چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

مـــــــردودی هــــا... !؟


مـــــــردودی هــــا... !؟
تقریبا یک سال از ائتلاف مثلث قدرت در اسرائیل متشکل از ایهود اولمرت،شیمون پرز(حزب کادیما) و ایهود باراک (حزب کار) در قامت کابینه جدید در این رژیم می گذرد.
ایهود باراک جایگزین عمیر پرتز وزیرجنگ سابق اسرائیل در کابینه اولمرت شد و شیمون پرز نیز با حمایت اولمرت و فراکسیون کادیما در پارلمان("کنیست") جایگزین موشه کتساف رئیس سابق رژیم صهیونیستی شد که به جرم فساد اخلاقی از سمتش کناره گرفت. این ائتلاف با همه رویاهایش اینک با زمزمه انحلال کنیست و برگزاری انتخابات سراسری در آستانه فروپاشی مطلق قرار گرفته است.
صرف نظر از دلایل شکست این ائتلاف، نفس سقوط کابینه اولمرت بیانگر آن است که از سال ۱۹۹۶ پس از ترور اسحاق رابین هیچ یک از نخست وزیران اسرائیل قادر نشدند دوره نخست وزیری خود را به پایان برسانند. پرز، باراک، نتانیاهو،شارون در سالهای گذشته و اینک اولمرت ناچار به استعفا از مقامشان شده اند.
ائتلاف سه گانه و البته شکننده اولمرت، پرز و باراک قرار بود با قدرت خاطرات تلخ شکست اسرائیل به دست حزب الله لبنان در تابستان ۲۰۰۶ را با بازگشتی قدرتمند در صحنه داخلی، ‌منطقه ای و بین المللی از اذهان پاک نماید.
براین اساس از فردای شکل گیری این ائتلاف باراک به عنوان وزیر جنگ در صدد ترمیم چهره دستگاه نظامی اسرائیل براساس توصیه های هفتمین کنفرانس امنیتی هرتزیلیا موسوم به میزان مصونیت ملی اسرائیل و بالا بردن روحیه جبهه داخلی (مردم) برآمد و با انعقاد قراردادهای میلیاردی تسلیحاتی با آمریکا سعی در جبران آبروی از دست رفته کرد.
همه تلاشهای باراک قرار بود در تمرین سراسری این رژیم در آوریل(فروردین) سال ۲۰۰۸ به منصه ظهور برسد که آنگونه که منابع اسرائیلی اذعان داشتند جبهه داخلی اسرائیل هیچ گونه همراهی با برنامه های دفاع شهری ارتش برای رویارویی با شرایط اضطراری نکرد.
امری که بیش از پیش میزان آسیب پذیری جبهه داخلی اسرائیل در برابر موشکها و حملات نیروهای مهاجم خارجی را آشکار کرد. ضمن آنکه جنگ افزارهایی که اسرائیل در این مانور به کار گرفت عمدتا تجهیزاتی بود که در جنگ تابستان ۲۰۰۶ از آنها علیه حزب الله لبنان آزموده شده بود.
این پایان ناکامی های باراک در ترمیم چهره ارتش نبود. دستگاه نظامی اسرائیل برای جبران مافات همچنین اقدام به حمله گسترده زمینی ،‌دریایی و هوایی به نوارغزه با هدف اشغال مجدد آن کرد،اما استفاده مبارزان فلسطینی از الگوهای به کاررفته توسط حزب الله (نبردهای چریکی) در جنگ جولای ۲۰۰۶(معروف به جنگ ۳۳ روزه) در مناطقی همچون اردوگاه جبالیا و... سبب زمینگیر شدن ارتش اسرائیل شد و چندین دستگاه از تانکهای اسرائیل توسط خمپاره اندازهای فلسطینی شکار شد.
زمینگیر شدن ارتش اسرائیل در جنگ شهری غزه فرماندهان ارتش را برآن داشت تا با تغییری آشکار در مواضع خود دستور عقب نشینی از غزه را صادر نمایند و اعلام نمایند که مجددا به نوار غزه حمله خواهند کرد.بسیاری از ناظران نظامی عقب نشینی اسرائیل از غزه را که با هدف اشغال مجدد آن یورش برده بودند؛ دومین شکست نظامی ارتش اسرائیل پس از جنگ ۳۳ روزه قلمداد کردند.
چند روز پس از پایان این حملات و در شرایطی که زمزمه های مجدد حمله به غزه به گوش می رسید شهادت طلب فلسطینی علا هاشم در بیت المقدس شرقی با عملیاتی بی نظیر در درون آموزشکده دینی متعلق به ارتش اسرائیل پیامهای چندگانه ای را برای سران سیاسی و نظامی اسرائیل ارسال کرد و به آنها گوشزد کرد که فلسطینی ها دردرون اسرائیل (جبهه داخلی) از چنان ظرفیتی برای ضربه زدن برخوردارند که چنانچه اسرائیل در اندیشه اشغال غزه برآید این ظرفیتها به فعل درخواهند آمد.
همین امر سبب شد که اسرائیل از اندیشه اشغال غزه خارج و درصدد تحریم اقتصادی ملت فلسطین در نوارغزه برآید.هرچند که در این مدت با اقدامات ایذایی حملاتی را علیه شهروندان غزه آغاز و شماری را به قتل رسانده است،اما این تغییر شیوه هدفی نبود که باراک پیش از تحویل وزارت جنگ از دست عمیر پرتز به آن وعده داده بود. حتی حملات ایذایی تاسیسات ادعایی اتمی سوریه نیز نتوانست خاطره شکست از حزب الله لبنان را از اذهان افکار عمومی اسرائیل پاک نماید.
در مقطعی از این ائتلاف باراک چنان بر موفقیت خود باور داشت که زمزمه نخست وزیری او نیز به گوش می رسید حال آنکه کارنامه ناکارآمد سیاسی او برهیچ کسی پوشیده نبود. باراک این استاد پیانو و با سابقه نظامی، اما در آخرین آزمون خود از حکومت داری در دسامبر سال ۲۰۰۰ پس از تنها یک سال و نیم از احراز پست نخست وزیری به دلیل بی کفایتی در پیشبرد امور از سمت خود کناره گیری کرد و جای خود را به آخرین تیر در کمان جنبش صهیونیسم یعنی ژنرال آریل شارون (که اینک او نیز در کمای دائمی فرو رفته است) داد.
باراک که در اواخر دهه نود تصدی پست نخست وزیری اسرائیل را تجربه تلخ کرده بود اواخر می ۲۰۰۷ با کسب بیش از ۳۵ درصد از آراء توانست از نزدیکترین رقیب خود عامی ایالون در انتخابات سراسری حزب کار پیشی گیرد، ولی به علت عدم کسب حداقل آرا انتخابات به دوردوم کشیده شد.
دلگرمی دیگر اولمرت برای خروج اسرائیل از سقوط و زوال (ناشی از شکست در جنگ علیه حزب الله) معرفی شیمون پرز دیپلمات کهنسال (۸۴ ساله) اسرائیلی به عنوان نامزد حزب کادیما برای تصدی پست ریاست این رژیم بود. پرزی که بیش از اولمرت ردای نخست وزیری را بر تن کرده، اما کارنامه جالبی برای تامین نخستین دغدغه اسرائیلی ها یعنی "امنیت" نداشت.
شیمون پرز اروپایی‌الاصل از رهبران کهنه‌کار اسرائیل که دراین رژیم به عنوان "مرد همیشه بازنده" معروف است در آخرین انتخابات داخلی حزب کار برای گزینش رهبر این حزب، در مقابل عمیرپرتز رئیس سندیکای کارگری رژیم صهیونیستی (هیستادروت)شکست خورد و از مقام رهبری حزب کار اسرائیل کنار رفت.
تکرار مکرر ناکامی شیمون پرز در انتخابات اخیرحزب کار، در عین حال به شایعات وسیعی در محافل مذهبی اسرائیل در مورد "نفرین"شدن او توسط تعدادی از خاخام‌ای بنیادگرای یهودی دامن زده است به طوری که برخی بنیادگرایان یهود شکست او را نه ناشی از علل و عوامل طبیعی، بلکه موضوعی مربوط به مابعدالطبیعه می‌دانند و در این باره داستانهایی را به نقل از خاخامهای ارتدوکس نقل می ‌کنند. با این وجود او در این مثلث ماموریت داشت تا چهره بیرونی اسرائیل را در نزد افکار عمومی ترمیم و حمایت غرب را جلب نماید. اعتراضهای حقوقی در بلژیک،‌فرانسه، و تحریمهای دانشگاهی انگلیس همه و همه نشان از شکست ماموریت پرز دارد. او از نسل قدیمیی ترهای جنبش صهیونیسم و شاید بازمانده آنان باشد.
اما ضلع سوم ائتلاف سه گانه اسرائیل را خود نخست وزیر اولمرت برعهده داشت. اولمرت هم که سابقه سیاسی مهم او به تصدی شهرداری بیت المقدس و احداث شهرکهای صهیونیستی در این منطقه برای یهودی کردن ماهیت آن برمی گردد در نخستین آزمون حکومت داری اش شکست اسرائیل در جنگ علیه حزب الله لبنان (جولای ۲۰۰۶) را تجربه کرد. پس از این ائتلاف او شاهد شکستهای دیگری در عرصه سیاسی بود.
اعتماد به نفس بالای سوریه در مقابله با تهدیدهای اسرائیل ،‌افزایش نقش منطقه ای جریان مقاومت در منطقه و فلسطین، ناتوانی در مهار موشکهای فلسطینی، شکست جریان همسو با آمریکا و رژیم صهیونیستی در تحولات لبنان، بازگشایی پرونده فساد مالی وی و دست آخر ظهور جریانهایی که اینک آینده سیاسی هم پیمانان سنتی آمریکا را تهدید می کند. به نظر می رسد که پرونده اولمرت نیز با انحلال کنیست(پارلمان) این رژیم در روزهای آینده و برگزاری انتخابات عمومی تا پیش از پایان سال جاری بسته خواهد شد؛همانگونه که بیانیه هفتمین کنفرانس امنیتی هرتزیلیا در سال ۲۰۰۷ پیش بینی کرده بود و قویا سران صهیونیسم را از انتخاب گزینه های ناکار آمد پرهیز داده و از نبود چهره های قدرتمند در اسرائیل انتقاد کرده بود.
اما پرسش اینجاست با پایان عصر اولمرت و درسایه نبود رهبران قدرتمند که البته نشان ازآن دارد که جنبش صهیونیسم هرگز در اندیشه پرورش نیروها نبوده چون فکر نمی کرد فلسطینی ها و اصولا جهان اسلام تا این اندازه در مقابل پروژه استعماری اش ایستادگی کنند، آینده اسرائیل چگونه خواهد بود. بنیامین نتانیاهو آیا به اندازه شیمون پرز و آریل شارون سابقه سیاسی و نظامی دارد که بتواند آنچه را که آنان قادر به تحقق آن نشدند محقق نماید؟
اصولا شرایط منطقه با شرایط ۱۰ سال گذشته آیا تفاوت نکرده است؟ اسرائیل با کدام جامعه همگون می خواهد به روزهای طلایی دهه ۴۰ و ۶۰ قرن گذشته بازگردد؟ آیا با حمله مجدد و مقطعی به نوار غزه و کشتار فلسطینی ها(که زمزمه آن به گوش می رسد) او قادر خواهد بود مساحت بیشتری از جمعیت مهاجر یهودی را از تیررس موشکهای فلسطینی خارج کند؟ تل آویو چگونه با ظرفیت بالقوه تهدید یک میلیون و دویست هزار فلسطینی ساکن در اراضی اشغالی سال ۱۹۴۸ مقابله خواهد کرد؟ مکتب صهیونیسم به نظر می رسد تیری در کمان ندارد. سرگردانی او در برزخ صلح و جنگ نیز موید همین نکته است؟
منبع : خبرگزاری قدس ـ قدسنا


همچنین مشاهده کنید