چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا


سخن بگو ناباکف


سخن بگو ناباکف
نیکیتا خروشچف در سال ۱۹۵۶خطاب به غرب سخنی مشهور را به زبان آورد؛ «دفن تان می کنیم.» بیش از ۵۰ سال بعد، نبیره اش نینا خروشچوا، در کتاب جدیدش به نام «در خیال ناباکف» می گوید روس ها باید افسانه بی همتایی خود را دفن کنند. خروشچوا در مصاحبه یی تلفنی از نیویورک گفت؛ «روس ها باید از روسی گری افراطی دست بردارند. روسیه کشوری غربی است اما از غربی بودن هراس دارد.» فرهنگ روسیه قرن ها، از هنگامی که مسکو را رم سوم می نامیدند تا دوران امپریالیسم روسیه، در سیطره این فکر بوده است که این کشور رسالت نجات بخشی ویژه یی دارد. فئودورتیوچف شاعر قرن نوزدهم روسیه می نویسد؛ «روسیه را با منطق سر نمی توان درک کرد فقط باید به آن ایمان آورد.» به نظر خروشچوا، اعتقاد به عظمت روسیه چیزی نیست جز چشم فروبستن به عقب ماندگی آن. روس ها به جای آنکه مسوولیت زندگی شان را بپذیرند دوست دارند به افسانه و رویا پناه ببرند. روس ها هیچگاه به سراغ فردگرایی خردمحور نرفته اند و در عوض معنای زندگی را درنیروهای بیرونی مانند سرنوشت و دولت جسته اند. روس ها در جهانی شاعرانه و آرمانی «بهشت بچگانه روسی» زندگی می کنند و نمی خواهند و نمی توانند دست به فعالیت عملی بزنند. خروشچوا می نویسد راه برون رفت از این عقب ماندگی را ولادیمیرناباکف، داستان نویس روسی- امریکایی با زندگی خودش و شخصیت های داستان هایش نشان داده است. ناباکف که در خانواده یی ثروتمند پرورش یافته بود پس از انقلاب روسیه راه تبعید را در پیش گرفت. گذشته و کشورش را از دست داده بود و چاره یی نداشت جز اتکا به خودش و آفریدن معنایی برای زندگی خودش.
کتاب خروشچوا آمیزه یی است از نقد ادبی، زندگینامه، خاطرات شخصی و گفت وگویی خیالی با ناباکف در سوئیس. خروشچوا به فراوانی از ناباکف نقل قول کرده است و گویی می خواهد ناباکف خودش سخن بگوید. خروشچوا می گوید؛ «نوع ادبی اهمیتی ندارد امیدوارم توانسته باشم جهان ناباکف را تا حدی ملموس کرده باشم.»
در واقع خروشچوا از رهگذر روایت داستان زندگی خودش و مقایسه آن با زندگی ناباکف، خوانشی از زندگی ناباکف به دست می دهد. خودش در سال ۱۹۹۱ روسیه را ترک کرد و در دوره کارشناسی ارشد و دکترای دانشگاه پرینستون نام نویسی کرد. می گوید؛ «دوران پرهیجانی از زندگی ام بود. وارد جهان دیگری شده بودم که گمان نمی کردم به روی فردی از خاندان خروشچف گشوده باشد.» به یاری ناباکف بود که توانست از «اشتراک بی در و پیکر و تفکیک ناپذیر روسی» رهایی یابد و با پذیرفتن مسوولیت کنش های خودش با جهان جدید همساز شود، درست مانند شخصیت یکی از داستان های ناباکف.
خروشچوا براین باور است که ناباکف پس از چخوف گام بعدی را در ادبیات روسیه در راستای غربی شدن و خردورزی برداشت. قهرمانان ادبیات روسیه در دوران داستایوفسکی تا چخوف انسان هایی غرق در جهانی رویایی و شاعرانه هستند که دشواری های زندگی شان را به گردن سرنوشت می اندازند و رنج بردن و غم زدگی ویژگی شان است. اما ناباکف قهرمانان اش را وارد زندگی «عادی» کرد. وادارشان کرد که مانند مردم روزهای زندگی را سپری کنند. قبول نداشت که رنج بردن نشانی از ژرفای معنوی باشد.
خروشچوا ناهمسازی دیدگاه روسی و غربی درباره شادی را نشان می دهد. «شادی در غرب... بردباری منفعلی نیست که در ادبیات روسیه از آن سخن می رود بلکه در ثبات قدم غربی ها جلوه می کند. شادی تکاپویی است بالنده به سوی جلو که خود بایدآن را به دست آورد و آفرید.»
کتاب خروشچوا که تحت عنوان «در خیال ناباکف، روسیه در میانه هنر و سیاست» در ماه نوامبر در ایالات متحده منتشر شد با استقبال شماری از منتقدان ادبی مواجه شد، اما وقتی که ترجمه کتاب در روسیه انتشار یافت دیدگاه خروشچوا درباره ناباکف آمیزه یی از مخالفت و تعجب را برانگیخت. خروشچوا می گوید؛ «وقتی که در سال ۲۰۰۶ در سن پترزبورگ سخنرانی می کردم کم مانده بود با داد و فریاد مرا از صحنه بیرون کنند.» می گفتند کسی که در ایالات متحده زندگی می کند چه حقی دارد در باره روسیه اظهارنظرکند. خروشچوا می گوید از نظر روس ها ناباکف نویسنده یی غیرسیاسی است و آثارش را از همین منظر می خوانند. «نارضایتی ناباکف را در گریختن به جهان ناب دیگری خلاصه می کنند و از کوشش من برای تفسیر سیاسی ناباکف خوششان نمی آید.» در معرفی کتاب که تازگی در مسکو انجام گرفت واکنش ها گیج کننده تر بود. خروشچوا می گوید؛ «نخستین پرسش این بود که شادی چیست؟» در ایالات متحده چنین چیزی رخ نمی دهد. گاهی شاد نیستیم و زندگی خوشایند نیست ولی امریکایی ها می گویند؛ «اشکالی ندارد باید ادامه داد.» این به معنای سطحی بودن شان نیست، فقط نیازی نمی بینند ۲۴ساعته در این باره فکرکنند. خروشچوا می گوید؛ «تفاوت هایی بین نسخه های روسی و انگلیسی وجود دارد.» در نسخه انگلیسی داستان اهمیت بیشتری دارد و در نسخه روسی پیام. واقعیات را گفته ام و گوش دادن یا ندادن خوانندگان به خودشان ربط دارد. «در یک فصل نسخه روسی بر تفاوت بین بردباری و ثبات قدم تاکید شده است که در نسخه انگلیسی نیامده است، چون برای امریکایی ها بدیهی بود اما برای روس ها این طور نبود.» خروشچوا عاشق نیویورک است، شهری که هم اکنون در دانشکده نیواسکول آن امور بین الملل را تدریس می کند. همانند ناباکف براین باور است که روس مانده است و در عین حال غربی شده است. می گوید؛ «هم روس هستم هم نیویورکی. هرکدام در جای خودش محور کتاب خروشچوا این بحث سیاسی است که لزومی ندارد روسیه حالت امریکایی پیدا کند بلکه باید ویژگی روسی با وجوهی از سایر کشورها درآمیخته شود. «لزومی ندارد که روس ها از روسی بودن شان دست بردارند بلکه باید تمامیت گرایی روسی را کنار بگذارند.» بی شک این دیدگاه خروشچوا تازه نیست. در دهه های ۱۸۳۰ و ۱۸۴۰ نیز که درباره آینده روسیه بین دو گروه از فیلسوفان بحث درگرفته بود هواداران غرب در جدل با اسلاوگرایان ملی گرا (مبلغان دیدگاه منحصر به فردبودن روس ها) بهترین راه برای آینده را فردگرایی خردمحور می خواندند.
جیمز مارسون
ترجمه: عباس زندباف
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید