چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا
چیز کوچکی برای آن همه که از نادر ابراهیمی آموختم
پیرمرد کهنه کار عرصه های شعر و ادب و فرهنگ درگذشت. او که تا همین چند روز پیش از بیماری فراموشی رنج می برد و دست به قلمش را نیز همین بیماری تحت شعاع قرارداده بود اکنون رفته است تا جهان و هر آنچه پیرامون آن است را به فراموشی بسپارد. تنها چند روزنامه با جریان های خاص از مرگ نادر ابراهیمی یاد کردند اما او نیز بزرگ بود و از اهالی امروز و با افق های باز پیوند داشت. ابرهیمی در چهاردهم فروردینماه سال ١٣١۵ در تهران بهدنیا آمده بود و به قول حسام مطهری نخستینبار که چشم باز کرد، تهران را دید؛ گنگ و اعجابآور. و چه میدانست که این آغازین ساعات روزهای نادرِ پرخاطره و تجربه است؟ روزهای نگاشتن و نگریستن و ساختن و فروختن و کارگری کردن و زندان رفتن و الخ و الخ و الخ. روزهای نادری که «نادر» را به آن میشناسند؛ نویسندهای که فرای چهنوشتن و چگونه نوشتنش -از منظر انسانی- تلاشگری است خستگیناپذیر و ستودنی. قول مقبولی هست درباره صمد بهرنگی که گمانم از جلال آل احمد است آنگاه که در نقد آثار صمد می گوید: «اما بزرگترین اثر صمد همانا زندگی اوست.» ابراهیمی را نیز می توان از جمله معدود نویسنده های ایرانی دانست که بهترین اثرش را در خود زندگی و متن آن خلق کرد.
او که یکی از دانش آموختگان دبیرستان دارالفنون در رشته ادبیات بود دوسال نیز در رشته حقوق دانشجویی کرد اما خیلی زود (نزدیک به دو سال بعد) این رشته را رها کرد تا سررشته اش را دیگران به دست گیرند و روانه رشته زبان و ادبیات انگلیسی شد و به درجهی لیسانس رسید.
در سایتی که عنوان نادر ابراهیمی را بر درگاه اینترنتی اش دارد آمده: «ارایهی فهرست کاملی از شغلهای ابراهیمی، کار دشواری است.» و این واقعا درست است. خود نادر در دو کتاب ”ابن مشغله” و ”ابوالمشاغل” ضمن شرح وقایع زندگی، به فعالیتهای گوناگون خود می پردازد و این اسامی را ردیف می کند: کمککارگری تعمیرگاه سیار در ترکمنصحرا، کارگری چاپخانه، حسابداری و تحویلداری بانک، صفحهبندی روزنامه و مجله و کارهای چاپ دیگر، میرزایی یک حجرهی فرش در بازار، مترجمی و ویراستاری، ایرانشناسی عملی و چاپ مقالههای ایرانشناختی، فیلمسازی مستند و سینمایی، مصور کردن کتابهای کودکان، مدیریت یک کتابفروشی، خطاطی، نقاشی و نقاشی روی روسری و لباس، تدریس در دانشگاهها و ...
نادر ابراهیمی کارهای زیادی کرده، فیلم های زیادی ساخته، رمان تا دلتان بخواهد و همین طور داستان کوتاه، در حوزه نقد دو کتاب دو جلدی قطور و مهم دارد، ترانه ساخته و برای بچه های کتاب کودک نوشته، تصویرگری هم کرده. حتی شنیده ام که یک گروه کوه نوردی مهم هم به نام اوست: «گروه کوهنوردی ابرمرد»
بچگی پدر و مادرهای ما و شاید برادران و خواهران بزرگترمان حتما با خاطرات فیلم «سفرهای دور و دراز هامی و کامی در وطن» همراه است و خواهد بود؛ فیلمی ماحصل تلاش های نادر در جهت کشف ایران و بازگو کردن آن به زبان کودکانه. بی شک یکی از مهمترین محورهای تفکر نادر ابراهیمی کشف وطن و بخصوص ایران با اصالت و قدمت چند هزار ساله بود که در بعضی از داستان های کوتاهش نیز متبلور می شود.
بسیاری از محققان ادبی هنوز بر روی کتاب «تاریخ تحلیلی پنج هزار سال ادبیات داستانی ایران» نادر ابراهیمی مشغول کارند. کاری بس ژرف که در حدود زمانی نگارش آن نخواهد گنجید و بی شک در طول اعصار تداوم می یابد.
نویسنده ها رمان ها و داستان کوتاه های او را می پسندند گو اینکه شاید به بعضی هایشان هم نقد وارد باشد. ابراهیمی از ١٦ سالگی نوشتن را آغاز کرده و در سال ١٣۴٢ نخستین کتاب خود را با عنوان «خانهیی برای شب» بهچاپ رسانید که داستان «دشنام» در آن با استقبالی چشمگیر مواجه شد. ابراهیمی در زمینهی ادبیات کودکان، جایزهی نخست براتیلاوا، جایزهی نخست تعلیم و تربیت یونسکو، جایزهی کتاب برگزیدهی سال ایران و چندین جایزهی دیگر را هم دریافت کرده است. او همچنین عنوان ”نویسندهی برگزیدهی ادبیات داستانی ٢٠ سال بعد از انقلاب” را بهخاطر داستان بلند و هفتجلدی ”آتش بدون دود” بهدست آورده است. گرچند که بعضی از منتقدین این اثر را به نوعی وامدار حیات ابراهیمی در ایران بعد از انقلاب اسلامی می دانند.
موسسه «همگام» یکی دیگر از صور اجتماعی حرکت فرهنگی نادر ابراهیمی بود که اگر آن سال ها با توجه بیشتر و حمایت دولت معنوی دولت همراه می شد اکنون چون گلستانی به بار نشسته بود! این موسسه که نام کاملش « مؤسسهی همگام با کودکان و نوجوانان »است در جهت یکسان سازی و جلوگیری از اغتشاش در اهداف نادر برای فعالیت حرفهیی اش در زمینهی ادبیات کودکان بود، نکته ای که نادر ابراهیمی به آن پی برده بود توجه خاص به ادبیات کودکان بود که در راستای آن این مؤسسه، بهمنظور مطالعه در زمینهی مسائل مربوط به کودکان و نوجوانان برپا شد و فعالیتش را در حیطهی نوشتن، چاپ و پخش کتاب، نقاشی، عکاسی، و پژوهش دربارهی خلقوخو، رفتار و زبان کودکان و نیز بررسی شیوههای یادگیری آنان دنبال کرد. ”همگام” عنوان ”ناشر برگزیدهی آسیا” و ”ناشر برگزیدهی نخست جهان” را از جشنوارههای آسیایی و جهانی تصویرگری کتاب کودک دریافت کرد.
این اتفاقات تا همین چند روز پیش می توانست فعل مضارع داشته باشد، بیاید و برود و وجود داشته باشد اما به ناگهان یکی دوتا شد و نادر هم به صف دردانه های زیرخاکی مملکتمان پیوست، شاید در کنار صمد، یا در کنار ... . بماند برای بعد.
در سال ۸۶ یعنی در اوج بیماری نادر ابراهیمی و زمان بستری شدنش در بیمارستان، حسام الدین مطهری گفتگویی با همسر وی یعنی خانم منصوری انجام می دهد که گزیده ای از این گفتگو طرح کم رنگی از آخرین روزهای این مرد پرکار ادبیات و فرهنگ ایران را نشان می دهد.
● منصوری، همسرش را این گونه توصیف می کند:
نادر ابراهیمی با این نظر که «استعداد» لازمهی دستیابی به هدف است، همعقیده نیست. نادر میگوید آدمی به شرط «خواستن» به هدفش میرسد. یکی از علل ساخت فیلم «سفرهای دور و دراز هامی و کامی در وطن» انتقال این مفهوم بود که اگر زمینه آماده باشد، هرکس به جایگاهی که میخواهد، دست مییابد. همانطور که هامی و کامی نه تنها در فیلم، که در زندگی واقعیشان هم، هنرها و فنونی مثل نوازندگی، نقاشی، رانندگی و... را یاد گرفتند. نادر ابراهیمی ارادهای قوی دارد، و آنچه را که درست میداند انجام میدهد یا در برنامهاش دارد. برخی از کارها در کوتاه مدت انجام میشد و بعضی را هم در برنامهی بلند مدت دنبال میکرد. شما اگر الآن اتاقش را ببینید، یادداشتهایی از سال ۷۵ به بعد و حتا پیش از آن پیدا میکنید که نادر در آنها نوشته من باید امسال به فلان کار بپردازم و... . در روزمرهی زندگیاش هم اگر دقت کنیم، برنامه میبینیم. نادر همیشه افسوس میخورد که چرا ۲۴ ساعت، ۲۴ ساعت است و بیشتر نیست. قدر فرصت را میداند و اعتقاد دارد که وقتش نه به خود، که متعلق به جامعهاش است.
و در قبال فراز و نشیبی که حکومت ها برای نویسنده به پا می کنند، نادر این گونه بود:
نادر هر کاری که فکر میکند درست است، مصمم به انجامش میشود. خب البته همیشه هم به نتیجهای که دلخواهش بود نمیرسید، اما جا نمیزد. دوباره میرفت و باز برمیگشت. در کتاب «ابوالمشاغل» مینویسد: «هر کس در زندگی پایبند اصولی است که با تهدید و تطمیع و تمسخر از آن اصول منحرف نمیشود.» نادر همینطور بود و اگر با چنین مسائلی روبهرو میشد عقب نمینشست. چندبار در رژیم گذشته ممنوعالشغل و تهدید و زندانی شد، اما زانوی غم بغل نمیگرفت و بهانه نمیآورد که این چه مملکتی است و چه میشود کرد و با زن و بچه چهکار کنم و... .
● و آیین همسر کسی بودن که شرایطش به خیلی چیزها ربط دارد:
در ذهنم همهچیز در حال زیر و رو شدن است. همسر نادر ابراهیمی بودن، در عین شیرینیهای بسیار، تلخیهایی هم دارد. همسر و همراه آدمی پر شر و شور بودن، خب لذتبخش است؛ چون آدم حس میکند همسر کسی است که در حال مبارزه است و تو هم، در گوشهای از این مبارزه سهیم هستی و به بهبود کارش کمک میکنی. اما سخت هم هست. باز این را میتوانید در «ابوالمشاغل» و «ابن مشغله» بخوانید. وقتی همسر کسی که چند فرزند دارد، به خانه بیاید و بگوید: «اخراج شدم»، چه حالی به انسان دست میدهد؟
http://mokhtasatehonar.blogfa.com
منبع : آتی بان
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
ایران پاکستان مجلس شورای اسلامی رئیسی دولت سید ابراهیم رئیسی ایران و پاکستان حجاب رئیس جمهور مجلس دولت سیزدهم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
سیل پلیس فراجا تهران وزارت بهداشت سلامت شهرداری تهران قتل فضای مجازی سازمان هواشناسی آتش سوزی محیط زیست
خودرو قیمت خودرو بانک مرکزی قیمت طلا قیمت دلار ایران خودرو بازار خودرو سایپا دلار بورس تورم ارز
تلویزیون کتاب رادیو سینمای ایران سریال نمایشگاه کتاب سینما تئاتر فیلم فیلم سینمایی
کنکور ۱۴۰۳ دانشگاه آزاد اسلامی دانش بنیان
اسرائیل رژیم صهیونیستی غزه فلسطین روسیه جنگ غزه اتحادیه اروپا عملیات وعده صادق ترکیه اوکراین حماس طوفان الاقصی
فوتبال پرسپولیس استقلال باشگاه پرسپولیس تراکتور باشگاه استقلال رئال مادرید بارسلونا بازی سپاهان فوتسال لیگ برتر
گوگل همراه اول ایلان ماسک هوش مصنوعی تبلیغات فناوری سامسونگ تلگرام ناسا
یبوست افسردگی پیری صبحانه