پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

جنایتکاران جنگی چگونه زندگی می کنند


جنایتکاران جنگی چگونه زندگی می کنند
نیک مدیچً بوسنیایی مثل دیگر هموطنانش کم کم داشت خاطره کشتارهای جنگ بالکان را جایی در ذهنش بایگانی می کرد تا شاید بعد ها برای روایت خاطره یی هولناک برای نوه هایش یا زنده کردن خاطرات گذشته های دور در گفت وگو با رفیقی به آنها مراجعه کند اما حافظه عدالت که هیچ خاطره یی را فراموش نمی کند، ناگهان او را تکان داد.
نیک مدتی بود از طریق مادرش با مرد سالخورده یی آشنا شده بود که تاثیر عمیقی بر زندگی هر دو آنها و حتی همسر نیک و پدرش داشت. مرد مدعی بود که دستانی شفابخش دارد. قدی بلند داشت و ریشی انبوه که نیک را یاد هیپی های دهه ۱۹۶۰ می انداخت. می گفت در امریکا روانپزشکی خوانده است و همان جا زندگی می کرده تا اینکه بازنشستگی او را وامی دارد به زادگاهش، یوگسلاوی که صدپاره شده بود، بازگردد. طرز لباس پوشیدنش، رفتارش، همه چیزش عجیب بود و با این همه شخصیتی چنان کاریزماتیک داشت که هر کسی در همان دیدار اول شیفته او می شد. روانپزشک بازنشسته مدام از انرژی و انرژی درمانی صحبت می کرد و اطلاعات وسیعش در زمینه های مختلف، از روانپزشکی و روانشناسی گرفته تا موسیقی باروک و کلاسیک و ادبیات و غیره، حیرت انگیز بود.
این مرد لااقل آن گونه که خانواده مدیچ تا پیش از ۲۱ ژوئیه او را می شناختند دراژان دابیچ نام داشت. اما در این روز، پس از آنکه خبرگزاری ها خبر از دستگیری عامل قتل عام سربرنیتسا دادند، دکتر دابیچ ناگهان به رادوان کارادزیچ تبدیل شد؛ مردی که مسوول کشتار بیش از ۸ هزار بوسنیایی در سربرنیتسا و ۱۲ هزار تن دیگر در محاصره سارایوو طی درگیری های داخلی بوسنی و هرزگوین در اواسط دهه ۱۹۹۰ به شمار می رود. نیک مدیچ اکنون که دریافته دکتر دابیچ دوست داشتنی همان آقای کارادزیچ قاتل است، می گوید وقتی به گذشته فکر می کند بازهم نمی تواند به راحتی سرنخی در رفتار و شخصیت این مرد بیابد که او را به اولین رئیس جمهور «جمهوری صرب» پیوند دهد. «جمهوری صرب» یکی از دو قسمت مستقلی به شمار می رود که امروز بخشی از بوسنی و هرزگوین است. کارادزیچ در مقام یکی از بنیانگذاران «حزب دموکراتیک صرب ها» از سال ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۶ به عنوان رئیس دولت این منطقه شناخته می شد و در همین دوران مرتکب جنایاتی نظیر کشتار سربرنیتسا و محاصره سارایوو شد.
نیک به خاطر می آورد روزی از ماه فوریه، همراه پدرش برنامه یی تلویزیونی تماشا می کرده اند درباره دیوان لاهه و جایزه یی که برای دستگیری کارادزیچ تعیین شده بود. بعد از برنامه با پدرش در این باره گپ زده اند و پدرش با قاطعیت گفته اگر بداند کارادزیچ کجاست بی درنگ او را لو می دهد و این را وظیفه خود می داند. نیک می گوید؛ «دو روز پیش در خانه مان در بلگراد نشسته بودیم و من او را به یاد حرفی که زده بود، انداختم.» پدر نیک در پاسخ می گوید؛ «می دونی چیه؟ حالا که فکر می کنم، می بینیم هیچ وقت نمی توانستم او را لو بدهم. دراژان دوست من بود. او واقعاً مرد خوبی بود.»
