شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


تلویزیون مروج اشرافی گری در جامعه


تلویزیون مروج اشرافی گری در جامعه
اگر در طول سالیان گذشته بخواهیم ارزیابی دقیقی از عملکرد صدا و سیما داشته باشیم، (با این محوریت که صدا و سیما چه خدمتی به فرهنگ دینی کرده است،) شاید بتوانیم بگوییم بخش های احیا شده فرهنگ دینی ما در حوزه انقلاب اسلامی را انعکاس داده است. انعکاس این بخش های احیا شده را به خود مردم و در ابعاد شاید خیلی کمتر، به منظر جهانیان رسانید یعنی اینکه در انقلاب اسلامی ثابت شد که یک تحول عظیمی در فرهنگ دینی روی داده و بخشی از فرهنگ دینی جامعه احیا شد و صدا و سیما توانسته در چنین بستری در انعکاس بخشی از این فرهنگ احیا شده موفقیت های نسبی داشته است.
مواردی ذکر می کنم که اولویت بندی نیست و به عنوان نمونه است: اول اینکه دست اندرکاران صدا وسیما، برداشت درست و دقیقی از دین و مفاهیم دینی نداشتند و ندارند و این قصور در برداشت، موجب شده است که باورهای کج، غلط و ناقص در بین بسیاری از مردم ترویج بشود. من می خواهم به مثالی برای این تصویر ناقص از دین در صدا و سیما اشاره بکنم، تلویزیون مسابقه ای را در ایام شهادت حضرت امیر(ع) برگزار می کرد و بیست ویکم ماه رمضان بود. برای کسی که بهترین تعریف از زهد علوی ارائه کند، یک خودرو از طرف یکی از شرکت های خودروسازی هدیه شده بود که خودرو گرانقیمتی هم بود در شبکه پنج سیما.
جالب هم این بود که مراسم قرعه کشی این خودرو گرانقیمت، که به کدامیک از ارائه کنندگان تعریف برتر از زهد علوی برسد، تبدیل به یک شو وحشتناک شد که شبیه مسابقات لاتاری و غیره بود. خود این برنامه مضحکه زهد علوی و مفاهیم دینی بود که دست اندرکاران صدا و سیما تا این حد پیش رفته بودند بدون اینکه خودشان بخواهند. مثال دیگر درباره تلقی ای است که ما از بزرگان دینی داریم، صدا و سیما بسیار موفق بوده که حضرت علی (ع) را صرفا به عنوان کسی که با صدقه دادن سعی می کند فقر را در جامعه به نوعی تسکین و ریشه کن بسازد و عدالت را برقرار سازد، نشان دهد و بسیار موفق بوده. یعنی یک تصویر کمیته امدادی از امام علی (ع). یعنی یک نگاه کلیشه ای به مناسک و عبادات دینی که شاید از این مقوله ریشه می گیرد که برنامه سازان صدا و سیما نه همه آنها، بلکه برخی از آنها ـ مجبور بودند که به این مناسک بپردازند یا به عبارتی بهتر، پرداختی سفارشی و رویکرد سفارشی به مناسک، رفتارها و آداب دینی عملا بازتابش بین جامعه و بازخوردش در بین جامعه، باعث شده است که یک نگاه خیلی سطحی و کلیشه ای و نگاه غیرواقعی و غیرجامع از طریق رسانه صدا و سیما بین مخاطبانی پخش بشود که بسیاری از آنها، می خواهند از طریق صدا و سیما با دین آشنا شوند و فرهنگ دینی را از منظر صدا و سیما که رسانه رسمی و تریبون جمهوری اسلامی می دانند، با دین می خواهند آشنا شوند. ترویج برداشتهای ناقص، سطحی، کلیشه ای و سفارشی از دین یک آسیب است.
بحث دیگر گسترش ریاکاری و زهدفروشی آن هم به طور نامحسوس. تعدادی از دست اندرکاران رسانه، عامل به شریعت، دین و احکام دینی نیستند و این دوگانگی را مردم می بینند که مثلا بازیگرانی که در یک سریال یا مجموعه ای بازی می کنند یا مجریان یا کسانی که در صدا و سیما چهره، دیده یا شنیده می شوند، وقتی این افراد در موضع رسانه هستند، مثلا وجه هستند یا حرفهای متدینانه می زنند، رفتار متدین دارند، اما وقتی خود واقعی آنها به نمایش گذاشته می شوند مثلا از طریق رسانه ها مکتوب و نشریات یا حضور در ملا عام، یک دفعه مخاطب با دوگانگی مواجه می شود و بعضا با آدمهایی مواجه هستند که خلاف آن ویژگی ها و رفتارها و ظواهر در برنامه های صدا و سیما دارند. صحبت از این نیست که عمده دست اندرکاران صدا و سیما خدای ناکرده معتقد به شریعت هستند یا نه! ما می گوییم که این بازتاب و بازخورد در صدا و سیما وجود دارد، ممکن است بسیاری از این مواردی که مطرح می شود، کارمند رسمی صدا و سیما نباشند و ما که در مورد نیروهای استخدامی صدا و سیما حرف نمی زنیم.
