سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

حزب الله، دیداری دوباره در دومین سالگرد جنگ


حزب الله، دیداری دوباره در دومین سالگرد جنگ
در حالی دومین سالگرد پیروزی بزرگ حزب الله را در جنگ ۳۳ روزه علیه رژیم غاصب صهیونیستی سپری می کنیم که این رژیم هنوز نتوانسته از فشار روانی منفی ناشی از شکست در این جنگ خارج گردد.
به گزارش فارس، ۲۲ تیرماه ۸۵ یادآور آغاز جنگ تاریخی و سرنوشت ساز رژیم صهیونیستی و آمریکا علیه حزب الله لبنان است.
درباره این جنگ تعابیر مختلفی ذکر شده است; حزب الله لبنان آن را «وعد الصادق» می داند و بر این نکته تاکید دارد که خداوند متعال به وعده خود مبنی بر پیروزی حق بر باطل هرچند فئه حق از نظر مادی ضعیف باشد و فئه باطل با همه قوا وارد عمل شود، وفا کرده است. رژیم صهیونیستی آن را «نبرد تموز» می خواند و تلاش کرده است تا از بکار بردن عنوان مفهومی که واقعیت شکست اسرائیل و پیروزی حزب الله را منعکس نماید، پرهیز شود. غربی ها آن را «نبرد ژولا» نامیده اند و آنان نیز از ارایه مفهوم شکست و پیروزی درباره این نبرد پرهیز داشته اند.
بسیاری از مردم عرب به هواداری از حزب الله، آن را «ام المعارک» نام نهاده و از پیروزی حزب الله تجلیل کرده اند. در عین حال مخالفان حزب الله در منطقه که آشکارا از حمایت بعضی از رژیم های عربی برخورد ارند، جنگ ۳۳ روزه را «جنگ نیابتی» لقب داده اند و از این طریق کوشیده اند تا حزب الله را نه یک جنبش ملی لبنانی بلکه یک جنبش وارداتی و خارجی معرفی کنند این گروه در تبلیغات خود گفته اند در جنگ تابستان ۲۰۰۶، اسرائیل به نمایندگی از آمریکا و حزب الله به نیابت از ایران وارد جنگ شده اند و از این رو اتاق های اصلی جنگ نه در بیروت و تل آویو بلکه در تهران و واشنگتن تشکیل شده است.
در این بین تحلیل گران بیطرف و منصف در جهان عرب و در غرب، جنگ ۳۳ روزه را «جنگ سرنوشت» لقب داده اند و به درستی به هدف اسرائیل از جنگ یعنی محو مقاومت اسلامی از منطقه و نیز به غایت آن یعنی آغاز فروپاشی رژیم صهیونیستی اشاره داشته اند.
جنگ ۳۳ روزه سومین جنگ عربی در فاصله سال های ۱۹۷۳ تا ۲۰۰۶ یعنی یک دوره ۳۳ ساله بود که رژیم صهیونیستی، شکست را در آن مزه مزه کرد. اولین بار صهیونیست ها در جریان جنگ غافلگیر کننده ۱۳۵۱ ش که انور سادات به قصد واداشتن رژیم صهیونیستی به بازگرداندن «صحرای سینا» و «منطقه تابا» که در جریان جنگ سال ۱۳۴۶ ش (۱۹۶۷ م) به تصرف رژیم صهیونیستی در آمده بودند، اولین مزه شکست را از ارتش عربی چشیدند و هرچند توانستند به سرعت مانع پیشروی افسران ارتش آزاد مصر شوند ولی در نهایت به ناچار در کمپ دیوید با پادر میانی جیمی کارتر رئیس جمهور وقت آمریکا، پیمان صلحی را با انور سادات امضا کردند. این اولین تلنگری بود که بر پیکره ارتش و سازمان اطلاعاتی رژیم صهیونیستی وارد شد. دومین تجربه شکست اسرائیل در جریان جنگ سال ۱۳۶۱ ش (۱۹۸۲ م) علیه لبنان اتفاق افتاد.
پیروزی ایران در فتح خرمشهر رژیم صهیونیستی را نگران ساخت و تلاش کرد تا از طریق زدن یک ضربه اساسی به لبنان تنها کشور همسایه این رژیم که در آن جمعیت پرشماری از شیعیان وجود داشت و به دست آوردن یک پیروزی آسان، بر نگرانی خود از صدور انقلاب ضد صهیونیستی ایران فایق آید. جنگ البته با موفقیت رژیم اسرائیل همراه بود و نظامیان این رژیم در روز ششم به بیروت رسیدند و همه لبنان را به تصرف خود در آوردند. در این جنگ اسرائیلی ها با تکیه بر اختلافات داخلی جناح های لبنانی سلطه خود را گسترش دادند. آنان با کنار زدن چهره های ملی، بشیر جمیل که آشکارا از رژیم تل آویو حمایت می کرد به ریاست جمهوری رساندند و با کشته شدن وی برادرش امین جمیل را جایگزین کردند. همراه با این تحول شاخه نظامی حزب مارونی «کتائب» یعنی فالانژ های لبنان با مخالفان اسرائیل در لبنان درگیر شدند و آنتوان لحد افسر شورشی ارتش لبنان در جنوب به تشکیل «ارتش جنوب» به قصد ایجاد دیوار حایل میان لبنانی های مبارز و رژیم صهیونیستی تشکیل داد و به طور علنی به نفع اسرائیل وارد عمل شد. اما با این وجود رژیم صهیونیستی ناچار شد که بدون گرفتن امتیاز در سال ۱۳۷۵ به جنوب نهر لیطانی عقب بنشیند و ۴ سال بعد منطقه جنوب را نیز کاملا تخلیه کند. جنگ ۱۹۸۲ که با پیروزی خیالی اسرائیل انجام شده بود، ۱۸ سال بعد به یک تجربه شکست برای این رژیم تبدیل شد.
جنگ سوم اساسا برای جبران شکست جنگ ۱۹۸۲ به راه افتاد نسل دوم اسرائیل با این شعار که می تواند دو شکست تاریخی نسل اول در جنگ های ۱۹۷۳ و ۱۹۸۲ را جبران کند و وجهه امنیتی، اطلاعاتی و نظامی تل آویو را بازسازی نماید، طراحی شد.
اسرائیلی ها برابر آنچه بعدها در گزارش دوم وینوگراد که در اردیبهشت ۱۳۸۷ منتشر شد، در صدد بودند در سالگرد حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ نیویورک، ضربه های ویرانگری بر پیکر مقاومت لبنان وارد نمایند بر همین اساس آمریکایی ها به این نبرد به عنوان بازیافت انرژی ۱۱ سپتامبر می نگریستند و آن را مورد حمایت قاطع، فراگیر و بی دریغ خود قرار دادند.
حزب الله لبنان در یک عملیات پیش دستانه، جنگ را در روز ۲۲ تیرماه ۸۵ یعنی حدود دو ماه قبل از اجرایی شدن طرح عملیاتی رژیم صهیونیستی آغاز کرد. این عملیات با یک درگیری محدود در مرز روستای لبنانی «عیتا الشعب» آغاز شد و در آن ضمن انهدام چند تانک و نفربر زرهی رژیم صهیونیستی ۱۲ نظامی این رژیم هلاک شدند و دو نفر از آنان به اسارت در آمدند. جنگ چند ساعت بعد با ورود جنگنده های رژیم صهیونیستی به آسمان لبنان و انهدام چند نقطه مهم و مواسلاتی شدت گرفت ولی اکثر ناظران آن را واکنش محدود تلقی کردند. اما عملیات نیروهای اسرائیلی با محاصره مرزهای دریایی لبنان در مدیترانه و اعزام حداقل ۳۰ هزار نفر از نیروهای زمینی به مرز جنوبی لبنان اوج گرفت. در روز سوم باورها به سرعت دگرگون شد و چهره یک جنگ پر شدت و تمام عیار ظاهر شد.
روز چهارم جنگ ناو ساعر پنج توسط حزب الله لبنان مورد حمله قرار گرفت و به همراه حدود ۳۰ سرنشین آن به قعر آب های بیروت فرو رفت این در حالی بود که رژیم تل آویو علی رغم بمباران وسیع ساختمان های متعلق به حزب الله لبنان نتوانسته بود آسیبی به کادر اصلی حزب الله وارد کند و سید حسن نصرالله فرمانده لبنانی جنگ از شکست قریب الوقوع رژیم صهیونیستی خبر می داد.
از روز پنجم جنگ با برتری نسبی حزب الله ادامه پیدا کرد و چریکهای حزب الله تصویر شکست اسرائیل را به ذهن شهروندان صهیونیستی منعکس کردند. از این روز اسرائیلی ها که متقاعد شده بودند که باید بهای ریشه کن کردن حزب الله را بپردازند تا برای همیشه از زندگی توام با وحشت ناشی از موشک های حزب الله خلاص شوند، آرام آرام به این باور رسیدند که امکان ریشه کن کردن مقاومت را ندارند و ادامه جنگ فقط به ویرانی بیشتر اسرائیل و سرایت جنگ به نقاط حساس این رژیم تل آویو و ... منجر می شود از این رو از یک سو موج نارضایتی شهروندان یهودی و اعتراض به مسوولان جنگ بالا گرفت و از سوی دیگر رژیم صهیونیستی از شعار انهدام حزب الله فاصله گرفت و به جنگ تا خلع سلاح مقاومت و راندمان آنان از جنوب اکتفا کرد.
در روز نهم جنگ رژیم صهیونیستی که از تاثیر گذاری عملیات هوایی و محاصره دریایی مایوس شده بود، عملیات زمینی را علیه جنوب لبنان شروع کرد. آنان با فرا خواندن هزاران نیروی احتیاط و گسیل تیپ ویژه گولانی به مرزهای فلسطین اشغالی تلاش کردند تا از طریق گرفتن چند سرپل مهم در زمین تصرف بنت جبیل که اسرائیل آن را پایتخت حزب الله می خواند حزب الله را وادار به پذیرش خلع سلاح نماید. اما برخلاف تصور رژیم صهیونیستی، جنگ زمینی مطلوب حزب الله بود چرا که می توانست از طریق نبرد نامتقارن ماشین جنگی رژیم صهیونیستی را از کار بیندازد. در این مقطع اسرائیلی ها با صراحت اعلام کردند که سرنوشت جنگ نه در هوا یا دریا بلکه در روی زمین تعیین می شود. حزب الله نیز اعلام کرد که ما جنوب را به گورستان صهیونیست ها تبدیل می کنیم.
ارتش رژیم صهیونیستی ۹ روز را در این وضعیت سپری کردند و هر روز تلاش کردند تا از طریق نفوذ به نقاط استراتژیک جنوب لبنان به وعده خود جامه عمل بپوشاند اما عملیات آنان در مارون الراس در روز دهم متوقف شد و تصرف شهر شیعه نشین بنت جبیل نیز در روز دوازدهم جنگ به بن بست رسید. آنان بعد از این دو شکست در روز سیزدهم نیروهای خود را به سمت شمال شرقی مرز لبنان حرکت دادند ولی نیروهای آنان در منطقه الطیبه نیز نتوانست بیش از سه کیلومتر پیشروی داشته باشد از این رو بار دیگر به جبهه میانی بازگشتند و تلاش کردند تا روستای عیتا الشعب را تصرف کنند که در این نبرد نیز شکست خوردند. روزهای چهاردهم جنگ توام با پیش گرفتن سیاست هلی برن نیروها در پشت نیروهای حزب الله حوالی نهر لیطانی بود، اسرائیلی ها با استفاده از هلی کوپترهای مدرن خود که مجهز به سیستم پرواز در شب بودند و از آن طرف حزب الله فاقد امکانات لازمه برای هدف قرار دادن این جنگ افزار استراتژیک بود، تلاش کردند تا نیروهای چریک را قیچی کنند. عملیات سنگین آنان توام با گسترش فشار حزب الله به شهرهای رژیم صهیونیستی بود در این مقطع ۳۵ شهر این رژیم تا اعماق ۷۰ کیلومتری در معرض موشک های بی مهار حزب الله بود و زندگی شهروندان صهیونیستی را به مخاطره جدی انداخته بود از این رو حدود یک میلیون نفر از ساکنان بخش شمالی فلسطین راهی مناطق میانی فلسطین شدند و صدها هزار نفر از آنان نیز فلسطین اشغالی را ترک کردند.
عملیات حزب الله سیستم دفاعی پرطمطراق رژیم صهیونیستی را فلج کرده اصابت موشک های حزب الله به مراکز حساس شهر بندری حیفا که حداقل ۳ میلیارد دلار خرج تاسیسات دفاعی آن شده بود و اصابت موشک های حزب الله به مهمترین پادگان هوایی این رژیم در شهر صفد که در ۳۵ کیلومتر مرز لبنان قرار دارد و نیز اصابت موشک حزب الله به ناو جنگی ساعر ۵ و ساعر ۴/۵ اعتبار امنیتی و اطلاعاتی اسرائیل را از میان برد و تردیدهای جدی شهروندان اسرائیلی را نسبت به توانایی سیستم دفاعی این رژیم در مواجهه با نیروی مهاجم سبب شد. چند ساعت قبل از آنکه قلب قطار شهری حیفا مورد اصابت موشک های حزب الله قرار گیرد. استاندار حیفا از طریق کانال ۱۰ تلویزیون اسرائیل به شهروندان این شهر اطمینان داد که سیستم دفاعی حیفا هرگونه اقدام تهاجمی یگان موشکی حزب الله را خنثی می کند و لذا مقاومت لبنان علیرغم اعلام های پی در پی قادر به تهدید این شهر نیست حدود ۳ ساعت بعد این استاندار ناچار شد توضیح جدیدی اضافه کند: «سیستم دفاعی حیفا تنها قادر است موشک های بالستیک را مهار کند و نمی تواند موشک ها عادی که از سوی حزب الله شلیک می شود را در کنترل درآورد.»
جنگ در هفته سوم با شدت ادامه داشت: یگان دریایی اسرائیل شهرهای ساحلی و به ویژه صور را زیر شدیدترین گلوله باران قرار داده بودند به طوری که روزانه بیش از ۳۰ هزار گلوله به این شهرها شلیک می شد. نیروی هوایی با استفاده از بمب افکن های فوق مدرن خود بدون آنکه با مانعی مواجه باشند بمب های سنگین خود را از اعماق ۳۰ هزار پایی به سمت مراکز شیعه شلیک می کردند. شلیک بمب های پنج تنی به چند نقطه حساس در ضاحیه و برج البراجنه به گمان اینکه مرکز عملیات حزب الله در این نقاط است نشان داد که اسرائیلی ها در عملیات نظامی کاملا آزادی عمل دارند و با هیچ مانعی مواجه نیستند. اما در عین حال عدم موفقیت در عملیات زمینی، قدرت نمایی هوایی و دریایی صهیونیست ها را خنثی می کرد. بعضی از فرماندهان اسرائیلی سختی مواجهه با چریک ها را اینگونه تبیین می کردند: «اینجا یک جهنم واقعی است»، «ما در بنت جبیل با اشباح می جنگیم».
«باید با نیروهایی بجنگیم که آنان را نمی بینیم» و .... جنگ با سختی تمام در زمینی جریان داشت و دشمن صهیونیستی تلاش می کرد تا به شکلی از این معرکه خارج شود. حالا دیگر در رژیم تل آویو هیچکس به پیروزی امید نداشت، نظامیان از خدمت می گریختند تظاهرات نظامیان علیه تصمیمات مقامات نظامی که کاملا بی سابقه بود. فشار عجیبی بر دستگاه تصمیم گیری تل آویو تحمیل کرد، شهروندان صهیونیستی که در آغاز جنگ به رهبران خود اطمینان داده بودند برای ریشه کن شدن حزب الله ماه ها زندگی سخت را تحمل خواهند کرد، با مشاهده بهم ریختگی اوضاع نظامیان و سیاستمداران هر روز به تظاهرات گسترده ای دست زده و خواستار توقف جنگ می شدند. اما این جنگ به مداخله بین المللی احتیاج داشت به گونه ای که ضمانت هایی برای توقف حملات موشکی حزب الله فراهم شود و چشم اندازی از منضبط شدن حرکت چریک های حزب الله ترسیم شود. در این حال و هوا، نظامیان دست به یک عملیات جنایتکارانه در قانا زدند. قانا نام آشنایی بود، روستایی در نزدیکی های شهر پرجمعیت صور که پیش از این در سال ۱۹۹۶ شاهد جنایت شرم آور صهیونیست ها علیه زنان و بچه ها بود، نظامیان این رژیم در روز بیستم جنگ (نهم مرداد ۸۵) به آسایشگاه اطفال و مردان و زنان معلول و سالخورده حمله کردند و ده ها نفر از آنان را به خاک و خون کشیدند تا مجامع بین المللی به سرعت دست به کار شوند و جنگ را پایان دهند. بلافاصله پس از فاجعه شرم آور قانا، کاندولیزا رایس که پیش از این به مقامات نظامی و سیاسی تل آویو گفته بود در این جنگ عقب نشینی دیده نشده است، به تل آویو بازگشت و اعلام کرد: "زمان توقف جنگ فرا رسیده است».
جنگ در هفته چهارم در حال و هوای صدور قطعنامه و در عین حال با شدت ادامه پیدا کرد. انگلیسی ها دست اندر کار تهیه قطعنامه ای شدند که در آن حزب الله مسوول جنگ شناخته شده و در آن بر تروریسم بودن آن و لزوم خلع سلاح و حتی محاکمه آنان تاکید شده بود. آنان گمان می کردند می توانند حزب الله را از این طریق از موضع نظامی به موضع سیاسی منتقل کنند. اما حزب الله اعلام کرد که قطعنامه را نمی پذیرد و تداوم جنگ را ترجیح می دهد از این رو قطعنامه انگلیسی دو بار تعدیل گردید و عملا بی خاصیت شد این قطعنامه در اولین ساعت روز ۲۱ مردادماه به تصویب شورای امنیت سازمان ملل رسید ولی دو روز طول کشید تا طرفین دست خود را از روی ماشه ها بردارند و به آتش بس تن دهند. جالب این بود که اسرائیلی ها ناچار شدند از اصرار خود مبنی بر اینکه آخرین شلیک از سوی آنان باشد، دست بردارند و پذیرای ۳۶۰ موشک در آخرین روز نبرد (۲۳ مردادماه) باشند.
جنگ در روز ۲۳ مرداد با آخرین شلیک حزب الله به پایان رسید و رسانه های عربی نوشتند جنگ با عملیات مرزی حزب الله آغاز و با آخرین شلیک از سوی آنان به پایان رسید این موضوع به برانگیختن غرور جهان عرب منتهی شد و خاطره شکست های قبلی آنان را تا حد زیادی التیام بخشید، اینک دو سال پس از آغاز جنگ ۳۳ روزه سید حسن نصرالله هنوز در صدر شخصیت های عرب قرار دارد و محبوب ترین است.
نویسنده : سعدالله زارعی
منبع : روزنامه مردم سالاری


همچنین مشاهده کنید