پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


جامعه شناسی هنر


جامعه شناسی هنر
● موضوع جامعه شناسی هنر: میترا صدر
هنر دارای جنبه های مختلف و تاثیر وتاثر های متفاوت در جوامع گوناگون و حتی یک جامعه خاص است. به دلیل همین پیچیدگی است که مطالعه آن از یک طریق نمی تواند تمام ابعاد آن را نشان دهد.و با هر نوع نگرش به یکی از جنبه های هنر،نوع خاصی از مطالعه و روش با آن به وجود می آید.
در جامعه شناسی هنر اگر چه موضوع واحد است،ولی با اتخاذ دید گاههای متفاوت برای بررسی آن شاخه های مختلفی ایجاد خواهد شد.
این شاخه ها به دو گروه کلی تقسیم می شوند:
۱) بررسی هنر به شیوه توصیفی
۲) بررسی هنر به شیوه علی
شیوه توصیفی: که به مطالعه صوری هنر محدود می شود ،به عقیده ماکس وبر جامعه شناسی هنر نباید قدم در محدوده محتوای آثار هنری بگذارد،زیرا این اقدامراه را برای قضاوت ارزشی می گشاید،که وظیفه جامعه شناسی صدور حکم ارزشی نیست. بررسی هایی که در این گروه مطرح می شود شامل موارد ذیل می باشد:
▪ بررسی هنرمندان به عنوان یک گروه اجتماعی
▪ مطالعه مخاطبان هنر
▪ بررسی کارکرد هنرها در شرایط مختلف تاریخی _ جغرافیایی جوامع مختلف.
به طورخلاصه هر گونه مطالعه ای را که بدون در نظر گرفتن چارچوب اجتماعی و تاثیر آن بر هنر صورت می گیرد می توان هنر به شیوه توصیفی نامید.
شیوه علی: به این معنا که محقق از خود می پرسد هنر ها چرا و چگونه به وجود آمده اند؟ که دارای دو جنبه می باشد.
۱) جنبه تاریخی : به خاستگاه اجتماعی هنر خواهیم رسید.
۲) جنبه جامعه شناختی : به علیت اجتماعی به طور خاص خواهیم رسید.
مطالعه توصیفی به عنوان ماده خام برای مطالعه علی مورد استفاده قرار می گیرد و محقق با برقرارکردن رابطه علی بین پدیده های هنری و شرایط اقتصادی اجتماعی خود هنرمند،نظریه را بسط می دهد. از این دیدگاه خاص،جامعه شناسی هنر به قلمرو کلی جامعه شناسی معرفت وارد می شود.
● جامعه شناسی معرفت :
که در آن سوال اصلی از علیت معرفت است.بدین معنا که آیا معارف بشری اعم از فلسفه،علم،ایدئولوژی،اخلاق... در جامعه به وجود می آیدو جامعه علت اصلی وجود و گسترش این معارف است یا سرچشمه معارف بشری در جای دیگر است.و جامعه تنها به عنوان ظرف و امکان وقوع آن عمل می کند.
در جامعه شناسی هنر هم این سوال مطرح است که آیا این هنرها معلول جامعه اند و یا تنها به دلیل اینکه در جامعه ظاهر می شوند تصور کنیم که معلول جامعه هستند در حالیکه خود منشاء مستقلی دارند؟ در هر صورت قبول نام جامعه شناسی هنر به این معنا است که جامعه در شکل گیری انواع هنر ها سهم دارد،ولی اینکه این سهم تا چه اندازه و چه شکلی باید باشد مسئله ای است که جامعه شناسان هنر با آن درگیرند و برایش پاسخ متفاوتی دارند .
● نظریه های موجود در جامعه شناسی معرفت :
▪ رویکرد فلسفی:
که مبنای وجود شناختی برای معرفت قائل است به این معنا که معرفت به صورت ناب وجود دارد. این رویکرد شامل متفکرانی است که بیشتر به معنویت انسان توجه دارند. و هر گونه ارتباط بین علیت اجتماعی معرفت را رد می کنند و حتی در مواردی معرفت را به عنوان علت تغییر اجتماعی معرفی می نمایند .شخصیت های مهم در این نحله (کندرسه،هگل،کنت) می باشند که انسان را به مثابه سرگذشت گسترش خرد در جامعه فرض می کنند.
در جامعه شناسی هنر این رویکرد متاثر از زیبایی شناسی هگل که در جنبش رمانیتیسم مجسم شده و در آن نظریه هنر برای هنر به عنوان قلمرو تولید هنر در نظر گرفته می شود . رمانتیک ها با هر گونه تبیین جامعه شناختی از آثار هنری مخالفت کرده و معتقدند که هنر دارای قوانین،عملکرد و توسعه درونی خویش است و بررسی جامعه شناختی تجربی تاثیر و عملکرد تام آن را نابود می کند.
▪ رویکرد جامعه شناختی:
که مبنای غایت شناسانه برای معرفت قائل است و آن را به هدف برمی گرداند.بدین معنا که معرفت تا آنجایی که محقق نشده هیچ نیست و تنها هنگامی که یک مجموعه یا مولفه به نتیجه عینی برسد معرفت حاصل می شود. این رویکرد متاثر از ماتریالیسم و پراگماتیسم است و جامعه شناسانی را شامل می شود که معتقدندجامعه در حکم علیت اجتماعی برای معرفت ها در اثر شرایط خاص اجتماعی و برای آن شرایط به وجود می آیند.شخصیت های مهم در این نحله (سن سیمون،فوئر باخ،کارل مارکس)که اساس اندیشه آنها پدید آورنده هر نوع آگاهی است .
درجامعه شناسی هنر،اکثر جامعه شناسان دراین رویکردند که شامل افرادی چون هاورز،لوکاچ،گلدمن و جانت ولف می شود.
هاوزر معتقد است برای درک آثار هنری کافی است شرایط اقتصادی و اجتماعی را که اثر هنری در آن متولد شده بشناسیم پایگاه هنرمند از اهمیت ویژه ای برخوردار است که به همراه شرایط جامعه در آثار هنری نقشی تعیین کننده دارد.این تعیین کنندگی در دو مفهوم بیشترین اهمیت را دارند۱ ) سبک ۲ ) محتوا که تغییرات آنها در طول زمان نشان دهنده تاثیرات اجتماعی بر هنر است .
▪ رویکرد فلسفی – جامعه شناختی
این رویکرد متاثر از نظریه معرفتی شلر است .او اکر چه به وجود غایت پرداخته،اما در خود معرفت باقی مانده و سعی کرده نظریه ای عینی در باب خود معرفت دهد.او معتقد است که نه جامعه و نه معرفت هچکدام علت دیگری نیستند،بلکه معرفت به صورت ناب وجود دارد .
وی معرفت را تحت عنوان محدوده عوامل ایده ای که بصیرت محض،اما فاقد قدرت و نیرو هستند معرفی می کند و در مقابل آن جامعه و شرایط اجتماعی را محدوده عوامل واقعی می نامد که نیروی محض اند بدون نور و بصیرت . از اتحاد این دو حوزه است که موتور تاریخ به حرکت در می آید .
در حوزه هنر نیز شلر و پیروانش معتقدندکه شرایط اقتصادی و اجتماعی عامل تعیین کننده نیستند،بلکه آنها شرط وقوع هنرند و آن را از حالت بالقوه به حالت بالفعل در می آورند . این یعنی هنر و جامعه استقلال وجودی خودشان را دارند،اگر چه این جامعه است که تعیین می کند کدام نوع از هنر تحقق یابد. جامعه یک عامل تسهیل کننده وتحقق بخش نه به وجود آورنده و هستی بخش است.
http://social-me.blogfa.com/


همچنین مشاهده کنید