از آسیب های دیگری که توسط صدا وسیما به فرهنگ دینی وارد شده است این است که دینی که از طریق صدا و سیما ارائه شده است دین یک بعدی است دینی که ابعاد مختلف ندارد، عمق ندارد، بسیار سطحی و روبنایی است، محتوای چندانی ندارد و این به دانش کم سازندگان و برنامه سازان صدا و سیما در این زمینه بر می گردد.
واقعا تعداد کمی هستند که دانش کافی در این زمینه دارند ولی متاسفانه تخصصی در خصوص رسانه ندارند تا بتوانند از طریق آن، دانش خودشان را منتقل بکنند. بحث بعدی این است که بسیاری از منکرات، از طریق صدا و سیما معروف شدند و عملا خود شاکله ای دینی که در ذهن مردم بود آسیب جدی دید. مثلا صدا و سیما نه تنها قبح اسراف گرایی و مصرف گرایی و دامن زدن به مصرف گرایی و تجمل گرایی را ریخت بلکه این را ساری و جاری کرد و ترویجش نمود و یکی از دستگاه هایی که بسیار بر میزان مصرف مردم و تجمل گرایی در بین مردم و جامعه تاثیر جدی داشت و رونق داد، صدا و سیما بود.
در طول سال های گذشته همیشه سطوح زندگی افرادی که در صدا و سیما پخش می شود از سطح عامه مردم بسیار بالاتر بوده که عملا تاثیرش بر مخاطب این بود که جامعه و افراد سعی کنند در مصرف گرایی، تجمل گرایی و اشرافی گری خودشان را با الگوی صدا و سیما تطبیق بدهند یا مغفول گذاشتن بسیاری از مفروعات. مثلا ما هیچ وقت ندیدیم که صدا و سیما در حوزه عدالتخواهی حتی یک مجموعه کم ارزش دینی بسازد.
اصلا جزو مفاهیم مورد نظر در صدا و سیما، مقوله عدالتخواهی نبوده، بحث مبارزه با فساد، انواع و اقسام آن چه مفاسد اخلاقی، چه مفاسد اجتماعی، سیاسی و اقتصادی دینی که از طریق صدا و سیما ارائه شده است دین یک بعدی است دینی که ابعاد مختلف ندارد، عمق ندارد، بسیار سطحی و روبنایی است، محتوای چندانی ندارد و این به دانش کم سازندگان و برنامه سازان صدا و سیما در این زمینه بر می گردد و اداری و حکومتی، نبوده است. یعنی صدا و سیما هیچ وقت در این خصوص تلاش نکرده است. خب، طبیعی است که اختصاص دادن معروفات و منکرات به موارد بسیار محدود که مثلا کار معروف یعنی اینکه شما صدقه ای به فقیر بدهید، شادیهایتان را تقسیم کنید در این حد و کار منکر هم یعنی تقلیل منکرات به منکرات کلیشه ای و تقلیل معروفات به معروفات کلیشه ای و مغفول و مسکوت گذاشتن بسیاری از معروفات و منکرات محوری دین از این موارد است. اگر بخواهیم مثال بیاوریم، تفاوت فاحش جایگاه موسیقی در دین ما و حتی در استفتائات شرعی که از رهبر انقلاب می شود که رهبر انقلاب، ترویج موسیقی را کاملا منافات با ارزش های انقلاب می دانند.
اما صدا و سیما بسیار تلاش کرده و موفق بوده که با پرداختن افراطی به موسیقی، به عنوان یک معروف و هنر جلوه بدهد و علنا صدا و سیما به یک بنگاه خواننده ساز تبدیل شده ، بنگاهی که مصرف کننده خوانندگانی است که شاید حتی از هنر بهره چندانی نداشته باشند و این نمادی در تناقض آشکار با جهت گیری هایی است که حتی در حوزه فقهی، رهبری انقلاب مشخصا ارائه کردند که ترویج موسیقی به این شکل اصلا در زمره اهداف انقلاب نیست و پذیرفته نیست و تازه از لحاظ شرعی منع مشخص دارد. این نمونه ها را زیاد می توان دید.
