جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

احوال دینداران در جامعه دینی


احوال دینداران در جامعه دینی
دین در ایران سابقه یی طولانی دارد و عمری دراز، چه آن گاه که اجدادمان زرتشت را برای دینداری برگزیدند و چه زمانی که اسلام الگوی دین ورزان ایرانی شد. بحث درخصوص سابقه دینداری در ایران و کم و کیف آن، خود بحثی مفصل است که برخی از مورخان و محققان به آن پرداخته اند. در این مجال بیشتر به موانع دینداری در ایران اشاره می شود که برخلاف دینداری در ایران، پدیده نوظهوری به نظر می رسد، که از نگاهی و به اعتقاد پاره یی از صاحب نظران، هرچه پیشتر می رویم، بر تعداد این موانع افزوده و مسیر دین ورزی در جامعه صعب تر می شود. هر چند از منظری دیگر چنین به نظر می رسد که جامعه ایرانی جامعه یی دینی است. از این رو چه حاجت به پرداختن به موانع دینداری در جامعه یی که اساساً دینی و مذهبی است و مردمان آن دین خویند؟ طرح پرسش اخیر، ضرورت تفکیک و تبیین برخی از مفاهیم را پیش از پرداختن به موانع دین ورزی روشن می سازد. نخست آنکه وقتی حکم به دینی بودن جامعه می دهیم باید متعاقباً نوع دینداری و سطح آن را مشخص سازیم. دیگر و مهم تر آنکه نمی توان درباره جامعه دینی صحبت کرد و «دین» را یک کلیت یکپارچه و مفهومی انتزاعی در نظر گرفت، خصوصاً آنکه حوزه بحث، دین و دینداری در جامعه باشد. در این صورت بیشتر توجهات باید معطوف به دین انضمامی باشد تا دین انتزاعی، گرچه بحث بر سر برخی از مفاهیم انتزاعی این موضوع در جای خود مغتنم و ضروری است. لذا در پاسخ پرسش فوق الذکر باید شقوق مختلف دین را جداگانه مورد بررسی قرار داد و هر وجه آن را جداگانه واکاوید تا بتوان به نتیجه و پاسخی قابل اتکا نائل شد. فیلسوفان، مورخان، سیاسیون و... هر کدام از منظر خود و بنا به مقتضیات تخصص شان و همچنین متناسب با سودمندی و کارآمدی مطالعات شان، مفهوم کلی دین را در زیر شاخه های طبقه بندی شده و جزیی تر مورد بررسی قرار می دهند.
جامعه شناسان نیز چنین رفتاری با دین دارند. اغلب جامعه شناسان دین، جزییاتی در این مفهوم کلی در نظر می گیرند. شاید مناسب ترین و رایج ترین تقسیم بندی در این خصوص، مربوط به امیل دورکیم جامعه شناس شهیر دینی باشد. او دین را متشکل از باورها، اعتقادات و آداب و مناسک می داند که مورد اخیر (مناسک) در اسلام معادلی همچون سنن و شعائر نیز دارد، اما هر دینی اعم از ادیان ابراهیمی (یهودیت، مسیحیت و اسلام) و ادیان شرقی (بودیسم، تائوئیسم، هندوئیسم و کنفسیونیسم) در این اجزا مشترکند. بدیهی است با توضیحات مختصر مطرح شده، حکم به دینی بودن (یا نبودن) جامعه ایرانی را باید بیشتر مورد بررسی قرار داد، چرا که باید حداقل وضعیت نسبت های لایه های مختلف جامعه، وجوه متفاوت دین و عمق و گستردگی هر کدام از این وجوه را تبیین کرد مثلاً دینداری طبقه متوسط بیشتر محدود به مناسک است یا صرفاً بر مبنای باور و اعتقادات است، و اگر چنین است میزان وفاداری آنان به هر بخش، چه مرتبتی دارد؟ بیشتر پایبند به اعتقادات هستند یا مناسک؟ باورهایشان حداقلی است یا حداکثری؟ و... طبیعی است مشابه این سوالات را می توان در مورد سایر اقشار و طبقات عنوان کرد. سوالات متعدد در این باب همگی تایید می کند در جامعه ایرانی هم موانعی برای دین ورزی وجود دارد که به رغم پذیرفتن دینی بودن جامعه هم، وجود اصل موانع دینداری منتفی نمی شود و کماکان می توان از مقاومت ها و سدهای دینداری در جامعه ایرانی خبر داد. لذا در ادامه، مختصراً به برخی از موانع اشاره می شود.
