پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


جهانی شدن تجدد و بنیادگرایی


جهانی شدن تجدد و بنیادگرایی
بدون تردید جهانی شدن یکی از مهم ترین موضوعات دنیای معاصر است. پدیده ای که تاثیرپذیری آن بر زندگی فردی و اجتماعی جوامع مختلف در سراسر دنیا انکارناپذیر است. به طوری که به جرات می توان گفت نه تنها هویت افراد در اکثر کشورها به چالش کشیده شده است، بلکه تاثیر آن بر کوچک ترین واحد اجتماعی یعنی خانوار تا بزرگترین آن که دولت است مصون از این تاثیرپذیری نیست. افراد و خانواده ها همزمان با آشنا شدن با فرهنگ و ارزش های بومی و ملی خود از طریق شبکه سراسری اینترنت و شبکه های ماهواره ای تلویزیون با فرهنگ ها و ارزش های موجود در سراسر جهان آشنا می شوند. لذا بنیان خانواده و تحکیم آن به موضوعی مهم برای اکثر دولت های جهان تبدیل شده و بسیاری از کشورها برای تقویت آن برنامه هایی دردست اجرا دارند و به همین منوال جوامع محلی و قومی در این فرآیند، تلاش دارند که هویت و اصالت خود را حفظ کنند. در همین رابطه اکثر دولت ها با این باور که جهانی شدن پدیده ای نیست که بتوان در مقابل آن ایستادگی کرد تلاش در جهت مدیریت آن داشته و اقلیتی از دولت ها از کنار آن به سادگی عبور کرده، در حالی که زندگی اجتماعی و اقتصادی و حتی سیاسی این کشورها از این پدیده متاثر شده که از دید دولتمردان به دور مانده یا خودآگاهانه نادیده انگاشته شده است. چهره بارز جهانی شدن در اقتصاد خودنمایی می کند و اقتصاددانان بیش از دیگران به این پدیده پرداخته اند معذلک کتب و مقالاتی که در سال های اخیر پیرامون این موضوع چاپ و انتشار یافته، حاکی از آن است که این پدیده از نظر جامعه شناسان که جامعه شناختی جهانی و روابط بین المللی را مورد کنکاش قرار می دهند، جایگاه ویژه ای یافته است. لذا تبیین و تفسیر جهانی شدن و آثار آن در زندگی افراد، خانواده، اقوام و ملیت ها موجب شده است که جهانی شدن تبدیل به یک موضوع جامعه شناختی جهانی شود. بنابراین جهانی شدن را می توان از منظر اقتصاد، سیاست، فرهنگ و جامعه شناسی مورد تحلیل قرار داد. نوشتار حاضر تلاشی است در جهت معرفی این پدیده با تجدد و بنیادگرایی.
● تعریف و سابقه تاریخی
اگر جهانی شدن را درهم فشرده شدن جهان و تبدیل آن به مکان واحد بدانیم، معنای آن یگانه شدن جهان است و نباید آن را با وحدت، ادغام و یکسان سازی جهانی اشتباه کنیم زیرا یکسان سازی جهانی پدیده ای است به بلندای تاریخ که در آن امپراتوری های بزرگی چون ایران و روم در ازمنه قدیم در تعقیب آن بوده و در دنیای معاصر نیز سوسیالیسم- کمونیسم بر اساس ماتریالیسم تاریخی پیرامون آن نظریه پردازی کرده و در عمل بلوک شرق به سرکردگی شوروی سابق نوید آن را به جهانیان می داد و علاوه بر آن ژاپن در دهه ۳۰ و امپریالیسم انگلیس و آلمان نازی هر یک به نوبه خود یکسان سازی جهانی را در سر می پروراندند، همچنان که ادیان بزرگ مبلغ جهان واحدی بودند و در آموزه های دینی خود حکومت واحد جهانی را نوید می دهند. لیکن پدیده ای که از دهه ۸۰ قرن بیستم به سرعت و رشد شتابان در جهان خودنمایی کرد، فرآیندی است جهانی- بشری که اقتصاددانان آن را معلول انقلاب صنعتی سوم (انقلاب اطلاعاتی) دانسته و اندیشمندانی که در زمینه جامعه شناسی قلم فرسایی کرده اند نظیر آنتونی گیدنز آن را نتیجه مدرنیسم می دانند.
● جهانی شدن و مدرنیسم
برخلاف اقتصاددانان که جهانی شدن را در قالب اقتصاد تفسیر و تبیین می کنند و با فروپاشی شوروی و پایان اقتصاد سوسیالیستی، سرمایه داری جهانی و سازوکار آن را با بهره گیری از انقلاب اطلاعاتی موجب فرآیند جهانی شدن دانسته و آن را معادل سرمایه داری جهانی می دانند، اندیشمندان دیگر به ویژه جامعه شناسان تلاش دارند تا نظریه های جهانی شدن را عام تر و با شمولیت و جامعیت بیشتری تعریف و تبیین کنند و در این رابطه کوشش کرده اند تصویری از جهان به مثابه یک کل ارائه دهند و در این تصویر جایگاه فرد، جوامع، کشورها و روابط بین الملل را تفسیر کنند. فرد و هویت آن در جامعه جهانی چگونه شکل می گیرد و رابطه فرد با جامعه محلی، قومی و مذهبی خود چگونه رقم می خورد، وابستگی او با هم کیشان و هم زبانان او که در سراسر جهان پراکنده اند و امکان تماس با آنان در هر زمان فراهم است، به چه نحوی است؟ آیا او در فراخوان هم زبانان و هم قوم های خود در سراسر جهان مشارکت می کند یا خیر؟ رابطه فرد با ملیت خود و وابستگی او با سرزمین اجدادی اش چگونه است، آیا با مهاجرت برای زندگی بهتر و مرفه تر این رابطه پایدار می ماند و ارزشمند؟ یا به فراموشی سپرده می شود؟ با اتحاد کشورها نظیر آنچه در اروپا رخ داده وابستگی او به کشورش مستحکم تر می شود یا پایه های آن سست می شود و از سوی دیگر وابستگی او را به هم زبانان، هم کیشان خود در سراسر جهان، هویت و اصالت او را به چالش می کشند که به کجا و به چه کسانی تعلق دارد و بالاخره فارغ از همه انواع همبستگی ها که هر انسانی به فراخور خود در هر قومی، مذهبی و کشوری زندگی می کند، بشر است و شهروند جهانی و امروز بشر و حقوق آن، موضوعی جهانشمول است که روز به روز دامنه شمولیت آن پهنه وسیع تری از جهان را درمی نوردد. لذا ارتباط فرد با جوامع محلی، قومی، مذهبی و کشور خود تبدیل به یکی از عناوین مهم جهانی شدن شده و بر همین منوال رابطه جوامع محلی با جوامع ملی خود و نقشی که این جوامع در روند جهانی شدن دارند، از موضوعات مهم دیگر جهانی شدن است. به ویژه آنکه تحقیقات نشان می دهد در جهان ۲۰۰ دولت و بیش از ۵۰۰ نوع جوامع محلی، قومی و مذهبی وجود دارد که در جهت تثبیت و تقویت هویت خود هستند، به ویژه آنکه برخی از این جوامع با دولت های متبوع خود چالش دارند یا هویت خود را در سرزمین های دیگر یا با انگیزه های متفاوتی نظیر همبستگی زبانی و مذهبی جست وجو می کنند. آنتونی گیدنز از جمله اندیشمندانی است که مناسبات مختلف فرد، جامعه و کشور و وابستگی های آنان را در گذر جوامع از سنت به مدرنیسم دانسته و جهانی شدن را نتیجه این تحول می داند، به طوری که جهانی شدن را معادل مدرنیسم تعریف می کند. گیدنز فشرده شدن مناسبات اجتماعی جهانی که اقوام، مذاهب و محل های جداگانه را چنان به هم پیوند می زند که حوادث محلی در گوشه ای از دنیا توسط حوادثی که هزاران کیلومتر دورتر از آن رخ می دهد را موجب می شود و شکل می دهد، دلیلی بر جهانی شدن می داند. او پدیده تجدد را در داخل یک کشور ناشی از چهار وجه می داند که اکثر کشورها آن را درنوردیده اند یا در بستر آن قرار گرفته و بالاخره ناگزیر به آن خواهند پیوست، و آن چهار وجه عبارتند از؛
۱) نظام ملت - دولت که در آن ملت نه تنها نظارت بر دولت دارد، بلکه دولت به نحو مستقیم یا غیرمستقیم منتخب ملت است و نظارت ملت بر دولت عام و همیشگی است.
۲) اقتصاد سرمایه داری به معنای وسیع کلمه با درجات مختلف دخالت دولت.
۳) تقسیم کار در سطح ملی.
