پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


مبداء فلسفه اخلاق


مبداء فلسفه اخلاق
جدایی فلسفه اخلاق به‌مثابه علمی مستقل از علم اخلاق به سال ۱۹۰۳ بازمی‌گردد که جرج ادوار مور کتابی به نام «مبانی اخلاق»(Principia Ethica ) نوشت. به تعبیری کتاب مور ظهوری انقلاب‌گونه در آغاز قرن بیستم داشت و توانست بسیاری از بنیان‌های پیشین را به لرزه درآورد. فلسفه انگلیسی در نیمه دوم قرن نوزدهم چندان از نشاط و سرزندگی برخوردار نبود و تحت سیطره ایده‌آلیسم قرار داشت. مور با نظریات نقادانه و بت‌شکنانه خود تندبادی به این فضای بسته و راکد دمید و همه چیز را از نو آغاز کرد. او در بررسی مسائل اخلاقی، روشی تحلیلی را به کار برده که باعث شده مباحث اخلاقی وارد مرحله جدیدی شوند. برخی چون لیتون استراچی، چنان بر اهمیت مبانی اخلاق تاکید کرده‌اند که ۱۹۰۳ (سال چاپ این کتاب) را آغاز عصر خرد دانسته‌اند. مبانی اخلاق شش فصل دارد و در ۱۳۵ بند تنظیم شده است. دو مقاله الحاقی نیز با عناوین مفهوم ارزش ذاتی و اختیار نیز در چاپ‌های بعدی به کتاب منضم شده‌اند. کتاب دارای دو مقدمه است و مقدمه چاپ دوم مشتمل بر افکاری است که پس از چاپ کتاب به ذهن مور آمده است.
دل‌مشغولی مور تلاش برای بیان دقیق این مطلب بوده که اشیاء واقعا چگونه‌اند و باورهای واقعی ما چه هستند، نه اینکه اجزای پازل فلسفی چگونه باید با یکدیگر سازگار باشند. (فلسفه اخلاق در قرن بیستم، وارنوک/ فنایی صص۴۵ و۴۶)
مور در مقدمه مبانی اخلاق هدف اصلی نگارش این کتاب را تلاش برای روشن کردن دومسئله می‌داند:
۱) «چه نوع چیزهایی به‌خاطر خودشان باید ایجاد شوند؟
۲) ما چه نوع کارهایی باید بکنیم؟» به اعتقاد مور پس از دانستن پاسخ این دو سوال می‌توان دریافت که چه نوع دلایلی برای تایید احکام اخلاقی مناسب است و کدام‌‌ یک از گزاره‌های اخلاقی اثبات‌پذیر و کدام‌ یک اثبات‌ناپذیر هستند. پاسخ کلی مور به دو سوال فوق چنین است:
۱) چیزهایی که به خاطر خودشان باید ایجاد شوند، همان‌هایی هستند که آنها را خوب بالذات می‌خوانیم. به باور مور تعریف خوبی غیرممکن است، زیرا خوبی یک ویژگی بسیط و تحلیل‌ناپذیر است، اما این تعریف‌ناپذیری به معنای آن نیست که انسان‌ها نتوانند چیزهایی که دارای این ویژگی هستند را تشخیص دهند. مور بر این باور است که اگر به حد کافی عمیقا در این باره اندیشه شود، یقینا چیزهایی خوب قابل‌شناسایی هستند و در پایان کتاب، پاره‌ای از چیزهایی را که به گمانش خوب هستند، فهرست کرده است. برای اثبات اینکه چیزی واقعا خوب است هیچ دلیلی نمی‌توان اقامه کرد و این دریافت کاملا شهودی(Intuive) است.
۲) به اعتقاد مور پاسخ‌های سوال دوم (چه نوع کارهایی باید انجام داد؟) قابل اثبات یا ابطال تجربی هستند، زیرا باید همیشه کاری را انجام داد که بیشترین خوبی را پدید آورد. در اینجا نوع دلیل برای اثبات درست بودن یک عمل، دلیل علی است مبنی بر این‌که آن عمل چه نتایج و پیامدهایی به دنبال دارد؛ علاوه بر این لازم است مشخص شود که پیامدهای آن ذاتا خوب هستند. البته مور سال‌های بعد از این نظر عدول کرد.
مور در آغاز می‌نویسد، آنچه میان همه احکام اخلاقی مشترک است این است که ما در احکام اخلاقی با محمول خاصی به نام خوب و مقابل آن بد سر و کار داریم. او سه معنای محتمل سوال«خوب چیست؟» را از یکدیگر جدا می‌کند:
الف) در یک وضعیت ممکن است این پرسش خواهان پاسخی خاص باشد که در این صورت نباید به نحو عام پرسیده شود، بلکه به عنوان مثال باید این‌گونه صورت‌بندی شود«کدام رستوران خوب است؟»
ب) سوال از خوبی در معنای دوم طالب پاسخی عام در قالب گزاره‌ای برای یک سلسله از اعمال است، به این صورت که «انواع X خوب هستند» مانند این گزاره که «اعمال خیریه خوب‌اند» یا «لذت خوب است» مور در پایان کتاب خود پاسخ‌هایی به این نوع سوال می‌دهد.
ج) سوال از خوبی در نهایت ممکن است طالب یک تعریف عام برای خوبی باشد که به اعتقاد مور این شکل تنها به فلسفه اخلاق تعلق دارد.
گام بعدی او اثبات این معنا است که طرح سوال «خوبی چیست؟» به معنای سوم در عین اهمیت، غیرمنطقی و ناموجه است. به اعتقاد او نمی‌توان به‌گونه‌ای موجه خوبی را تحلیل کرد و برشمردن اجزای آن ممکن نیست، زیرا خوبی جزء ندارد و بسیط است. به باور مور خوبی فاقد وجودی مستقل و جدا از موضوع خود است.
هدف اصلی مور در فلسفه اخلاق این است که اثبات کند که چه چیزهایی خوب و چه چیزهایی بد هستند و برای این کار ناگزیر است روش فیلسوفان پیشین را که از طریق تعریف خوبی برای حل این مسئله اقدام کرده‌اند، بررسی کند. در این بررسی معلوم می‌شود که فیلسوفان پیشین در تعریف خوبی دچار مغالطه شده‌ بودند. یکی از پیش‌فرض‌های مسئله «خوب چیست؟» این مسئله است که «خوبی چیست؟» و پرداختن مور به مسئله دوم صرفا به منظور حل مسئله اول است. با بررسی مسئله خوبی مور به این نتیجه می‌رسد که خوبی مفهومی بسیط و تعریف‌ناپذیر و تحویل‌ناپذیر است.( همان ص۲۳۷)
بیژن مومیوند
منبع : روزنامه کارگزاران


همچنین مشاهده کنید