مهمترین ایرادهایی که بر صدا و سیما در خصوص تبلیغ فرهنگ دینی وارد است. یک، کم اطلاعی از دین و دو اینکه، سانسور بخشهایی از دین است. بسیاری از برنامه سازان صدا و سیما یا کسانی که محتوای برنامه ها را تامین می کنند چه برنامه های نمایشی و چه برنامه های دیگر اطلاعشان از دین بسیار عامیانه است. ما کم برنامه ای سراغ داریم که پشتوانه اش تیم تحقیقی و مسلط به معارف دینی باشد. کم دانشی در حوزه معارف و دانشهای دینی یک بحث است. بحث بعدی سانسور بسیاری از مفاهیم دینی است. صدا و سیما عمدا به سراغ آنها نمی رود و به آنها نمی پردازد و اگر کسی هم به آنها بپردازد، سعی می شود که یا پخش نشود، یا پخش می شود به صورت مثله شده پخش شود یا در بدترین ساعات پخش قرار بگیرد که عملا بی توجهی به آن موارد صورت بگیرد. من آن را سانسور مفاهیم دینی می نامم.
بحث بعدی که به صورت کلی به آن می پردازم برنامه سازانی است که در صدا و سیما حضور دارند. که خود باور جدی به مفاهیم دینی ندارند یا عامله به آن نیستند و باور نداشتند عامل نیستند و این بی باوری و بی اعتقادی هیچ وقت ندیدیم که صدا و سیما در حوزه عدالتخواهی یک مجموعه کم ارزش دینی بسازد. اصلا جزو مفاهیم مورد نظر در صدا و سیما، مقوله عدالتخواهی نبوده، بحث مبارزه با فساد، انواع و اقسام آن چه مفاسد اخلاقی، چه مفاسد اجتماعی، سیاسی و اقتصادی و اداری و حکومتی، نبوده است در برنامه های حتی سفارشی هم نمود پیدا می کنند.
هستند کسانی که اصلا حجاب را قبول ندارند. حجاب را رعایت نمی کنند، اما بنا بر ضرورت شغلی مجبورند که به آن بپردازند یا حجابی داشته باشند، در آن برنامه ها، بی اعتقادی به حجاب خودش را نشان می دهد، یا کسانی هستند که بنا بر ضرورت مجری گری این بحث ها را مطرح کنند، اینها تاثیر خودش را بر بیننده می گذارد.
وقتی که برنامه های صدا و سیما یک ارزیابی جدی بشوند، یعنی اگر ارزیابی جدی وجود داشته باشد و برنامه های با کیفیت و بدون کیفیت، علمی و غیرعلمی و مشخص بشوند، برنامه هایی که از لحاظ فرهنگ دینی مشکل دارند و مساله دارد و به این دو نوع برنامه ها به صورت عادی نگاه بشود و صدا و سیما این وسط جذب مخاطب را به عنوان شاخصه برنامه مثبت قلمداد بکند نه کیفیت واقعی برنامه. نتیجه این می شود که رغبت برای رویکرد علمی و تحقیقی و برنامه های دینی از بین می رود، می توانید تصور کنید که دست اندرکاران مجموعه نمایشی، آنهایی تقدیر می شوند که مخاطب بیشتری را جذب کرده باشند یا به خاطر بازیگرانی که مثلا چهره و ستاره اند، یا به خاطر داستانهایی که می تواند در حد داستانهای ملودرام هندی جذابیتی ایجاد بکند، یعنی میزان رویکرد مخاطب عامی نه مخاطب متدین، در سازمان جهت گیری را مشخص می کند یا نه! وقتی که چنین رویکردی در بین مدیران و مسوولان صدا و سیما شایع و رایج باشد نتیجه این می شود که کمتر برنامه سازی رغبت پیدا می کند که مثلا کم دانشی خودش نسبت به معارف دینی را با استفاده از کارشناسان برتر دینی جبران بکند.
مسوولان و دست اندرکاران صدا و سیما جذب مخاطب می خواهند به هر قیمتی. نتیجه این خواهد شد، تنها پارامتری که فراموش می شود و نادیده گرفته می شود، مقوله تحقیق و پژوهش است. حالا ضعف اعتقاد را نمی شود به نوعی جبران کرد ولی ضعف دانش را می توان جبران کرد.