● موانع معرفتی
موانع معرفتی از موانعی است که بر سر راه دین ورزی دینداران جامعه ایرانی قرار دارد. مهم ترین شاخصه این نوع موانع را می توان در دنیای جدید و برخی از مقتضیات و ویژگی های آن همچون انسان نگری، پیشرفت، جهان نگری مادی، عقل گرایی، تجربی بودن، برابری طلبی، فرد گرایی و احساسات گرایی دانست. (هشت ویژگی مدرنیسم، مصطفی ملکیان) پرواضح است روال بحث جاری، سمت و سویی غیر از واقعی بودن یا موهومی بودن این موانع و تناقضات یا حل این تناقضات دارد که هر کدام از موارد اخیر نیازمند بحثی مستقل و مفصل است که البته کم به آن پرداخته نشده است. در هر صورت فارغ از نتیجه این نوع مباحث، اصل ماجرا کماکان پابرجا است و می توان ادعا کرد این نوع موانع گر چه برای همه اقشار و گروه ها موضوعیت ندارد اما بی شک، بخش قابل توجهی از نخبگان و الیت های دینی جامعه را با خود درگیر می کند. به عبارتی، موانع معرفتی در عین اینکه از حیث فراگیری و گستردگی، کم مایه تر از موانع تاریخی و اجتماعی محسوب می شود، اما می تواند بسته به جامعه و قوت و قدرت نخبگان آن از عمق قابل توجهی برخوردار باشد، هر چند محتمل است که اگر تکلیف این مباحث و موانع به هر دلیلی از جمله مناسب نبودن فضای علمی جامعه، ضعف نخبگان، خلاء نقد و گفت وگو بین نخبگان و... در جامعه نخبگان روشن نشود و ابتر بماند، شکل معیوب و ناقص آن به جامعه نیز تسری یابد و عموم را نیز با خود درگیر سازد. در این صورت معمولاً ما با پدیده یی مواجه می شویم که می توان آن را شلخته شدن مباحث دانست به این معنا که وقتی یکسری بحث ها و برخی مفاهیم، از سطح نخبگان به سطح عموم تنزل کرد، طبیعی است عموم چه برخوردی با آن خواهند داشت و چه بلایی سر آن می آورند و مباحث آشفته شد در نزد نخبگان را آشفته تر و شلخته تر می کنند. از آخرین نمونه این نوع برخوردها، ماجرای پرسش های مربوط به نوع نزول قرآن است. چنان که گذشت، این موضوع توسط بخشی از نخبگان دینی جامعه (مجتهد شبستری، سروش، سبحانی، مهاجرانی و...) عنوان شد و وقتی به سطح عموم رسید، از معدود گروه ها و اقشاری که راجع به آن اظهار نظر نکردند، صنف بزازان و فراشان بودند. بررسی نسبت های دو مولفه زمان و سطح سواد و آگاهی با موانع معرفتی، مکمل این بخش است. سطح سواد و آگاهی افراد جامعه، نسبتی مستقیم با موانع معرفتی دارد. به عبارتی هر چه سطح سواد افراد جامعه پایین تر باشد، این موانع کمتر رخ می نمایند و در مقابل موانع معرفتی، سد ستبری است در برابر تحصیلکردگان و نخبگان جامعه. از همین رو است که این مشکلات بیشتر در بین دانشجویان، حلقه های فکری و نخبگان جامعه ظهور و بروز دارد. موانع معرفتی هر چقدر در نخبگان کارگر می افتد، کم ترین تاثیری در بین عموم ندارد، آنها با خیالی آسوده از کنار این موانع عبور می کنند. زمان و گذر دوره های مختلف نیز در تاثیرگذاری این عامل موثر است. به عبارتی هر چه پیشتر می رویم، موانع معرفتی قوت می گیرد و راهزنان دین را سرکردگی می کند. اگر در گذشته تاثیر این عوامل اندک بود، امروز موانع معرفتی، با قدرتی بیش از پیش در برابر کاروان ایمان قد علم می کنند و توشه ایمان و اخلاق مومنان را به یغما برده و آنها را در دنیای جدید، بی سر و سامان رها می کنند.