۴) سامان نظامی ملی که امنیت کشور را در قبال مرزها و حملات احتمالی به عهده دارد.
او چهار وجه بنیادین تجدد را به نظام بین المللی بسط می دهد و جهانی شدن را معادل مدرنیسم جهانی برمی شمرد. بدین شکل که نظارت ملت بر دولت جای خود را به نظارت بین المللی بر رفتار کشورها می دهد. چهره بارز این نظارت این روزها در موضوع هسته ای کشورمان به وضوح قابل مشاهده است که چگونه آژانس بین المللی انرژی اتمی و سازمان ملل و شورای امنیت آن موضوع هسته ای کشورمان را فارغ از هرگونه اغراض و اهداف سیاسی زیر ذره بین بین المللی قرار داده اند یا موضوع حقوق بشر و تروریسم بین الملل چگونه توسط سازمان های بین المللی در کشورهای مختلف در حال پیگیری است. سرمایه داری ملی در بسیاری از کشورها جای خود را به سرمایه داری جهانی داده است. نقل و انتقال میلیاردها دلار، یورو و سایر ارزهای بین المللی و سرمایه گذاری اشخاص، موسسات و بانک ها و شرکت های چندملیتی در سراسر جهان حاکی از آن است که سرمایه داری جهانی شده است و ابعاد آن روز به روز گسترده تر می شود. تقسیم کار ملی به تقسیم کار بین الملل تبدیل شده، به طوری که امروز کمتر می توان صحبتی از تولید کالای ملی حتی برای ساده ترین کالا نظیر یک پیراهن کرد که پنبه آن در کشوری تولید شده و پارچه آن در کشور دیگری ساخته و پیراهن آن در چین یا تایلند دوخته می شود یا رایانه ای که در بازارهای دنیا عرضه می شود، قطعات آن در کشورهای متفاوت تولید می شود، لذا تقسیم کار ملی جای خود را به تقسیم کار یا تقسیم تولید بین الملل داده است و بالاخره سامان نظامی ملی به سامان نظامی جهانی تبدیل شده است. لذا گیدنز چهار وجه تجدد و بسط آن را از جامعه ملی به جامعه بین الملل، جهانی شدن دانسته که همان تجدد در مقیاس جهانی است. لذا وجه تجدد در حال گسترش به سراسر جهان است. مولفه هایی که گیدنز معرفی می کند کاملاً در کشورها از جمله در کشور خودمان محسوس و ملموس است. تبدیل نظارت ملت به دولت، گرچه در بسیاری از کشورها هنوز شکل واقعی نیافته یا به عبارتی این وجه تجدد در برخی از کشورها نهادینه نشده است، معذلک نظارت بین المللی بر دولت ها در تمام زمینه ها به ویژه در زمینه امنیت، حقوق بشر و تروریسم بین الملل، غیر قابل انکار است چهره قالب سرمایه داری جهانی و یک نوع تقسیم بین المللی کار در جهان و مناسبات اقتصاد جهانی کاملاً قابل فهم و درک است و تبدیل سامان نظامی ملی به سامان نظامی جهانی که در آن امنیت کشورهای کوچک توسط شورای امنیت سازمان ملل و ابرقدرت ها از آن سوی جهان تامین می شود، غیرقابل انکار است. امنیتی که شیخ نشین های خلیج فارس از آن بهره برداری کرده که نمونه بارز آن رفع اشغال کویت توسط امریکا و هم پیمانانش در دهه ۹۰ بود یا حمله به عراق و اشغال آن توسط امریکا به بهانه تسلیحات هسته ای این کشور که همه نشانه هایی بارز از سازمان نظامی جهانی است. لذا باید پذیرفت گرچه ابعاد چهارگانه تجدد گیدنز در بسیاری از کشورها نهادینه نشده است، معذلک مدرنیزه شدن سراسری جهانی و روابط بین الملل تا حدود زیادی در دنیا صورت پذیرفته است.
نظریات گیدنز از جهت دیگری جلب توجه می کند، زیرا او تجدد را شمشیردولبه ای می داند که یک لبه آن حاوی فرصت های بی حد برای جوامع محلی و ملی است و لبه دیگر آن تیره و تار بوده که توام با عدم ایمنی، ریسک و خطر است و او آن را در قالب تجدد رادیکالی معرفی می کند که اندیشمندان بسیاری آن را در قالب پساتجدد تبیین و تفسیر می کنند که آمیزه ای مشروع از سنت و مدرنیسم است. در هر صورت شاید بتوان لبه دیگر تجدد را که تیره و تار است و آن را با ریسک و خطر معرفی می کند در قالب بنیادگرایی ناسازگار با جهان معرفی کرد، به ویژه آنکه بنیادگرایان افراطی برای مقاصد خود از همه تسهیلات و ابزارهای تجدد بهره می گیرند.
● جهانی شدن و بنیادگرایی
اگر چهره دیگر تجدد را بنا بر نظر گیدنز تیره و تار دانسته و بنیادگرایی را محصول آن بدانیم،در ابتدا لازم است اشاره شود، اشخاص به صورت فردی یا گروهی در جست وجوی بنیادها و نهادهایی هستند تا در روند جهانی شدن هویت و ارزش های خود را بازتولید و باز شناسایی کنند. لذا می توان پذیرفت که بنیادها و نهادها جایگاه و مامنی هستند برای دسته ای از افراد که در جست وجوی جایی و محلی در جهان برای اعلام هویت و تقویت آن هستند یا به عبارت دیگر می توان بنیادها را تلاش برای بالا بردن قدرت گروهی از افراد دانست که در یک نهاد تشکل یافته و به دنبال ارزش های فرامادی یا در جست وجوی قدرت و هویت خویش هستند تا وجه جهانی زندگی را که جنبه های کلان آن است با وجه محلی یعنی جنبه خرد زندگی معاصر با یکدیگر پیوند دهند. فرانسیس فوکویاما فکر مربوط به حق هویت و مبارزه برای شناسایی این هویت را فکر بسیار رایجی در جهان امروز می داند و بر این باور است که همزمان با جهانی شدن محلی گرایی و قوم گرایی بسط یافته است، لذا تشکل بنیادها و نهادها بالذاته امری پسندیده بوده و آن را می توان پدیده ای کاملاً مدرن یا پسامدرن و جهان شمول به شمار آورد، که بخشی از جهانی شدن است گرچه در همین رابطه نمی توان یکسره تشکیل این بنیادها را از بنیادگرایی جدا کرد. رونالد رابرتسون با اعلام اینکه واژه بنیادگرایی تا اواخر دهه ۱۹۷۰ به ندرت در خارج از ایالات متحده به کار می رفت و کاربرد این واژه را بسیار محدود می دانست، بر این عقیده است به دنبال انقلاب ایران و از اوایل ۱۹۸۰ بود که سخن گفتن از بنیادگرایی در مقیاس جهانی آغاز شد و سرانجام جنبش ها و اشخاص در سراسر جهان این اصطلاح را پذیرفتند و بنیادگرایی بخشی از جهان امروز شد. بنا بر تعریف «بنیادگرایی جنبش اجتماعی- فرهنگی است که می خواهد تمام سپهر زندگی را بر حسب مجموعه خاص از ارزش های مطلق تجدید سازمان دهد» لذا بنیادگرایی هم مخالف مدرن و هم نتیجه مدرنیسم است، لذا بنیادگرایی محصول تجدد است زیرا به درجات مختلف امکان عمل خود را مشخصاً از طریق تجدد بروز می دهد و از شیوه ها و ابزارهای مدرن بهره می گیرد. لذا بنیادگرایی را می توان نظیر تشکل بنیادها دانست، که تلاش برای بیان هویت و قدرت است که می تواند برای مقاصد داخلی یک کشور یا در سطح بین المللی خودنمایی کند اما در عمل در بیان ارزش ها بر خلاف سایر بنیادها و نهادها، به خاطر قصور در فهم جنبه مشارکت جویانه جهانی شدن واکنش های تبارگرایانه، انزواجویانه و خشونت آمیز از خود نشان می دهد، در حالی که در فرآیند جهانی شدن تکثر فرهنگی و ارزش های مختلف جزء لاینفک جهانی شدن است، زیرا جهانی با ملی یا محلی در مقابل یکدیگر نیستند و روند جهانی شدن به نحوی نیست که عناصر ملی و محلی از جهان حذف شوند، بلکه حرکت به سوی یگانگی جهان است که تمام محل های جهان بخشی از این جهان واحد می شوند که در ارتباط متقابل هستند، لیکن فهم غلط از جهانی شدن از سوی بنیادگرایی است که این دو را در مقابل یکدیگر قرار می دهد. لذا از دو نوع بنیادگرایی سخن به میان می آید، بنیادگرایی ای که در درون جهانی شدن قرار دارد و بخشی از این فرآیند محسوب می شود و بنیادگرایی ای که بر ضد جهانی شدن است و به روش هایی روی می آورد که مبارزه جهانی را بر ضد خویش فراهم می سازد.
با توجه به این مساله که بخش مهمی از حرکت های بنیادگرایی ریشه دینی و مذهبی دارند که برخی از آنها در فرآیند جهانی شدن نقش ایفا می کنند و برخی از جنبش های مذهبی مقاومت گرایانه با پرخاش گرایی در جست وجوی هویت هستند، باید به این مهم اشاره کرد که اندیشمندانی که در جهانی شدن قلم فرسایی می کنند و تبحری در این رشته دارند، جملگی بر این باورند که سرشت دین و باورهای اکثر مردم جهان به دین در دنیای معاصر را می بایستی یکی از مهمترین مولفه های جهانی شدن و نه به عنوان علت یا معلول مورد تبیین قرار داد، لذا بسیاری از جنبش های دینی، جایگاه و هویت خود را در جهان تثبیت کرده اند و در این فرآیند ایفای نقش می کنند نظیر اسلام به معنای وسیع کلمه، الهیات آزادی بخش مسیحی در اکناف جهان یا سوکاگای و رقیب آن دیسو کوسای در ژاپن. لذا دین و ارزش های دینی از مهم ترین مولفه های جهانی شدن است بنابراین تنها بخش محدودی از بنیادگرایی مذهبی را می بایستی ضد جهانی شدن و در مقابل دنیا دانست.
● معرفی یک الگو در روند جهانی شدن
با معرفی اجمالی از جهانی شدن، تجدد و بنیادگرایی قابل درک است که جهانی شدن فرآیندی است که نه تنها کشورها، بلکه گرایش های قومی و مذهبی متعددی را در بطن خود پذیرا است و امروز صحبت از تلاش استراتژیک برای پیوند زدن موضوعات محلی و ملی به جهانی است و این موضوع براین پیش فرض بنا شده است که با مسائل محلی وقتی می توان مواجه شد که پایه های آن را در یک زمینه وسیع تری بشناسیم، به عبارت دیگر فهم و درک مواجهه با زندگی فرد زمانی بیشتر مهیا و فراهم است که فهم و درک کلان از زندگی (جهانی شدن) داشته باشیم و از این رویکرد شعار و شعور «جهانی فکر کردن و محلی عمل کردن» حاصل شده است در حالی که بنیادگرایان مخالف جهانی شدن محلی فکر کرده و جهانی عمل می کنند و می خواهند جهان را با خود همسو کنند در هر صورت برای مشارکت در فرآیند جهانی شدن با توجه به موضوعات عام جهانی و این مهم که تجدد بالاخره همه کشورها را درخواهد نوردید، بنابراین کشورهایی موفق تر عمل می کنند که با گزینش ایده ها از جوامع دیگر و تطبیق نظام مند آن با شرایط خود و همچنین جهت گیری آشکار در جهت تبدیل به یک جامعه جهانی به شیوه خاص خود عمل کنند که در این زمینه می توان از ژاپن نام برد که ما شاهد موفقیت مستمر و تاریخی ژاپنی ها هستیم که چگونه به صورت گزینشی از فرهنگ های دیگر و ترکیب کردن آن با فرهنگ خود با حفظ هویت ملی خویش در جامعه جهانی ایفای نقش می کنند و بالاخره این مهم که انتخاب و گزینش از دانش و فرهنگ های موجود در جهان و ترکیب آن با فرهنگ بومی معنای بومی کردن مستفاد نمی شود، زیرا کسانی که از طریق بومی کردن دعوی اصالت دارند، هنوز به این واقعیت پی نبرده اند که آن دانش محلی که می خواهند بر پایه آن بدیلی برای دانش غیربومی بسازند از سال ها پیش جزیی از ساختار جهانی محسوب می شود، لذا التهاب گزینشی و ترکیب آن با فرهنگ محلی را نباید با بومی کردن اشتباه کرد، زیرا اگر با بومی کردن، غرض حذف آثار و عوارض منفی آن باشد که آن عوارض ظهور خواهند کرد و اگر تغییر در جهت بهتر عمل کردن باشد باید پذیرفت که دیگران تجربه گرانسنگ تر از ما را آزموده اند.
علی ماجدی
منبع : گیگاپارس


همچنین مشاهده کنید