چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا


جاسوسی که مرا دوست داشت


جاسوسی که مرا دوست داشت
۱۰۰ سال پیش «یان فلمینگ» متولد شد و چند سال بعد از او جذاب‌ترین جاسوس دنیا خلق شد. نامش «باند» بود، «جیمز باند». یار شفیق یان فلمینگ که برای همیشه در کتاب‌ها جاودانه ماند و بعدها فیلم‌های ۰۰۷ حیات همیشگی‌اش را تضمین کردند. بنیاد فلمینگ از مدت‌ها قبل تصمیم گرفته بود تا برای بزرگداشت این نویسنده رمانی دیگر از «جیمز باند» منتشر کند. بعد از برگزاری جلسات مختلف و رایزنی‌ها سرانجام «سباستین فالکز» برای نوشتن این رمان انتخاب شد. نویسنده‌ای که هشت اثر داستانی و سه اثر غیرداستانی در کارنامه خود دارد و پیش از این برنده جایزه کتاب بریتانیا (۱۹۵۵) و جایزه یادبود جیمز تیت (۱۹۹۸) و جایزه (۲۰۰۲) CBE شده است. کتاب فالکز که چند هفته گذشته چاپ شد، «شیطان شاید توجه کند» نام دارد و در دوران جنگ سرد می‌گذرد. باند همسرش را از دست داده و به شدت آسیب‌پذیر است اما همچنان همان جاسوس پردل و جرأت و البته «دلبر و اغواگر» است. فالکز این داستان را در شش هفته نوشته است و در شیوه روایت و سبک داستان‌های «جیمز باند» دست نبرده و آنها را به همان شیوه قدیمی‌فلمینگ پیش برده است. همان مکان‌های عجیب، زن‌های فوق‌العاده و آدم‌های شرور و وحشتناک در این داستان هم دیده می‌شود. فالکز درباره این کتاب می‌گوید: «۸۰ درصد این داستان همانی است که اگر فلمینگ زنده بود می‌نوشت، داستان در سال ۱۹۶۷ اتفاق می‌افتد، یعنی یک سال پس از زمانی که مجموعه داستان کوتاه فلمینگ با نام «اختاپوس و روشنایی‌های پایدار روز» چاپ شد. جیمز باند این کتاب باید از میان مشکلات بسیار عبور کند و در قیاس با باندهای قبلی بسیار هم آسیب‌پذیر شده اما هنوز همان مردی است که زن‌ها با دیدن‌اش از حال می‌روند. » کتاب فالکز توانسته رضایت خانواده باند را هم جلب کند. نخستین کتاب باند در سال «کازینو رویال» (۱۹۵۳) منتشر شد. ششمین رمان باند با نام (۱۹۵۸) «No Dr» منتشر شده بود که نخستین نسخه سینمایی آن با شرکت «شون کانری» در نقش جیمز باند ساخته شد. «راجر مور»، «تیموتی دالتون»، «پیرس برازنان» و «دانیل کریگ» (کازینو رویال ۲۰۰۶) از جمله بازیگرانی بودند که در دهه‌های بعد این چهره ادبی ماندگار را تجسد بخشیدند. آنچه در زیر می‌خوانید راهنمای کتاب‌های جیمز باند است که از ۱۹۵۳ تا ۱۹۶۶ به قلم یان فلمینگ نوشته شده‌اند. در آینده نزدیک یک مصاحبه با فالکز نیز چاپ خواهیم نمود و اگر میسر شود فصل اول رمان «شاید شیطان توجه کند. » راهنمای زیر به قلم هری چنسلو، یان فلمینگ‌شناس، معروف است. در هفدهم فوریه ۱۹۵۲ یان فلمینگ پشت میزش در گلدن‌ای، خانه‌اش در جامائیکا، نشست و به دریای همیشه سرکش کارائیب نگاهی انداخت. او روزنامه‌نگاری ۴۳ساله بود و مدام سعی می‌کرد فکرش را از ازدواج قریب‌الوقوعش دور کند. کاغذی تازه در ماشین تحریر رویالش گذاشت، با استفاده از شش انگشت یک جمله نوشت. جمله را پاک کرد و دوباره نوشت. آن یکی را هم دور انداخت، در نهایت این‌طور شروع شد: «ساعت سه صبح بوی عرق و دود کازینو را غیرقابل تحمل کرده بود. » ناگهان به راه افتاده بود، سریع می‌نوشت، جلوی خودش را نمی‌توانست بگیرد و تا وقت ناهار ۲۰۰۰ کلمه تحریر کرده بود. کلمات مستقیم از خاطرات و تخیلش سرچشمه می‌گرفتند، او از هیچ چیزی یادداشت‌برداری نکرده بود، طرحی هم نداشت. فلمینگ حتی ادعا کرده که اسم قهرمان خودش را هم اتفاقی پیدا کرده: کتابی به نام راهنمای زیست‌محیطی پرندگان از نویسنده‌ای به نام جیمز باند که در کتابخانه‌اش بود. به مدت یک ماه هر روز صبح این رژیمی بود که برای خودش در نظر گرفته بود تا اینکه آخرین جمله نوشته شد: «عوضی مرده. » اولین رمانش به نام «کازینو رویال» تمام شد و پدیده جیمز باند متولد شد. برای ۱۲ سال فلمینگ این روش را بین ماه‌های ژانویه تا مارس در گلدن‌ای تکرار می‌کرد و رمان بهار همان سال چاپ می‌شد. کاری که به عنوان «مشخصا برای لذت و بعد پول» شروع کرده بود، به سرعت تبدیل به حماسه‌ای طولانی شد که هر کتابش از جایی شروع می‌شد که کتاب قبلی تمام شده بود، گهگاهی هم پیش می‌آمد که پایان‌های هر ماجرا (مخصوصا اتفاقاتی که برای دخترها می‌افتاد) را قبل از فرستادن باند به ماموریت بعداش مشخص کند. زمانی فلمینگ گفت «هر چه می‌نویسم مقدم‌تر از حقیقت است. » این حرف نه تنها درباره پیرنگ‌های خیالی و مکان‌های داستان‌هایش صدق می‌کند، بلکه درباره یار شفیقش ۰۰۷ هم صادق است. سری جیمز باند نه تنها داستان دنباله‌دار معروف‌ترین مامور مخفی جهان است، بلکه ارتباط مستقیمی با زندگی و علایق یان فلمینگ هم دارد.
● کازینو رویال ـ۱۹۵۳
اولین رمان جیمز باند درباره رابطه‌ای کاری و سریع است که در پاتوق فرانسوی‌ها به نام رویال لس اوکس اتفاق می‌افتد. در اینجا باند که بهترین قمارباز در آژانس جاسوسی بریتانیا است، با دشمنش لاچیفر باکارا بازی می‌کند. باکارا برای سازمان شکار جاسوسان روسی که به نام «اِسمرش» معروف است (به معنای «مرگ بر جاسوسان») کار می‌کند و از سرمایه سازمان استفاده نامشروع می‌کند. وظیفه باند این است که پول‌های او را ببرد تا باعث بی‌آبرویی‌اش شود. فلمینگ اعتراف می‌کند «سه واقعه در داستان اتفاق می‌افتد که آن را به پیش می‌برد و تمام این وقایع براساس واقعیت هستند. آنها را براساس خاطراتی که از دوران جنگ در نیروی دریایی داشتم برداشته‌ام، به یکدیگر چسبانده‌ام، به یک‌قهرمان، ضدقهرمان و زن‌قهرمان در داستان وصل کرده‌ام و این‌طوری کتاب را آماده کرده‌ام. » زندگی فلمینگ خیلی با کازینو رویال در آمیخته است. وسپر لیند جاسوس دوجانبه مو سیاه زیبا شباهت زیادی به کریستین گلنویل، یک جاسوس واقعی که فلمینگ با او رابطه داشته، دارد. به مانند باند، فلمینگ هم عمری را به قمار سپری کرده و حتی ادعا کرده چندین مامور نازی‌ها را در شهر لیسبون به سال ۱۹۴۱ در قمار برده است. متاسفانه این داستان حقیقت ندارد ولی صحنه به یادماندنی شکنجه کازینو رویال حقیقی است. در آن صحنه که باند به صندلی‌ای بدون کفه بسته شده است. ادغام زندگی سطح بالا و خشونت به مذاق عموم خوش آمد: کازینو رویال بنا به گفته تحریریه بخش ادبی تایمز «هیجان‌انگیز و به شدت متمدنانه است. »
