جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


درباره جهان چند فرهنگی


درباره جهان چند فرهنگی
انسان (در معنای کلی) روح مجردی است که تاریخ زندگی او داستان سیر به سوی « رهایی » بوده است. امکانی که از دیالکتیک میان صورت و معنا ، واقعیت و فراواقعیت ، آزادی درونی و بیرونی حاصل می گردد و در این میان « شناخت » اهمیتی بنیادین دارد. انسان به میزانی که شناختش بیشتر و بهتر می گردد به آن رهایی غایی نزدیک تر می گردد.
می توان پذیرفت که همانند آنچه پیروان مکتب اصالت اجتماعی می گویند جامعه از خود دارای شخصیت مستقلی بوده که خواسته ها و نیازهایی متفاوت از اعضاء تشکیل دهنده آن دارد. در این معنا جامعه در عین حال که در بسیاری از جنبه های زندگی به افراد آموزش داده و آزادی می بخشد ، از جهتی دیگر شناختی « کاذب » به افراد بخشیده و امکان خودآگاهی را از آنها می ستاند.
انسانها در چنین جوامعی برای غایت هایی تلاش می کنند که خود انتخاب نکرده اند ، یا فکر می کنند که انتخاب کرده اند.
مکتب « اصالت تعدد فرهنگی » در یک چنین زمینه ای امکانات تازه ای برای شناخت بیشتر و بهتر و فهم خود و نیازهای واقعی فرد ( در قالبهای متمایز: یک شخص ، یا یک گروه و یا یک خرده فرهنگ خاص و در سطوح مختلف محلی ، منطقه ای ، و ملی ) فراهم می آورد چرا که فرد تنها با تمایز بخشیدن خود از دیگری یا دیگران می تواند به « خود » ش رسیده و دستاوردهای تازه ای بیابد که احتمالا « ذهن جمعی » ( به لحاظ خصوصایت کل نگرانه اش ) از آن غفلت کرده است
حال مسئله اساسی در مکتب اصالت فرهنگی انتقال این دستاوردهای تازه به ذهن جمعی است. و این استدلال بر این پیش زمینه قرار گرفته که مشروعیت یک ذهن جمعی فراگیر ( ایده ئولوژی مسلط : به تعبیر مارکسیستها ) را بپذیریم و در جهت اصلاح آن تلاش نماییم ( تغییر جزء به جزء ، آنچنانکه پوپر بر آن تاکید می کرد ).
در واقع برای من هرگز پذیرفتنی نیست که با دگرگونی ریشه ای می توان فضایی بهتر برای انسانها پدید آورد چرا که باز هم در نهایت با فرونشست اندیشه های رادیکالی و انقلابی ، ذهن جمعی به شکل تازه تری پدید خواهد آمد که به شکل ساختاری و منطقی ( هر چند دارای دستاوردهای تازه برای بشریت است ) دقیقا دارای همان خصوصیات و ایرادات گذشته بوده و نمی تواند راهی برای ورود دستاوردهای تازه تر باز نماید. رویکرد دگرگونی ریشه ای بر این نکته بنا شده که راه حل عقلانی برای تفاهم و هماهنگی وجود ندارد و تنها راه در براندازی خشونت آمیز ساختارهای موجود است و این برای من پذیرفتنی نیست.
حتی من نمی توانم جامعه ای را تصور نمایم که در آن خرده فرهنگهای متعدد در یک سطح قرار دارند و با یکدیگر تعامل برقرار می سازند.
برای من همواره یک فرهنگ برین و کلی قابل تصور است ( مثل فرهنگ کلی لیبرالیسم ) که خرده فرهنگها ( مثل فمینیستها ، سیاهان و ... ) در درون آن فعالیت داشته و به اصلاح آن دست می زنند و فرهنگ کلی باید آنچنان قابلیت انعطاف پذیری و خودانتقادی داشته باشد که بتوانند تمامی این تنوعات را در خود هضم نموده و خود را با آنها ، و آنها را با خود هماهنگ سازد و این تاکیدی هر چه بیشتر بر ضرورت اصلاحات فرهنگی ( و نه انقلاب فرهنگی ) است. و این بدان اعتقاد ریشه ای باز میگردد که من معتقدم آنچنان که به نظر می رسد تفاوت میان گروه های مختلف جامعه وجود ندارد و آنها این امکان را دارند که به یکدیگر نزدیک تر شوند.
حال در اصلاحات فرهنگی همانطور که پیشتر اشاره کردیم مسئله اساسی چگونگی انتقال دستاوردهای تازه ( از سوی خرده فرهنگها ، گروه های حاشیه نشین و ... ) به فرهنگ جمعی و انتزاعی کلی است.
در تعامل میان انسانها این اصل همواره وجود دارد که در اکثر مواقع افراد دیگر بهتر از خود فرد می توانند او را بشناسند و درک کنند چرا که فرد همچون ماهی در آب ، آنچنان در آنچه هست و نگرشها و اعتقاداتش غرق بوده و شناور است که نمی تواند از خود جدا گشته ، نگاه از بالا داشته و به خودش نظر کند تا واقعیت خویش را آنچنان که هست دریابد.
حال می توانیم این مسئله را به تعامل میان خرده فرهنگها و فرهنگ کلی تعمیم بدهیم. اصلاح فرهنگ کلی پیش از هر چیز نیاز به بازگشایی راههایی برای امکان خود اصلاحی از جانب خود آن فرهنگ دارد ( در واقع مبانی اعتقادی و ساختارهای آن باید دموکراتیک بوده و انعطاف پذیری لازم را برقرار سازد ) و در مرحله بعد این خرده فرهنگهای غریبه هستند که می توانند با ارائه دستاوردهای تازه هم قابلیت و حقانیت خویش را اثبات نمایند و هم خود را با فرهنگ کلی هماهنگ تر سازند.
در واقع شاید بتوانیم یک « حوزه عمومی » را میان فرهنگ کلی و خرده فرهنگها تصور نماییم که در بستر آن خرده فرهنگها دستاوردها و نگرشهای متفاوت خویش را به آزمون ابطال گرایی می گذارند تا هر کدام که از این آزمون موفق بیرون آمدند و توانستند تعامل بهتری با فرهنگ کلی برقرار سازند ، این امکان را داشته باشند جزء یا اجزائی از فرهنگ کلی را تغییر دهند یا بهینه سازند.
http://social-me.blogfa.com/
علیرضا عزیزی


همچنین مشاهده کنید