شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

لزوم هوشیاری سیاست خارجی در برابر مواضع دوگانه اوباما نسبت به ایران


لزوم هوشیاری سیاست خارجی در برابر مواضع دوگانه اوباما نسبت به ایران
انتخابات ریاست جمهوری آمریکا که قرار است در ۴ آبان ماه سال جاری برگزار گردد از جمله موضوعاتی است که نگاههای بسیاری را در سرتاسر جهان معطوف به خود ساخته است. آنچه که در هفته های اخیر حساسیت بیشتری را در اینخصوص برانگیخته است چرخش هایی است که در اظهارات باراک اوباما نسبت به ایران مشاهده می شود.
چندی پیش که اوباما، کاندیدای حزب دموکرات، در سخنان تبلیغاتی درون حزبی خود برخلاف سایر کاندیداهای ریاست جمهوری آمریکا، صحبت از مذاکره بدون پیش شرط با ایران کرد، رسانه های مختلف اینگونه تحلیل می کردند که وی به دنبال اصلاحاتی اساسی در سیاست خارجی آمریکا جهت برقراری رابطه و مذاکره سازنده در زمینه فناوری هسته ای با ایران است، اما زمانی که با کناره گیری هیلاری کلینتون از رقابتهای انتخاباتی، به عنوان کاندیدای حزب دموکرات برای ریاست جمهوری انتخاب شد، مواضع تندی را نسبت به ایران در اجلاس انجمن روابط عمومی آمریکا و اسرائیلAIPAC)) که یکی از قویترین گروه فشار در آمریکاست، اتخاذ کرد.
مواضعی که شگفتی ساز شد و در صدر اخبار جهان قرار گرفت. به عنوان مثال وی جمهوری اسلامی ایران را به رغم اقدامات مثبت و همکاری با آژانس بین المللی انرژی اتمی از جمله پاسخ به سؤالات آژانس در چهارچوب طرح مدالیته، برگزاری سه دوره مذاکرات فنی با آژانس در اردیبهشت ۱۳۸۷، اعلام آمادگی برای مذاکره و ارائه پیشنهاداتی به نهادهای بین المللی و قدرتهای مؤثر در عرصه بین المللی(گروه۱+۵) در قالب بسته پیشنهادی در موضوعات سیاسی و امنیتی، اقتصادی و هسته ای، به صورت غیر منطقی و ناعادلانه متهم کرد که به دنبال دستیابی به سلاح هسته ای است که می تواند به مسابقه تسلیحاتی بیانجامد.
▪ سؤالاتی که در اینجا مطرح می شود این است که:
۱) بر چه اساس اوباما به ناگاه از مواضع ملایم و نرم خود در قبال ایران فاصله گرفت و در نشست سازمان آیپک (AIPAC) در چهره یک محافظه کار تندرو ظاهر شد؟
۲) این سخنان چه پیامد و تأثیری بر آینده روابط ایران و آمریکا خواهد گذاشت؟
در پاسخ به دو سؤال فوق ابتدا باید خاطرنشان ساخت که قدرت سیاسی در آمریکا بیش از هر کشور دیگری غیر متمرکز است. این امر موجب شده تا از یک سو جریانات و تشکلهای پرنفوذ بتوانند روند پیچیده تصمیم گیری سیاسی در آمریکا را تحت تأثیر قرار دهند و از سوی دیگر مواضع کاندیداها و انتخابات ریاست جمهوری نیز همواره با ایدئولوژی سیاسی، اجتماعی و مذهبی همراه گردد.
یکی از لوازم درک مواضع اوباما در سازمان آیپک (AIPAC) خصوصاً در رابطه با ایران و مسائل خاورمیانه، شناخت عینی و واقع بینانه ابزارهای قدرت صهیونیست ها در آمریکا است.
باید در نظر داشت که قدرت لابی اسرائیل در آمریکا یکی از دو عامل اصلی مؤثر در شکل گیری سیاست خاورمیانه ای واشنگتن است. عامل دیگر که در یک چشم انداز تاریخی اغلب مهمتر بوده، منافع استراتژیک آمریکا در خاورمیانه است که این عامل حوزه عمل گسترده ای برای لابی اسرائیل به وجود آورده است.
در واقع یکی از مهمترین دلایل تغییر مواضع اوباما را باید در گسترش و نفوذ فوق العاده لابی اسرائیل در آمریکا دانست. در این رابطه باید اشاره کرد که:
۱) هسته اصلی لابی اسرائیل را سازمانهایی چون کمیته روابط عمومی آمریکایی اسرائیل، کمیته یهودیان آمریکا و انجمن رؤسای سازمانهای یهودی آمریکایی تشکیل می دهند. این سازمانها تحت کنترل نیروهای تندرویی هستند که عمدتاً با اهداف توسعه طلبانه حزب لیکود اسرائیل همسو و در تضاد با مفاد قرارداد اسلو عمل می کنند.
۲) لابی اسرائیل طی ۲۵ سال گذشته در شمار مهمترین مراکز تحقیقاتی و مطالعاتی آمریکا همچون امریکن اینتر پرایزانستیتو، انستیتو بروکینگ، مرکز سیاست امنیتی، انستیتو تحقیقات سیاست خارجی، بنیاد هریتیج، انستیتو هادسن و... نفوذ کرده است و حضوری تعیین کننده در این مرکز مطالعاتی دارد.
۳) لابی اسرائیل همچنین مسیحیان با نفوذی چون گری بائور، جری فالون، رالف رید ویلت راپرسون را شامل می شود و نئوکانهایی چون جان بولتون، ویلیام بنت وس، جان کرک پاتریک نیز در ارتباط تنگاتنگی با این لابی قرار دارند.
۴) داگلاس فیث، مرد شماره سه پنتاگون، که مسئولیت تدوین سیاست خارجی آمریکا در ارتباط با خاورمیانه را بر عهده دارد، در تعیین سیاستهای اسرائیل از همراهی شبکه ای از نهادهای سیاسی متعلق به محافظه کاران نوین، گروههای فشار و مراکز مطالعاتی برخوردار است و ارتباط بسیار نزدیکی با سازمانهایی چون مؤسسه یهودی مسائل امنیت ملی یا جیسنا، مؤسسه مطالعات پیشرفته استراتژیک و سیاسی (ASPS)، مرکز سیاستهای امنیتی (CSP) و سازمان صهیونیستی آمریکا (ZOA) دارد. همچنین وی در کنار ولفوویتس (معاون وزیر دفاع آمریکا) در ماههای پس از ۱۱ سپتامبر یک گروه اطلاعاتی ویژه را تحت عنوان «اداره طرح های ویژه یا (OSP) » تشکیل داد.
به گونه ای که محافظه کاران نوین وزارت دفاع آمریکا به جای تکیه بر اطلاعات سازمان سیا و یا حتی آژانس اطلاعاتی دفاعی پنتاگون درمورد ارتباط عراق با گروههای تروریستی و یا احتمال دستیابی این کشور به تسلیحات کشتار جمعی به گروه اطلاعاتی (OSP) تکیه نمودند.
همچنین شواهد به دست آمده حاکی از آن است که استراتژی آتی آمریکا در راستای برخورد با ایران را فیث طرح ریزی نموده است. البته طراحی این استراتژی به صورت مخفیانه تنها با رسوایی انتقال اسناد طبقه بندی شده پنتاگون به آیپک افشا گردید.
همچنین در اوایل سال ۲۰۰۲ میلادی، لدین، کارشناس سیاسی آمریکا و مشاور ویژه فیث، به همراه موریس آمیتای، مدیر اجرایی سابق آیپک و مشاور مرکز سیاستهای امنیتی، مرکزی را تحت عنوان «ائتلاف برای دموکراسی در ایران» بنا نهادند که هدف این ائتلاف کسب حمایت نمایندگان کنگره و اعضای دولت آمریکا برای تعقیب سیاست تغییر حکومت در ایران بود.
آیپک و ائتلاف برای دموکراسی در ایران همزمان وظیفه داشتند تا از تصویب مداوم قطعنامه هایی در محکومیت ایران از سوی کنگره وسنا و نیز تشدید تحریمهایی علیه ایران اطمینان حاصل کنند.
۵) در مورد اهمیت و نفوذ شدید سازمان آیپک (AIPAC) نیز می توان گفت که وظیفه این کمیته تضمین حمایت آمریکا از اسرائیل است که طی سالهای اخیر شدیداً نقش آفرینی کرد. بگونه ای که برخی رسانه ها حمله آمریکا به عراق را ناشی از ارائه اطلاعات غلط این سازمان به سیا و تحریک مقامات آمریکا می دانند.
اخیراً این کمیته در کنار گروههایی قرار داشت که مجلس را برای لغو لزوم دریافت تصویب کنگره از سوی رئیس جمهور به منظور اتخاذ اقدام نظامی بر ضد ایران تحت فشار قرار می داد. همچنین باید افزود که لابی حامی اسرائیل در سرکوبی انتقادها و تصمیمات بخش های سیاسی موفقیت قابل ملاحظه ای به دست آورده است.
به عنوان مثال هنگامی که هوارد دین (Howard Dean) در سال ۲۰۰۴ خواستار اتخاذ سیاستی بی طرفانه در قبال اسرائیل شد، شانس او برای نامزد شدن در انتخابات به شدت کم شد. همچنین رئیس جمهور سابق، جیمی کارتر، پس از انتقاد از سیاستهای سرکوب گرانه اسرائیل در کرانه باختری تعدادی از حامیان مالی خود را از دست داد.
به همین دلیل به نظر می رسد یکی از دلایل مواضع تند اوباما نسبت به ایران نفوذ فوق العاده سازمان آیپک(AIPAC) بر سیاست داخلی و خارجی آمریکا باشد.
▪ از جمله عوامل دیگر تغییر مواضع اوباما می توان به موارد زیر اشاره کرد:
۱) قبل از هر چیز می توان گفت که هر دو نامزد ریاست جمهوری آمریکا، دیدگاه مشترکی در مورد ایران دارند، زیرا هر دو از سیاستهای راهبردی درازمدت آمریکا توسط سیاستمداران باتجربه تبعیت می کنند.
اما چیزی که در حال حاضر در جریان است، مبارزات انتخاباتی و نشان دادن دیدگاههای متفاوت به مردم آمریکاست. تجربه نیز ثابت کرده دموکراتها به موازات تغییرات سیاسی سعی می کنند خود را با شرایط تطبیق دهند که از مبارزات انتخاباتی عقب نمانند.
۲) رقابت درون حزبی نیازمند گفتمانی بود که گروههای خاصی را مدنظر قرار دهد. در واقع اظهارات اوباما در طول مبارزات مقدماتی برای جلب حمایت بخشهای خاصی از پایگاه حزبی تدوین گشته بود.
او برای اینکه پایگاه خود را هماهنگ کند، مجبور بود بین خود و هیلاری کلینتون که هر دو از یک جناح هستند و در حوزه سیاست داخلی همسو هستند، در حیطه سیاست خارجی فاصله عمیقی ایجاد کند. اظهارات وی در مورد مذاکره بدون قید و شرط با ایران نیز در این راستا ارزیابی می شود، طوری که وقتی متوجه شد به کاندیداتوری حزب رسیده است، مواضع خود را نسبت به ایران و برخی کشورهای دیگر تغییر داد.
۳) مسئله دیگر این است که مشاجرات لفظی بین اوباما و مک کین و سخنرانی بوش در شصتمین سالگرد تأسیس رژیم غاصب اسرائیل علیه اوباما در روزهای اخیر باعث شده بود که جمهوری خواهان اوباما را بر سر موضوع مذاکره با ایران و سایر مسائل دیگر جهت بهبود موقعیت جمهوری خواهان به چالش بکشانند.
در نتیجه وی در پاسخ متقابل سعی نمود تا چهره منفی که آنان از وی نشان دادند، بهبود بخشد. بعلاوه همانطور که اشاره شد لابی اسرائیل در آمریکا به شدت در مورد ایران که خواهان محو اسرائیل است، تبلیغات منفی کرد و اگر اوباما موضع خود را تغییر نمی داد، به منزله بی توجهی به نگرانی طرفداران اسرائیل در مورد ایران تلقی می شد.
بالأخص اینکه در اکتبر گذشته، هیلاری کلینتون به خاطر عدم حمایت وی از قطعنامه سنا در مورد تروریست خواندن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران، تصویر نه چندان خوشایندی از وی در میان گروههای صهیونیستی ترسیم کرد.
همچنین اقدامات گذشته وی همچون برقراری رابطه دوستی با ادوارد سعید که گرایشات ضدصهیونیستی داشت و برخی از اساتید سرشناس دانشگاهی از جمله رشید خالدی (استاد دانشگاه کلمبیا) و حضور او به مدت ۲۰ سال در کلیسایی که عقاید ضداسرائیلی درآن تکرار می شد، نیازمند اصلاحاتی بود تا بتواند نظر لابی های یهود و طرفدارانش را در آمریکا جلب کند.
● پیامد و تأثیر سخنان اوباما بر آینده روابط ایران و آمریکا
اگرچه ممکن است اینگونه برداشت شود که سخنان نامزدهای ریاست جمهوری از زمان نامزد شدن تا زمانی که به کاخ سفید راه پیدا می کنند، مدام تغییر پیدا می کند، اما این سخنان خط سیر مشخصی را طی می کند، لذا باید توجه داشت، از آنجایی که آمریکا به لحاظ نظامی، اقتصادی و سیاسی دارای بزرگترین تأثیر بر جهان کنونی می باشد، انتخابات آن و سخنان تبلیغاتی که مطرح می شود، می تواند در ایجاد اجماع داخلی در آمریکا و یا در سطح بین المللی علیه هر کشور هدف، تأثیر گذار باشد، به عنوان مثال اینکه اوباما مطرح نمود: « ما یک ائتلاف بین المللی قوی برای منع ایران از کسب سلاح هسته ای و از میان برداشتن برنامه سلاح هسته ای کره شمالی ایجاد کنیم.
ایران و کره شمالی می توانند به تحریک مسابقه تسلیحاتی در سطح منطقه ای و انفجار خطرناک هسته ای در خاورمیانه و آسیای مرکزی کمک کنند»! از دید جامعه بین المللی می تواند بیانگر این مسأله باشد که رهبران آمریکا به سیاستی قاطع و یکپارچه در برابر ایران رسیده اند و این همان هدفی است که اسرائیل بدنبال آن می باشد تا بتواند توافق آمریکا را برای فشارهای بیشتر علیه ایران حتی حمله نظامی جلب کند.
البته گرچه از دید برخی مقامات اسرائیل، سخنان اوباما وقوع حمله نظامی به ایران را قریب الوقوع می کند، اما باید گفت ایران بواسطه در اختیار داشتن عوامل قدرت بخش متعدد از توان بالایی جهت مقاومت در برابر این فشارها برخوردار است.
از این روست که پیش بینی می شود در آینده با روی کار آمدن اوباما یا حتی مک کین، همچون گذشته فشار گسترده تبلیغاتی و دیپلماتیک آمریکا علیه ایران ادامه پیدا کند و مجموعه تحریمهای اقتصادی و فنی در کنار باز شناسی روزانه ضرورت مذاکره در سطوح مختلف رسمی و غیر رسمی پیرامون موضوعات دوجانبه و منطقه ای در دستور کار سیاست خارجی آمریکا قرار داشته باشد.
در حال حاضر این احتمال داده می شود که در صورت تداوم مقاومت ایران و اثبات بی اثر بودن ابتکار تحریم اقتصادی جهانی رژیم ایران با جدیت دنبال گردد و در این راه حتی وجود شخصیتهای به ظاهر صلح طلب مانند اوباما، نیز چندان تأثیری بر این تصمیم نخواهد گذاشت.
● نتیجه گیری
آنچه مسلم است اینکه گروههای ذی نفوذ یهودی، ساختار به شدت غیر متمرکز قدرت سیاسی در آمریکا، محاسبات انتخاباتی بالأخص در سطح فدرال، پایگاه اجتماعی، جغرافیایی، اقتصادی و ارزشی احزاب و... بر تصمیمات سیاست خارجی آمریکا از جمله در برخورد با برنامه صلح آمیز هسته ای ایران تأثیر بسزایی دارند.
در گذشته نیز لابی اسرائیل نقش کلیدی را در حمایت از دیدگاه ضرورت حمله نظامی آمریکا به عراق و مقابله و جنگ روانی با کشورهای ایران و سوریه و نیز جنگ ۳۳ روزه اسرائیل با لبنان داشته است. حال آنکه کشورمان همکاری سازنده ای با آژانس بین المللی انرژی اتمی داشته و هرگونه تلاش برای کسب سلاح هسته ای را دروغ خوانده است.
همانطور که مقام معظم رهبری فرمودند:
« ملت ایران به دنبال سلاح هسته ای نیست و آمریکایی ها نیز این مسأله را می دانند، ولی چون نمی توانند صریحاً حقوق بدیهی ملت ایران را انکار کنند، برای توجیه افکار عمومی دنیا، اتهام زنی می کنند.»
سخنان غیر منطقی اوباما نیز بوضوح نشان دهنده تأثیرپذیری وی از سیستم طرفدار لابی اسرائیل است که شانس وی را برای ریاست جمهوری آینده آمریکا بیش از پیش تقویت می کند.
● راهبرد
جمهوری اسلامی ایران از اوایل انقلاب با تهدیدهای جدی گوناگونی مواجه بوده است. در آن زمان هنر مدیریت استراتژیک حضرت امام (ره) این بود که بسیاری از تهدیدات را کنترل و حتی به فرصت تبدیل کرد، لذا در زمان کنونی نیز تحریم ها و فشارهایی که آمریکا بر ایران تحمیل می کند باید با عقلانیت مدیریت شده و برای آن یک برنامه جامع طراحی شود.
صرف بیان اینکه تهدیدات علیه ایران کارساز نیست نمی تواند تهدیدات علیه ایران را کاهش دهد، بلکه خود به بزرگترین تهدید تبدیل می گردد، لذا باید سخنان اوباما را جدی گرفت و در عین حال که برای مقابله با آن برنامه ریزی می شود، از ذکر برخی مسائل که زمینه تبلیغات بیشتر علیه ایران را فراهم سازد، جلوگیری نمود. در موضوع هسته ای باید روند مذاکره را ادامه دهیم و توجه داشته باشیم که دیپلماسی حتماً باید ظرفی داشته باشد؛ چرا که هیچگاه در خلأ کار ساز نخواهد بود.
در واقع کار آمد بودن دیپلماسی در برقراری صحیح رابطه میان مشوق‌ها و ریسک‌ها است و نه در فرار از مذاکره و واگذاری میدان به رقیب.
منبع : امید


همچنین مشاهده کنید