جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


مومیایی: مقبره امپراطور اژدها The Mummy: Tomb of the Dragon Emperor


مومیایی: مقبره امپراطور اژدها The Mummy: Tomb of the Dragon Emperor
▪ کارگردان: راب کوهن.
▪ فیلمنامه: آلفرد گاف، مایلز میلر بر اساس فیلمنامه های ۱۹۳۲ جانال. بالدرستون و ۲۰۰۱ استیون سامرز.
▪ موسیقی: رندی ادلمن.
▪ مدیر فیلمبرداری: سایمون دوگان.
▪ تدوین: کلی ماتسوموتو، جوئل نگرون.
▪ طراح صحنه:نایجل فلپس.
▪ بازیگران: برندان فریزر[ریک اُکانل]، جت لی[امپراطور هان]، ماریا بلو[اولین اُکانل]، جان هانا[جاناتان کارناهان]، میشله یئوه[زی یوآن]، لوک فورد[الکس اُکانل]، ایزابلا لئونگ[لین]، آنتونی وونگ چائوسانگ[ژنرال یانگ]، راسل وونگ[مینگ گوئو]، لیام کانینگهام[مد داگ مگوآیر]، دیوید کالدر[راجر ویلسون].
▪ ۱۱۲ دقیقه.
▪ محصول ۲۰۰۸ آلمان، کانادا، آمریکا.
▪ نام دیگر: The Mummy ۳، La Momie - La tombe de l&#۰۳۹;empereur dragon، Die Mumie - Das Grabmal des Drachenkaisers.
▪ ژانر: اکشن، ماجرایی، فانتزی، مهیج.
امپراطور هان ملقب به اژدها بر تمامی دشمنان خود پیروز می شود و بسیاری از آنها را پای دیوار چین دفن می کند. ولی او که توانسته بر پنج عنصر تسلط یابد، قادر به شکست مرگ نیست. از این رو دست به دامان زی یوآن می شود. زن ساحره ای که راز جاودانگی را می داند. هان به ژنرال مینگ، فرمانده سپاهیان خود دستور می دهد تا از زی مراقبت کند. اما آن دو عاشق یکدیگر می شوند. زمانی که زی طلسم جاودانگی را بر هان آشکار می کند، هان ژنرال مینگ را در برابر چشمان وی به قتل می رساند. سپس قصد جان زی را می کند ،اما زی که زخمی شده هان و سپاهش را نفرین و تبدیل به سنگ کرده و می گریزد.
قرن ها بعد، در سال ۱۹۴۷ الکس اُکانل که پا جای پای پدر گذاشته، با حمایت مالی راجر ویلسون مقبره امپراطور هان را کشف می کند. او هنگام حمل کالسکه هان به شانگهای مورد حمله دختری مرموز قرار می گیرد، ولی موفق می شود محموله خود را به مقصد برساند. همزمان دولت بریتانیا از ریک اُکانل و همسرش اولین که خود را بازنشسته کرده اند، می خواهد تا تخم مرغی باستانی مشهور به چشم شانگری لا را برای ابراز حسن نیت دولت انگلستان به چین برگردانند. آن دو بعد از رسیدن به شانگهای و ملاقات با جاناتان که اینک کاباره ایم هوتپ را اداره می کند، با پسرشان الکس به دیدار از یافته های او می روند. کالسکه و مجسمه امپراطور در محلی قرار دارد که توسط راجر ویلسون و گروهی از اعضای پارلمان-از جمله ژنرال یانگ و معاونش چویی- اداره می شود. آنها بعد از دریافت چشم شانگری لا قصد دارند طلسم را شکسته و امپراطور به زندگی بازگردانند. آنها موفق می شوند، اما زن جوان مرموز دوباره پیدا شده و با خنجر طلسم شده توسط زی یوان قصد جان امپراطور را می کند، ولی موفق نمی شود. الکس، ریک و اولین که درگیر ماجرا شده اند درمی یاند که دختر لین نام دارد و محافظ مقبره هان است. او وظیفه دارد تا از بازگشت هان به زندگی و طبعاً قدرت جلوگیری کند. الکس که شیفته او شده تصمیم به کمک می گیرد و والدینش نیز به همراه دایی ماجراجویش با وی همراه می شوند...
● چرا باید دید؟
کمتر کسی فکر می کرد مخلوق ۱۹۳۲ جان ال. بالدرستون معروف به خالق هیولاها بتواند تا هزاره جدید دوام بیاورد. فیلمنامه ای که او در دهه ۱۹۳۰ برای کمپانی یونیورسال نوشت و کارل فروند آن را با شرکت بوریس کارلوف ساخت خیلی زود در میان فیلم های ترسناک آن زمان صاحب مقام و موقعیت شد. به نظر می رسید ۵ دنباله ای که بر این فیلم تا ۱۹۵۵ ساخته شد[آبوت و کاستلو با مومیایی ملاقات می کنند را نمی شود نادیده گرفت] شیره جان این سوژه را کشیده باشد، ولی کمپانی همر در ۱۹۵۹ برگردان خود را از این فیلم کلاسیک با شرکت پیتر کاشینگ و کریستوفر لی ارائه کرد و بعدها سه دنباله دیگر نیز تولید نمود. آخرین قسمت که در ۱۹۷۱ و مستقیماً بر اساس کتاب جواهر هفت ستاره اثر برام استوکر ساخته شده بود مومیایی مونثی را در مرکز داستان خود داشت. بعد از آن بود که پروژه مومیایی تا ۲۸ سال بعد روانه انبار شد و در پایان دهه ۱۹۹۰ بنا به سنت بازیافت آثار قدیم با اتکا به تکنیک های بصری نو برای فتح گیشه ها از بایگانی خارج شد. نسخه ۱۹۹۹ استیون سامرز که قصه اش در ۱۹۲۱ می گذشت قهرمانی شوخ، زن پسند و کمی سر به هوا را به تماشاگران معرفی کرد که بیشتر واجد خصلت های پایان هزاره قبل بود تا آغاز قرن بیست!
فرمول تازه و جلوه های ویژه آن در کنار شیمی دو بازیگر اصلی مجموعه در گیشه توفیقی حیرت انگیز کسب کرد و سامرز به همراه سه بازیگر اصلی اش بلافاصله برای تولید دومین قسمت از ماجراهای اُکانل دورخیز کرد. پی آیند جدید در سال ۲۰۰۱ موفق شد توفیق قبلی را در ابعاد بزرگ تر تکرار کند و حتی بعدها سبب ساخت فیلمی بر اساس شخصیت منفی داستانش-شاه عقرب- شود. کمپانی یونیورسال نیز در همین سال مجموعه کارتونی بر اساس ماجراهای اُکانل و مومیایی روانه تلویزیون کرد و آن را در دو فصل تا سال ۲۰۰۳ ادامه داد.
اینک سومین قسمت از ماجراهای اُکانل به نمایش درآمده، اما همان اتفاقی برای آن افتاده که بر سر اغلب دنباله سازی های کم رمق نازل می شود. اول نبود ریچل وایس بازیگر نقش اولین اُکانل و انتخاب کسی که با وجود داشتن چهره ای زیبا و استعداد بازیگری فاقد شیمی وایس است و از همه مهم تر نیمه بازنشسته کردن قهرمان های اصلی و گماردن اُکانلی جوان تر در راس قصه که مانند پدرش عاشق پیشه هم هست. اما هنوز نیازمند کمک دیگران و مخصوصاً پدر و مادر کارکشته خویش و گاهی هم دایی جان پول پرست و هیزش است. برای پر کردن جای خالی همه اینها قصه ای کم و بیش جذاب با ارجاعات تاریخی جعلی فراهم شده و بودجه ای دست و دل بازانه[۱۴۵ میلیون دلار] و جت لی را در اختیار راب کوهن گذاشته اند تا توفیق مالی قبلی را تکرار کند.
