شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

میلاد امام جواد(ع) اثبات الهی بودن منصب امامت


میلاد امام جواد(ع) اثبات الهی بودن منصب امامت
میلاد امام جواد (ع) را باید از جمله وقایعی دانست که برکات بسیاری را نصیب جامعه اسلامی کرد. این برکات که عامل بقای منصب امامت و اثبات کننده الهی بودن آن است، تلاش مخالفان و معاندان را در تشکیک بر این مقام از میان برد. گفتگوی ما با دکتر مجید معارف؛ مدیرگروه قرآن و حدیث دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران به بررسی این برکات اشاره دارد. گفتگوی ما با ایشان را ملاحظه فرمایید:
▪ مایلیم برای آغاز این گفتگو از برکاتی که تولد امام جواد(ع) برای جامعه آن زمان به همراه داشت، بشنویم؟
ـ نهمین پیشوای شیعیان امام جواد(ع ) طبق بسیاری از روایات تنها فرزند امام هشتم(ع) می باشند. با تولد ایشان برخی از مسایل برای شیعه و امام هشتم (ع ) حل می شود. اجازه می خواهم حدیثی از امام هشتم (ع) در خصوص فرزندشان نقل کنم.
شیخ مفید در کتاب ارشاد و مرحوم کلینی در کتاب کافی این گونه نقل می کند که امام رضا(ع) پس از تولد فرزندشان فرموده اند که خداوند مولودی به برکت او در اسلام نیافریده است.
اگر به تاریخ زندگی امام هشتم (ع) دقت کنیم، درمی یابیم که امام رضا(ع ) پس از ازدواج تا سالها صاحب فرزندی نشدند؛ همین موضوع باعث شد که تعدادی از شیعیان در اصل امامت امام هشتم (ع) به تردید بیفتند در واقع اساس این تردید آن بود که اگر قرار بر اثنی عشری بودن پدیده امامت باشد، با توجه به اینکه امامان ما در چنگال قدرت سیاسی بنی عباس گرفتار بودند و آنها هر زمان اراده می کردند می توانستند امامی را دستگیر و یا به شهادت برسانند، چه کسی عهده دار امامت پس از آنها خواهد بود.
آیا با این اتفاق سلسله اثنی عشری قطع نخواهد شد؟ ریشه این تردید را می توان در برخی از روایات ملاحظه کرد، چنانچه شخصی به نام «ابن قیام واسطی» به امام هشتم(ع) نامه ای می نویسد که: چگونه امام هستی در حالی که فرزندی برای جانشینی شما نیست. امام در پاسخ وی می نویسد: از کجا می دانی که مرا فرزندی نخواهد بود.
سوگند به خدا زندگی من پایان نخواهد یافت مگر آنکه خداوند فرزندی به من عطا کند که جداکننده حق و باطل باشد. امام (ع) به شیعیان خود می گفت آنگاه که خدا اراده کند فرزند من به دنیا می آید، اما این گفته ها برای همه حجت نبود. افرادی که ایمانشان سست بود حاضر نبودند این موضوع را به راحتی بپذیرند و می گفتند، این یک ادعاست.
به تدریج عده زیادی از اطراف امام پراکنده شدند و گروهی را تشکیل دادند که در فرق انحرافی شیعه به «واقفه» یا واقفیه شهرت یافتند. واقفه و یا واقفیه به گروهی اطلاق می شود که در امامت امام هفتم توقف کرده و امامت امام رضا(ع) را انکار کردند تا اینکه خداوند هفت سال قبل از شهادت امام رضا(ع) یعنی در سال ۱۹۵هجری امام جواد(ع ) را به امام هشتم(ع ) اعطا کرد.
با تولد ایشان بود که خیل عظیمی از واقفه از این گروه جدا شدند و از اعتقادات انحرافی خویش جدا شدند. این نخستین برکتی بود که از تولد امام جواد (ع ) نصیب اسلام و شیعیان شده است.
دومین برکتی که از وجود امام جواد(ع ) ساطع شده است و به شخصیت علمی و فرهنگی ایشان مربوط می شود مسأله به امامت رسیدن ایشان پس از شهادت امام رضا(ع ) است. چنانچه می دانیم امام هشتم (ع ) در سال ۲۰۲ و یا ۲۰۳ با دسیسه چینی مأمون به شهادت می رسد و این در شرایطی است که از عمر مبارک امام جواد هفت یا هشت سال بیشتر نمی گذشت.