خود نیک البته به اندازه پدر جذب شخصیت دکتر دابیچ نشده است. او می گوید؛ «وقتی خوب فکر می کنم، می بینم با کنار رفتن تفاوت های سطحی و ظاهری بین دکتر دابیچ و رادوان کارادزیچ، شباهت هایی در اعماق شخصیت این دو نفر وجود داشته است.» او حالا معتقد است که شخصیت دکتر دابیچ محمل خوبی برای ارضای حس خودپسندی کارادزیچ و جلب توجه همگان بوده است؛ حسی که کارادزیچ مانند اغلب دیکتاتورها و جنایتکارانی از این دست به ارضای آن اعتیاد دارد. کارادزیچ در واقع در مقام یک متخصص انرژی درمانی به دنبال برانگیختن احترامی فراتر از احترام شایسته یک روانپزشک بود. به گفته نیک مدیچ او بیشتر به دنبال کسانی بود که شخصیت دکتر دابیچ را بیشتر به چشم یک مرشد می نگریستند تا یک پزشک یا روانشناس.
با این حال نیک می گوید از اینکه او، همسر و مادرش تحت درمان جنایتکاری فراری بوده اند، احساس بدی ندارد. او معتقد است چنین حسی از فقدان ارتباطی ذهنی زاده می شود؛ ارتباطی که او هرگز نتوانسته است بین دو شخصیت دراژان و کارادزیچ برقرار کند.
مساله دیگری که در گفته ها و خاطرات خانواده مدیچ درباره قصاب سربرنیتسا از همه عجیب تر می نماید این است که می گویند دکتر دابیچ هیچ علاقه یی به بحث های سیاسی از خود نشان نمی داده و به رغم جایگاه ویژه اما ناگفته یی که در مقام یک مرشد در حلقه دوستانش داشته، از موعظه و بحث درباره دیدگاه های سیاسی اش احتراز می کرده است. البته ظاهراً علاقه وافر و حس غرورآمیز «صرب بودن» در اعماق وجود کارادزیچ چیزی نبوده که حتی شخصیت دکتر دابیچ هم بتواند آن را بپوشاند. با این همه پدر نیک، اکنون که هویت واقعی دابیچ را دریافته از توانایی او برای خودداری از ورود به بحث های سیاسی که اطرافش جریان داشت، ابراز شگفتی می کند. او می گوید؛ «واقعاً تحت تاثیر توانایی او در گوش دادن به صحبت های دیگران قرار گرفته بودم. دابیچ به هر کس که با او صحبت می کرد، صبورانه گوش می داد که این خصیصه برای یک صرب ویژگی نادری به شمار می رود.»
● دابیچ واقعی
در شهر روما در شمال صربستان که جمعیتش به زحمت به ۳۳ هزار نفر برسد، خیلی ها هستند که دراژان دابیچ را می شناسند. او ۶۶ سال است که همشهری آنهاست اما نه در امریکا، نه در دانشگاه سارایوو و نه در هیچ دانشگاه دیگری فرصت پیدا نکرده که روانپزشکی بخواند و به همین خاطر حرفه کارگری ساختمان را انتخاب کرده است. دابیچ واقعی نه بلندقد است و نه مانند بدل مشهورش شخصیتی کاریزماتیک دارد. با این همه او هم ۲۱ ژوئیه یک شبه به آدم مشهوری تبدیل شد. هفته یی که گذشت آنقدر خبرنگار جلوی خانه او در شهر روما جمع شده بودند که چند روزی نتوانست سر کار برود. دابیچ واقعی شکایت می کند که «به جای اینکه سر کار بروم، خبرنگارها محاصره ام کرده اند و تلفنم هم مدام زنگ می زند.» او می گوید نمی داند چطور قصاب سربرنیتسا هویت این کارگر ساده را ربوده است و با گفتن این بازهم شکایت می کند که «این عادلانه نیست. به جای اینکه بروند ببینند چه کسی این آش را برای من پخته، پلیس ها آمده اند سروقت من و من را سین جیم می کنند.»
مقامات پلیس و ماموران امنیتی تحقیق در پرونده کارادزیچ هنوز در تلاش هستند تشخیص دهند مدارک شناسایی دابیچ که در دست کارادزیچ بوده است نمونه یی جعلی است یا اصل است و توسط مراجع قانونی صادر شده است. از احتمالاتی که در این زمینه نمی توان از آن چشم پوشی کرد روابط پنهانی است که کارادزیچ در دوران رهبری صرب های بوسنی و هرزگوین با حکومت مرکزی صربستان در بلگراد داشت. او در مقام رهبر «حزب دموکرات صرب ها» که در سال ۱۹۸۹ تشکیل شده بود، به طور هماهنگ با جریاناتی که دوام کمتری در کرواسی داشتند، می کوشید صرب های بوسنی و هرزگوین را به شورش علیه حکومت های سارایوو (و زاگرب در کرواسی) بشوراند و با بهانه پیوستن مناطق صرب نشین به صربستان از تجزیه مجموعه ناهمگنی که مارشال تیتو به یادگار گذاشته بود، جلوگیری کند. اوراق هویت دابیچ، چه جعلی و چه حقیقی، به هر حال ۱۳ سال در دستان کارادزیچ به او اجازه دادند که نه فقط به زندگی عادی خود ادامه دهد، بلکه به نقاط مختلف اروپا سفر کند و حتی فعالیت های خود را به عنوان متخصص انرژی درمانی از طریق شبکه اینترنت بی هیچ واهمه یی گسترش دهد. چند روز بعد از دستگیری کارادزیچ روزنامه یی اتریشی فاش کرد که او مدتی به عنوان «شفادهنده یی معجزه گر» در وین پایتخت این کشور فعالیت می کرده و بیماران بسیاری داشته که اغلب از مهاجران صرب بوده اند. چند روز بعد از افشای این مطالب، روزنامه «کرونن زایتونگ» چاپ وین در اطلاعات جدیدی از فرار چندساله کارادزیچ نوشت که پلیس حتی به محل زندگی موقت او در وین نیز حمله کرده اما موفق به شناسایی او نشده است. به نوشته روزنامه اتریشی جریان از این قرار بوده است که سال گذشته میلادی ماموران پلیس به خانه دختری در وین حمله می کنند که نامزد مردی صرب و مظنون به قتل بوده است. آنها گمان می کردند در آپارتمان این دختر نامزد او را خواهند یافت اما با تعجب با مردی مسن برخورد می کنند که می گوید متخصص انرژی درمانی است، برای برگزاری دوره های آموزشی به وین آمده و مدتی در خانه دختر مهمان است. وقتی پلیس مدارک شناسایی او را می خواهد، مرد گذرنامه یی ارائه می دهد که او را پیتار گلوماچ شهروند کرواسی معرفی می کند. آنچنان که ماموران پلیس اتریش به خاطر دارند او تمام پرسش های پلیس را با خونسردی و بدون اینکه ذره یی موجب برانگیختن ظن آنها شود، پاسخ گفته است.
روی هم رفته، هنوز از نحوه زندگی کارادزیچ طی ۱۳ سال دوران فرارش جزئیات زیادی منتشر نشده، با این حال به نظر می رسد دست کم دورانی را که در وین اقامت داشته کولی وار زندگی می کرده است و هر چند روزی خود را میهمان یک خانواده مهاجر صرب می کرده که اندکی علاقه به انرژی و انرژی درمانی از خود نشان می داده اند. روزنامه اتریشی کوریر که از این شیوه زندگی کارادزیچ پرده برداشته است، می نویسد؛ زوجی از صرب های مهاجر ساکن وین از این پزشک به اصطلاح ماورایی کمک می خواهند تا با انرژی درمانی مشکل آنها را برای بچه دار شدن حل کند. این پزشک که در بین صرب های وین صاحب شهرتی شده بود، خود را «پرا» می نامید و در سال ۲۰۰۶ دو هفته یی میهمان این زوج بود. آنها می گویند وقتی میزبان «پرا» شدند یک سالی بود که حرف او دهان به دهان بین صرب های وین می گشت. این اطلاعات نشان می دهد کارادزیچ دست کم دو تا سه سال از دوران فرارش را در اتریش گذرانده است.
