چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

ایران فرهنگی


ایران فرهنگی
ایران فرهنگی گستره یی به غایت فراخ تر و پهناورتر از سیم های خارداری است که حوزه جغرافیای سیاسی را تعیین می کند. این مرزها اعتباری و آفریده شده امیال سیاسی قرون نوزده و بیست بوده و ملت ها کمتر در آفرینش آن دست داشته اند. مثل همه خط کشی هایی که در سال های پس از فروپاشی امپراتوری صفویه و عثمانی در این نقاط زمین کشیده اند. جالب آن است که در جریان برخی از قراردادها مثل گلستان، ترکمانچای، پاریس و آخال که بیش از نیمی از سرزمین مادری از مام وطن جدا شد بیشتر، این مهندسان انگلیسی بودند که زحمت این مهم - تعیین سرحدات- را به خود دادند. ما هم که طبق معمول مشغول کارهای مهم تری بودیم.
راستی شما از این درخواست شاه سلطان حسین از محمود افغان چه در می یابید که در هزار جریب که منطقه یی خوش آب و هوا در اصفهان است خواسته بود که در حرمسرای شاهی از کنیزان و کلفتان و لعبتان بسیارند و تو تنها اندکی از آنها را در این باغ برای ما بنه و تاج را بر سر نهان، شاید به این تعبیر عزیزالدین نسفی تمسک کرده باشد که کار ما پیش از آمدن جهان ساخته اند،یا در داستان شاه شجاع که انصافاً تابع نامگذاری ایرانیان است، آنجا که نام عینعلی بر کور می نهند، در ماجرای حمله تیمور لنگ، - جالب است که تیمور، لنگ بود و اگر از پای سالم برخوردار چه می کرد؟- وقتی دودهای استقرار سپاه در بیرون شیراز برافروخته بود و شاه به دلیل طبع لطیف و هوای بی نظیر شیراز درگیر الهاماتی ناگفتنی بود، بر او نهیب زده بودند که لشگریان شهر را محاصره کرده اند و او پاسخ داده بود از مجموع ادعیه ضد دیوان و اجنه در چهار گوشه دروازه های شیراز دود دهید تا خطر رفع شود. البته خطر رفع شد، زیرا این گونه پادشاهان از هر بیماری برای ملت های شان خطرناک تر بودند. تیمور آمده بود و بساط شان را برچیده بود. ایران سرزمین کهن و بسیار بزرگی است و امروز هم وسیع است.
اما اگر تصور کنید که روزی چاد و لیبی، مصر و سودان، سوریه و لبنان، فلسطین و یونان، ترکیه و قبرس، عراق و یمن و.... جزء قلمروش بوده است و سپاهیان ایرانی از یک سو تا بالکان و از سوی دیگر تا مرزهای «ختا» زیر زعفرانیان خویش داشتند بر این ادعاهای پرنیانی و از سر شکم سیری اعراب که امضای سند استقلالشان خشک نشده است چه پاسخی می دهید؟ این هم از عجایب روزگار است. آخر اگر قرار است به تاریخ پناه بریم هویت و استقلال بسیاری به زیر سوال خواهد رفت، بگذریم اما سلطه ایران تنها بر شمشیر سربازانش استوار نبود بلکه دانایی، خرد، دین و البته زبان و ادبش بیش و پیش از سلطه سیاسی اش بر جهان و دنیای پیرامونش اعتلا داشته است. هنوز می توان اثرات این برتری و رجحان را در کشورهای اطراف دید. آنچه ایران را در طول قرون همچنان بر تارک فرهنگ این بخش از جهان قرار داده است، روح عالی و کلام متعالی بوده است. شعرا، نویسندگان و دانشمندانش برای قرونی متمادی هویت بخش فرهنگ و معنا بوده اند.سال گذشته سفری به برخی از ایالت های چین داشتم. سفر با پرواز به ارومچی در ایالت سین کیانگ آغاز شد.
جایی که شهرهای تورفان، کاشغر نیز در آن واقع است. حال تصور کنید برای کسی که سالیانی به دانشجویانش از ختا و ختن گفته است و از تاثیر فرهنگ و تمدن فارسی در آن دورترین نقاط سخن رانده، دیدن این مناطق چقدر می تواند الهام بخش باشد. وارد فرودگاه که شدم رسم الخط فارسی خودنمایی می کرد. ارومچی معادل ارومیه خودمان است. ترکستان شرقی که در منتهی الیه جمهوری خلق چین واقع است. همسایه قزاقستان. با ترکیبی از هانها و نژادهای ازبک، قرقیز، اویغور و قزاق. اما جالب آن است که در چند هزار کیلومتر آن طرف تر این نه زبان عربی است و نه زبان ترکی که نفوذ خود را به رخ می کشد. خیابان ها با نام های ایرانی تزیین شده است و مردمانش به فارسی دعا می کنند. در نماز قنوت به فارسی تلاوت می کنند.
