پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا


بحران‌های خانوادگی در چین و آمریکا


بحران‌های خانوادگی در چین و آمریکا
با افزایش سطح درآمد مردم چین و ارتقای استاندارد زندگی آنها، شمار زوج‌هایی که به دلایل مختلف متقاضی جدا شدن از یکدیگر هستند نیز افزایش پیدا می‌کند.
تا پیش از ماه اکتبر سال ۲۰۰۳ میلادی، طلاق در جامعه چین، پدیده‌ای بسیار منفور بود و هیچ یک از زوج‌ها، مایل به جدا شدن از همسر خود نبودند. در آن زمان طلاق آخرین راه‌حل یک زندگی محسوب می‌شد و پیش از رسیدن به نقطه پایان زندگی و امتحان کردن تمامی راه‌ها برای ادامه زندگی مشترک، اقدام به این کار نمی‌کردند.
اما از سال گذشته که طلاق همچون ازدواج یک امر طبیعی تلقی می‌شود، شمار زندگی‌های از هم پاشیده، روبه‌ افزایش نهاده است. شوزین، یکی از مشاوران خانواده در شانگهای می‌گوید: مردم چین متوجه شدند که طلاق چیزی بدی نیست بنابراین زمانی که احساس کنند در کنار همسر خود نمی‌توانند زندگی خوبی داشته باشند اقدام به جدایی می‌کنند. آمار نشان می‌دهد اصلی‌ترین دلیل جدایی زوج‌ها در سراسر جهان- به خصوص کشورهای سنتی- نارضایتی زوج‌ها از روابط جنسی خود با همسرشان است. فان رومایو یکی از وکلای برجسته چین و یکی از پژوهشگران مطرح این کشور در مورد این مسئله می‌گوید: ۷۰ درصد از جدایی‌ها به دلیل نارضایتی زوج‌ها از زندگی جنسی خود است. روابط جنسی یکی از با اهمیت‌ترین بخش‌های زندگی مشترک در جوامع جهان به خصوص جوامع سنتی است زیرا در جوامع سنتی داشتن رابطه جنسی تنها از طریق پیمان زناشویی امکان‌پذیر است و در صورتی که این رابطه رضایتبخش نباشد، مشکلات زیادی برای افراد ایجاد می‌کند. وی می‌گوید: اغلب زوج‌ها در هنگام مشاوره مشکلاتی چون عدم‌تفاهم یا اختلاف سلیقه و عقیده را عامل اصلی جدایی خود عنوان می‌کنند اما زمانی که اعماق ذهن و روان خود را می‌کاوند، متوجه می‌شوند که نارضایتی آنها از روابط جنسی خود با همسرشان، باعث بر هم خوردن آرامش و ثبات روحی آنها شده است.
شوزین که هم‌اکنون مدیریت ۲۰ مرکز مشاوره ازدواج را در کشور پهناور چین بر عهده دارد، می‌گوید: در گذشته ازدواج به معنای صرف کردن تمام زندگی با یک شخص خاص بود. در آن زمان زنان حقی برای اعتراض به رفتارهای همسرشان یا عملکرد آنها نداشتند بنابراین مجبور بودند با هر شرایطی کنار بیایند و زندگی خود را ادامه دهند اما امروزه زنان متوجه شده‌اند که می‌توانند از یک زندگی آرام‌تر برخوردار باشند و فردی را برگزینند که علاوه بر پاسخگویی به تمام نیازهای آنان، آرامش را برای آنها به ارمغان بیاورد. آمارها نشان می‌دهد ۸۰ درصد از زوج‌های قدیمی از زندگی خود راضی نبوده‌اند اما به دلیل بینش‌های کهنه، هر شرایطی را پذیرفته و زندگی خود را تا زمان مرگ ادامه می‌داده‌اند. اما امروز این طرز فکر در کشور چین از بین رفته و همین امر موجب ۲۰ برابر شدن نرخ طلاق در چین نسبت به دو دهه گذشته شده است. به گزارش دولت چین، به ازای هر هزار ازدواج در سال، چهار جدایی در کشور چین اتفاق می‌افتد در حالی که در ایالات متحده آمریکا به ازای هر هزار ازدواج تنها ۸/۳ جدایی صورت می‌گیرد.
