پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

عملیات چکمه


عملیات چکمه
در سالگرد کودتای ۲۸ مرداد و جنبش ملی شدن صنعت نفت و عملیاتی که به ساقط شدن دولت مصدق انجامید یعنی عملیات چکمه، اگر بخواهیم به جای مرور صرفاً وقایع نگارانه آن واقعه، از منظر فلسفه تاریخ آن را مورد کنکاش قرار دهیم، ناچاریم به پرسش های اساسی ای پاسخ دهیم که در هر بحثی با محوریت فلسفه تاریخ باید پاسخی درخور برای آنها یافت. یکی از این پرسش ها به موضوع یافتن واحدی مناسب برای تحلیل تاریخی مربوط می شود. به عبارت دیگر، واحد مناسب برای مطالعه یک واقعه تاریخی دوران ساز چیست آیا باید افکار و عملکرد افراد برجسته در آن واقعه یا قهرمانان آن واقعه را مورد بررسی قرار داد یا باید ماهیت حکومت و قلمرو آن را تحلیل کرد آیا باید فرهنگ یا تمدنی که آن واقعه در بطن آن رخ داده را مورد مطالعه قرار دهیم یا باید تحلیلی از کل انسان ها و پندار و کردارشان طوری که جنبه جهانشمول داشته باشد، ارائه کرد و بعد به تجزیه و تحلیل آن واقعه پرداخت پاسخ به پرسش های فوق در ارتباط با واقعه تاریخی خاصی مانند کودتای ۲۸ مرداد ما را با پیچیدگی های بیشتری روبرو می کند یعنی برای گزینش واحد مناسب برای تحلیل آیا باید شخصیت های مؤثر در آن جنبش یعنی افرادی مانند دکتر مصدق و دکتر فاطمی از یک سو و شاه و یارانش از دیگر سو را برای الگوی تحلیل خود انتخاب کنیم و بعد افکار، نیات و عملکرد هر یک را واکاوی نماییم. در این صورت خود را هم راستای رویکرد قهرمان محور در مطالعات تاریخی قرار داده ایم. یعنی این اصل را پذیرفته ایم که تاریخ را افراد خاصی می سازند و باید عملکرد آنها را محور تحلیل های خود قرار دهیم.
رویکردی که بسیاری از فلاسفه در قرن نوزدهم از جمله هگل و توماس کارلایل به آن باور داشتند و این طور استدلال می کردند که «تاریخ چیزی نیست مگر تاریخ مردانی چون اولیور کرامول و فردریک کبیر». در این صورت حضور شخصیت های فرعی ای که حضور بارز و آشکاری در یک واقعه تاریخی نداشته اما در پس پرده نقشی انکارناپذیر در موفقیت و شکست آن دارند را چطور باید توجیه کرد به عنوان مثال نقش افرادی چون سی ام وودهاوس از سرویس امنیتی انگلستان و مؤلف کتاب تکان دهنده عملیات چکمه و کرومیت روزولت از سازمان سیا که نقشی انکارناپذیر در تبدیل کردن کودتایی در حال شکست به یک پیروزی مسجل برای طراحان کودتا داشت. مواجهه با چنین تناقضاتی بود که باعث شد دیدگاه اشخاصی چون کارلایل یعنی رویکرد قهرمان- محور در قرن بیستم کارایی خود را در تحلیل از دست بدهد و دیگر امروزین محسوب نشود. برای پرهیز از چنین کاستی هایی بود که در قرن بیستم رویکردهای دیگری نسبت به فلسفه تاریخ پدید آمد تا دیگر عوامل مهم اما نادیده گرفته شده در تحلیل های تاریخی مانند نقش اقتصاد در سیر تاریخ را مدنظر داشته باشد. یکی از رویکردهای بدیع و قابل تأمل که مرکزیت تحلیل تاریخی را صرفاً شخصیت های منفرد تاریخی ندانسته و تأثیر مجموعه ای از عوامل مختلف اجتماعی بویژه سه عامل اقتصاد، جغرافیا و جمعیت شناسی را در شکل گیری و تداوم رویدادهای تاریخی مؤثر می داند، دیدگاهی است موسوم به مکتب آنال(Annales School) که لوسین فبوره(Lucien Febvre) و مارک بلوخ(Marc Bloch) واضعان آن هستند. اگر جنبش ملی شدن صنعت نفت را با چنین دیدگاهی واکاوی کنیم، پرواضح است که اساساً شکل طرح مبحث دگرگون خواهد شد.
با اتکا به چنین دیدگاهی دیگر تحلیل نمی تواند صرفاً متکی بر شخص مصدق یا شاه و فرامین، اقدامات هر یک برای غلبه دیگری باشد بلکه باید وضعیت اقتصاد ایران در آن برهه تاریخی و نقشی که نفت در آن داشت و همچنین جایگاه نفت ایران در نظام اقتصاد بین الملل، وضعیت جغرافیایی ایران در آن زمان هم از نظر سوق الجیشی و هم از لحاظ سیاسی و در نهایت مسائل جمعیت شناختی ایران آن روز مانند ویژگی های مادی، روانی، اقتصادی و فکری جمعیت های دخیل در جنبش و یا شاید نقشی که طبقات مختلف اجتماعی در جنبش ایفا کردند را با هم و در ترکیب مجامع با هم لحاظ کرد تا با اتکا به آن بتوان تحلیلی واقع بینانه، جامع، مستدل و موجه از چندوچون آن واقعه ارائه کرد. از دیگر پرسش های مهمی که تقریباً در هر فلسفه تاریخی طرح می شود، این مسئله است که آیا الگوهای جامعی وجود دارند که از خلال مطالعه تاریخ گذشته بتوان آنها را تمیز داد به عنوان مثال آیا می توان ادعا کرد که سیر حرکت تاریخ هماره به سمت پیشرفت و تکامل میل می کند و هیچ پسرفت و عقبگردی در آن نیست تصوری از تاریخ و فلسفه آن که با عنوان آرمان پیشرفت عصر روشنگری از آن نام می برند. شروح کندرسه از مراحل مختلف بشریت و اثبات گرایی پوزیتیویسم آگوست کنت از جمله مهمترین صورت بندی های چنین تصوری از تاریخ اند که پیشرفت اجتماعی از اعتقادات بارز آن است.
این آرمان اشکال مهم و قابل اعتنای دیگری هم در طول تاریخ فلسفه به خود گرفته است. از آن جمله می توان به ژان ژاک روسو و اثر معروفش، امیل، اشاره کرد که تحقق آرمان پیشرفت در سیر تاریخ را منوط به تربیت انسان می کند و بر این باور است که «طبیعت انسانی» اگر تحت تعلیم درست قرار گیرد، قطعاً در مسیر توسعه و پیشرفت قرار خواهد گرفت. امانوئل کانت، فیلسوف آلمانی از منظری دیگر این آرمان را پی می گیرد و در مقاله معروفش تحت عنوان «روشنگری چیست » توانایی انسان برای تفکر مستقل بدون نیاز به هیچ مرجع بیرونی را ضامن پیشرفت وی می داند.
اعتقاد به آرمان پیشرفت بشر در طول تاریخ نتیجه بسیار مهم دیگری هم دربردارد و آن «خطی دانستن حرکت تاریخ» است. تو گویی خط مستقیم و بالارونده ای در تاریخ وجود دارد که بشر پس از اتمام هر دوره ای از آن وارد دوره پیشرفته تر بعدی می شود. در نقطه مقابل دیدگاهی وجود دارد که سیر حرکت تاریخ را نه خطی بلکه دایره ای می داند. مطابق این دیدگاه هماره انگاشتن نوع بشر در مدار پیشرفت توهمی بیش نیست و وقایع تاریخی هرچند وقت یکبار با اندکی تفاوت خود را تکرار می کنند. بنابراین حرکت تاریخ باید دایره وار انگاشته شود. بطور مثال واقعه مفروض این جستار را اگر با وقایع مهم تاریخی قبل خود درنظر بگیریم، می توان ادعا کرد که جنبش ملی کردن صنعت نفت به طریقی همان تکرار وقایع انقلاب مشروطه است و کمتر از نیم قرن دوباره با شباهت هایی تأمل برانگیز تکرار شده است.
مانند ستیز دائم با استعمار خارجی و استبداد داخلی، حضور گسترده گروه های مختلف اجتماعی در هر دو واقعه، کوتاهی عمر هر دو واقعه و فضای آزاد و بازی که ایجاد کرده بودند، تأثیر مستقیم استعمار در شکست نهایی هر دو (اولتیماتوم دولت تزاری به ایران و لشکرکشی به ایران و اصرار دولت وقت انگلیس برای سرنگونی دولت مصدق) و از همه جالب تر شکست هر دو در انتها و برآمدن مجدد استبداد( پهلوی اول پس از انقلاب مشروطه و پهلوی دوم پس از کودتای ۲۸ مرداد)‎/ ترور و قتل شخصیت های تأثیرگذار انقلابی را هم می توان به این سیاهه افزود. مانند قتل مشروطه خواهانی مثل ملک المتکلمین در باغشاه و اعدام دکتر فاطمی پس از کودتا. پس نشانه ها و عواملی که با اتکا به آنها بتوان ادعا کرد که سیر حرکت تاریخ ایران از انقلاب مشروطه تا کودتای مرداد ۳۲ حرکتی دایره وار بوده است و پیشرفتی در این بین دیده نمی شود، بسیار زیاد است. البته باز باید در این بین متذکر شد رویکردی که فیلسوف تاریخ در برخورد با وقایع تاریخی کشوری خاص دربرهه ای خاص از زمان مانند کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ایران اتخاذ می کند، در نتیجه گیری های او نقش بسیار مهمی دارد و هیچ قطعیتی در این بین جایز نیست.
سعید وهابی
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید