پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

بازگشت به دوران جنگ سرد


بازگشت به دوران جنگ سرد
حالا، تشدید خشونت در اوستیای جنوبی به تهاجم کامل روسیه به گرجستان تبدیل شده است. غرب، به ویژه امریکا می‌توانست از این جنگ جلوگیری کند. نقطه عطفی در روابط غرب با روسیه در دوره پس از جنگ سرد فرا رسیده است.
این که دقیقا چه اتفاقی در اوستیای جنوبی رخ داده، معلوم نیست. هر طرف روایت خود را تعریف خواهد کرد. اما ما می‌دانیم که بی‌شک گرجستان به حملات تحریک‌آمیز مکرر تجزیه‌طلبان اوستیای جنوبی جواب داده است که کرملین آنان را کنترل و تامین مالی می‌کند.
این جنگی نیست که گرجستان خواسته باشد. چون تفلیس بر این باور بود که از طریق طرح قدرت نرم در حال پیشروی آرام در اوستیای جنوبی است. هیچ اشتباه دولت گرجستان نمی‌تواند اقدامات روسیه را توجیه کند. کرملین به یک همسایه خود حمله کرده و مرتکب اقدام تجاوزگرانه غیرقانونی شده است که منشور ملل متحد و اصول بنیادی همکاری و امنیت در اروپا را نقض می‌کند.
شروع کردن جنگی به خوبی طراحی شده در شرایطی که بازی‌های المپیک افتتاح می‌شد سنت باستانی خودداری از جنگ در جریان برگزاری المپیک را نقض می‌کند. اشتیاق روسیه به ایجاد یک منطقه جنگی در ۴۰ کیلومتری شهر سوچی در دریای سیاه، که قرار است روسیه در آنجا میزبان بازی‌های المپیک زمستانی ۲۰۱۴ باشد، نمی‌تواند نشاندهنده تعهد آن به آرمان‌های المپیک باشد.
برعکس، زمان‌بندی روسیه نشان می‌دهد که ولادیمیر پوتین خواهان سرنگون کردن ساآکاشویلی پیش از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و به این ترتیب اجتناب از شروع‌ روابط با رئیس‌جمهوری بعدی در فضایی آشکارا منازعه‌ جویانه است.
هدف روسیه صرفا - چنان که ادعا می‌کند - احیای شرایط موجود قبلی در اوستیای جنوبی نیست بلکه می‌خواهد رژیم گرجستان را تغییر دهد. روسیه جبهه دومی نیز در قسمت دیگری از خاک گرجستان یعنی آبخازیا، درست در جنوب سوچی، گشوده است. اما هدف بزرگ آن، جایگزین کردن ساآکاشویلی مردی که پوتین از او تنفر دارد با فردی است که بیشتر تحت نفوذ کرملین باشد.
همچنان که کارل بیلت وزیر خارجه سوئد روز شنبه گفت منطق مسکو برای حمله به گرجستان موارد مشابهی در تاریک‌ترین بخش‌های تاریخ اروپا دارد. مسکو که پیشتر برای ده‌ها هزار نفر از مردم ساکن آبخازیا و اوستیای جنوبی گذرنامه صادر کرده حالا ادعا می‌کند باید برای حمایت از آنان مداخله کند، شیوه‌ای که آلمان نازی در ابتدای جنگ جهانی دوم به کار بست.
روسیه درصدد است هرگونه احتمال گسترش ناتو و اتحادیه اروپا را نابود کند و بار دیگر سلطه سابق خود را بر همسایگانش برقرار سازد. مسکو با تلاش برای نابود کردن گرجستان طرفدار غرب در حال ارسال پیامی است که نزدیک بودن به آمریکا و غرب در جهان اطراف آن سودی به حال کسی ندارد.
این روزها می‌تواند نشانه پایان عصری در اروپا باشد که تصور می‌شد در جریان آن سیاست مصلحت‌گرایی (نه پیروی از اصول اخلاقی) و حوزه‌های نفوذ جای خود را به ضوابط همکاری و حق یک کشور به انتخاب مسیر خود داده است.
لازم است درباره امیدها برای روسیه لیبرال‌تر در زمان دیمیتری مدودف تجدیدنظر شود. توجیه او برای این حمله بیشتر شبیه توجیه‌های برژنف است تا گورباچف. در شرایطی که هیچ کس خواهان بازگشت به برخوردهای به شیوه زمان جنگ سرد نیست، رفتار روسیه چالشی مستقیم برای نظم اروپایی و بین‌المللی به شمار می‌رود.
غرب چه می‌تواند بکند؟
اول، گرجستان شایسته همبستگی و حمایت غرب است. غرب باید امکان توقف درگیری‌ها و حفظ تمامیت ارضی گرجستان در داخل مرز بین‌المللی کنونی آن را فراهم سازد. به محض توقف درگیری‌ها غرب باید به تلاش عمده برای کمک به بازسازی و بهبود اوضاع این کشور دست بزند.
دوم، نباید وانمود کنیم که روسیه در مناقشات مرزهای خود یک حافظ صلح بی‌طرف است. روسیه بخشی از این مشکل است نه راه‌حل آن.
روسیه از مدت‌ها پیش با استفاده از شرایط موجود بین‌المللی در تعقیب سیاست‌های نو امپریالیستی بوده است. غرب باید با ایجاد شرایط بر تشکیل نیروهای بین‌المللی واقعا بی‌طرف، تحت‌نظر سازمان ملل، برای نظارت بر‌آتش‌بس‌ها و میانجیگری‌ها در‌ آینده تاکید کند.
سوم؛ غرب لازم است فشار روسیه را بر همسایگانش، به ویژه اوکراین خنثی کند زیرا این کشور به احتمال بسیار هدف بعدی در تلاش‌های مسکو برای ایجاد حوزه جدید سلطه خویش است.
آمریکا و اتحادیه اروپایی باید به هوش باشند که اوکراین و گرجستان به تبدیل شدن به نوعی بخش خاکستری محکوم نشوند و نهایتا، آمریکا و اتحادیه اروپایی باید این موضوع را روشن کنند که این نوع تجاوز بر روابط با روسیه و موضع آن در غرب تاثیر خواهد گذاشت.
درست است که مداخله نظامی غرب در گرجستان هیچ موضوعیتی ندارد و هیچ کس خواهان روایت قرن بیست و یکمی از جنگ سرد نیست، اما اقدامات روسیه را نمی‌توان نادیده گرفت.
دیپلماسی ضعیف غرب و فقدان وحدت بین اروپا و آمریکا نتوانست مانع از وقوع جنگی قابل اجتناب شود. فقط وحدت کامل غرب می‌تواند این جنگ را متوقف سازد و جبران خسارات عظیم حاصله را آغاز کند. در غیر این صورت می‌توانیم یک موضوع دیگر را به فهرست فزاینده شکست‌های دولت بوش در سیاست خارجی آن اضافه کنیم.
ریچارد هالبروک و رونالد اسموس‌
منبع: گاردین
ترجمه: علی کسمایی‌
منبع : روزنامه جام‌جم


همچنین مشاهده کنید