پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


شهامت پدرم عشق را به فیلم های امروز آورده است


شهامت پدرم عشق را به فیلم های امروز آورده است
«حنا مخملباف»، کارگردان جوان ایرانی و کوچک ترین فرزند «محسن مخملباف»، کارگردان نامی سینمای کشورمان است. «حنا» مانند خواهر و برادر خود در سن ۸سالگی مدرسه را ترک کرده تا به همراه پدرش درس بخواند و در نهایت نیز توسط پدرش پا به عرصه سینما و فیلمسازی گذاشت. او در اولین فیلم بلند خود با عنوان «بودا از شرم فرو ریخت» به زندگی تراژیک مردم افغانستان از طریق بازی های بچه گانه پرداخت که با استقبال خوبی نیز در سطح جهان روبرو شد. «فیلم «بودا از شرم فرو ریخت» توانست جوایز مختلفی را از جمله اولین جایزه هیات داوران جشنواره «سن سباستین» را از آن خود کند. در همین راستا، «کوریه انترناسیونال» چندی پیش به طرح سوالاتی در خصوص این فیلم و... از این کارگردان جوان ایرانی پرداخت، و «حنا» نیز در پاسخ به سوالات مطرح شده مطالبی را عنوان کرده که به مرور آن می پردازیم.
-عنوان اصلی فیلم «بودا از شرم فروریخت» است. آیا می توانید توضیح دهید منظور از انتخاب این عنوان چیست؟
موضوع فیلم دور مجسمه های ویران شده بودا در «بامیان» افغانستان می گردد. این مجسمه ها در مارس۲۰۰۱ توسط طالبان از بین رفتند. من عنوان کتابی را برای این فیلم انتخاب کردم که همان سال توسط پدرم نوشته شد. از نظر من، این بدین معنی است که حتی اگر مجسمه ها از سنگ ساخته شده باشند، در برابر خشونت و مشکلاتی که مردم متحمل می شوند، احساس شرم می کنند و فرومی ریزند. من سعی کرده ام به گونه ای کار کنم که تمامی عناصر فیلم سمبولیک باشند. این فیلم با استفاده از عناصری مانند یک دفتر، یک روژلب یا یک تکه چوب (که بعنوان یک سلاح توسط پسر کوچکی استفاده می شود) سرنوشت یک ملت را بیان می کند. «دفتر»، نماد فرهنگ نابود شده است، «تکه چوب»، نماد تمامی جنگ هایی که این کشور متحمل شده و «روژ لب» نماد خفقان و ظلم است. می توان بودا را بعنوان مجسمه هایی ساده در نظر گرفت، ولی من معتقدم که طالبان نه تنها مجسمه های سنگی را از بین برده، بلکه هویت مردم این کشور را نیز نابود کرده است.
-چنین نمادهایی، بویژه «دفتر»، در سینمای ایران زیاد دیده می شوند. آیا شما فکر می کنید از فیلم های دیگر تاثیر گرفته اید؟
تنها کسی که در سینمای ایران بیشترین تاثیر را بر من داشته پدرم است. من سینما را از پدرم یاد گرفته ام و اوست که عشق به سینما را در وجودم پرورش داده ولی با این حال، سبک کاری ما با هم فرق می کند. او دیدگاه مردی ۵۰ساله و بسیار باتجربه را دارد و من دیدگاه یک دختر جوان و تازه کار را دارم. البته من از فیلم های «امیر نادری» هم بسیار تاثیر گرفته ام. من در مدرسه فیلمسازی پدرم دوره «تحلیل فیلم» گذرانده ام. در این فرصت، فیلم های مورد علاقه ام را بررسی کردم، ولی این مسئله بر روند کاری من تاثیر نگذاشت. من فیلم فارنهایت۴۵۱، فیلم های چارلی چاپلین و تارکوفسکی را دوست دارم و فکر می کنم این ها فیلم های بزرگی هستند، بطوریکه هیچکس نمی تواند از آنها چشم پوشی کند. بطور کلی، معتقدم که سینما در سال های اخیر به دلیل ظهور دوربین دیجیتال افت کرده است. هر کسی به خود اجازه می دهد که دوربین را بردارد و شروع به فیلمسازی کند، بدون آنکه دقیقا موضوع خاصی در ذهن داشته باشد. سینما به مکان شلوغی تبدیل شده که در آن حتی نمی توان اشخاصی را که صدای خوبی دارند تشخیص داد. از نظر من، سینما باید به مثابه آینه ای در مقابل مردم باشد و آنان را با تصویر و بازتاب خودشان روبرو کند.
-چرا برای سکانس های مختلف فیلم تان از کودکان استفاده کرده اید؟
«دفتر»، بچه ها را به تصویر می کشد، ولی در واقع این یک پیام است به بزرگسالان که می خواهد نتایج کارهای بدشان را نشان دهد. بچه ها نیز بزرگسالان فردا هستند و اگر به خشونت و جنگ عادت کنند، بی شک آینده بشریت در خطر خواهد بود. من می خواستم این فیلم یک هشدار برای بزرگسالان باشد که مواظب اعمال خود باشید، بچه ها در هر لحظه در حال یاد گرفتن کارهای شما هستند. جنگ در افغانستان پایان یافته، ولی خشونت باعث نابودی روحیه کودکان شده است. پسرهای کوچک از پدرشان تقلید می کنند و با هم جنگ می کنند و دخترهای کوچک نیز از مادرشان تقلید می کنند و با وسایلی که ممنوع هستند، مانند روژلب، به آرایش خود می پردازند.
-شما در افغانستان فیلمبرداری کرده اید، چرا این کار را در ایران نکردید و آینده دو کشور را چگونه می بینید؟
در مورد ایران حرف های زیادی دارم، ولی در وضعیت کنونی نمی توانم مطرح کنم. وضعیت ایران باعث شد تا ما کوچ نشین شویم. مثلا این فیلم در افغانستان برداشته شده، در تاجیکستان مونتاژ شده و در آلمان به پایان رسیده است. من این فیلم را در افغانستان برداشته ام، ولی مشکلاتی وجود دارد که به هر دو کشور مربوط می شود. فکر می کنم به این دلیل است که حق فیلمبرداری یا حتی مونتاژ فیلمم را در ایران نداشتم. دو فیلم کوتاهم که یکی را ۱۰سال پیش و دیگری را ۵سال پیش ساختم، هیچ یک در ایران اکران نشد. و آنچه را که برای این دو کشور آرزو دارم اینست که هر کس بتوانند حرف خود را آزادانه بر زبان آورد. زیرا تا زمانیکه شخص نتواند عقاید خود را بیان کند، کشور پیشرفت نخواهد کرد. پدر من یکی از آن افراد نادری است که جرات بیان کردن عقاید خود را دارد; چه در گذشته و چه در حال حاضر، و به لطف شهامت پدر من است که اکنون در ایران پس از ۱۰،۱۵سال اکثر فیلم ها با مضمون عشق ساخته می شود.
منبع : روزنامه ابتکار


همچنین مشاهده کنید