جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

سفری به دنیای ناشناخته دختران طلبه


سفری به دنیای ناشناخته دختران طلبه
شده که دلت برای خدا تنگ شود و حس کنی هر چه قد می کشی و دست دراز می کنی، به آن بالاها نمی رسی؟!
به گزارش شیعه آنلاین، اگر نبودن تو در کنار خدا، سقف دلتنگی هایت باشد، حتما برای آن فکری می کنی، حتما پی مسیری می گردی تا تو را به آن بالاها برساند و یک عطش دیرینه را سیراب کند. اگر دلت هوای رسیدن دارد و عقلت پی مسیر چنین رسیدنی است این نشانی را به خاطر بسپار شاید به کارت آمد! حرم حضرت عبدالعظیم(ع)، از ضلع جنوب غربی که خارج شوی، سمت راست انتهای پارکینگ مخصوص کارکنان حرم، دری کوچک با تابلویی که نشانگر حوزه علمیه خواهران حضرت عبدالعظیم(ع) است. جایی که دخترانی از جنس تکلیف و نه به هوای مدرک وکارت دانشجویی (!) قدم در مسیر دانستن گذاشته اند؛ که معرفت،حوزه و دانشگاه نمی شناسد، عاشق می خواهد وبس!
آن چند خانم...۱۵-۱۰ نفر بیشتر نبودند. توشه شان هم توکل و عشق و تلاش؛ همان متاعی که برای طی یک مسیر سخت و طولانی به خوبی به کارت می آید همین گروه اندک راهی قم شدند و با کمک علماء، منزلی را اجاره کردند، منزل که نه، اتاقی که هم خوابگاه بود، هم غذاخوری، هم کلاس درس! در آن زمان حدود ۱۳۴۰ اصلا تحصیل بانوان، حتی در دبیرستان و دانشگاه هم که مکان هایی تعریف شده بودند، چندان مد! نشده بود، چه رسد به تحصیلات حوزوی و... و راستش مد که هیچ، امکان تحصیل هم آن همه نبود. پس اراده ات باید آن همه قوی می بود که بر همه فشارها و نبود امکانات غلبه کنی! از آن گروه اندک اگر بپرسی حتما ذکر خیری از شهید قدوسی و شهید حقانی هم خواهد شد.
این جمع علمی- معنوی از خشم جاهلانه ساواک پنهان نمی ماند. فشارهای ساواک و دستگیری برخی اعضا، نبود امکانات سختی مسیر، آن گروه اندک را اندک تر کرد. اما حقانیت را با تعداد نسبتی نیست. حفظ حلقه زنجیر، توسط همان عده قلیل، باعث می شود تا آیات عظام شرعی و راستی با همفکری هم اولین حوزه رسمی ویژه خواهران در ایران را، در شهر قم و با عنوان مکتب توحید، تأسیس کنند و البته همزمانی این تأسیس با سال های اوجگیری قیام مردم ایران علیه حکومت پهلوی، از به رونق افتادن آن می کاهد. اما پس از انقلاب (مکتب هجرت) و (مکتب علی) نیز تأسیس می شود و سرانجام به دستور مستقیم حضرت امام(ره) مبنی بر تأسیس حوزه ای اختصاصی به نام خواهران، جامعه الزهرای قم بنا می شود و این سرآغاز تأسیس حوزه های خواهران در سراسر کشور است.
● رضاخان کجایی که مقبره ات برباد رفت؟!
آن روزها که با کپی برداری ازمقبره بناپارت، برای شاه ایران مقبره می ساختند ،حتی در مخیله بدبین ترین افراد دربار پهلوی هم نمی گنجید که روزی بر خرابه قبر رضاخان، حوزه علمیه علم شود و با تربیت جماعتی که محمدرضا پهلوی آنها را ارتجاع سیاه می نامید، روزی هزاربار جسد مومیایی شده اعلیحضرت فقید!! را که معلوم نیست درکدام گوری است! بلرزانند و گوربگور کنند... ای روزگار!
حوزه علمیه خواهران حضرت عبدالعظیم(ع)، درمجاورت حوزه حرم مطهر و درب اصلی آن در خیابان هلال احمر به روی طلاب باز می شود. چند عدد پله، یک درکوچک و بعد پرده ای ضخیم وبعدتر!... هم می توانی از چپ بروی- یعنی ورودی ویژه طلاب- و هم از راست که بخش فرهنگی و معاونت اداری- مالی حوزه است که در ویژه ورود اساتید و پرسنل هم هست. حیاط گرچه با دو حوضچه سه طبقه و درختانی قدیمی، زیبا به نظر می رسد، اما فضای چشمگیری ندارد، همان فضای اندک هم آنقدر درزاویه دید همسایه های اداری ومسکونی قرار دارد که جز برای عبور و مرور، اصلا هوس نمی کنی برای مطالعه یا تنفس درآن قدم بزنی و بیشتر تلاش می کنی بودنش را به فراموشی بسپاری! البته در آغاز ورود یک تلفن کارتی مستعمل هم خودنمایی می کند، ولی چه جای خودنمایی که این روزها تلفن همراه، حوزه های علمیه را نیز فتح کرده است!
کمی که راه بروی، نمازخانه است با ستون هایی بزرگ و موکت های قهوه ای و ۱۶فرش ۱۲متری یک رنگ که نیم متر فاصله هرکدام با دیگری است. -مساحت نمازخانه را خودت حساب کن دیگر!- نمازخانه، هم نمازخانه است، هم سالن اجتماعات و برگزاری مراسم ، هم محل غذاخوری طلبه ها و هم محل مباحثه و هم مکان هر کاری که نیاز به چنین فضایی دارد! -کاربری فضا را صفا کردین؟-
راستی قبل از نمازخانه اتاق کامپیوتراست با ۲۰ کامپیوتر و مجموعه ای از لوازم جانبی! اصلا به خودت فشار نیاور اینجا از سایت و گیم و روزی ۸ ساعت اینترنت(!) خبری نیست! بعداز نمازخانه هم سمت چپ یک دفتر اداری است و سمت راست پله! می روی بالا، قبل از ورود، دفتر اساتید آقاست که اکثراً روحانی هستند، بعد هم دفاتر معاونت آموزش، مدیریت حوزه، معاونت پژوهش و دفتر اساتید خانم، پایگاه بسیج و کتابخانه (با ۳۴۷۱ جلد کتاب شماره گذاری شده)- البته یک کتابخانه دیجیتالی هم داریم که ۶۰ هزارعنوان کتاب و موضوع را درخود جای داده است. بعد هم کلاس ها، پنج پایه، هر پایه یک کلاس. و البته آشپزخانه و سرویس های بهداشتی و یک حیاط خلوت باصفا. درک وضعیت معماری ساختمان را هم بی خیال شوید که به نوشتن نمی آید و فقط با رویت نقشه اصلی ساختمان، ممکن است چیزی دستتان بیاید، تأکید می کنم: ممکن است...
● جایی برای زندگی!
شرایط عمومی ثبت نام داوطلبان در مقطع سطح ۲ (معادل کارشناسی) داشتن دیپلم و سن کمتر از ۲۵ سال است . تازه حوزه حضرت عبدالعظیم(ع) باتوجه به متقاضی بسیار برای ثبت نام و پشت حوزه ای های بسیارتر، از شرایط اختصاصی «بومی بودن و داشتن معدل بالای ۱۴» نیز برای پذیرش استفاده می کند. قبولی داوطلبان در آزمون کتبی، تازه اول قصه است! مصاحبه حضوری یک طرف، تحقیقات محلی هم یک طرف! از نظر پوشش هم شرط خاصی نداریم. اما (خوب گوشات رو باز کن که اما داره!) بهر حال کسی که وارد حوزه می شود باید از حداقل هایی برخوردار باشد و علاوه بر آن با کمترین فشاری از ادامه مسیر منصرف نشود. - جمله بندی را عشق است!- راستی برای گرفتن مدرک سطح ۲ پایان نامه هم باید بنویسی ، آن هم تا می توانی! به قول رفقا همه آن پنج سال یک طرف و ... اصلاپایان نامه نویسی برای خودش چند طرف است!
از سال ۸۶ حوزه حضرت عبدالعظیم(ع) در دو رشته (علوم قرآن و تفسیر) و (فقه و اصول) متقاضیان سطح سه را نیز می پذیرد که پس از قبولی در آزمون ورودی ومصاحبه علمی در آینده ای بسیار نزدیک تحصیل خود را آغاز می کنند و خالی از لطف نخواهد بود که بدانی در کل ایران جز این مرکز، تنها دو حوزه دیگر (قم، کرمان) برای مقطع سطح ۳ (معادل کارشناسی ارشد) داوطلب می پذیرند. با این همه یادت نرود همیشه اخلاص و اراده توست که جواب می دهد وگرنه چه بسیار آنها که همه شرایط حضور را داشته اند، اما سرانجام مشروط شده اند. - از سخنان قصار خودم!- درست است که به اعتقاد بسیاری برای آغاز سربازی امام زمان(عج) باید خودش تو را بطلبد اما ماندنت ارتباط مستقیمی دارد با اخلاص و تلاش و عشقت.
● بعدش چی؟!
حوزه خواهران حضرت عبدالعظیم (ع) (تقصیر ما نیست، به ما می گویند طلبه خواهر یا خواهر طلبه گرچه همه با هم خواهر دینی هم هستیم!) ۵-۴ سالی است که دفتر پاسخ به مسایل شرعی- اعتقادی و مشاوره خانوادگی- فقهی و ... به صورت حضوری و تلفنی درحرم حضرت راه انداخته است. این دفتر توسط خانم های فارغ التحصیل خودمان اداره می شود و در دو نوبت صبح و عصر راه های رسیدن به خدا را به ملت آموزش می دهد و دست اندازها را صاف می کند. خواهران (همان خانم ها!) شاغل در دفاتر پاسخگویی، پس از فارغ التحصیلی با شرکت در کلاس های مختلف به تقویت علمی و معنوی خود می پردازند تا خدمتی عالمانه تر داشته باشند. از سویی چند سالی است که در مناسبت های مختلف- به خصوص در ماه های رمضان، محرم و صفر- حوزه حضرت عبدالعظیم (ع) مبلغینی را از بین بروبچ مثبت تربه مدارس مختلف شهری می فرستد که هم باعث آشنایی دانش آموزان با طلبه ها و مسایل دینی می شود، هم به شبهات آنها پاسخ داده شود و هم مراسم مختلف مدارس پربارتر و مفیدتر برگزار شود! تازه برگزاری کلاس های پاره وقت برای پشت حوزه ای ها که نتوانسته اند بیایند داخل هم یکی دیگر از فعالیت های بچه های حوزه است.
● کلاً دور تقلب و نمره ناپلئونی خط بکش!
ماجرای درس خواندن درحوزه، ماجرای غریبی است. واقعاً کمتر کسی می داند که چقدر درس خواندن درحوزه سخت و درعین حال علمی و موثر است.
قدیم ها از کتاب های اصیل و قدیمی استفاده می شد. مثل جامع المقدمات، سیوطی، مغنی اللبیب، شرح لمعه، اصول مظفر و... که به دلیل عربی بودن والبته سنگینی متون درسی خیلی فاز می داد! به قول ظریفی هم ذهن ها خلاق تر می شد و هم بنیه علمی قویتر. تازه قبل از اتمام یک کتاب هم به سراغ کتاب دیگر نمی رفتند. اما گستردگی کار نیاز به کار کارشناسی داشت ولی متأسفانه این روزها همه جا پر از ترجمه است که هم کارآمدی طلاب را کمتر می کند و هم بنیه علمی شان را ضعیف تر! با کمی دقت وپرس و جو متوجه می شوی که شاید تنها کتاب عربی سنگینی که -به لحاظ محتوایی نه وزنی!- طلاب در طول این پنج سال مطالعه می کنند (آن هم نه بطورکامل!) شرح لمعه شهید ثانی است اصول را هم البته به صورت عربی می خوانند اما سادگی متن اصول آن همه هست که یکی از اساتید آن را فارسی ال دار- الف و لام- می داند. اصلاً، راستش را بخواهی، این روزها رنگ زیادی از قدیم ها بر دیوارهای رنگ شده حوزه نمانده است و این راه مان ابتدای ورود از آیفون تصویری حوزه می فهمی! نه از آن حجره های قدیمی خبری هست نه از کلاس های بدون میز و صندلی و تخته.
مدیر حوزه- خانم مومنی یا حاج خانوم مومنی- اما معتقد است گرچه تفکر حوزوی قدیم به دنبال بهره وری از امکانات نبود و معتقد بود که شرایط سخت انسان را می سازد و طلبه با کمترین امکانات باید بیشترین بازدهی را داشته باشد اما استفاده از امکانات برای پیشبرد اهداف خیلی خوب است به شرط آنکه مشغله اضافی برای طلبه نشود که این بزرگترین آفت برای هر طالب علم است.
اینجا نمره قبولی ۱۲ است و اگر ۷۵/۱۱هم بشوی، هیچ استادی آن ۲۵/۰ را ارفاق نمی کند
اصلا خرید نمره والتماس استاد و تبانی و تقلب (استغفرالله) اینجا جایی ندارد. خودت می دانی و خودت. تازه گاهی اوقات خودت می مانی و حوضت -همان حوض ورودی - دو سه هفته امتحانات پایان ترم، پشت سرهم و سخت و بدون عنایت استاد! فاجعه است. رساندن جواب سر جلسه امتحان را هم بی خیال شوید. اکثر طلبه ها، براساس فتوای مراجعشان دور تقلب یک خط قرمز پررنگ کشیده اندو برای همین حتی برخی وقت ها، برخی از اساتید- مثل مدیر حوزه- برگه های امتحان هفتگی را به طلبه ها می دهد تا به منزل ببرند و فردا با پاسخ بیاورند، باور کنید تأثیر این اعتماد، از مراقبت سرجلسه خیلی بیشتر است. خب باور نمی کنید،گیر از خودتونه!
الان حتما می پرسی امتحان هفتگی چیست؟ هفته ای یک ساعت، زنگ امتحان هفتگی است. حجم کمی از یک کتاب به صفحه امتحان تبدیل می شود و امتحانی جدا از امتحانات میان ترم و پایان ترم.
● شیطنت های طلبگی!
اینجا شیطنت کردن هم زمان خاصی دارد. می توانی همه شیطنت هایت را که انجامش سرکلاس های دیگر به هر دلیلی مقدور نیست، ذخیره کنی برای کلاس های روش تدریس یا روش سخنرانی، وقتی که طلبه ای قرار است سخنرانی یا تدریس کند، اگر استاد روشنفکری نصیبتان شده باشد که از قضا اغلب همین اتفاق می افتد، می توانید هر فکر شیطنت آمیزی را به هر نحوی که می پسندید پیاده کنید: خود این داستان مثل یکی از همان راه های رسیدن به خدا، خیلی خواهان دارد! منتها اول خلوص نیت لازم است. نباید به نیت دیگری غیر از ادخال سرور در دل مؤمن بیندیشید در غیر این صورت عمل شما تباه است و آخرتتان ضایع! (از رساله مسائل فقهی خودم!) از اجازه گرفتن های بی مورد و سؤال پرسیدن های بیخودی تا نمک ریختن در لیوان سخنران بیچاره و البته دادن یک ۲۰۰ تومانی و تقاضای آنکه:«حاج خانم می شه بعد از سخنرانی یک روضه حضرت ابوالفضل هم بخونید؟»جزئی از این شیطنت هاست.
درکنار همه اینها مدیر حوزه می گوید که برای افزایش روحیه خانم های طلبه، یکی از شیوه های جالب توجه، اردو رفتن است و از این حیث گاه آنقدر این اردوها زیاد می شود که برخی به مزاح می گویند تور علمیه حضرت عبدالعظیم(ع)! مثل اردوهای کاشان، قم، مشهد، اصفهان و تازگی ها هم محلات. البته برخی از طلاب سال گذشته به مکه هم رفته اند- عمره طلبگی- قرار بود کربلا هم بروند که نشد.خلاصه که دست به اردوی خواهرانتان دراین حوزه خوب است.
● یا علی یعنی برو کانال دو!