این مسأله مسأله بزرگی برای شیعیان محسوب می شد که چگونه ممکن است کودکی که هنوز به سن بلوغ نرسیده به امامت برسد.تا آن زمان یعنی از زمان امامت امام علی (ع) تا زمان شهادت امام رضا(ع ) چنین تجربه ای برای شیعه رخ نداده بود.
تولد امام جواد و امامت ایشان در سن هفت سالگی اثبات کننده همه ادعاهای شیعه در الهی بودن منصب امامت است برای آنکه یکی دو قرن شیعیان بر این نکته تصریح می ورزیدند که امامت منصبی الهی است و پیامبر اسلام(ص) به دستور خدا علی بن ابی طالب(ع) را به عنوان جانشین خود معرفی کرده است. اما مخالفان این نظر مدعی بودند که خلافت مقامی بشری است که ضمن آن مردم در گرد کسی جمع می شوند و با وی بیعت می کنند و این مسأله ارتباطی با نصب الهی ندارد.
شیعه در این زمان از نظر عملی به دلیل اینکه تمامی امامان در بزرگسالی به امامت می رسیدند، غیر از استدلال به یک سری نصوص حربه دیگری برای اثبات خود نداشت، چون مخالفان می توانستند بگویند علم امامان شما اکتسابی است و هر امامی در مکتب پدر خود به قدر کافی علم و دانش می آموزد و به مقام امامت می رسد.
ولی امروز وقتی امام هشتم (ع) به شهادت می رسد و کودک هفت ساله ای ادعای امامت می کند و می تواند به پرسشهای مردم پاسخ دهد آیا می توان گفت که این کودک نابغه ای است که در مکتب پدرش تمامی علوم را در چند سالگی آموخته است؟ البته وجود نوابغ با سن کم امری محال نیست؛ اما چقدر احتمال دارد که مثلاً از میان میلیونها کودک که در سنین کودکی نبوغی از آنها ظهورمی کند، ادعا کنیم که این فرد تصادفاً همان امام جواد(ع) است. معمولاً عقل زیر بار تصادف و احتمال فوق العاده ضعیف نمی رود.
بنابر این در مسأله امامت امام جواد (ع) بر روی الهی بودن منصب تأکید شده است و وقتی به روایات مربوط به این مسأله مراجعه می کنیم می بینیم که شخصیت ایشان به دو پیغمبر تشبیه شده است. این تشبیه قبل از همه در سخنان امام هشتم (ع) دیده می شود.
ایشان، امام جواد(ع) را به حضرت عیسی (ع ) تشبیه می کند که در کودکی و پس از تولد به سمت نبوت برگزیده می شود و می تواند در گهواره مردم را خطاب قرار دهد که: «انی عبدا... آتانی الکتاب و جعلنی نبیا» تشبیه دیگر امام به حضرت یحیی است چنان که خداوند در خصوص ایشان نیز در سوره مریم می فرماید: «و آتیناه الحکم سبیا.» در شرایطی که او کودک بود ما به او حکم نبوت را اعطا کردیم.
محمدابن خلاد می گوید، روزی در محضر امام رضا (ع) بودیم که ایشان درخصوص امامت صحبت می کردند، در حین صحبت به ابو جعفر اشاره کردند و فرمودند این ابوجعفر است که او را به جای خود نشانده و قائم مقام خود ساخته ام. ما خاندانی هستیم که خردسالان ما علوم و دانشها را از بزرگسالان ما به ارث می برند. این حدیث شریف در کتاب الکافی جلد دوم آمده است.
▪ آیا با این اشارات پس از شهادت امام هشتم (ع) شیعیان توانستند بر سر مسأله جانشینی ایشان با هم به تفاهم برسند؟
ـ پس از شهادت امام رضا(ع) بزرگان شیعه گردهم آمدند تا فردی را به امامت برگزینند و حتی برخی از آنها تصور می کردند که باید صبر کنند تا اینکه امام جواد (ع) به بلوغ شرعی برسد. در این میان برخی از بزرگان شیعه که معرفت عمیقتری به موضوع امامت شیعه داشتند، مثل «یونس ابن عبدالرحمن» که از اصحاب با وفای امام هشتم نیز محسوب می شد، می گفتند که اگر واقعاً امام جواد(ع) با نصب الهی به امامت رسیده باشد، او باید بتواند به پرسشهای ما پاسخ دهد، بنابراین خدمت ایشان می رویم و سؤالهایی را مطرح می کنیم. آنها می دانستند از چه موضوعی سؤال کنند و چگونه یک مدعی را به دام بیندازند.
آن گونه که ابراهیم ابن هاشم پدر علی بن ابراهیم امی نقل می کند، پس از وفات امام رضا(ع) فقهایی از اصحاب امام جواد(ع) نزد ایشان آمدند و ۳۰ هزار پرسش را از ایشان سؤال کردند. این روایت برای برخی از محققان شگفت آور است که چگونه ممکن است در یک مجلس از ۳۰ هزار مسأله شرعی سؤال پرسیده شود و از یک کودک جواب بشنوند.
در حالی که تحلیل صحیح این روایت این گونه است که از زمان امام کاظم(ع) به بعد؛ یعنی پس از شهادت امام صادق(ع) گاهی شیعیان در امامت امامی دچار شبهه می شدند و برای حصول اطمینان خود سؤالهایی را طراحی می کردند که پاسخ آنها را می دانستند.
آنها این پرسشها را نزد مدعیان امامت مطرح می کردند و چنانچه وی امام واقعی بود قطعا در پاسخ عاجز نمی ماند و اگر مدعی دروغین بود بعد از چند پرسش از پاسخ به سؤالهایی عاجز می ماند. تعداد این سؤالها که در اصطلاح علم حدیث به آنها « مسایل آزمونی» می گوییم تا زمان امام رضا (ع) به ۱۵ هزار مسأله شرعی می رسید.
تصور کنید بانک سؤالهایی از سؤالها و پرسشهای آزمونی در اختیار فقهای اصحاب ائمه(ع) باشد و با آنها بتوانند مدعیان را محک بزنند. تعداد این سؤالها تا زمان امام جواد(ع) به ۳۰ هزار رسیده بود. بنابراین روایتی را که به آن اشاره کردم و اتفاقاً علامه مجلسی نیز آن را نقل می کند باید به این صورت نقل شود که فقهایی از اصحاب امام رضا(ع) خدمت امام جواد(ع) رسیدند و از ۳۰ هزار مسأله شرعی که تا آن زمان طراحی شده بود سؤالهایی را مطرح کردند که پاسخهای صحیح دریافت کردند و به حقیقت امامت ایشان پی بردند.
▪ تکریم امام جواد(ع) پس از شهادت امام هشتم از سوی مأمون هم به دلیل همین وجهه علمی ایشان است؟
ـ در مسأله شهادت امام هشتم(ع) مأمون متهم اصلی و مورد سوء ظن شیعه بود. بنابراین برای آنکه تا حدودی از خود رفع اتهام کند دستور داد مقام امام جواد (ع) گرامی داشته شود حتی بعدها دخترش ام فضل را به عقد ایشان در آورد. او وقتی امام (ع) را تکریم می کرد طبعاً مورد انتقاد قرار می گرفت که چرا به کودکی این همه التفات می کند.
البته مأمون برای آنکه قدری خود را از زیر بار این اتهام خارج کند، به برخی همچون قاضی یحیی ابن اکثم می گفت، ایشان با وجود اینکه سن کمی دارد صاحب فضل و دانش و کرامت است و اگر تو می خواهی از این موضوع مطمئن شوی می توانی مناظره ای را با او داشته باشی. چون خود او یکی دو مورد آن را از امام دیده بود. مثلاً روزی امام جواد (ع) در کوچه با چند کودک دیگر مشغول بازی بود، وقتی مأمون با جمعی از سپاهیان خود از آن جا عبور می کرد همه کودکان غیر از امام جواد فرار کردند.
مأمون از ایشان سؤال می کند آیا تو از من نمی ترسی که مثل دیگران فرار نکردی. حضرت با خونسردی پاسخ می دهد نه من خطایی نکرده ام که بخواهم از تو بترسم و از طرف دیگر راه را نیز بر تو نبسته ام که مشکلی برایت ایجاد شده باشد. این پاسخ خردمندانه به مأمون می فهماند که هر کودکی نمی تواند چنین پاسخ قاطعی را ابراز کند.
در مناظره معروفی که برای آگاهی از دانش امام اتفاق می افتد قاضی یحیی ابن اکثم از امام سؤال می کند که ای ابوجعفر، نظر شما در مورد محرمی که با حال احرام صیدی مرتکب شود، چیست و کفاره چنین کسی چه خواهد بود؟ او گمان می کرد امام از پاسخ به این پرسش عاجز خواهد ماند و اگر هم پاسخ دهد صرفاً به دادن حکمی شرعی اکتفا می کند.
اما امام (ع) پاسخ می دهد: به این بستگی دارد که وضعیت محرم چه باشد؛ آیا در داخل حرم صید کند یا در خارج از حرم، آیا به حکم مسأله عالم بوده است یا جاهل، این عمل را عمدا انجام داده یا سهواً، او حر و آزاد است و یا مملوک و عبد، محرم فقیر و غیربالغ است و یا کبیر است، او برای بار اول است که مرتکب صید می شود و یا مکرراً آن را انجام داده است، صید او کوچک است و یا بزرگ، بعد از ارتکاب به این عمل پشیمان است و یا به انجام آن اصرار دارد، محرم احرام به عمره مفرده بسته و یا احرام به عمره حج، او این کار را در شب انجام داده است و یا در روز، صید او پرنده بوده است و یا غیر پرنده و... چنانکه می بینید امام (ع) یک سؤال را تبدیل به ۲۲ تا ۲۴ سؤال دیگر می کند به گونه ای که یحیی ابن اکثم می گوید: ا... اکبر از این همه علم و دانش که می تواند شقوق مختلف یک مطلب را این گونه باز کند. به این ترتیب بود که در مناظرات مختلف شخصیت ایشان حتی برای مخالفان روشن می شد.
▪ طبعاً با وجود سن اندک امام (ع) انتظار نمی رود گفته ها و اندیشه هایی از ایشان مثل سایر امامان در دسترس باشد. اما مایلیم نگاهی هم به خدمات علمی و فرهنگی ایشان در همین اندک زمان داشته باشید.
ـ همان گونه که شما هم اشاره کردید امام جواد (ع) جزو جوانترین امامان شیعه اند و بهتر است ایشان را امام جوان بخوانیم، چرا که در سن ۲۵ سالگی با دسیسه متوکل عباسی به شهادت رسیده اند. به دلیل سن اندک امام و تحت نظر بودن احادیث کمی از ایشان صادر شده است.
در عین حال روایات پراکنده ای از ایشان در منابع حدیث وجود دارد. این روایات در عصر ما با تلاش علمی آقای شیخ عزیزا... عطاردی گردآوری شده است. ایشان مجموعه روایات امام را در قالب جلد کوچکی به نام «مسند الامام الجواد» جمع آوری و عرضه کرده است. کتاب دیگری با نام «موسوعه کلمات الامام الجواد» یعنی دایرة المعارفی از سخنان امام جواد جمع آوری شده است.این موسوعه که به همت پژوهشکده باقرالعلوم فراهم شده و سازمان تبلیغات اسلامی آن را به چاپ رسانده است مشتمل بر ۴۳۴ حدیث کوتاه و بلند از امام جواد (ع) است که در ۴ محور «عقاید» (مشتمل بر ۱۹۰ حدیث )، «احکام» (مشتمل بر ۱۴۲ حدیث )، «اخلاق» (مشتمل بر ۵۰ حدیث ) و «ادعیه و زیارات» (مشتمل بر ۵۲ حدیث) طبقه بندی شده است. اگر همین موسوعه را تبلوری از فعالیتهای علمی ایشان فرض کنیم، متوجه می شویم که در کارهای فرهنگی امام موضوعات اعتقادی مثل توحید و امامت از اهمیت زیادی برخوردار است.
در زمان ایشان با توجه به اینکه فرق اسلامی و جریانات کلامی همچون اشاعره، معتزله، مرجئه، و حتی خوارج به عنوان جریان فرهنگی و نه سیاسی بحثهای فراوان و داغ مذهبی را در خصوص خداوند مطرح می کردند، دیدگاههای متفاوتی در جامعه آن روز به وجود آمده بود.
در چنین شرایطی است که امام جواد(ع) با هدف شفاف سازی مسأله توحید و حقیقت آن مسایلی را بیان می کنند.
برای مثال وقتی یک بار از ایشان سؤال می شود که آیا می توانیم درخصوص خدای باری تعالی لفظ شیء را به کار ببریم و بگوییم خدا هم شیء است، امام پاسخ می فرمایند: بله استفاده از لفظ شیء برای خدا جایز است؛ چون استفاده از این لفظ، خدا را از دو نسبت ناروای حد تعطیل و حد تشبیه خارج می کند؛ اگر خدا را نوع خاصی از شیء که نظیر آن وجود ندارد، بدانیم او را از این نسبت تعطیل و تشبیه خارج کرده ایم. امام با این بیان، دو جریان را در زمان خود نفی می کند؛ نخست کسانی که تاریخ علم کلام آنها را مشبهه و یا مجسمه می خواند که اعتقاد داشتند خدا همچون سایر مخلوقات جسم دارد، مکان پذیر است، جلوس و قیام و قعود دارد و از خداوند در این حالات تصاویری را ترسیم می کردند. امام این تفکر را نفی می کند.
البته اگر از شی ء می گوییم، منظور پدیده مادی نیست، بلکه مقصودمان موجودیت است؛ خداوند شیء است به این معنا که در نظام آفرینش موجودیت دارد. از سویی دیگر ایشان جریان دیگری را به نام معطله نفی می کند. این عده گروهی از اخباریون بودند که اعتقاد داشتند درخصوص خداوند و نه درخصوص ذاتش، بلکه در خصوص وجود و صفات و قدرتش هم نمی توانیم اظهار نظر کنیم. آنها اساساً نقش عقل را نیز بحث در خصوص خدا، صفات و قدرت الهی تعطیل می کردند و می گفتند، عقل انسان صلاحیت گفتگو درباره خدا را ندارد.
در این شرایط امام (ع) می فرماید نه اندیشه تجسیم و تشبیه، اندیشه درستی است و نه اندیشه تعطیل. امام (ع) بعد از توحید در مسأله عقاید موضوع امامت را مد نظر دارند. ایشان بر صفات، وجود، معیارهای انتخاب امام، علم و دانش غیبی امام درسهای بسیاری را در خطاب به شیعیان داده اند.
محور دیگری که در تعلیمات امام قابل تأمل است احکام اسلامی و اخلاق است. ایشان درسهای اخلاقی بزرگی به ویژه در مسأله اخلاص داده اند و اینکه انسان برای رضای خدا باید کارکند، چنانکه در ضمن حدیثی می فرماید، گاه می شود که انسان مالی را پنهانی صدقه می دهد و خدای تبارک و تعالی آن را به عنوان صدقه پنهانی برای او ثبت می کند. گاهی اتفاق می افتد همین فرد گزارشی از انفاق خود می دهد.خداوند عمل او را به عنوان صدقه آشکار ثبت می کند. طبعاً ثواب صدقه آشکار کمتر از ثواب صدقه پنهانی است.
گاهی نیز اتفاق می افتد که همین فرد مجدداً کار خود را برای عده ای بازگو می کند و متأسفانه کار او به عنوان عمل ریایی ثبت می شود. در حقیقت پیام امام این است که اولاً صدقه را پنهانی بدهید و دیگر آنکه آن را برای کسی بیان نکنید.
ایشان همچنین فرموده اند سه چیز بنده را به مقام رضوان الهی می رساند؛ استغفار از گناهان و دیگری فروتنی در برابر مردم و همچنین صدقه زیاد دادن. ایشان تأکید می کنند که ثروتمندان در این خصوص وظیفه بیشتری بر عهده دارند و می فرمایند نعمت خدا بر کسی زیاد نمی شود مگر آنکه نیاز مردم هم به او بیشتر می شود. پس کسی که این زحمت را تحمل نکند نعمت را در معرض زوال قرار می دهد.
*از حضورتان در این گفتگو سپاسگزاریم.
جواد صبوحی
منبع : روزنامه قدس


همچنین مشاهده کنید