● زندگی کن و بگذار بمیرند ـ ۱۹۵۴
باند کاملا از دست شکنجه‌های لاچیفر بهبود یافته، به نیویورک می‌رود تا درباره آقای بیگ که جادوگری مهم و نقطه مقابل مامور اسمریش است تحقیق کند. ام (M، رئیس مامور ۰۰۷) به آقای بیگ در ارتباط با یک برنامه قاچاق که باعث تامین مالی ماموران روس در آمریکا است ظنین است. سکه‌های قرن ۱۷ در هارلم و فلوریدا پیدا شده است که ام اعتقاد دارد بخشی از گنج عظیمی‌است که دزد دریایی ولزی به نام «سر هنری مورگان» در آنجا مخفی کرده است. باند به هارلم می‌رود، ولی توسط آقای بیگ به دام می‌افتد و از طریق دوست آقای بیگ، سولیتاری، مورد استنطاق قرار می‌گیرد. وقتی داستان به کارائیب کشیده می‌شود فلمینگ هر خصوصیت محلی‌ای را که به ذهنش می‌رسد، وارد ماجر می‌کند؛ گنج‌های مدفون، شنا زیر دریا و جادو. فلمینگ در نامه‌ای که به ضمیمه کتاب برای وینستون چرچیل می‌فرستد، اظهار می‌کند: «این یک تریلر سرافکنده نیست و تنها شایستگی‌اش این است که از ذهن خواننده چیزی طلب نمی‌کند.» ساندی تایمز می‌نویسد: «چقدر آقای فلمینگ عالی می‌نویسد. »
● مون‌ریکر ـ ۱۹۵۵
بر خلاف دو رمان قبلی، داستان مون‌ریکر تماما در انگلیس می‌گذرد. ام از باند که هنوز درگیر جدایی سخت‌اش از سولیتاریس است، می‌خواهد مشکلی را حل کند. «سر هوگو دراکس» که دلال سهام و قهرمانی ملی است، پیشنهاد کرده به راکت مون‌ریکر که برای سیستم دفاعی بریتانیا ساخته شده، ۱۰ میلیون پوند کمک کند. ولی ماموران متوجه شده‌اند که او در قمار تقلب می‌کند. فلمینگ شیفته تقلب در قمار بود، واضح بود همان طوری که کلوپ‌های قمار لندن جایی در «زندگینامه‌اش» پیدا می‌کنند، به همان اندازه هم در رمان‌های باند به‌شان اشاره می‌شود. او زمان زیادی را برای درک قماربازی کنارگذاشت و ۱۸ صفحه تمام به توصیف آن پرداخت. از کلوپ بلیدس، باند به کنت می‌رود تا خودش به شخصه راکت مون‌ریکر را مورد بازرسی قرار دهد؛ آنجا متوجه می‌شود درکس نازی است و مون‌ریکر به طرف لندن هدف گرفته شده. فلمینگ دوست ندارد چیزی در داستانش کارکرد نداشته باشد: مون‌ریکر در اصل دو داستان است؛ به عنوان ایده‌ای برای فیلم در رابطه با موشکی میان قاره‌ای شروع شد که خود فلمینگ تایید کرده است ماجرای کلوپ بلیدس را برای «رساندن به حجم متناسب داستان» وارد کرده است. فلمینگ از این جهت که در منطقه کنت حتی در بهترین روز تابستانی خودش قابل مقایسه با گرمای استوایی کارائیب نیست، مورد انتقاد زیادی قرار گرفت. یک زوج مسن که رمان‌های باند را برای هم با صدای بلند می‌خوانند می‌گویند: «می‌خوایم خودمون رو بیرون بریزیم، نه اینکه روی یک نیمکت در شهر دوور بشینیم.»
● الماس‌ها ابدی هستند ـ ۱۹۵۶
عوض اینکه الماس‌ها ابدی هستند جوابگوی احساس شعف خواننده باشد، ماجرایش بیشتر شبیه درس جغرافیاست. داستان از کنار جاده‌ای پرت در بخش فرانسوی گینه آغاز می‌شود؛ از انتهای یک لوله قاچاق الماس. و بعد به پیاده‌روی خطرناکی در باغ هاتون لندن، نیویورک، سارتوگ، لاس وگاس، اسپکتر ویل و لس‌آنجلس می‌انجامد.
● از روسیه با عشق ـ ۱۹۵۷
یان فلمینگ می‌گوید: «به شخصه فکر می‌کنم از خیلی جهات از روسیه با عشق بهترین کتاب من باشد.» و خیلی از منتقدها هم با او هم‌عقیده هستند. حتی جان. اف کندی این کتاب را در فهرست ۱۰کتاب برتری که تا به حال خوانده قرار داده است. داستان از این قرار است که اسمرش برای باند در استانبول تله‌ای می‌گذارد تا بتواند او را در قطار سرتاسری اروپا با رسوایی به قتل برساند. روزا کلب، یک سرهنگ اسمرش ثابت می‌کند که دشمنی خارق‌العاده برای باند است. بزرگ‌ترین غافلگیری برای صحنه آخر نگاه داشته شده. باند با کلب درگیر می‌شود و کلب با پوتین‌اش به او ضربه می‌زند، در پوتین او چاقوی استیل آغشته به سم وجود دارد. باند به زمین می‌افتد و...
● دکتر نو ـ ۱۹۵۸
ضربه کلب تترودوکسین را به بدن ۰۰۷ وارد کرده است، تترودوکسین یک زهر خطرناک است که از غدد جنسی یک ماهی مخصوص ژاپنی گرفته می‌شود. بعد از دوره‌ای طولانی، باند بر می‌گردد تا از «ام» به خاطر عدم‌موفقیت در کشتن کلب مورد مجازات قرار بگیرد (اسلحه برتا مورد اعتمادش خراب می‌شود- به خاطر همین با یک والتر پی. پی. کی به کارش ادامه می‌دهد.) و بعدش به او یک ماموریت خطرناک دیگر در جامائیکا می‌دهند. از آنجا ۰۰۷ به جزیره خصوصی «کرب‌کی» می‌رسد که صاحبش یک چینی مرموز به نام دکتر جولیوس نو است. در جایی که کتاب از روسیه با عشق به جزئیات جنگ سرد ختم می‌شد، در کتاب دکتر نو فلمینگ به تخیلش اجازه می‌دهد آشوب به پا کند. کتاب پر است از حیوانات جذاب وحشی، بعضی‌هایشان اهلی و آرام و اکثرا خطرناک هستند و خود دکتر نو هم مرد کرم‌شکل تنومندی است که پنجه‌های فلزی دارد و خانه‌اش در «زندان لانه سموری» است که در دل کوهی از کود و در اعماق دریا ساخته شده است. جزیره‌ای گریت اینگوا، جزیره‌ای در منتها‌الیه جنوبی باهاماس، تاثیر عمده‌ای در خلق جزیره کرب کی بر فلمینگ گذاشته است. گریت اینگوا جزیره‌ای است باتلاقی و گرمسیر که او در زمان مهاجرت فلامینگوها به آن منطقه از آنجا دیدن کرده بود. او سعی کرده بود با لندرور بزرگش از میان مرداب‌ها بگذرد و این ماشین که او در داستان یک شعله پخش هم بهش اضافه کرده بود تبدیل به ماشین «اژدهای» دکتر نو می‌شود.
● گلدفینگر ـ ۱۹۵۹
گلدفینگر طولانی‌ترین و حجیم‌ترین رمان از مجموعه ۰۰۷ است. باند می‌رود تا درباره پولدارترین مرد انگلیس، اوریک گلدفینگر، تحقیق کند. او متوجه می‌شود که گلدفینگر دارد در خارج کشور طلا قاچاق می‌کند. گلدفینگر از شیوه‌ای ابتکاری استفاده می‌کند؛ ماشین رویز سیلور گوستش از طلا ساخته شده. باند متوجه می‌شود از طرف او مامور شده شمش‌های طلا به ارزش ۱۵ میلیارد دلار را از فروت ناکس بدزدد. در این کار فلمینگ دو دغدغه اصلی‌اش یعنی طلا و گلف را وارد ماجرا می‌کند. فلمینگ یک ماشین تحریر از طلا داشت (که ازش استفاده نمی‌کرد) چوب ذرت‌های طلایی جمع می‌کرد و حتی یک خودکار بیک در طلا هم داشت. او آخر هر هفته به بازی گلف می‌پرداخت و سه صحنه بین باند و گلدفینگر به نوعی تجلیل فلمینگ از زمین سلطنتی سنت جورج و بازی مورد علاقه‌اش بود. باند، همچون فلمینگ به طرف مقابل ۹ دست ارفاق می‌کرد و نقطه ضعفش ضربه مستقیم به توپ بود، که این دقیقا از نقاط ضعف فلمینگ به حساب می‌آید.
● فقط به خاطر چشمان تو ـ ۱۹۶۰
زمانی که فلمینگ دست به نوشتن این مجموعه داستان کوتاه زد از «باند و بلوندها و بمب‌ها» خسته شده بود و دلش می‌خواست چیزی تازه را تجربه کند. با اینکه این داستان‌ها کوتاه هستند اما قابل قیاس با رمان‌های باند هستند. هیلدیی برند کمیاب، برگرفته از سفرش به سیشلز است، ولی داستان در فضایی آشناتر اتفاق می‌افتد و یک میلیونر، یک یات، یک دختر و یک ماهی جزء عناصر مهم داستان هستند. اینجا شناخت فلمینگ نسبت به گیاهان دریایی مشخص می‌شود و او با خشم درباره مسموم کردن کامل یک تپه دریایی به خاطر شکار یک ماهی خاص می‌نویسد. این داستان یک مامور مخفی نیست بلکه حکایتی است درباره ظلم در عشق و احساسات. داستان در جامعه بسته اهالی کارائیبی اتفاق می‌افتد که از کشور خود مترود مانده‌اند. داستان از زبان شهردار انگلیسی ناسو بیان می‌شود و براساس داستانی واقعی است که فلمینگ از همسایه و معشوقه‌اش در جامائیکا، بلنچ بلکوِل شنیده بود. فلمینگ در ازای این داستان به او یک ساعت مچی کارتیه هدیه می‌دهد.
● تاندربال ـ ۱۹۶۱
همچون مونرنکر، تاندربال هم با ایده‌ای برای یک فیلم شروع شد و وقتی پیچیده‌تر شد که اعلام کردند تمام ایده‌ها از فلمینگ نبوده و دعوا بر سر مالکیت تاندربال ۳۷ طول کشید. حالا این عادت ۶۰ روزه فلمینگ و نوشیدن‌های بی‌امان او تاثیری جدی بر سلامتی‌اش گذاشته بود و پرونده پزشکی باند که در ابتدای کتاب ام آن را می‌خواند، تقریبا نسخه اصلاح شده پرونده خود فلمینگ است. تاندربال تنها رمانی از باند است که بیشترش در محیط زیر دریا می‌گذرد و دوباره فلمینگ از یکی از رفتار دوران جنگ الهام گرفته است؛ این بار گروهی ایتالیایی به نام گروه گاما که یک عده غواص ماهر در نبردهای زیردریا هستند، دریچه‌ای زیر خط لوله یک لاشه کشتی زنگ زده در بندر الگیسار ایجاد می‌کنند که از طریق آن به کشتی‌های انگلیسی حمله کنند. همچنین تاندربال اولین باری است که در آن ارنست بلوفیلد و اسپکتر و گروه بین‌المللی تبهکارشان حضور می‌یابند و تبدیل به دشمنان اساسی باند می‌شوند.
● جاسوسی که مرا دوست می‌داشت ـ ۱۹۶۲
این یک رمان غریب در بین سایر مجموعه‌های باند است. داستان این بار از زاویه دید یک زن و به صورت اول شخص بیان می‌شود. نام او ویوین میشل است. فلمینگ در نامه‌ای به ویراستارش می‌نویسد از اینکه متوجه شده کتابش در مدارس خوانده می‌شود «متعجب است» و برایش عجیب است که «جوانان از جیمز باند یک قهرمان ساخته‌اند.» همچنین اعتراف می‌کند این تجربه در روایت آسان‌ترین کاری است که انجام داده است. کتاب همان طور که کوتاه‌ترین کار باند است درست به همان میزان دیگران برایش ارزش قائل شده‌اند. جاسوسی که مرا دوست داشت فاجعه است. یکی از طرفداران مجموعه که حرف دل خیلی‌ها را می‌زد نوشت: «فقط یک چیز- باید این طور می‌شد، این کتاب بیشتر از یک تکه آشغال جایی در کتابخانه‌های عمومی‌ندارد.» خواننده باید تا فصل ۱۰ صبر می‌کرد- در حدود دو سوم کتاب- تا سروکله باند پیدا شود.
● در خدمت سرویس مخفی ملکه ـ ۱۹۶۳
این رمانی پیچیده است که دو خط روایتی دارد و ارنست بلوفلد، دشمن باند، برای دومین بار در آن ظاهر می‌شود. باند یک سال گذشته را به تعقیب بلوفلد گذرانده و درست وقتی که می‌خواهد او را دستگیر کند، معلوم می‌شود دشمنش یک «بارون فرانسوی» است. همان طوری که فلمینگ عشق خودش به قمار و گلف را نشان داده بود، واضح بود که جایی هم باید عشقش به آلپ را نشان می‌داد. فلمینگ از دهه ۲۰ به ورزش اسکی علاقه داشته است و خاطره ریزش بهمن را هم داشته، که درست در صحنه فرار باند به تصویر کشیده شده است. کالج نظامی‌یکی دیگر از جاهایی بود که مثل معاملات الماس قابل نفوذ نبود ولی فلمینگ با زور به آن نفوذ کرد. او از کشف اینکه روی لباس‌های گروه نظامی‌پکهام جمله افسانه‌ای «دنیا کافی نیست» نوشته شده بسیار خوشحال بود.