کارادزیچ، دابیچ، پرا، گلوماچ، یا با هر نام دیگر، جنایتکار جنگی صرب اغلب یک شغل را برای خود انتخاب می کرد. به نظر می رسد علاقه او به انرژی درمانی از پوششی صرف برای پنهان کردن شخصیت او فراتر رفته باشد. کارادزیچ حتی با نام «دی دی دی» (مخفف دراژان دابیچ داوید) وبلاگی در این زمینه راه انداخته و در آن نوعی از انرژی درمانی را تبلیغ می کرد که خود نام پرطمطراق «انرژی کوانتوم انسانی» را بر آن گذاشته بود. گفته می شود او طلسم هایی به شکل گلوله درست کرده و از طریق این سایت آنها را به فروش می گذاشت. روزهای نخست بعد از دستگیری کارادزیچ عده یی از مقامات رسمی صربستان مدعی شدند وی بیشتر اوقات خود را در این ۱۱ سال در صومعه های دورافتاده مخصوص راهبان ارتدوکس در شرق بوسنی و هرزگوین می گذرانده و گاهی اوقات با کوتاه کردن موی بلندش، خود را به هیئت کشیش ها درمی آورده است. صحت این ادعا هنوز تایید نشده است.
علاوه بر این، سه دفتر از مجموعه اشعار کارادزیچ نیز در دوران فرار او و البته تحت نام واقعی اش منتشر شدند. به اعتراف خبرنگار نیویورک تایمز کارادزیچ شاعر بسیار بدی است و جز شعر حماسی گفتن ظاهراً شیوه دیگری در شعرسرایی بلد نیست و با این حال همیشه اصرار دارد اشعارش را برای دیگران بخواند.
کارادزیچ آن طور که منابع رسمی صربستان اعلام کرده اند دوشنبه ۲۱ ژوئیه در محلی که هنوز فاش نشده، توسط نیروهای امنیتی صربستان دستگیر شد. تحلیلگران زیادی دستگیری او را با به قدرت رسیدن بوریس تادیچ رئیس جمهوری غربگرا در صربستان مرتبط می دانند و می گویند احتمالاً نیروهای امنیتی صربستان پیشتر هم از محل اختفای وی اطلاع داشتند اما دولت رغبتی به بازداشت او نداشته است.
در حالی که صربستان می کوشد به اتحادیه اروپا بپیوندد، اتحادیه اروپا به نوشته نشریه تایمز یک روز پس از دستگیری کارادزیچ، تحویل او را به دیوان لاهه به عنوان پیش شرط پیشرفت مذاکرات عضویت صربستان مطرح کرد.
کارادزیچ اواخر هفته گذشته در آخرین لحظات با درخواست فرجام از دادگاه بلگراد به استرداد خود به دیوان لاهه اعتراض کرد. این اقدام باید تحویل او را به مقامات دادگاه بین المللی جنایات جنگی در شهر لاهه هلند به تعویق می انداخت، اما دادگاه محلی اعتراض او را نپذیرفت و روز چهارشنبه کارادزیچ تحویل دادگاه و بازداشتگاه های جنایتکاران جنگی لاهه شد. از هم اکنون سلولی به مساحت ۱۵ متر مربع در مجموعه زندان های لاهه در کنار دریای شمال نزدیک سواحل تفریحی «اسکونینگن» برای حضور کارادزیچ مهیا شده است. این سلول مطابق معیارهای جدیدی ساخته شده که بیشتر ظاهر آن را شبیه خوابگاه های دانشجویی کرده است. سلول کارادزیچ نورگیر است، میز و صندلی، تلویزیون، و یک قفسه کتاب و دستشویی و حمام مستقل دارد. گفته می شود این سلول درست شبیه همان سلولی است که اسلوبودان میلوشویچ پنج سال آخر زندگی خود را در آن گذراند. معروف است که میلوشویچ روزها در یکی از همین سلول ها به آهنگ های «فرانک سیناترا» گوش می کرد و همان طور لایحه دفاعیه اش را تنظیم می کرد تا این که روزی در سن ۶۵ سالگی بر اثر سکته قلبی در همین سلول درگذشت. حالا خیلی ها از خود می پرسند آیا سرنوشت کارادزیچ ۶۳ ساله نیز همین خواهد بود و پیش از اینکه دادگاه های طولانی و وقت گیر دیوان بین المللی لاهه به اتمام برسد در یکی از همین سلول ها خواهد مرد؟
آرش مومنیان
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید