شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا


زخم‌های حاشیه‌نشینی تغییر کرده است


زخم‌های حاشیه‌نشینی تغییر کرده است
سخنان کیمیایی همیشه جذاب بوده است. اینجا بخشی از حرف‌های او درباره فیلم‌ها و اوضاع اجتماعی که در گوشه و کنار گفته است را می‌خوانید:
در مقطعی از سال‌های بعد از انقلاب، تهیه‌کنندگان من را دیدند و به من گفتند فیلم جنگی بساز و «قیصر» را به جبهه ببر. اما من به آنها گفتم که اگر قرار است کاری مثل قیصر آن دوران بسازید، باید ببینید فیلم در زمان خودش چه کارکردی دارد چون فیلم امروز باید بر اساس عرف امروز ساخته شود و با فیلم دیروز تفاوت داشته باشد، در حالی که شما می‌خواهید یک فیلم امتحان‌شده داشته باشید.من براساس زمانه، این کار را نکردم. به آنها گفتم صاحب فیلم «قیصر» تهیه‌کننده آن است و من در آن زمان داستان خودم را ساختم و تهیه‌کننده روی استعداد من سرمایه‌گذاری کرد؛ حال شما می‌خواهید روی کار امتحان ‌شده ایشان سرمایه‌گذاری کنید که شاید ربطی به من نداشته باشد.
برخی از این منتقدها، در تاریکی ایستاده‌اند و در شرایطی که من در روشنایی‌ام، دارند با من حرف می‌زنند.
همه چیز من را هم می‌دانند، گویی بغل من هستند اما من آنها را نمی‌شناسم اکثر این منتقدان می‌خواهند فیلم بسازند و این دیگر حرف من نیست چراکه آمارش معلوم است. من هم دوست ندارم حرف «تروفو» را تکرار کنم که ‌گفت «تمام پاسبان‌ها دزدهای خجالتی هستند.» برخلاف آنچه به نظر می‌رسد، نقدهای سازنده منتقدان اثرات خوبی در سینمای من داشته‌اند، من از گذشته تاکنون همواره به نظر منتقدان احترام گذاشته‌ام و آنها را به کارگرفته‌ام. اگر اینگونه نبود، بعد از تیغ و ابریشم و سرب، دندان مار ساخته نمی‌شد، بعد از ردپای گرگ، تجارت و ضیافت و مرسدس نمی‌آمد و پس از حکم، رئیس متولد نمی‌شد.
بیننده زخم‌های حاشیه‌نشینی تغییر کرده است و این روزها بیننده، بیشتر متن را می‌خواهد و به‌دنبال شکافتن هسته اصلی است و علت به‌هم‌ریزی اقتصادی را می‌خواهد. تاکید می‌کنم اقتصاد شهری و متوسط، یعنی اقتصاد دست به دست، نه حواله به حواله که یکی از حساس‌ترین جریانات شهری را به‌وجود می‌آورد که با افکار عمومی ارتباط پیدا خواهد کرد و به رضایت یا نارضایتی منجر خواهد شد و به‌هر جهت خیلی از داستان‌سازی‌های سیاسی، اجتماعی را به‌دست دارد؛ بنابراین مخاطب «رئیس» هر قشری از اقشار جامعه می‌تواند باشد، برای اینکه همه اقشار این موضوع را حس می‌کنند.
یک فیلمساز، یک نویسنده، یک شاعر تا به پیرامون خودش نگاه نکند، به واقعیت، به هنر و اساسا به جامعه نمی‌رسد.
من هیچ وقت نمی‌توانم پایم را از جامعه بیرون بگذارم و فیلم بسازم. اصلا توان این رویکرد و این کار را ندارم. یک جوری همه را حواله می‌دهم به اینکه شما روزگارتان را نمی‌بینید. تو آنقدر عاشق سینمایی که همین جور فیلم می‌بینی. همین‌جور مقایسه می‌کنی. مرتب می‌پرسی که چرا «گوزن‌ها» ساخته نمی‌شود یا «قیصر»؟ بارها گفته‌ام که «قیصر» فرزند آن لحظات ناب وجودی خودش است و آن را آن سال‌های جامعه داده است. مثلا «داش آکل» به لحاظ گرامر، یا «سفر سنگ» یا فرضا «رضا موتوری».حالا من سوال می‌کنم آیا تمام اتفاقات سر جایشان هستند و همه اتفاقات دارند اجرای زمانه خودشان را می‌کنند اما فیلم و سینمای من باید اجرای قدیمی خودش را بکند؟ این ممکن است که من پیرامون خودم را ببینم و تانک واژگانم به اندازه نباشد که آن را بتوانم به ادبیات تبدیل کنم؟ برای اینکه هزارجور مانع جلوی من است و البته هزار جور هم بلدی جلوی من هست که تکرار را نگه دارم. اگر من چیزی را تکرار کنم حتما جلویش گرفته می‌شود...
من اگر همین الان بخواهم قصه بنویسم، دیگر اصلا «جسدهای شیشه ای» نمی‌نویسم، برای اینکه دیگر وارد فازهای مختلفی شده‌ایم که من اگر بخواهم یک رمان، با ویژگی‌های ذهنی و مسائل مورد نظر و تعریف و نگاه خودم بدهم، باید ظرف دو سال بیرونش بدهم وگرنه بیات است.
جایی که به هنرمند تهمت‌زده می‌شود جای عمیق راندن نیست. تهمت به هنرمند زدن، بادهای سمی به او و زندان، او را لای چرخ گوشت گذاشتن و عقب نشستن و نگاه کردن چه کسی را کیفور می‌کند؟ تمام آدم‌های عقیم را. این را همیشه گفته‌ام که ترس دشمن جسارت است و ترس موذی است. ترس پنهان کار است. ترس تو را به خود فرو می‌برد. اینها جزء لوازم ترسند.
چطور می‌شود به عباس کیارستمی بد گفت؟ آنقدر در یک سمت کار او پهناوری و عظمت هست که نمی‌توانی به او بد بگویی. اما می‌آیی به سمت دیگری می‌ایستی و می‌بینی اوضاع درهم و برهم است و هرچه به ذهنت می‌آید می‌گویی.
اگر در آنجا زندگی می‌کنی حداقل آدم‌های «معین» را سیبل نکنیم. وقتی من می‌گویم سیبل نکنیم، در ناخودآگاه خیلی از آن آدم‌ها نقش یک سیبل بسته می‌شود و از این نقش که در ذهن‌اش بسته می‌شود حظ می‌برد. ما با این تبدیل هنرمندان به آماج حملات روبه‌روییم، در واقع لذت بردن از اینکه روشنفکران همدیگر را حذف کنند. هنرمندان همدیگر را حذف کنند.
منبع : روزنامه کارگزاران