● شما فقط دوبار زندگی می‌کنید ـ ۱۹۶۴
این دوازدهمین و آخرین رمان فلمینگ است که او قبل از مرگ نابهنگامش در سن ۵۶ سالگی و بعد از گذران عمری به نوشیدن و سیگار کشیدن به پایان برد. فضای کتاب تاریک و اسفناک است و در داستان بالاخره باند با اریک بلوفیلد رودررو می‌شود. در ابتدای رمان باند افسرده و ناامید از مرگ تازه عروسش است. به خاطر شرایط روحی باند، ام گواهی مخصوص کشتنش را لغو می‌کند و برای ماموریتی او را به ژاپن می‌فرستد. در آنجا با یک غربی که در قصری ممنوعه زندگی می‌کند مواجه می‌شود. «دکتر شاترهند» در اصل همان ارنست بلوفیلد است و بعد از یک دستگیری و شکنجه معمول از طرف او باند بالاخره موفق می‌شود دشمن بزرگش را از سر راه‌بردارد. فلمینگ دلباخته ژاپن بود و تا آنجا رفت و به گشت و‌گذار طولانی پرداخت تا بتواند مواد خام داستانش را ‌بردارد. ساکی و خون لاک‌پشت نوشید و اشعار هایکو را خواند.
● مردی با تپانچه طلایی ـ ۱۹۶۵
نوشتن این رمان برای فلمینگ دردآور بوده و همین موضوع در متن انعکاس یافته. او توانست چند ماه قبل از مرگش در سال ۱۹۶۴ نسخه اولیه را بنویسد و متن توسط کینگزلی امیس روتوش شد و بعد از مرگ او در سال ۱۹۶۵ چاپ شد. داستان ضعیف است، شخصیت‌ها در حد اتود هستند و دشمن داستان آنقدرها که باید هوشمند نیست. سوای چند صحنه، اسلحه طلایی از آب و گل درنیامده است، ولی شروع خوبی دارد. باند از ولادیوستوک به لندن بر می‌گردد، در ولادیوستوک توسط روس‌ها شست‌وشوی مغزی شده است و اولین کارش کشتن ام است. او موفق نمی‌شود و بعد از شش ماه که مغزش «شست‌وشوی دوباره» می‌گیرد به جامائیکا برمی‌گردد تا به دنبال تک‌تیراندازی به نام اسکارامانگا باشد. (اسم او، مانند اسم بلوفلد، از پسری گرفته شده که فلمینگ در کودکی ازش خوشش نمی‌آمده.) در این رمان نسبت به سایر رمان‌ها ابزار کوچک مکانیکی بیشتری برای باند وجود دارد. این ابزار از یک صفحه رادیوسکوپی که وقتی باند دارد وارد سرویس اطلاعاتی می‌شود از او با اشعه ایکس عکسبرداری می‌کند شروع می‌شود تا گردپاش سمی‌۰۰۷. این گردپاش سلاحی واقعی است که فلمینگ ایده آن را از بوگدان استاشینسکای- یک مامور مخفی روسی- که دو مرد را با آن سلاح کشته بود، گرفته است.
● اختاپوس و زندگی ـ ۱۹۶۶
این مجموعه داستان که بعد از مرگ او به چاپ رسید دو داستان جذاب درش وجود دارد: اختاپوس و زندگی. آنها در دهه ۵۰ نوشته شده‌اند و در داستان اختاپوس همچون داستان میزان آرامش، باند ابزاری است برای بیان داستانی در رابطه با حیله‌گری. زندگی هم یک داستان پیچیده دیگر است. باند- که بهترین تک‌تیرانداز آژانس اطلاعاتی است- دستور می‌یابد که یک قاتل را در برلین به قتل برساند. فلمینگ یک سال قبل به همراه یک جاسوس از شهر بازدیدی داشته است و اتفاقاتی که در دو طرف این شهر قسمت‌شده می‌افتاد خیلی جذبش کرده بود. همچنین از اینکه فهمیده بود زن‌های روس تیراندازهای قابلی هستند، خوشش آمده بود. نوازنده ویولن سل که نقش قاتل را هم بازی می‌کند شباهت زیادی با آمارلیس فلمینگ- خواهر احساساتی ناتنی‌اش- دارد که نوازنده ویولن سل هم هست.
هری چنسلو
ترجمه: آراز بارسقیان
منبع : روزنامه کارگزاران


همچنین مشاهده کنید