ساموئل هانتینگتون در برخورد تمدن ها و تغییر نظام جهانی به این تغییرات اشاره دارد و می گوید؛«در قرن هجدهم تضادها (جنگ ها) بین شاهزادگان و امپراتورها درمی گرفت. در قرن نوزدهم بعد از انقلاب فرانسه جنگ پادشاهان پایان گرفت و جنگ بین ملت ها آغاز شد و تا پایان جنگ جهانی اول ادامه داشت. در قرن بیستم بعد از انقلاب روسیه و در نتیجه آن جنگ ملت ها به جنگ بین ایدئولوژی ها تبدیل شد. ابتدا گروه هایی چون کمونیسم و فاشیسم و نازیسم سربرافراشتند و سپس در جنگ سرد بین ابرقدرت ها این تضادها عموماً در تمدن های غربی بود. اما در قرن بیست و یکم، جنگ بین فرهنگ ها روی خواهد داد.» او همچنین با تاکید بر فرهنگ اسلامی می گوید این فرهنگ خود را گسترش خواهد داد و به یک بلوک اسلامی تبدیل خواهد شد. پیوند کنفسیوسی- اسلامی (بین چین و کشورهای مسلمان) آنقدر قوی می شود که غرب را برای دفاع از علائق، ارزش ها و قدرت خود مجبور به مقابله خواهد کرد. به هر حال چه پیش بینی آخر صحیح باشد چه نباشد، قرن بیست و یک، قرن جدی شدن موانع معرفتی است. از سویی دیگر می توان پیش بینی کرد این موانع، اگر زمانی فقط در برابر نخبگان قرار می گرفت با گذشت زمان تبدیل به بهمنی شده است که ممکن است بر سر عوام نیز فرود آید.
● موانع اجتماعی
برخی از موانع پیش روی دینداران در جامعه ایرانی، ریشه در برخی از ملاحظات اجتماعی و اخلاقی دارد، بدین نحو که بسیاری از موانع اخلاقی در جامعه مانعی در برابر دین ورزی دینداران آن جامعه محسوب می شود چرا که به عقیده دورکیم فعالیت های متفاوت بشر به تدریج در طول تاریخ تفاوت پیدا کرده اند. در جوامع دیرین، اخلاق از مذهب جدا نیست. طبیعی است اگر همسو با دورکیم، همبستگی مذهب و اخلاق را بپذیریم، به دلیل عدم تفکیک این دو حوزه، هر مانعی در برابر اخلاق، سد مذهب نیز خواهد بود. با این وصف باید پیش از آنکه سراغ موانع مذهب را گرفت در پی یافتن موانع اخلاق در جامعه بود. از این رو شناخت مشکلات و معضلات اخلاق در جامعه مستقیم و غیرمستقیم در این نوع جوامع (جوامع دیرین) خار و خاشاک های مسیر دین ورزی را از میان برمی د ارد. با پذیرش حکم مذکور، باید باب دیگری را گشود و به تفصیل از موانع اخلاقی بودن در جامعه سخن گفت. ناگفته پیداست، این بحث را گشودن، نیازمند توضیح و تفصیل مستقلی است، اما مشکلات اخلاقی بودن در جامعه هر چه باشد، آغازیدن از این سمت و تقدم بخشیدن به موانع اخلاقی (پیش از موانع دینداری) در عمل از دو حسن دیگر بهره می برد. نخست آنکه رعایت اخلاق یا عدم رعایت آن، در جامعه تاثیری عینی تر و مشهود تر دارد، لذا اقدام لازم جهت هموار کردن آن موانع نیز ساده تر به نظر