جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


سینما بدون او چیزی کم داشت


سینما بدون او چیزی کم داشت
"با چشمان درشت کرده اش به سمت آینه شکسته ای که در کناری از اتاق آرایشگری اش وجود دارد، می رود و با نگاهش تمام تنفر خود را انتقال می دهد. بعد به خیال خود می رود و در خیالش همه افراد داخل خیابان را به آرایشگاه خود دعوت می کند تا از آنها پیراشکی گوشت (پای گوشت) بسازد."
جانی دپ متولد ژوئن ۱۹۶۳ دیروز وارد چهل و شش سالگی شد. بازیگری که در طول حضور حرفه ای خود در سینما با هر هنرنمایی کامل و کامل تر شد و حال خود را به عنوان یک بازیگر حرفه ای و نه تنها یک سوپر استار، معرفی می کند و خود را آنقدر در دل سینما دوستان جای می دهد که دنیرو بزرگ درباره او می گوید:«سینما بدون دپ چیزی کم داشت».
زندگی شخصی دپ دقیقا مانند زندگی هنری وی است، دپ بازیگری خود را با فیلمهای به اصطلاح تین ایجری و جوان پسند آغاز کرد و بازی های خوبی ارائه نمی کرد و دقیقا در همان زمان بود که بی بند و باری او در زندگی شخصیش باعث شده بود تا چندین بار توسط پلیس فدرال دستگیر شود اما رفته رفته با بازیگری در فیلمهای کارگردانان مطرحی چون امیر کاستاریکا (رویای آریزونا) و تیم برتون (ادوارد دست قیچی) تجربه های گرانمایه ای را به دست آورد و آرام آرام در هنر و زندگی خصوصی خود به پختگی و ثبات رسید. جانی دپ مانند بازیگران مطرح هالیوود خصوصیات یک بازیگر کامل را داراست اما با آنها یک تفاوت عمده دارد که در نقش آفرینی او نمایان است.
دپ بازیگر برونگراییست و این خصوصیت را در اغلب بازیهایش به نمایش گذاشته است. او دوست دارد تا کاراکتر خود را در هنگام بازی کشف کند و از بازی آن نقش لذت ببرد نه اینکه مانند بازیگران درونگرا نقش را از قبل ثبت کند و برای آن عمل و عکس العمل تعیین کند و به اعتقاد خود او، این نوع بازی را در «سویینی تاد» آخرین فیلمش به نمایش گذاشته و با تمام ضعف ها توانسته بازی قابل قبولی را ارائه کند. موفقیت بازی او در نقش «سوئینی تاد» آنقدر مورد توجه قرار گرفت که او برای دومین بار کاندیدای اسکار شد اما در مقابل بازی گفت انگیز دانیل دی لوییس در «خون به پا خواهد شد» شکست خورد و نتوانست جایزه را از آن خود کند.
تمام بازیگران صاحب سبک، بازی در نقش هایی با ویژگی های مشترک را در کارنامه خود دارند که علاقه آنان را به آن ویژگی ها نشان می دهد. آل پاچینو چندین بار نقش یک خلافکار مواد مخدر و گانگستر را بازی کرده و دوست دارد که بازی در این نوع نقش ها را تجربه کند. البته این بدین معنی نیست که آنها فقط این نوع نقشها را آن هم به صورت یک جور بازی می کنند اما در اغلب کارهایشان دوست دارند ویژگی های مورد علاقه خود را در پذیرفتن نقش های مورد نظر بیابند.
جانی دپ هم مانند بقیه از چنین شیوه ای تبعیت می کند اما ویژگی او با تمام ویژگی های بازیگران دیگر تفاوتی اساسی دارد و مانند خود آن ویژگی، عجیب به نظر می رسد. او در آخرین مصاحبه خود می گوید: «خانواده ام به دیدن "چارلی و کارخانه شکلات سازی" رفتند و من در خانه منتظر آنها بودم. هنگامی که برگشتند دخترم گفت: "تو خیلی عجیب و غریبی" و من به خودم گفتم پس در کارم موفق شده ام.» خصوصیت مشترک بازیهای دپ هم در همین جمله خلاصه شده است؛ تمام نقشهای دپ خصوصیات عجیب و غریب و غیر قابل شناختی دارند و او آنقدر این خصوصیات را دوست دارد که بازی در نقش یک فرد عادی مانند بازی وی در «در جستجوی ناکجا آباد» (که البته خیلی هم عادی نبود) را بزرگترین اشتباه خود می داند.
جانی جان کریستوفر دپ در آخرین فیلم خود باز هم این خصوصیت را در قالب بازی خود حفظ کرده و موفق شده تا کشف جدیدی بکند و هر لحظه از بازی خود را غافلگیر کننده تر از لحظات قبل بروز دهد. اما دامنه تسلط او در بازی آخرش کمی کنترل شده تر است و تیم برتون سعی کرده است تا ویژگی های عجیب دپ را عادی جلوه دهد.
البته نباید خصوصیت محدود فیلم و میزانسن های از پیش تعیین شده آن را فراموش کرد زیرا بازیگری در یک فیلم موزیکال با هر خصوصیت خاصی هم که باشد محدودیتهایی فراوان در میزانسن ها را به همراه دارد و دپ با این تفاسیر نمی توانست مانند جک اسپارو «دزدان دریایی کارائیب» آزادانه کار خود را انجام دهد ولی غافلگیری ای که او اینبار برای ما به همراه دارد، خوانندگی اوست که بسیار حرفه ای و بی نقص انجام می شود و توانایی تازه ای از جانی دپ را برای ما نمایان می سازد.
او در فیلمهای قبلیش اگر از لحاظ رفتاری، گریم و بیان ما را غافلگیر می کند در «سوئینی تاد» با قدرت خوانندگی اش که بسیار متفاوت و سخت تر از قدرت معمولی بیان یک بازیگر حرفه ایست را به ما نشان می دهد. وی در جنبه ای دیگر از نقش آفرینی خود به نگاه شخصیت سوئینی اشاره می کند و می گوید: «روی نگاه سوئینی کار کردم به طوری که همه ی زندگی اش را می توان از توی چشمهایش خواند. احساس می کردم که نگاهش باید در آن واحد سرد و سنگین باشد.
ایده همان گود افتادگی های تیره وحشتناک هم از همین جا نشات می گیرد.» و همین نگاه تنفر آمیز است که در اوج فیلم همان طور که در اول نوشته شرح داده شد باعث می شود تماشاگر سوئینی تاد را درک کند و بشناسد.
سید سعید هاشم زاده
منبع : لوح


همچنین مشاهده کنید