جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


زندگی جی. ام. باری را رها کنید!


زندگی جی. ام. باری را رها کنید!
کتاب «افسون‌شده» تازه‌ترین کتابی است که به زندگی جی.ام.باری خالق پیتر پن شگفت‌انگیز می‌پردازد. پیرس داجن نویسنده این کتاب با نگاهی به تاثیر باری بر خانواده دوموریه به زندگی باری پرداخته است. تعقیبگری وسواسی، همسری عنین، در نظر برخی، خالق «پیتر پن» نابغه‌ای شیطان صفت بود؛ به عقیده برخی دیگر، مبتکری که کشف نشد.
جاسنین پی کاردی، کاملا آگاه به «نفرین» جی. ام. باری، در این باره تحقیق می‌کند. جی. ام. باری در نفرینی که با دست خط بد بر صفحات یکی از آخرین دفترچه یادداشت‌هایش نوشته، اعلام می‌کند «عذاب خداوند بر هر کس که زندگینامه مرا بنویسد». از زمان مرگ او در سال ۱۹۳۷، این هشدار هولناک نتوانسته نویسندگان انبوهی را که جذب او شده‌اند از نوشتن زندگینامه‌اش باز دارد. آخرین این نویسندگان پیرس داجن است که با کتاب «افسون شده» با عنوان فرعی «سوی تاریک سرزمین رؤیاها» به تحقیق درباره آنچه می‌پندارد تاثیر راستین «باری» بر خانواده دو موریه است، می‌پردازد. چهره‌ای که داجن از باری به دست می‌دهد ـ به مثابه مردی است که ناتوانی جنسی خود را با میل گریز ناپذیر مبنی بر داشتن خانواده‌ای که منبع الهام مشهورترین اثر او «پیتر پن» بود، پر می‌کردـ کاملا با نسخه هالیوودی، کشف سرزمین رؤیاها که در آن جانی دپ نویسنده را به شکل یک قهرمان جذاب که زندگی اش را بر سر نسل‌های بزرگ و کودکان گذاشته است، فرق می‌کند. در اینجا او مرد کوچک عجیبی است که پیش از این معاصرینش او را به عنوان نابغه‌ای با قلب بزرگ، ستوده‌ا‌ند، به خصوص به خاطر اینکه مقرر کرده بود حق کپی رایت پیتر پن به بیمارستان کودکان گریت اورموند استریت پرداخت شود تا از این طریق همه را مطمئن کند که ذرات طلای نوشته اش سخاوتمندانه بر نیاز‌مندان پاشانده می‌شود. اما حقیقت در باره جی. ام. باری کجاست؟(نویسنده‌ای که مرز‌های سایه‌واری را واکاوید که در آنها حقیقت و دروغ درهم آمیخته و تکثیر می‌شد). در اینجا باید اعتراف کنم هنگامی که مشغول تحقیق روی دافنه، رمانی درباره دافنه دوموریه و خانواده‌اش، بودم، جذب زندگی باری شدم؛ هر چند کوشیدم باری را در پرت‌ترین حاشیه‌های کتابم نگه دارم (کافی بود می‌گذاشتم نزدیک‌تر بیاید تا او بر کل کار مستولی شود، چرا که داستان او آنقدر عجیب است که داستان هر کس دیگری را به حاشیه می‌راند). از آغاز، تراژدی شاخص زندگی او بود؛ ۱۸۶۰ در کریمیه متولد شد فرزند نساجی اسکاتلندی بود؛ در سایه برادر بزرگترش دیور که نور چشمی مادر بود، بزرگ شد، برادری که شب تولد ۱۴ سالگی‌اش بر اثر سانحه‌ای حین اسکیت بازی کشته شد. داجن نظر قابل توجهی ارائه می‌دهد مبنی بر اینکه باری در مرگ برادرش دخیل بود و چه این اتهام درست باشد یا نه، این مصیبت از او یک نویسنده ساخت، چرا که به عنوان یک مولف، اسطوره پسرکاملی که هرگز رشد نمی‌کند را به وجود آورد، پسری که می‌تواند از خطر بیرون جهد و با این همه برای او مرگ «حادثه‌ای بیش از حد بزرگ» است.
اگر صادق باشم باید بگویم وقتی شنیدم چه بر سر نویسنده‌ای به نام اندرو برکین آمده، از نفرین باری ترسیدم.
برکین در جدید‌ترین مقدمه‌اش بر جی. ام. باری و «پسران گمشده» نوشت «احساس می‌کنم تا حدی نفرین باری مرا از پا انداخته است» زیرا پسرش در یک تصادف رانندگی کشته شده بود، یک ماه قبل از تولد ۲۱ سالگی‌اش، همان سنی که مایکل پسر خوانده باری و پسر عموی دافنه، در آن غرق شده بود کافران به خرافه پرستی من پوزخند خواهند زد، اما به عنوان مادر دو پسر نوجوان نمی‌خواستم خشم به جا مانده از باری را متحمل شوم.
با این همه هر چند از استفاده جزئیات دقیق زندگی باری در رمانم اجتناب کردم، غیر ممکن بود در حالی که غرق در تحقیق برای کتابم بودم او را نادیده بگیرم، (در آرشیو خاندان دافنه دوموریه در دانشگاه اکستر، میان منابع دیگر) زیرا هر روایتی از خاندان دو موریه ناگزیر از برخورد با روایت باری است، چرا که زندگی‌های ایشان به اندازه داستان‌هایی که از زندگی‌هایشان ساختند در هم تنیده شده است.
پدر دافنه، جرالد دوموریه، هنر پیشه محبوب باری بود و هنگامی که به همراه مادر دافنه نقش‌های اول یکی از نمایشنامه‌های عاشقانه باری به نام The Admirable Crichton را بازی می‌کردند، به هم دل باختند.
جرالد همچنین نقش کاپیتان هوک و آقای دارلنیک را در اولین تولد پیتر پن در ۲۷ دسامبر ۱۹۰۴ بازی کرد. او نقش‌ها را در اجراهای سالانه کریسمس تکرار می‌کرد و در پی اینها خواهر بزرگتر دافنه، آنجلا، در نقش وندی ظاهر شد. مهم‌تر از همه اینها، این خواهر جرالد، سیلویا بود ـ نقش‌اش را کیت وینسلت در «کشف سرزمین رؤیا‌ها»بازی کردـ که مادر «پنج پسر گمشده» بود و الهام بخش «پیتر پن». پدرشان، آرتور لوسین دیویس، یک وکیل خوش قیافه بود و سیلویا به عنوان یکی از زیبا رویان روزگار خود ستوده شده بود. این زوج پنج پسر داشتند. جرج (نام‌اش را از پدر سیلویا که نقاش و هنر‌مند بود به ارث برده بود)متولد ۲۰ جولای ۱۸۹۳. جک، متولد ۱۱ سپتامبر ۱۸۹۴. پتر، متولد ۲۰ فوریه ۱۸۹۷ که نامش از رمان جرج دوموریه تحت عنوان پتر ایبستن می‌آمد- مایکل، متولد ۱۶ ژوئن ۱۹۰۰ و نیکو، متولد ۲۴ نوامبر ۱۹۰۳.
اولین بار، باری دو فرزند ارشد دیویس را هنگامی که جرج پنج ساله و جک یک سال از او کوچک‌تر بود دید، هنگامی که آنها در باغ کینسگتون که نزدیک خانه والدینشان بود بازی می‌کردند. او در آن زمان متأهل بود و همسرش هنرپیشه جوان زیبایی به نام مری آنسل، اما بعد از چهار سال زندگی مشترک هنوز فرزندی نداشتند، در عوض مهر و محبتشان را ارزانی پرتوس می‌کردند، سگی از نژاد سنت برنارد که اسمش را از سنت برنارد رمان پیتر ایبستن وام گرفته بودند. (تاکنون متوجه شده‌اید که واقعیت و تخیل به طور تفکیک ناپزیری در رابطه میان باری و خاندان دافنه دوموریه در هم تنیده است. )
قطعا باری تحسین‌کننده بی‌نظیر جرج دوموریه بودـ پر فروشترین نویسنده و خالق Trilby و نیز پیتر ایبستن، همچنین تصویرگر شناخته شده Punch ـ هر چند هیچ مدرکی دال بر ملاقات این دو وجود ندارد. اما داجن معتقد است که جرج به اندازه کافی ذهن باری را مشغول کرده بودـ به خصوص استعداد او در هیپنوتیزم؛ یا «هدیه شیطان» که در Trilby شخصیت اهریمنیSvengali با مسحور کردن قربانی مؤنثش آن را می‌جویدـ تا دست به کار تعقیب سیلویا و فرزندانش شود، آن وقت کنترل ذهن آنها و دافنه دوموریه را(که او را مثل هر دوی خواهرانش و پسر عموهایش به اسم «عمو جیم» می‌شناخت) به دست گیرد.
بنابراین برداشت داجن از به فرزند خواندگی پذیرفتن پسران سیلویا توسط باری که بعد از مرگ مادرشان بر اثر سرطان در سال ۱۹۱۰ یتیم شده بودند و پدرشان نیز سه سال پیشتر بر اثر بیماری از پا در آمده بود، نومیدانه است. و داجن در حالی که سر نخ را از مشاهدات D. H. Lawrence می‌گیرد که می‌گوید: «باری اثر مرگباری دارد بر آن کسانی که دوستشان می‌دارد. آنها می‌میرند.» باری را به گونه‌ای می‌بیند که گویی به طرز خوفناکی با تراژدی‌هایی که از پی دوستی‌اش با فامیل بر سرشان می‌آید مرتبط‌ است: نخست مرگ زودهنگام آرتور و سیلویا، که در پی مرگ جرج می‌آید که سرباز جوانی در جنگ جهانی اول، مارس ۱۹۱۵، بود، بعد غرق شدن مایکل (بسیار محتمل بود خودکشی باشد) در سال ۱۹۲۱ آن هنگام که دانشجوی آکسفورد بود؛ در‌هم‌ریختگی روحی دافنه در سال ۱۹۵۷. مرگ جک بر اثر بیماری ریوی در سال ۱۹۵۹، و خودکشی پیتر در سال ۱۹۶۰. (طبق حساب داجن فقط نیکو، به موجب شخصیت بشاش غیر معمول‌اش، از سایه باری جان به در می‌برد).
این مسئله نظریه‌ای نحیفی است که از برخی شواهد ضمنی در نوشته‌های دافنه دو موریه (از جمله داستان‌های کوتاه ترسناک که داجن آنها را به عنوان افشا‌کننده جرائم باری می‌خواند) برداشت می‌شود و مورد مطالعه هر کسی مثل من، خواهد بود که پیچیدگی‌های تاریخ خاندان دوموریه را به دنبال کرده است. در واقع کینس بردینک، پسر دافنه، بیان می‌کند که کتاب داجن «کاملا گیراست، هر چند به نحوی درباره حدود تاثیر نحس باری بر خانواده من هراس‌انگیز است». ناگزیر، عیب‌جویانی وجود دارند: نوه جک دیوس، هنریتا، با آوردن اسم کتاب داجن خشمگین می‌شود. «بسیار ساده‌انگارانه است که باری را نابغه‌ای شیطان صفت به شمار آوریم. اجداد من روح او را حساس و مشفق توصیف می‌کردند. منشأ همه اینها این است که او مرد تنهایی بود که هر کاری برای فرزند خوانده‌هایش می‌کرد، فرزندانی که ستایش‌شان می‌کردید. او انسانی بود که هر چه از دست‌اش بر می‌آمد برای آنها کرد...» به همین گونه، دختر نیکو، لورا دوگویه ـ فرزند خوانده باری ـ وقتی از او یاد می‌کند بیش از آنکه بدی‌اش را بگوید، محبت آمیز سخن می‌گوید. او که اکنون ۸۰ سال دارد بعدازظهری را به یاد می‌آورد که رفته بود پدر خوانده‌اش را (که دیگری بارون بود) در آپارتمانش واقع در آخرین طبقهAdelphi Terrace House که مشرف به رودخانه Thames بود، ببیند. «من همیشه دختر کوچولوی ضعیف بودم که به مامان یا پرستارم نیاز داشتم. اما به یاد می‌آورم بعد از ظهر شگفت‌انگیزی با باری داشتم ـ و از خودم متعجب که غمم نبود با او تنها مانده‌ام. برایم قصه گفت و دور میز ناهارخوری به دنبالم می‌دوید. و البته، پدرم فکر می‌کرد باری شگفت انگیز‌ترین انسان در ارتباط با کودکان است، بنا بر این از او خواست پدر خوانده‌ام باشد و خوشحال بود که مرا تنها به او می‌سپارد». سیلویا مثل والدین کودکان دیگری که باری دوستشان بود، پذیرای او به عنوان یک پدر خوانده مهربان بود، حتی وقتی که او شخصیت ناخداSwarthy در کشتی دزدان دریایی را اقتباس کرد(اولین نمونه هوک)، و پیتر چهار ساله را وا داشت که به پای خود به سوی آب‌های دریاچه سیاه در سرزمین‌های پوشیده از درخت اقامتگاه تعطیلات باری درSurrey برود. شاید آرتور کمتر به باری علاقه‌مند بود ـ هر چند به نظر می‌رسد حضور نویسنده در بین خانواده‌اش را، همچنانکه به مرگ نزدیکتر می‌شد، پذیرفته باشدـ و احساسات واقعی سیلویا در اواخر زندگی اش مبهم باقی می‌ماند. باری، که در آن موقع از همسرش جدا شده بود، به جک، پسر سیلویا گفت که او می‌خواسته با باری در بستر مرگ ازدواج کند؛ داستانی که نه جک و نه پیتر باور نکردند. او همچنین وصیتنامه سیلویا را طوری بازنویسی کرد که گویی سیلویا خواهان آن بوده که او حضانت فرزندان یتیم‌اش را بپذیرد در واقعیت؛ سیلویا مدرکی دست‌نویس باقی گذاشته بود که می‌گفت: «آنچه من آرزومندم این است که جنی و مری هر دو بیایند و مراقبت از پسرها و خانه را بر عهده گیرند!» مری پرستار قدیمی پسرها بود که سیلویا بیش از هر کسی به او اعتماد داشت، و جنی خواهر مری بود. اما پس از آنکه وصیتنامه نامه پیدا شد، باری، خود، آن ‌را بازنویسی کرد و آن را برای مادر بزرگ مادری پسرها فرستاد، در حالی که جنی را به جیمی تغییر داد و بدین‌سان وانمود کرد که سیلویا خواهان آن بوده که باری محافظ پسرها باشد. برکین اظهار می‌کند که «بازنویسی بدون شک غیر عمدی بوده»؛ برای مادر بزرگ مادری پسرها فرستاد، در حالی که جنی را به جی تغییر داد و بدین سان وانمود کرد که سیلویا خواهان آن بوده که باری محافظ پسرها باشد. برکلین اظهار می‌کند که «باز نویسی بدون شک غیر عمدی بوده»؛ در نظر داجن این تغییر نشان از آن دارد که «استراتژی باری غرض ورزانه بوده است.» علت هر چه که بوده باشد، پسرها از آن باری شدند.
چندین سال بعد تر، در ۱۹۴۶، پیتر نامه‌ای نوشت و در آن اظهار کرد که در شب عزای والدین اش، او و برادرانش را «دوستان پدر و مادرشان روحیه می‌دادند.... همه چیز هنگامی که به گذشته نگاه می‌کنم، ناخوشایند و تأثرانگیز بود، مضحک و شاید حتی مصیبت بار...،؟” با این وجود او باری را تحسین می‌کرد، و اثری را که هم نام او بود، و از «پیتر پن به عنوان آن شاهکار ترسناک» سخن می‌گفت. طنین خفیفی از آنچه که پیشتر باری در دهان او گذاشته بود در کلام‌اش شنیده می‌شود. باری با شیطنت به او عنوان «نویسنده» چهار ساله نسخه اولیه پیتر پن، The Boy Castaways of Black Lake Island، را داده بود، نسخه‌ای که خصوصی چاپ شده بود و عکس‌های باری از ماجراجویی‌های جرج، جک و پیتر به همراه ناخدا Swarthy در آگوست ۱۹۰۱ «در آن تابستان افتضاح و عجیب» بود. باری یک جلد برای خود نگه داشت و دیگری را به آرتور پدر پسرک داد که او هم بلافاصله آن را در قطار جا گذاشت(کاری که آنچنان که پیتر در بزرگسالی بیان می‌کرد، «بدون شک شیوه او برای نظر دادن راجع تمامی این ماجرای عجیب و غریب بود»). باری پس از یک ربع قرن هنگامی که دو تا از پسرهایThe Boy Castaways و والدینشان درگذشته بودند، در تقدیم نامه‌ای که به پیتر پن نوشت، اینگونه به نسخه اولیه ارجاع داد، «نایاب‌ترین اثر چاپ شده من.... چراکه تنها چاپ آن محدود به دو جلد بود، که یکی از آنها بلافاصله در کوپه قطار گم شد(همیشه درباره هر آنچه که پیتر مربوط بود نوعی بازیگوشی وجود داشت»!)
در پایان، شاید آخرین حرف باید راجع به جی. ام. باری باشد که به اندازه خود پیتر پن دست نیافتنی است و شاید همانقدر شیطانی، و شاید همانقدر بیانگر معصومیت کودکی (این دو متقابلا منحصر به فرد نیستند، به خصوص در یک نویسنده نابغه ). در همان تقدیم نامه باری به کسی اشاره می‌کند که ممکن است پیتر پن باشد، یا شاید خالق او؛ و یا هر دوی اینها با هم. «همانی که باریک اندام بود، شخص اصلی که وقتی در پی‌اش می‌رویم بیشتر و بیشتر به میان درخت‌ها می‌رود. بسیار متنفر است از اینکه تعقیب شود، انگار چیز عجیبی در او هست، چیزی که وقتی او می‌میرد قصد برخاستن می‌کند و ذراتی را که خاکسترش خواهد بود به کناری می‌راند.»
ترجمه: مهدیه گنجی‌پور
منبع: دیلی‌تلگراف
افسون‌شده: جی.ام باری، دوموریه‌ها و نیمه تاریک سرزمین هرگز
پیرس داجن
انتشارات رندوم‌هاوس
چاپ اول، ۲۰۰۸
قیمت: ۳۷ دلار
منبع : روزنامه کارگزاران


همچنین مشاهده کنید