یا علی یا علی یا علی.این «یا علی» های آهنگین پی درپی، بیانگر آغاز و پایان کلاس هاست. یعنی همان زنگ کلاس! که با خلاقیت تکنولوژی و اعتقاد را در هم آمیخته آن هم طوری که هر تازه واردی را جذب می کند. زنگ که می خورد، کم کم اساتید، کلاس ها را ترک می کنند و تو گاه صدای «یا الله»گفتن هایشان را می شنوی و آنگاه هم که نمی شنوی، خب، حتماً استاد، خانم است دیگر! ۶ استاد آقا، ۱۰ استاد خانم، برخی با تحصیلات حوزوی، برخی با تحصیلات دانشگاهی و برخی هر دو. با رفتن اساتید، کم کم طلبه ها از کلاس ها بیرون می آیند و سکوت راهرو شکسته می شود، چه شکستنی! دیگر صدا به صدا نمی رسد همه اش به خاطر گم شدن سنگ پا نیست، چند نفری در کتابخانه پی کتاب می گردند، تعدادی جلوی برد روزنامه ها ایستاده اند و هم می خوانند و هم بحث می کنند. بعضی اس ام اس های رسیده را چک می کنند و هرازگاهی هم یکی از آنها را بلند می خوانند تا بقیه هم فیض ببرند! تعدادی هم البته دور هم نشسته اند و مثل هر جمع جوانانه دیگری، هر چند دقیقه یکبار، صدای خنده شان بلند می شود! تعدادی هم، هوای جسم مبارک را داشته و مشغول خوردن هستند- هول برت نداره؛ بیشترخوراکی های خانگی، خبری از چیپس و پفک نیست- ناگاه در این شلوغ بازار می بینی که کسی به هر جمعی سر می زند و می گوید: بچه ها! «سلام» و از لحنش می فهمی که منظورش سلام و علیک نیست. گویا می خواهد زمان رسیدن چیزی را یادآور شود. هر گروه با شنیدن کلام او، هر جا که هستند، می ایستند- البته بیشتر توی راهرو- و رو به قبله می کنند و بعد، کم کم که صداها می خوابد و همه آماده می شوند، دست راست روی سینه می گذارند و وقتی شروع می کنند، معنای آن «سلام» را خوب می فهمی.
السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی... و الی آخر. این رسم قشنگ سلام بر وجود مقدس امام حسین (ع) چند سالی است زنگ های تفریح اول، در حوزه ما اجرا می شود. و گاه مثل آن روز که خبر تخریب حرمین سامرا رسید، فرصت مغتنمی است تا عقده دل بگشایی و ... بعد از سلام آغاز کلاسی دیگر و ...
● بدون بحث فتیره!
اصلاً همه نظام آموزشی حوزه یک طرف، بحث و این صحبت ها یک طرف. البته بهش می گویند مباحثه. رسم قشنگی است، یادگارهای نظام سنتی حوزه حالا اگر بپرسی این مباحثه اصلا یعنی چه؟ خواهم گفت که این مباحثه یعنی تعدادی طلبه همدرس و هماهنگ با هم، دور هم بنشینند و درس های فراگرفته استاد را بار دیگر توسط خود - اما به صورت کاملا جدی(!) - تکرار و تدریس کنند.
هر بار فردی ازگروه جای استاد و بقیه در جایگاه شاگرد قرار می گیرند و مباحثه که بر منطق روش قرآنی «جدال احسن» پایه ریزی شده است، بخشی از برنامه روزانه درسی است و در نظام آموزشی حوزه، همانقدر که شرکت در کلاس درس اهمیت دارد، حضور در جلسات مباحثه حائز اهمیت است و انعکاس خارجی این اهمیت در حوزه حضرت عبدالعظیم(ع) یعنی اینکه فرد خاصی مسئول چک کردن حضور و غیاب خواهران در جلسات مباحثه است و سه جلسه غیبت غیرموجه، یعنی یک جلسه غیبت درسی و ... البته همیشه هم مباحثه، مباحثه نیست! گاه برخی دوستان حوزوی فقط مباحثه می کنند، بدون محتوای درسی! و تو را به یاد بیتی از خواجه شیراز می اندازند که:
مباحثی که در آن مجلس جنون! می رفت
ورای مدرسه و قیل و قال مسئله بود
خب، نمی شود که همیشه هم بی خیال سریال شب قبل و مصاحبه رئیس جمهور و دیدار "آقا" و طرح جدید نیروی انتظامی و دعوای این روزنامه با آن ارگان و حتی بحث های کاملا زنانه خیاطی و آشپزی شد. مگر خیلی مثبت باشی، که در جوان امروزی- حتی از نوع حوزوی اش- کمتر چنین درس خوان های مثبتی را می یابی که مثلا راس ساعت یازده برای مباحثه در نمازخانه حاضر شوند و تا خود ساعت ۵۰/۱۱ و بلکه بیشتر، لمعه و مبادی و فلسفه و منطق بخوانند. اصلا قشنگی درس خواندن به همان شیطنت های زیرکانه ای است که فقط به یک فکر جوان نفوذ می کند. اصلاً این بحث ها اگر نباشد که آن بحث ها جواب نمی دهد، باور کنید!
منبع : شیعه آنلاین


همچنین مشاهده کنید