شو خی با طعم فلسفه

رنه دکارت فیلسوف معروف فرانسوی معتقد است که ( هر آنچه با وضوح وتمایز درک شود صادق است) به نظر اینجانب با این حساب تمامی تصاویری که هنگام تنظیم نبودن تلویزیون دریافت میشوند صادق نیستند وبرای باور کردن آنها بایستی آنتن را آنقدر بچرخانیم تا تصاویری با وضوح و تمایز کامل دریافت نماییم . از طرفی دیدن اجسام واقعی هنگام شب یا در هوای مه آلود امکان پذیر نیست و بایستی تا فرارسیدن روز و یا صاف شدن هوا صبر کنیم .
باور بفرمایید اگر کریستیان ولف در اخلاق اصالت را به فایده داده است خیلی هم بی ربط نبوده است مگر با جفت چشم مبارکتان ملا حظه نمی فرمایید چگونه خیلی از آدمهای این دور وزمانه سود و مصلحت خودشان را متغییر مستقل در نظر گرفته و منافع وحتی موجودیت دیگران را متغییر تابع فرض می کنندو به قول معروف هیچ گربه ای به خاطر صاحبش موش نمی گیرد .
هرچه هم این ایده آلیسم عینی بگوید روح برماده تقد م دارد باز ما روی حرف خودمان ایستاده ایم و تکان نمی خوریم ومعتقدیم که روح برماده تا خر دارد و تا مدتها پس از محو شدن ماده همچنان روح سر ومر وگنده تشریف دارند میفرمایید نه نمونه اش همین مادرزن بزرگوار ما که از بس هنگام زنده بودنش ما را ترسانده پس از سالها که عمرش را داده به شما روحش همچنان برکلبه حقیرمان فرمانروایی می کند و هنوز که هنوز است جراتش را نداریم که به دخترش فقط یک تو خشک وخالی هم بگوییم .
لابد شما هم تا حالا بارها با این سئوال خیلی کلنجار رفته اید که چرا بعضی از فیلسوفان گرامی اینقدر مشکل نویس بوده اند و نظریاتشان را تا این اندازه بغرنج و غیر قابل فهم نوشته اند ؟ راستش من هم برای یافتن جواب این سئوال خیلی به مغزم فشار آوردم و بلاخره تنها جوابی که به این عقل کمی تا قسمتی ناقصم رسید این بود که آنها مشکل نوشته اند تا دیگران متوجه نشوند که خودشان هم نمی دانسته اند حرف حسابشان چیست .
به نظر این بنده حقیر با ملاحظه نظری که جناب مالبرانش از خودشان صادر نموده و علت اصلی خطای انسان را گرفتاری روح در تن دانسته اند به این نتیجه میرسیم که برای خطا نکردن آدمها بهتر است روحشان همیشه از تن جدا باشد والا تماس روح با تن موجب بروز اشتباه پشت اشتباه میشود .
مدتها بود هرجه به نق زدنهای پی در پی عیال فکر میکردیم به هیچ جوابی نمی رسیدیم آخر چگونه ممکن است آدم بطور همزمان هم کار بکند و هم حرف بزند؟( تازه خیلی وقتها رسیدن فیزیکی به حساب ما هم به ایندو اضافه می شود) تا اینکه تعریف فلسفه از نظر فیلسوفان تحلیل زبان را خواندیم و ملتفت شدیم که عیال ما چون فلسفه نمی داند پس فاقد خود آگاهی از نحوه کاربرد الفاظ است و به معنای آنها توجه ندارد .
زندگی دوگروه از آدمهای جامعه امروزی ما بی اختیار آدم را به یا د این نظر لایب نیتز می اندازد که حقیقت زمان و مکان از جمله امور ذهنی و انتزاعی است یکی کسانی که آنچنان در خوشی غرق شده اندکه متوجه گذشت زمان نمیشوند و دوم هم بعضی آدمها که مجبورند همیشه آرزوی دستیابی به سرپناهی مطمئن را دائم در ذهنشان مرور کنند و حالاحالاها بایستی منتظر خانه دار شدن بمانند .
اینکه دکارت خطای آدمی درصدورحکم را ناشی از ناهماهنگی عقل و اراده می داند خیلی برایمان مفهوم نبود تا ماجرای دیر رسیدنمان به منزل پیش آمد و از این بابت حسابی توسط عیال مشکوک سین جیم شدیم و هرچه گفتیم موضوع فقط یک اضافه کاری خارج از ساعت اداری است و نه چیز دیگر به خرجش نرفت که نرفت و حسابی از خجالتمان در آمد .
ای کاش تالس دانشمند بزرگ یونان باستان زنده بود و باجفت چشمش میدید که چگونه بعد از گذشت این همه سال چگونه دلایل محکمی برای اثبات نظریه اش پیدا شده است براستی بایستی پرسید آیا اینکه امسال تمامی مشکلات و نارساییها و گرانی ها را به خشکسالی وعدم وجود بارندگی نسبت می دهند نمی تواند مهر تاییدی برنظریه تالس دانشمند بزرگ یونانی که آب را سازنده اصلی جهان هستی می دانست باشد ؟
اماکراتیلوس فیلسوف یونانی هم معتقد بود که یک شخص نمی تواند در رودخانه ای برای یک بار نیز وارد شود . به نظر اینجانب بدون شک منظور این فیلسوف کسانی بوده که شنا بلد نیستند وبه محض وارد شدن به رودخانه بلافاصله غرق میشوند والا اگرکسی شنا بلد باشد یک بار که سهل است روزی صد بار هم میتواند این کار را انجام دهد .

حیدر ملکی نژاد