بیایید اول نگاهی به کارنامه جناب شان بیندازیم:
راب کوهن متولد ۱۹۴۹ کورنوال، نیویورک و فارغ التحصیل هاروارد است. از ۱۹۸۰ با فیلم جمع کوچک دوستان شروع به کارگردانی کرده و بعدها تهیه کنندگی[در این زمینه کارهای بهتری ارائه کرده مانند ساحره های ایست ویک] را نیز به مشاغل خود افزوده است. ابتدا در تلویزیون متمرکز بود و از نیمه دهه ۱۹۹۰ با ساختن قلب اژدها در زمینه ساخت فیلم های سینمایی پرهزینه و اغلب اکشن و پرماجرا متمرکز شد. نوجوان ها خیلی خوب او را با روشنایی روز(۱۹۹۶) با استالونه، جمجمه ها(۲۰۰۰)، سریع و خشمگین(۲۰۰۱) و xXx (۲۰۰۲) به جا می آورند. فیلم قبلی او نیز با نام هواپیمای رادار گریز نیز قرار بود توفیق مالی سریع و خشمگین و xXx را تکرار کند و طرفداران شعار"اکشن باشه، کوفت باشه" را سیر کند، که چندان کامیاب نبود.
خوب با چنین پس زمینه ای نباید توقع شاهکار از یک کارگردان وردار و ورمال داشت و فقط قرار است مکانی برای عرضه هنرنمایی گروه جلوه های ویژه کامپیوتری فیلم فراهم کند. و اگر شما از شیفتگان دو قسمت قبلی باشید امکان اینکه از تماشای دست پخت او سرخورده شوید، بسیار است. حتی اگر جت لی و میشله یئوه هم در کادر بازیگری فیلم حضور داشته باشند که در سال های اخیر سرقفلی تولیدات مشترک بسیاری شده اند و برای تامین روزهای پیری خود سخت سرگرم پارو کردن دلار هستند. قابل توجه دوستداران این دو نفر و به خصوص جت لی و صحنه های نبردش که در این فیلم نشانی از آنها نیست و دوستدارانش را به شدت مایوس خواهد کرد!
با این حال سومین قسمت مومیایی قرار بوده تا طرفدارانش را با ارائه همه چیزهایی که در دو قسمت پیشین بوده، راضی و خشنود از سالن بیرون بفرستد. و البته همه چیز را دارد، منتها راب کوهن فاقد آن زیرکی سامرز برای تلفیق و یا بهتر بگویم به کارگیری درست فرمول امتحان پس داده پیشین است.
ولی نا امید نشوید، خیلی ها با دیدن قسمت سومی که چندان هم انتظارش را نمی کشید بلافاصله به یاد فیلم های رده B آمریکایی دهه ۱۹۳۰ خواهند افتاد و از هیولاهایش با افسوس یاد خواهند کرد. چون فیلم فقط و فقط به قصد کسب دلارهای توجیبی نوجوانان در تابستان ساخته شده و عنصر اصلی چنین فیلم هایی-یعنی اکشن- را برای این کار دارد.
نویسندگان فیلمنامه کوشیده اند تا همچون دو قسمت قبلی پس زمینه ای عاشقانه در هر دو جبهه به فراخور آدم های قصه تدارک ببینند و در این راه تلاشی برای بخشیدن ابعادی منطقی به خط داستانی خود نکرده اند. چیزی که هنگام استفاده از تمامی عناصر ایجاد هیجان مثل آتش و یخ و ... منطق جغرافیایی و زمانی کاملاً به بوته فراموشی سپرده شده است.
در حالی که همین عامل جغرافیا این بار نقش مهمی در قصه ایفا می کند و بر خلاف دو قسمت پیشین ماجراهایش در مصر نمی گذرد. با این دوستداران اکشن های بی منطق و نسل مصرف کننده بازی های کامپیوتری و نسخه های سینمایی آنها از این یکی هم استقبال خواهد کرد و حتما دنباله های دیگری نیز ساخته خواهد شد. چون در خبرهای آمده بود که ماریا بلو برای دنباله دیگری قرار داده بسته و لوک فورد نیز قراردادی برای بازی در سه مومیایی امضا کرده است. حال تصمیم با شماست!
امیر عزتی
منبع : موج نو


همچنین مشاهده کنید