با بی تفاوتی نسبت به فناوریهای نوین، ضروری است.
عدم اعتماد کشورهای اسلامی از یک سو و عدم شناخت جایگاه مؤثر و وسیع اطلاع رسانی در دنیای امروز، گردش اطلاعات را میان آنها ضعیت ساخته است. از این رو، شهروندان کشورهای اسلامی به رسانه های بزرگ و غولهای رسانه ای غرب روی می آورند و در تعامل با آنها با اطلاعات و اخباری هدفمند و هدایت شده مواجه می شوند که در بدو نظر شناختن ماهیت هدایت شده و هدفمند این رسانه ها مشکل است.
لذا با قبول داده ها و اطلاعات آنها، خواسته یا ناخواسته، سوژه اعمال قدرت سیاسی قدرتهای بزرگ می شوند.
واقعیت این است که گرچه در قالب «سازمان کنفرانس اسلامی» تلاشهایی برای اطلاع رسانی میان کشورهای اسلامی صورت گرفته، اما این تلاشها نتوانسته است در برابر غولهای رسانه ای امروز دنیا، تشخصی پیدا کند و اینک نه تنها مردم کشورهای اسلامی نیاز مشترک به داده ها و اطلاعات سریع و صحیح دارند، بلکه مردم سایر نقاط جهان نیز حداقل نسبت به اخبار و اطلاعات جهان اسلام، منتظر واکنش فعال رسانه های کشورهای اسلامی هستند، ولی به لحاظ کمبود امکانات اقتصادی و نبود فناوری مدرن، اطلاع رسانی به سختی صورت می گیرد و غولهای رسانه ای با شکل دهی به افکار عمومی، راه ارائه اخبار و اطلاعات رقیب را مسدود یا حداقل با مشکل مواجه می سازند.یکی از مهمترین آثار سوء اطلاع رسانی یکسویه و تهاجمی غولهای رسانه ای جهان، تهی کردن «هویت» ملی و دینی کشورهای اسلامی است.
رسانه های گروهی دنیا با القای ارزشها و هنجارهای مورد نظر، تلاش می کنند ارزشهای بومی و ملی و مذهبی کشورهای اسلامی را از درون تهی و ارزشهای فرهنگی خود را جایگزین سازند.
در بسیاری از خبرها، بخصوص اخبار مربوط به تحولات کشورهای اسلامی، القای برداشت خاص و نگرش هدفمند به این مسایل، قابل مشاهده است. برخورد انفعالی با پدیده اطلاع رسانی، ضمن ایجاد «بحران هویت» در کشورهای اسلامی، زمینه را برای «بحران مشروعیت» فراهم می سازد. در بحران مشروعیت، شهروندان، مشروعیت حاکمان سیاسی را به چالش می کشند.
مشروعیتی که می توانست ریشه در هنجارها، ارزشها و فرهنگ سیاسی هر کشور داشته باشد، در اثر ارتباطات یکسویه و اطلاع رسانی هدفمند، در دستگاه فرهنگی خاص تعریف می شود که سازگاری چندانی با فرهنگ ملی و بومی نمی تواند داشته باشد.
در این شرایط است که کشورهای اسلامی برای غلبه بر «بحران مشروعیت» هزینه های سیاسی و حتی اقتصادی را متحمل می شوند که می توانستند با هزینه کردن بخشی از آن، با افزایش مکانیسمهای اطلاع رسانی صحیح و سریع، راه نفوذ مخاطرات سیاسی را مسدود نمایند.
از این رو، بهره گیری از نظام ارتباطهای جهانی در اداره امور سیاست داخلی و خارجی، در شکل گیری افکار عمومی مطابق با اهداف و برنامه های کشورهای اسلامی تأثیر بسزایی دارد.
به هر میزان بتوان بر قدرت «رسانه ای جهانی» تسلط پیدا کرد، به همان میزان در مسیر تأمین منافع ملی و خواستهای عمومی کشور توفیق حاصل می شود. بدیهی است، گردش اطلاعات و نظام اطلاع رسانی میان کشورهای اسلامی باید بر اصول منطقی و گرایشهای تأمین منافع عموم کشورهای اسلامی مبتنی گردد، تا ضمن حفظ اعتماد و اطمینان به گزاره های خبری، به سدی محکم در برابر هجوم رسانه های جهانی تبدیل شود.
منبع : روزنامه قدس


همچنین مشاهده کنید