عروسان زیبا روی، در سفره عقد با دعاهای فارسی مراسم را تیمن و تبرک می جویند، هر چند معنی آنها را نمی دانند، یادم می آید که در دربار سلطان احمد و در کنار تنگه بسفر و داردانل کاخ ها و عمارت ها به زبان فارسی تزیین شده و شاهان ترک برای نشان دادن روح روشنفکری و متعالی خویش اتاق های خواب را با اشعار فارسی آراسته اند و تو از خود می پرسی این چه رازی بود که سلاطین ایرانی صفویه به ترکی کتابت می کردند و بر ابنیه نام های ترکی می نهادند و در استانبول سلاطین ترک به فارسی نگارش کرده و به فارسی بر عمارت ها نام می نهادند؟ لذا به کاخ صفویه در اصفهان می گوییم عالی قاپو و به عمارت سلطنتی در استانبول باب عالی، شاید این از اولین مظاهر گفت وگوی تمدن ها بوده است و به راستی نیز چنین است که فرهنگ ها و تمدن ها گوش به فرمان سلاطین و رجال نبوده اند و تو خود باید بهتر دریابی که در این میانه حکومت ها حقیرتر از آن هستند که تاریخ را در بند تمایلات و خواسته های خویش درآورند. آنگاه به هندوستان می روی.
سرزمینی که اسلامی ندوشن گفته بود باید مردم جهان را به دو نیم کرد؛ کسانی که هند را دیده اند و کسانی که هند را ندیده اند. چه لذتی برده بودند مستمعین سخنانم در تالار حیدرآباد هند که به دعوت یونسکو برای مولانا جشنی گرفته بودند بدین منظور؛ وقتی آن تعریف و دسته بندی خلایق را بر زبان رانده بودم. گاهی فکر می کنم با ذهنیت و خاطراتی که ما از حمله مغول داریم فرهنگ و آرای مغولی چقدر می تواند برایمان جذابیت داشته باشد؟ برای من که هیچ، پس این چه سری است که به رغم یورش سبعانه و سخت ارتش نادری به کرنال و دهلی اینقدر عشق به زبان و ادب فارسی در این سرزمین جاویدان است. باورم نمی شود وقتی با پروفسور شریف قاسمی به انگلیسی سخن گفتم نهیب زد فارسی شیرین تر از انگلیسی است چرا ما را محروم می کنی؟ اما ما گاهی شیپور را از سر گشادش می نوازیم. در شبه جزیره هند به جای تمرکز بر زبان فارسی که هم حامل اسلام است و هم حامل شیعه و البته تضمین کننده منافع ملی، سرمایه های خود را صرف کاوش و پیدایش کارهای دیگر کرده فریاد آن استادان برخاسته که تو را به خدا صدای ما را به تصمیم گیرا نتان برسانید. شما به زبان و ادب فارسی بپردازید که اگر چنین کنید مقصودتان حاصل است.
پاکستان هم ماجرای خود را دارد. افغانستان که دیگر گفتنی نیست. سفیر افعانستان در هند فارغ التحصیل از دانشگاه تهران است. دانشمند مسلمی که کمتر دیده بودم. چه لذتی بردم از اینکه افغان ها چنین سفیری دارند. البته نمی دانم ما چگونه سفیر انتخاب می کنیم که به دل نمی نشیند، داستان ایران فرهنگی به این مناطق محدود نمی شود. در تاجیکستان شنیده بودم ایران شناسی از لتونی با پای پیاده وارد مرزهای ایران شده بود. او که ظاهراً برخی از مقامات عالیرتبه نیز با آثارش آشنا بودند بدون پاسپورت وارد ایران شده بود و وقتی ماه ها در زندان مانده بود تمام آثار کلاسیک ایرانی را مرور کرده بود و از زندانی شدن خویش مسرور،باید بپذیریم که ماجرا فراتر از آنی است که در این سطور بگنجد. آنچه موجب این وضعیت شده غنا و اعتباری است که بزرگان ادب و هنر و عرفان ایرانی از رودکی تا مولانا، حافظ، سعدی و دیگران آفریده اند و ما امروز بر خوان گسترده آنان نشسته ایم. چه بهتر که قدر این نعمت فراگرفته بر وسعت، غنا و پرباری اش بیفزاییم.
فیاض زاهد
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید