سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا


زندگی خوب در دسترس است،‌ اگر...


زندگی خوب در دسترس است،‌ اگر...
افراد در هر شغل و منصبی که باشند، همواره برای داشتن یک خانواده ایده‌آل تلاش می‌کنند. داشتن همسر مناسب و فرزندان خوب و کسب آرامش در کانون امن خانواده آرزویی نیست که مختص به کسی باشد و همه اقشار در هر موقعیت اجتماعی آن را می‌طلبند. به نظر شما زندگی خانوادگی یک پزشک و جنس دغدغه‌های او برای شروع یک زندگی مشترک و از همه مهم‌تر حفظ آن با عموم جامعه تفاوتی دارد؟ یعنی شیوه زندگی خاص پزشکان، کار شیفتی، طرح، شب‌کاری مشکلات اقتصادی سال‌های ابتدایی تحصیل و کار و اثر ماهیت این شغل بر موضوعات روانی و رفتاری او، به خصوص در رابطه با خانواده‌اش چگونه خواهد بود؟ یک پزشک برای داشتن ازدواجی موفق بهتر است با خارج از گروه پزشکی ازدواج کند یا برعکس؟ راستی، سال‌های طولانی تحصیل و تلاش بی‌وقفه برای گذراندن طرح و بلافاصله آماده شدن برای آزمون تخصصی و دوباره بالا رفتن از این شیب تند موجب شده که سن ازدواج در پزشکان بالا رود و یا ضعف مدیریتی آنها؟
اگر کمی واقع‌بین باشیم، درمی‌یابیم که اصولا علم خانواده ازدواج را مغایر با کار و تحصیل نمی‌داند و با نگاهی به دور و اطراف خود و نظری به زندگی همکاران پزشک خواهیم دانست، آنهایی که راه مدیریت زندگی موفق را می‌دانند اتفاقا ازدواج را تسهیل‌کننده این راه سخت می‌دانند نه یک مانع. آنها شاید در همان دوران دانشجویی یا پس از پایان دوره عمومی ازدواج کردند و با شریک زندگی خود به ادامه تحصیل و کار پرداختند.
شاید در این میان، فرزندشان نیز متولد شده باشند و با مساعدت خانواده‌ها حالا در مقطعی هستند که هم در دوره تخصصی قبول شده‌اند و هم از کانون گرم خانوادگی‌ لذت می‌برند. همه ما به آن فن مدیریت نیازمندیم و انتظار می‌رود پزشکان که از اقشار فرهیخته هر جامعه‌ای هستند، حوزه‌های خاص بروز مشکلات و معضلات خانوادگی گروه خود را بشناسند و راهکار مناسبی برای بروز احتمالی آن و از همه مهم‌تر پیشگیری از آن آماده کنند، حتی اگر چنین مهارتی را ندارند، چه خوب است آن را بیاموزند. در زمینه انتخاب همسر هم هر چند که ازدواج دو پزشک با هم می‌تواند آنها را از نعمت مفاهمه بیشتر بهره‌مند سازد، ولی تجربیات و تحقیقات نشان می‌دهد که مضرات فراوان آن در مقایسه با این حسن مورد توجه قرار می‌گیرد.
در نظر بگیرید که شما و همسرتان هر دو به شغل پراسترس پزشکی مشغول باشید، پس حل و فصل کردن مسایل تربیتی و تحصیلی بچه‌ها درآینده چه خواهد شد؟ اینجاست که تحقیقات نشان داده که بیشتر بچه‌هایی که دو والد پزشک داشتند، در سراسر دنیا از تحصیل و به خصوص شغل پزشکی بیزار هستند. این امر به خصوص در مواردی دیده می‌شود که والدین مدیریت صحیح و برنامه‌ریزی نداشته بچه‌ها فقدان حضور والدین را حس می‌کنند و آنها را دایم در حال درس خواندن و یا ساعات کاری زیاد و درنهایت، نداشتن شرایط روحی مناسب در برخورد با هم و یا با آنها مشاهده می‌کنند.
ثبت این روند زندگی در ذهن بچه‌هایی که هر دو والد پزشک داشتند و همواره در کنار مادربزرگ خود بوده‌اند، آنها را به این سمت سوق می‌دهد. گذشته از این تا به ثمر رسیدن و آغاز درآمدزایی حرفه پزشکی راه زیادی در پیش است و اگر همسر خانم یا آقای پزشک، فارغ‌التحصیل یا شاغل در رشته‌های غیرپزشکی باشد هم می‌تواند اقتصاد خانواده را تا بهبود شرایط مالی همسر پزشکش عهده‌دار شود و هم در رسیدگی به اوضاع تربیت و تحصیل بچه‌ها نقش خود و البته تا حدی نقش وی را ایفا کند. از این گذشته پزشک، هر روز با بیمارانی سر و کار دارد که ممکن است آلام جسمی آنها موجب ایجاد شرایط روحی نامناسب و گاهی رفتارهای پرخاشگرانه با وی شود که این درگیری‌ها انرژی روانی بسیار زیادی از او خواهد گرفت و از ‌آنجا که انرژی روانی پزشک هم مانند انرژی جسمی‌ او محدود است، از خرج این انرژی برای ابراز عاطفه و محبت به همسر و بچه‌ها معذور خواهد بود و به مرور رابطه عاطفی‌اش را با همسر و فرزندان کمرنگ می‌بیند. در اینجاست که به نقش داشتن همسری غیرپزشک پی می‌بریم، زیرا او می‌تواند در این خصوص بچه‌ها را آگاه کند و خود با ابراز محبت، از آن رابطه عاطفی مراقبت کند. البته در این مسیر، او نیازمند کمک همسر پزشک خود نیز هست و در غیر این صورت، توان ادامه راه را نخواهد داشت.
● استحکام پایه‌های خانواده
احتمالا قبول دارید که در میان همه مشاغل دنیا، هنوز پزشک بودن ارزش مستحکمی دارد. همچنین قبول دارید که حتی تحقیقات روی زندگی خانوادگی پزشکان و آسیب‌شناسی‌های انجام شده نتوانسته به جایگاه و قداست این رشته لطمه بزند و هنوز مردم ما نگاه ویژه‌ای به این حرفه دارند و تا متوجه می‌شوند با یک خانم یا‌ آقای دکتر طرف هستند، فضا را از احترام و اعتماد پر می‌کنند. به یاد دارید اولین روزهایی که در دانشکده پزشکی قبول شدید، نظر خانواده به شما با همه دیگر کسانی که در رشته‌های حسابداری و مهندسی و غیره وارد دانشگاه‌ می‌شدند، متفاوت بود.
پس جای آن دارد که در کنار همه سختی‌ها و رنج‌های حرفه پزشکی، از یاد نبریم ارضاع معنوی و لذت روانی از بازخوردهای جامعه در این شغل منحصر به فرد است. همین آرامش کمک می‌کند که صبر پیشه کنید و یقین بدانید در انتهای این راه ناهموار و گذران زندگی سخت اقتصادی، روزهای خوش در پیش است. شما در همه دوران‌ها از آن حمایت اجتماعی و دید بسیار مثبت مردم برخوردارید. هنوز هم خانواده به یک پسر دانشجوی پزشکی دختر می‌دهند و طی مراسم ازدواج و بعد از آن، با سرویس‌دهی به موقع سعی می‌کنند که او فشار کمتری ببیند.
با اینکه آنها می‌دانند هنوز ۱۰ سالی مانده تا این ‌آقای دکتر، دکتر شود و بتواند دخترشان را تامین کند. آن دختر با شما به شهر کوچکی می‌آید و سختی‌ها را می‌گذراند تا طرح‌تان تمام شود. شب‌ها و روزهای تنهایی را که در کشیک هستید بدون ناراحتی می‌گذراند و همه اینها به بروز مشکل جدی و یا طلاق نمی‌انجامد. اما آیا می‌دانید بیشترین علت طلاق پزشک‌ها چیست؟ پاسخ، خیانت و روابط فرا زناشویی است این موضوع، یا تحقیقات و ‌آمار در دنیا به اثبات رسیده است و میزان این مشکل در حرفه پزشکی بیشتر از همه رشته‌هاست و باز در دندانپزشکان بیشتر از بقیه رده‌های این گروه بیشتر از بقیه است. تحقیقات در رابطه با علل این امر ثابت کرده که این مشکل چند عاملی است و شاید نوع محیط کاری، اعتماد و رابطه بی‌نظیر بیمار به پزشک و اینکه پزشک را شخص معنی‌دار زندگی خود می‌داند و یا به قول بعضی اساتید جنس واحدهای درسی که موجب می‌شود آنچه در میان مردم عادی تابو محسوب می‌شود مانند تماس پوستی با بدن، اندام‌های جنسی و غیره، شکسته شود و در این قشر امری عادی باشد.
● حل مساله
آقای دکتر متاهلی با منشی خود ازدواج کرده و از او فرزندی داشت. پس از سه سال همسرش- همسر روزهای سخت او، متوجه ماجرا می‌شود و با اینکه پسر بزرگی داشتند، وی حاضر به مذاکره درباره موضوع نبود و طلاق می‌خواست.
به اینکه چه قدر عمل آن آقای دکتر قبیح بوده و جامعه ما در هر سنی و شغلی آن را نمی‌پسندد، کاری ندارم، اما توجیه آن آقای دکتر جالب بود؛ آنچه ما در گذر سال‌های زندگی آن را فراموش می‌کنیم، یعنی ابراز علاقه و محبت است که گمان می‌کنیم مختص روز و سال ابتدایی است. تقدس و ارزشمندی این حرفه در جامعه و دیگر مسایل گوناگون موجب می‌شود مردم همواره پزشک خود را دوست بدارند. اگر شما به عنوان همسر یک پزشک، رابطه عاطفی‌تان را با همسرتان کم کنید و به بهانه گرفتاری‌های روزمره از او غافل شوید، شاید او توان پذیرش این ظرفیت ایجاد شده را به دلیل نقص شخصیتی که ریشه در نوع نگرش او دارد نداشته باشد و جذب عواطف بیرونی شود.
بنابراین باید اگر مهارت ابراز علاقه را ندارید، آن را بیاموزید و یاد بگیرید انرژی روانی خود را تقسیم کنید و در برابر همسر خود کم نیاورید. پیش‌قدم شدن در ابراز محبت صفت خوبی است و شما خانم دکتر یا آقای دکتر هم فراموش نکنید که این عنوان‌ها مخصوص محیط خارج خانواده است. اگر من دکتر هستم، دلیلی بر این نیست که نسبت به شوهرم که مهندس است بیشتر می‌دانم. من فقط در حوزه سلامت، به دلیل تحصیلاتم بیشتر آگاهم و چه بسا مادرشوهر من در حوزه تربیتی یا همسرداری به من ارجح باشد. نکته دیگر برای حل مسایل خانوادگی پزشکان این است که هرگز گمان نکنیم مقاطع تحصیلی دانشگاهی دلیل بر فهم و درک بیشتر است. درک و شناخت را از خانواده و در پنج سال نخست زندگی‌مان می‌آموزیم مادر خانواده، با شخصیت هم در تعامل هستیم. لزومی هم ندارد که حتما همسر شما که خانم دکتر متخصصی هستید، رتبه علمی بالاتری از شما داشته باشد. این باور غلطی است که از سوی جامعه و به خصوص بعضی مردها القا شده است.
● اصلاح باورهای غلط
از آنجا که مردها دوست دارند در یکسری زمینه ها نسبت به همسرشان بالاتر باشند، این مطلب را القاء کردند و امروزه اغلب خانمها ،چه پزشک و چه غیر پزشک به این باورغلط
رسیده اند که شوهرشان باید در ابعادی مثل مقطع تحصیلی یا درآمد ماهیانه و... از آنها بالاتر باشد.حالا در جایی قرار گرفتیم که بعضی از خانمها یی که در رتبه بالای علمی اند و این اختلاف سطح را در مرد خود نمی بینند ،حاضر نیستند همسرشان را تمکین عاطفی کنند.بیایید همه باور کنیم که این تصور غلط بوده و از جانب بعضی آقایان به ما القاء شده است.
مرد در یک خانواده سالم،نقش پایه‌ای دارد. با اینکه خودمان می‌دانیم مرد و زن از لحاظ قانون خانواده رتبه اول و دوم را دارند و این ۱ و۲ در کنار همند و ارجحیتی بر هم ندارند، ولی اگرزن خانواده این موضوع را نپذیرد، چگونه می‌تواند آنرا به بچه‌ها انتقال دهد؟
بچه‌ها اگر پدر را فرد شماره ۱ ندانند، چه اطاعت و حرمتی باقی می‌ماند؟ بهتر است بچه‌ها در تصور خود باور کنند که برای تامین خواسته‌هاشان جلب نظر شماره ۲، یعنی مادر و سپس شماره ۱ یعنی پدر مهم است.طرح ریزی این نکات ساده بر عهده مدیران خانه، یعنی خانمهاست. پس باید بپذیریم که اولا مقاطع تحصیلی بالا در همسرمان دلیل بر درک بیشتر یا قدرت حل مسائل زندگی و تکیه گاه عاطفی مناسب بودن نیست. در ثانی خانم‌ها به واسطه سال‌ها وابستگی مالی‌شان به آقایان، تامین هزینه‌های زندگی را تنها وظیفه مرد می‌دانند.
باید در نگرش‌هایمان تجدید نظر کنیم و چه خوب است که شروع این امر را در قشر مطرحی چون پزشکان ببینیم. همین جا لازم است بگویم این تغییر نگاه از مدتی پیش آغاز شده است. چه بسیارند مراجعین خانم دکتری و یا آقای دکتر که برای بهبود شرایط زندگی‌شان، مدیریت و حل مسائل خانوادگی، برقراری رابطه بهتر با فرزندانشان و حتی درمان یکسری رفتارها و عقاید ناپسند خود اقدام می‌کنند. بعضی از پزشکان فکر می‌کنند چون در حوزه سلامت متخصص هستند، برایشان افت دارد که با کسی مشورت کنند. آنها می‌گویند جراحان که در کلاس بالاتری بین پزشکان هستند، عدم تمایل بیشتری ابراز می‌کنند. اما به نظر می‌رسد که این حرف چندان صحیح نباشد، زیرا این حالت به تیپ شخصیتی ما بر
می‌گردد و نه رتبه علمی ما. نشانه آن هم این است که در بین مراجعین همکاران روان‌پزشک و روان‌شناس، افرادی وجود دارند که عضو هیات علمی دانشگاه هستند و خیلی خوب وعلمی از طی دوره درمان استقبال می کنند و متخصصانه به داستان می‌نگرند. اتفاقا نگاه علمی این افراد، باعث طی دوره درمان اصولی می‌شود. آنها نگرشی دارند که قابل تحسین است.
● یک پیشنهاد دوستانه
اگر یک خانم یا آقای دکتر با حسابی سر انگشتی در نظر بگیرد که تا اتمام دوره تحصیلی و لابد اخذ یک تخصص چه سالهای طولانی را در پیش دارد و البته داخل پرانتز با احتساب مشکلاتی که خارج از دخل و تصرف اوست مثل گذراندن طرح قبل از شرکت در آزمون دستیاری و غیره در می‌یابد که سال‌های مناسب ازدواج و خصوصا سال‌های مناسب بارداری در زندگی را از دست می‌دهد. از سوی دیگر به این مساله مهم هم باید توجه کرد که در صورت انتخاب صحیح همسر، هر دو در کنار هم پیش خواهند رفت. درسشان را می‌خوانند، نیازهای عاطفی‌شان را در بستر خانواده ارضاء می‌کنند و از این همه استرس رها می‌شوند. در مورد انتخاب هم اگر واقع‌بینانه بنگریم، ثبات زندگی برای همسرانی که پزشکند، بالاخص در سال‌های اول زندگی که بر خلاف تلاش بی وقفه شبانه روزی، عواید مالی کمی خواهند داشت، کمتر است. به علت ماهیت رشته پر تنش پزشکی، زندگی با غیر پزشک ،که اتفاقا در شرایط پر تنش مشابه با پزشک نیست، راحت‌تر است. او می‌تواند بار عاطفی رابطه را تا متعادل شدن اوضاع همسر به دوش بکشد و زندگی را بگذراند. علاوه بر آن فاصله سنی پزشک با فرزندش هم آنقدر نخواهد بود که در اوج جوانی‌اش حس کند او پدر یا مادربزرگش است. فراموش نکنید بسیاری ازهمکاران قدیمی شما اینطور زندگی کردند، هم طبیب خوبی شدند و هم از زندگی‌شان لذت بردند.
منبع : هفته نامه سپید


همچنین مشاهده کنید