راهکار: اما راهکار برای حل این معضلات و مشکلات این است که اولا نگرش مدیریتی سازمان یکی از معضلات اساسی است، نگرش مدیریتی سازمان نگاهی منطبق بر نگرش حضرت امام (ره) و رهبر انقلاب اسلامی نیست و نزدیکی به آن هم ندارد، حضرت امام (ره) اصرار داشتند و با آگاهی و علم، تاکید داشتند که صدا و سیما، دانشگاه عمومی است، تا وقتی که صدا و سیما می خواهد براساس مخاطب محوری عمل کند و خود را رقیب ماهواره ها و رسانه های بیگانه ببیند و افتخارش این باشد که مخاطب ماهواره را کم کنیم و مخاطب خودمان را اضافه کنیم این یعنی افتادن در دامی که همان رسانه های غربی پهن می کنند و این که ما بتوانیم ابتذال با دوز کمتر را عرضه بکنیم، ابتذال به معنی اعم اش، تا اینکه مردم سراغ ابتذال جدی نروند، همان بحث تکراری دفع افسد به فاسد، یعنی سازمان پذیرفته که باید فاسد باشد است که کنش بر شناخت معرفت و علم است و در صدا و سیما این مقوله به شدت مورد بی مهری و بی اعتنایی است.
لذا نگرش مدیریتی سازمان باید تغییر کند و به عبارتی دیگر باید مدیران سازمان کسانی باشند که باور داشته باشند و عملا ببینند که این دیدگاه محقق بشود و صدا و سیما دانشگاهی باشد که در آن ارزشهای دینی و انقلاب آموخته می شود و مخاطبان تعمیق می شوند.
اینکه صدا و سیما به دام فساد می افتد و فاسد می شود و اصرار دارد که فساد را پخش کند، حالا در حوزه های مختلف، من یک موردش را می گویم که ترویج موسیقی پاپ ساخته و پرداخته صدا و سیما است ولی نهادهای متولی موسیقی در کشور نهادهای مشخصی هستند و اینکه ترویج موسیقی پاپ به طوری مبتذل و فاسد بود که حتی فریاد متولیان موسیقی اصیل ایرانی را هم درآورد و حتی فریاد متولیان موسیقی پاپ اصیل و استاندارد را درآورد. خوب، این نگاه مخاطب محوری نگاه بسیار کلیشه ای یا به عبارتی بهتر نگاه بالیودی، خطرناک است.
سینمای بالیودی هند به جهت کثرت بیننده در جهان اول است. صدا و سیما هم همین نگاه را دارد. یعنی کثرت بیننده و تماشاگر. بدون محتوای مطلوب.
این یکی از آفاتی است که در صدا و سیما وجود دارد و طبیعی است که صدا و سیما هم از آسیبهای رایج ناشی از فساد اداری و مالی و حاکمیت سرمایه داری و فراموشی آرمانهای انقلاب به دور نیست. ما نباید و نمی توانیم صدا و سیما را جزیره ای جدا از بقیه فرض کنیم، علاوه بر آفتهایی که در حوزه کل جامعه ما وجود دارد از فقر به معنای عمومی اش فقر فرهنگی، فقر اقتصادی در جامعه جدا نیست که من مساله فقر فرهنگی را در صدا و سیما بیشتر و جدی تر می دانم.
وقتی این حجم انبوه از تبعیض را در صدا و سیما می بینند، یعنی فقر و فساد و تبعیضی که رهبر انقلاب مدنظرشان است در صدا و سیما هم هست، در حوزه اختصاصی اش در حوزه فرهنگ و هنر و اندیشه خودش را نشان می دهد، این طرف و آن مقوله دوری از اندیشه های حضرت امام و اینکه صدا و سیما را دانشگاه عمومی نمی دانند و این نوع نگرش را ندانستن و هیچ نسبتی بین صدا و سیما و دانشگاه برقرار نکردن، یک آفت جدی است در حوزه فکری مدیران سازمان و دومین آفت هم بحث نگاه عامیانه مدیران سازمان و سیاستگذاران سازمان به مقوله مخاطب است. اگر این موارد و خصوصا این دو دیدگاه مدیریتی در سازمان اصلاح شود می توان امیدوار بود که روند حرکت صدا و سیما روند روبه رشد و مطلوبی باشد.
دکتر محمد صادق کوشکی
منبع : روزنامه جوان


همچنین مشاهده کنید