پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا
روزگار سپری شده منتقدان نه چندان سالخورده!
فضای نقدنویسی، منتزع و جدا از فضای سینما نیست. این هر دو هرچند رابطه متقابلی دارند، اما نقد فیلم جریانساز طی این سالها در ایران کم داشتهایم و منتقدان ما بیشتر تابع شرایط سینما هستند.
سینما اگر رونق داشته باشد و فیلمهای خوب و بحثبرانگیز ساخته شود، فضای نقدنویسی هم رونق میگیرد، اما اگر مثل این سالها که فیلم خوب کمتر میبینیم، سینما چندان آثار خوب و بحثبرانگیزی نداشته باشد، فضای نقدنویسی هم به تبع آن دچار بیحالی و کسالت میشود.
منتقدان خوبی که در دهه ۶۰ و ۷۰ مینوشتند، اکنون کمتر مینویسند یا برخی اصلا نمینویسند و به سالی دو سه یادداشت در حاشیه سینما بسنده میکنند.
شاهد مثال این بیرغبتی، شاید سالن سینمای مطبوعات جشنواره فجر طی سالهای دهه ۶۰ و ۷۰ باشد که منتقدان را از پیر و جوان دور هم جمع میکرد و رونقی دلانگیز داشت؛ اما شاید در این سالها چندان چهره قدیمی و آشنا و شناختهشدهای را در سالن مطبوعات جشنواره پیدا نکنید که بین دو سئانس، جوانترها و خبرنگارها دورش را گرفته باشند و او با لیوانی چای در دست درباره فیلمی که همین چند دقیقه پیش دیده است، نظرش را بگوید و بقیه با اشتیاق گوش کنند.
انگار حالا دیگر کمی نوستالژیک شده برای ما (و چه زود هم شده!) که بعد از دیدن هر فیلمی از کیمیایی در جشنواره ، در سالن انتظار چشممان دنبال جواد طوسی باشد تا پیدایش کنیم و دلمان بخواهد هر چه زودتر نظرش را مثلا درباره فیلم ضیافت بدانیم یا با او بحث کنیم که آقا جواد! آخر این چه فیلمی بود؟ چرا کیمیایی فرزند زمانه خودش نیست؟ چرا؟...
و او هم با همان لحن گرم و صمیمی و ریتم تند حرف زدنش، استدلالهای خودش را بیاورد و بحث بالا بگیرد. چه روزهای خوبی بود. روزگاری که بهزاد رحیمیان که به گمان من یکی از بهترین منتقدان سینمایی ایران است با همه رفاقتش با ابوالفضل جلیلی حاضر بود در جلسه نقد و بررسی دانشجویی فیلم یک داستان واقعی شرکت کند و چشم در چشم جلیلی صریح و بیرودربایستی نظرش را بگوید. در آن روزگار واقعا اگر منتقدی قصد داشت به فیلمسازی نان قرض بدهد، بدجوری توی چشم میزد و انگشتنما میشد.
یک جور فضای نظارت نامحسوس حاکم بود که منتقد نهایتا در مقابل فیلم بد فیلمساز محبوبش سکوت میکرد و چیزی نمینوشت تا حق رفاقت را این طور ادا کرده باشد. رفت و آمد به دفتر فیلمساز و تهیهکننده چندان باب نبود و برای مصاحبه هم که میرفتی حتی مراقب بودی که وقتی میزبان از تو پذیرایی میکند، فاصله را رعایت کنی که یک وقت توقعی ایجاد نشود.
در چنین شرایطی نقد تاثیرگذار بود و غرورانگیز که تو بیهیچ ملاحظهای نظرت را هرچند منفی درباره فیلمی که با سازندهاش رفاقت داشتی مینوشتی و فیلمساز هم پذیرفته بود که منتقد فیلم اگر از فیلم قبلی او خوشش آمده و نقد مثبت نوشته، مسوول روابط عمومی و تبلیغات دفتر او نیست و قرار نیست تا ابد در مدح و ستایش فیلمهای او بنویسد.
در آن روزگار وقتی در دهههای پیشتر کنکاش میکردی، به نامهای هرچند محدود و کمتعداد اما بزرگی برمیخوردی که فیلمسازان مطرح به اعتراف خودشان از آنها تاثیر گرفته و آموخته بودند؛ نامهایی مثل پرویز دوایی و جمشید ارجمند. نسل آنها مثل دوندههای دوی امدادی، چوب خود را به نسلی که حالا ما نوشتههایشان را میخواندیم داده بودند.
شاید کمی بدبینی چاشنی این حرف است، اما آیا نسل امروز هم چوب را از نسل پیش از خود خواهد گرفت؟ پاسخ این پرسش را شاید وقتی بتوان داد که پرسهای عمیق در نوشتههای منتقدان جوان امروز زد.
یادمان نرود که مهمترین ویژگی منتقدان سینمایی دهههای اول پس از انقلاب، تشخص و فردیتشان بود؛ فردیتی که به سواد و دانششان از حوزههای فرهنگی، اجتماعی تکیه کرده بود.
با همه اینکه نظر و دیدگاهشان را درباره یک فیلم قبول نداشتی، اما نمیتوانستی منکر فهم و درک و استدلالی که پشت کلامشان هست، بشوی. حتی اگر استدلالشان هم ضعیف بود از نگاه شهودی و درک حساس و ظریفشان لذت میبردی.
برای خود اصول و معیاری داشتند. در کنار پرهیز از تعارف و کنار آمدن و نان قرض دادن، ابایی نداشتند از بیان باورهای شخصیشان و سنجیدن اثر با آنچه که خود بهآن ایمان داشتند.
نمونه چنین منتقد فیلمی همین آقا جواد طوسی است که در این ربع قرنی که مینویسد، همواره پیش از هر چیز و شاید بیش از هر چیز، به فردیت خود احترام گذاشته و درک و دریافت خود از جهان و پیرامون خود را هیچگاه پنهان نکرده است.
میتوانیم با او مخالف باشیم. همین اصرار او بر عدالتخواهی و معیار ساختن از آن را نقد کنیم و حتی منکر شویم، اما نمیتوانیم او و دیدگاهش را نادیده بگیریم و نامحترمانه با آن برخورد کنیم.
در حقیقت نقد منتقدانی مثل طوسی، یک جورهایی متنی خلاقه است که در امتداد یک اثر هنری شکل گرفته است، چون ریشه در فردیت نویسنده و فهم و دریافت او از پیرامون خود دارد، نه یک مشت اسلوبها و قواعدی که حالا دیگر پس از صد سال از عمر این هنر، هر دانشجوی سال دوم سینما هم آنها را از بر است.
روزگاری در این سرزمین نقد فیلم را جایگاهی والا بود. نویسنده و فیلمساز یکه و بزرگی مثل سیدمرتضی آوینی یکی از دلمشغولیهای جدیاش نوشتن نقد فیلم بود و از زمره کسانی که اشراف و آگاهیهای تکنیکی بسیار بالایی داشت، اما هیچگاه سعی نکرد فارغ از باورها و آنچه بدان اعتقاد داشت، تنها به جنبههای هنری یک فیلم بپردازد. منتقدان دودهه اول انقلاب، سینما را برای سینما نمیخواستند.
چنانچه در فضای کلی جامعه هنری، هنر برای هنر بشدت در حاشیه بود و منزلتی نداشت. جوانترها و آنها که امروز نقد فیلم مینویسند میراث گرانقدری از نقد سینمایی دهههای قبل در اختیار دارند که باید قدرش را بدانند.
محمود جوانبخت
منبع : روزنامه جامجم
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
ایران توماج صالحی پاکستان سریلانکا حجاب مجلس شورای اسلامی کارگران رهبر انقلاب دولت رئیسی سید ابراهیم رئیسی رئیس جمهور
کنکور هواشناسی سازمان سنجش سیل تهران زنان شهرداری تهران پلیس سلامت قتل فراجا سازمان هواشناسی
قیمت خودرو قیمت دلار قیمت طلا خودرو دلار بانک مرکزی بازار خودرو ارز قیمت سکه ایران خودرو سایپا تورم
تلویزیون ترانه علیدوستی فیلم سینمای ایران مهران مدیری سحر دولتشاهی کتاب سینما شعر تئاتر صدا و سیما رادیو
کنکور ۱۴۰۳
اسرائیل غزه فلسطین رژیم صهیونیستی آمریکا روسیه جنگ غزه اوکراین طوفان الاقصی اتحادیه اروپا حماس ترکیه
فوتبال پرسپولیس استقلال بازی بارسلونا لیگ برتر انگلیس باشگاه استقلال باشگاه پرسپولیس تراکتور فوتسال تیم ملی فوتسال ایران رئال مادرید
هوش مصنوعی همراه اول تیک تاک ناسا مریخ فیلترینگ فناوری اپل تبلیغات ایلان ماسک سامسونگ
سلامت روان استرس افسردگی داروخانه پیری دوش گرفتن