از طرف دیگر نرخ طلاق گزارش شده در شهر شانگهای که پیشرفته‌ترین و رشدیافته‌ترین شهر کشور چین است از تمامی شهرهای این کشور پهناور بیشتر است. زوجیانگ جون، استاد رشته روان‌شناسی دانشگاه پکن با اشاره بر بیشتر بودن نرخ طلاق در شهرها نسبت به روستاهای کشور چین می‌گوید: هم‌اکنون تعداد مشاوران خانواده در کشور چین بسیار کم است و بسیاری از کانون‌های خانوادگی به دلیل ناآگاهی زوج‌ها از هم فرو می‌پاشد. وی می‌افزاید: با وجود بیشتر بودن نرخ ازدواج در کشور چین و جوان‌تر بودن جمعیت این کشور نسبت به ایالات متحده آمریکا تعداد مشاوران خانواده در این کشور بسیار کم است، به عبارت دیگر به ازای هر ۲۴۰ مشاوری که در آمریکا به هدایت و راهنمایی زوج‌های جوان مشغولند تنها یک مشاور در چین حضور دارد که نمی‌تواند پاسخگوی نیاز مردم این کشور باشد. اما یکی دیگر از دلایل عنوان شده برای افزایش شمار جدایی در چین، تک فرزندی خانواده‌های چینی است. از سال ۱۹۷۹ میلادی به بعد مقوله رشد سریع جمعیت و تبعات منفی حاصل از آن سیاستمداران چینی را بر آن داشت تا با وضع سیاست‌های جدید اقدام به کاهش نرخ رشد جمعیت کنند.
از آن زمان به بعد هر خانواده چینی تنها می‌توانست صاحب یک فرزند شود، بنابراین توجه والدین به فرزند خانواده بسیار زیاد و توقعات فرزندان نیز به تبع این توجه بسیار بالا بود، لذا پس از ازدواج نمی‌توانستند با شرایط جدید کنار بیایند و مشکلات زیادی با همسر خود پیدا می‌کردند، مشکلاتی که همگی قابل حل بود و تنها حضور یک مشاور آگاه می‌توانست، نه تنها باعث دوام زندگی بلکه افزایش کیفیت آن شود، اما به دلیل نبودن تعداد کافی مشاور کارآزموده، تعداد زیادی از این زوج‌های جوان و ناآگاه از یکدیگر جدا می‌شدند و مشکلات مضاعفی را برای خود و خانواده خود به وجود می‌آوردند.
البته این وضعیت بحرانی و نابسامان بودن ساختار نظام خانوادگی، تنها مخصوص کشور چین نیست بلکه ایالات متحده آمریکا نیز با این مشکلات دست و پنجه نرم می‌کند. به گزارش دولت آمریکا شمار ازدواج‌هایی که به طلاق منجر می‌شود، دو برابر شمار آنها در سال‌های آغازین دهه ۸۰ میلادی است. به عبارت دقیق‌تر، هم‌اکنون ۵۰ درصد از ازدواج‌ها به طلاق می‌انجامد و تعداد بسیاری زیادی از فرزندان جامعه آمریکا با مشکل تک والد بودن دست به گریبان هستند. مرکز تحقیقات خانواده ایالت متحده آمریکا در یک پژوهش همه جانبه و گسترده عوامل اختلالات نظام خانوادگی و بالا رفتن نرخ طلاق را این طور عنوان می‌کند: پیشینه زوج‌ها و شرایط آنها در هنگام شروع زندگی مشترک تاثیر بسیار زیادی در پیامد آن ازدواج دارد. در این گزارش عوامل موثر در کاهش احتمال جدایی پس از ازدواج به این صورت بیان شده است:
▪ درآمد سالانه.
در صورتی که درآمد سالانه زوج‌ها بیش از ۵۰ هزار دلار باشد احتمال ایجاد اختلاف در خانواده بر سر مسائل مالی و مشکلات و تبعات حاصل از فقر که منجر به جدایی زوج‌ها می‌شود ۳۰ درصد کاهش می‌یابد. در مقابل در صورتی که درآمد سالانه افراد کمتر از ۲۵ هزار دلار باشد احتمال طلاق ۳۰ درصد افزایش پیدا می‌کند.
▪ در صورتی که زوج‌ها هفت ماه یا بیشتر پس از ازدواج صاحب فرزند بشوند احتمال طلاق در آنها ۲۴ درصد کاهش پیدا می‌کند زیرا از شرایط آغازین زندگی خود لذت کافی را برده‌اند و توانسته‌اند با مسوولیت‌های زندگی مشترک کنار بیایند. افرادی که به سرعت پس از ازدواج صاحب فرزند می‌شوند پیش از اینکه خود را با شرایط و مسوولیت‌های زندگی جدید وفق دهند، مسوولیت مضاعفی را به خود تحمیل می‌کنند که مشکلات زیادی را برای آنها ایجاد می‌کند و احتمال درگیری و اختلاف بین آنها را ۲۴ درصد افزایش می‌دهد.
▪ در صورتی که زوج‌ها در هنگام ازدواج بیش از ۲۵ سال سن داشته باشند احتمال جدایی در آنها ۲۴ درصد کمتر می‌شود. افرادی که در زمان ازدواج سنشان از ۱۸ سال کمتر باشد توانایی اداره صحیح زندگی مشترک را ندارند و فشار زندگی باعث نابسامانی اوضاع زندگی خانوادگی آنها می‌شود.
▪ ساختار خانوادگی زوج‌ها نیز در موفقیت ازدواج‌ آنها نقش دارد. آمارها نشان می‌دهد در صورتی که هر یک از زوج‌ها شاهد اختلافات شدید در خانواده خود بوده یا فرزند طلاق باشند، احتمال منجر شدن ازدواج آنها به جدایی ۱۴ درصد بیشتر از دیگران است.
▪ اعتقادات مذهبی باعث استحکام بنیاد زندگی زوج‌ها می‌شود. پژوهش‌ها نشان می‌دهد در صورتی که پایگاه اعتقادی زوج‌ها محکم باشد و هر یک با هدف ساخت یک زندگی سالم و تداوم آن پای به این عرصه‌گذارده باشند، شانس منجر شدن ازدواج به طلاق ۱۴ درصد کمتر است اما اگر پایبندی زوج‌ها به اصول اعتقادی کم باشد، احتمال منجر شدن ازدواج آنها به جدایی افزایش پیدا می‌کند. پایبندی به اصول اخلاقی و اعتقادی، زوج‌ها را از انجام بسیاری کارها منع می‌کند و آنها را در مسیری قرار می‌دهد که به استحکام پایه‌های زندگی خانوادگی آنها منجر می‌شود.
▪ تحصیلات نقش مهمی در تداوم یک زندگی خانوادگی دارد. آمارها نشان می‌دهد زوج‌هایی که در زمان ازدواج حداقل تحصیلات دبیرستانی نداشته باشند ۱۳ درصد بیشتر از دیگران شاهد از هم پاشیدن زندگی خانوادگی خود خواهند بود. پژوهش‌های انجام شده توسط این مرکز نشان می‌دهد ۳/۸ درصد از مردان آمریکایی و ۹/۱۰ درصد از زنان، یک ازدواج نافرجام داشته‌اند در حالی که شمار مردان دارای ازدواج‌های نافرجام در سال‌های آغازین دهه ۸۰ میلادی برابر ۸/۴ درصد و شمار زنان برابر با ۹/۸ درصد بوده است
منبع : روزنامه کارگزاران


همچنین مشاهده کنید