می رسد. دیگر آنکه، اخلاق (یا عکس آن، بی اخلاقی) به نسبت مذهب، چندان تفسیرپذیر نیست. بنابراین هم و تلاش تلاشگران در راستای رفع موانع اخلاقی در جامعه، بیش از پیش مفید واقع خواهد شد، چرا که مصون از ابهام و سردرگمی قرائت ها و برداشت های متفاوت از دین و مذهب می ماند. این گونه راه را پیمودن (تقدم توجه به موانع اخلاقی نسبت به موانع مذهبی) از تاییدی معرفت شناختی نیز برخوردار است که عنوان می دارد؛ «انسان ها به اندازه فرهنگ و اخلاق شان، دین و مذهب شان را تفسیر و از آن برداشت می کنند» (آناتومی جامعه، فرامرز رفیع پور) با تایید این حکم، به راحتی می شود نتیجه گرفت، اگر فرهنگ و اخلاق جامعه یی اعتلا یابد، متناسب با آن و متعاقب آن دین دینداران آن جامعه نیز آبادتر و موانع پیش روی دین ورزان آن جامعه بی بنیادتر خواهد شد. در پایان این بخش لازم است منظور خود را از اخلاق روشن سازیم تا از بروز برخی از اشکالات و ابهامات پیشگیری کرده باشیم. مراد ما از اخلاق در این بحث بیشتر صبغه یی جامعه شناختی دارد تا کلامی. از این منظر، اخلاق کاربردی که ناظر به سود و زیان همین دنیاست، مورد توجه قرار می گیرد. برخلاف برخی از بزرگان همچون غزالی که اخلاق را ناظر به سعادت آن دنیا می داند، او بر این مبنا علم دین را به دو حوزه کلی فقه و اخلاق تقسیم بندی می کند و می افزاید فقه در این دنیا به کار می آید و اخلاق مربوط به آن دنیاست. واضح است این کارکرد اخلاق در این بحث چندان به کار نمی آید.
و اما ذکر دو نکته پایانی؛
۱) موانعی که ذکر آن رفت، فارغ از جنسیت و گروه های سنی و طبقات اجتماعی است، اما می توان با در نظر داشتن این مولفه ها، نیز به شرح موانع دینداری در ایران پرداخت. در این صورت باید جداگانه و به تفکیک به موانع دین ورزی زنان ایرانی، مردان یا جوانان و نوجوانان اشاره کرد، طبیعی است چنین رویکردی، پای مولفه های دیگری را نیز به میان می آورد که شرح آن مسائل، خود حکایتی دیگر است.
۲) موانع ذکرشده بیشتر رویکردی برون دینی داشت. همین موضوع را می توان عیناً مطرح کرد و عواملی دیگر را عنوان کرد که بر پایه برخی از احادیث و روایات دینی باشد. مثلاً در بسیاری از روایات، فقر از مهم ترین موانع دینداری محسوب می شود که این عامل را (فقر) فراری دهنده ایمان دانسته اند. همچنین در روایاتی مشابه، برخی از ویژگی های درونی یا اخلاقی همچون حرص و حسد از موانع جدی دین و ایمان ذکر شده است. بدیهی است یافتن موانع دینداری در بین احادیث و روایات، خود موضوع تحقیق مستقلی است که البته کم و بیش به آن پرداخته شده است.
حسین سخنور
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید