سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا


روانشناسی اجتماعی خرافات


روانشناسی اجتماعی خرافات
خرافه چیست؟ ریشه های اجتماعی و روانشناختی آن کدام است؟ آیا هر ایده، اندیشه و رفتاری پس از مدتی به خرافه بدل می شود. عوامل آن کدام هستند؟
به هر روی آنچه در بررسی خرافه یا خرافات دارای اهمیت است، خاستگاه اجتماعی و سازوکاری است که آنها در مجموعه اجتماع و در پیوندهای جمعی و نیز روانشناسی فردی برعهده دارند.
مساله مهم آن است که خرافات در گوشه ای از باورهای عامیانه مردم هر کشور جای داشته و دارای کارکردهایی است و بر پژوهشگران است که جنبه های منفی و مثبت و کارآمد آنها در یک فرهنگ خاص را بررسی کنند.
مطلب زیر به بررسی انگیزه های روانشناختی و خاستگاه اجتماعی خرافات به ویژه در ایران پرداخته است. انسان ابتدایی به حکم زندگی ناگزیر از آن است که نمونه های هستی را بشناسد و حوادث عالم را برای خود تبیین یا معنی کند. از این رو عملا و نظرا به تلا ش می پردازد. اما چون تجربه کافی ندارد و نمی تواند با مشاهده و آزمایش بسیاری از اشیای امور پیرامون خود را بشناسد به ناچار برای فرونشاندن بی تکلیفی خود به خیال پناه می برد و با تخیل ابتدایی خود هستی را تعیین می کند و به این طریق پاسخ هایی برای برخی از مسائل بی شمار زندگی می یابد و موافق آنها برای تسلط بر حوادث پیرامون خود دست به فعالیت هایی می زند.
خرافه پرستی در واقع همزمان با شروع شناخت بشر از خویش آغاز شد و انسان در صدد برآمد به مدد وسایلی به حوادث آینده وقوف یابد و از اتفاقات ناخوشایند جلوگیری به عمل آورد تا بدین گونه بر ترس هایش فائق شده به نوعی به احساس امنیت دست یابد.
مطالعات اجتماعی بر روی انسان نشان می دهد که رفتار اجتماعی از دید تحلیلی، رفتاری خلق الساعه و انفرادی نیست که بتوان آن را به صورت پدیده ای مجزا و منفک از گذشته مورد مطالعه قرار داد. بلکه باید آن را به صورت پدیده های به هم پیوسته اجتماعی بررسی کرد. برخورد تحلیلی با رفتار اجتماعی بیانگر این معنی است که عمل اجتماعی عملی است، ساخت یافته که در طی زمان در یک نظام روابط متقابل شکل گرفته است. تولد، رشد و مرگ یک پدیده اجتماعی هم پیوند با پدیده های دیگر اجتماعی است و عملکرد یک نظام اجتماعی از دست به دست دادن هزاران پدیده به دست می آید.
بررسی زمینه های اجتماعی و فرهنگی بروز خرافات نشان می دهد که برخلا ف تصور رایج خرافات به هیچ وجه چیزی غیرطبیعی و عجیب نبوده است. بلکه با شیوه های بنیادین اندیشیدن و احساس کردن و به طور کلی با نحوه پاسخ دهی انسان ها در برابر محیط پیوند تنگاتنگی داشته است.
برخی از خرافه ها احتمالا در گذشته، بخشی از نظام گسترده تری از اندیشه ها و باورها را تشکیل می داده اند اما در حال حاضر عناصر مجزا و منفردی هستند که از راه سنت به ما رسیده اند و هنوز هم توان خود را حفظ کرده اند. مانند خوش شانسی، بدشانسی، آینه شکستن، نعل اسب، آب پشت سر مسافر ریختن، طلسم ها و غیره. در واقع می توان گفت قسمت اعظم خرافات جنبه فردی نداشته، بلکه از طریق اجتماعی و به عنوان میراث اجتماعی به افراد رسیده است. این خرافات به همان صورت حاضر و آماده معمولا مورد قبول واقع شده می شوند. بی آنکه مشاهداتی در کار بوده باشد. بشر قبیله ای چون نمی توانسته بین قوانین طبیعی و قوانین اجتماعی که ناشی از عملکرد زندگی اجتماعی انسانهاست تفاوتی قائل شود، قوانین اجتماعی را نیز لا یتغیر فرض می کند. در نتیجه از ابزارهای دعا و نفرین جادو و غیره برای مهار امور اجتماعی جاری سود می برد.
در واقع می توان چنین استنباط کرد که وقتی امکان کنترل محیط کم تر می شود گرایش به خرافات افزایش می یابد. بنابراین بشر قبیله ای برای راهنمایی خودش در موضوع اعتقادات به عقل اتکا نمی کند. ولی به واسطه میل و احتیاجی که به دانستن علیت وجود اشیا دارد به قلب، احساسات و قوه تصور خودش پناهنده می شود.
به طور کلی از دیدگاه اجتماعی خرافه یک پدیده روحی و اجتماعی است که از هزاران سال پیش تاکنون در ذهن بشر چنان نفوذ کرده است که طرز تفکر او را تحت تاثیر سلطه خود درآورده است. به طوری که با غریزه او عجین شده است وعقل و استدلا ل هم قادر نیست که در همه موارد بر غریزه تحت تسلط خرافات پیروز شود. از این رو فرهنگ خرافات با جهل و توجیه غیرعقلا نی از عملکردهای بشر همراه می گردد.
سحر و جادو نیز که در این زمینه شکل می گیرد در واقع اعتقاد به این مساله است که از راهی غیرعقلا نی به کمک نیروهای مرموز بر روابط ضروری پدیده ها تاثیر گذاشته شود و آنها را به نفع یا زیان جریانی به کار اندازد.
منظور از غیرعقلا نی بودن در واقع نوعی برداشت انسان ها از تدبیر مسائل اجتماعی نسبت به پدیده های طبیعی است که براساس منطق و محاسبات و دریافت واقعی روابط پدیده های قابل پیش بینی بنا نشده و در نتیجه قانون مند تجربه پذیر و قابل اصلا ح نیست.
در چنین جامعه ای مناسبات اجتماعی معمولا براساس مشیت نیرویی غیرقابل محاسبه شکل می گیرد. به دلیل همین نگرش نجوم و خرافات بسیار گسترده می شود و شکل ساختاری به خود می گیرد. پر واضح است که کاربرد اجتماعی آن نیز این است که رنج فکر کردن و شکل تحلیل عقلا نی در امور روزمره را از دوش انسان بر دارد.
هنگامی که عقل و خرد نیز به خواب خرگوشی رفت و شومی جهل دامان آدمی را گرفت، دیو و غول و موجودات عجیب و غریب زاده می شوند و در خانه وجود آدمی جای می گیرند.
این چنین اندیشیدنی بی گمان یک عمل نادانسته روانی است که چون آدمی از درمان دردها عاجز می ماند به تسلی خود می پردازد و گذران بودن همه چیز را دستاویز تسکین خویش می سازد که «این نیز بگذرد» در چنین شرایطی انسان ها در هر امری فقط به وضع آنی آن توجه می کنند و آینده را به دست حادثه می سپارند. با هرچه پیش آید می سازند و به آنچه می گذرد نمی اندیشند. به همین جهت خرافه پرستی که البته در دوره های مختلف تاریخی در ایران کم و بیش رواج داشته است در ادوار سیاه اجتماعی و سیاسی از جمله دوره غلبه اقوام (بیگانه) وقتی جامعه دست خوش اضطراب، درماندگی و نومیدی بوده و راهی برای گریز یا بهروزی نمی یافته شدت می گرفته است.
خطر خرافه گرایی این است که موجب بی اختیاری انسان می شود. چرا که یک انسان سنتی همیشه خود را به تقدیر وابسته می داند و گمان می کند که سرنوشت انسان از پیش طراحی شده است. در این خصوص «ریچارد هوگارت» می گوید دنیای تجربه بسیاری از انسان ها با مقام جزئیات آن تابع نقشه مشخصی است. برخی افراد با وجود آن که به خرافات می خندند و خود را از داشتن چنین عقایدی مبری می دانند. به طور کلی به راهی می روند که در همان نقشه مشخص شده است. آنان همان ترجیح بندهای سابق را تکرار می کنند و همان ممنوعیت ها و رخصت ها را همچنان پاک می دارند. بررسی زمینه های روانشناختی خرافات، رفتار انسان همیشه انسان ها را در تعجب فرو برده است. گاه خود ما نیز از داشتن برخی تمایلا ت یا برخی افکار و اعتقادت یا حتی استفاده از یک کلمه نابه جا به جای یک کلمه مناسب در تعجب فرو می رویم.
بخش عظیمی از قلمرو فرهنگ عامه اختصاص به اعتقادات و باورها دارد که برخی از آنها جنبه منطقه ای و برخی دیگر جنبه ملی یا بین المللی دارد. به عنوان مثال سرعت تغییرناپذیر، سرنوشت، ذات، بدشانسی، چشم زخم، نحوست عدد سیزده و غیره عقایدی هستند که در سطح گسترده ای در اغلب جوامع بشری حضور دارند. در واقع آرای شکل گرفته ای هستند که نسل به نسل منتقل شده اند و در معبر زمان و مکان تغییر یافته، دچار حذف و اضافاتی شده اند. افراد معمولا به یک نسبت به همه آنها معتقد نیستند این اعتقادات از وابستگی کامل تا بی اعتقادی کامل به اندیشه ها متغیر است. برخی آنان را خرافه می دانند و برخی دیگر سخت بدان پایبندند.
مطالعات روانشناختی خرافات نشان می دهد که معمولا در مواقع حساس و لحظه هایی که عدم اعتماد و اطمینان به آینده وجود دارد خرافات زاده می شود و رویارویی با مسائلی همچون تولد، مرگ، مرض، قحطی و فقر و حوادث طبیعی شایدهایی از این قبیل که همیشه برای بشر منبع اضطراب بودند و احساس شکست و ترس و خشم به دنبال داشته اند و چون هیچ کدام از این ها را آدمیزاد نمی توانسته از راه علم و منطق توجیه کند به خرافات و اعتقادات رو آورده است تا از اضطراب و تشویش درونی رها شده تسکین خاطر پیدا کنند.
همان طور که «دیوید هیرم» مدت ها پیش بیان کرده تمایل به خرافات را هرگز نمی توان از بین برد چون نکته متناقض این جاست که خرافات بخش جدایی ناپذیر آن دسته از سازوکارهای سازگاری انسان است که بدون آن ها آدمی قادر به ادامه حیات نیست. خرافات ممکن است این نقش مثبت را نیز داشته باشد که لا اقل نوعی احساس تسلط در شخص بیافریند. این احساس تسلط هر چند خیالی باشد باز هم ممکن است واقعا کمک کند که یکپارچگی شخصیت فرد حفظ شود.
از طرفی هر گاه خرافات یکی از هنجارهای اجتماعی را که برای گروهی از آدمیان سودمند است تاکید کند ارزشی مثبتی از لحاظ ادامه حیات پیدا خواهد کرد و به عبارتی تقویت می شود و سرعت اشاعه آن دو چندان می گردد.
در این خصوص پاره ای از صاحبنظران و دانشمندان علوم اجتماعی نظریات مختلفی ارائه کرده اند که هر کدام از منظری خاص به پدیده خرافات نگریسته و سعی در تبیین علی آن نموده اند. به عنوان مثال مطابق نظریه یادگیری اجتماعی علت رفتارها و اندیشه های خرافی فرهنگ حاکم بر جامعه است که با نفوذ اثر بر فرد نسل ها را متاثر می سازد. بدین ترتیب برخی خصایص فرهنگی و عادات اجتماعی به عنوان متغیرهای محیطی که رنگ و بوی خرافی دارند. افکار و اندیشه ها و تصورات خرافی را در فرد ایجاد می کنند و فرد بعدا به عنوان یک عامل مثبت خرافه در محیط بر افراد اثر می گذارند.
نظریه همرنگی اجتماعی ریشه خرافات را در اعمال فشارهایی می داند که از جانب گروه یا اجتماع به فرد یا اشخاص وارد میآید و افراد خود را ملزم می دانند تا در رفتار و عقاید خود تغییراتی ایجاد کنند و خود را با جمع همرنگ سازند.
«اسکینر» که اساس نظریه خود را بر اهل تقویت رفتار بنا نهاده است اذعان می دارد که هر گاه بین یاس و ظهور یک تقویت کننده پیوندی تصادفی وجود داشته باشد رفتار حاصل را رفتار خرافی می نامیم.
«اپنحایم» براساس تقسیم بندی های انجام شده بر روی سطوح مختلف شخصیت انسان اظهار می دارد که سطح اول شخصیت انسان رفتار است که سطحی قابل مشاهده و سنجشی برای شخصیت انسان محسوب می شود.
سطح دوم نظرات یا نیات انسان است که می تواند به عنوان موثرترین پیشگویی کننده رفتار انسان محسوب شود. سطح دوم نگرش ها هستند که از احساسات مثبت نسبت به به یک شی» یا موضوع شروع و به بی تفاوتی و احساسات منفی ختم می شود و در واقع نوعی حالت آمادگی برای عمل یا عکس العمل در قبال محرکی خاص هستند. سطح چهارم ارزش ها هستند که در شخصیت انسان از نگرش ها به مراتب درونی تر، عمیق تر و با دوام تراند. تغییرات آنها در شخصیت کمتر و دیرتر صورت می گیرد و باورهای کاملا محکم و درونی شده ای است که مبتنی بر یک سلسله ارزش ها و واقعیات است مطابق این نظریه اعتقاد یا باورزمانی حاصل می شود که فرد به طور مکرر یک حادثه یا پدیده را عینا تجربه می کند که در این صورت تکرار این تجربه منتهی به اعتقاد به آن پدیده می شود.
علا وه بر نظریات یاد شده که از سوی دانشمندان مختلف علوم اجتماعی و روان شناسی در قالب مکاتب متعدد ابراز شده است نظریه های دیگری وجود دارند که به طور غیر مستقیم به موضوع خرافات پرداخته اند و در واقع رفتارها،کنش ها و واکنش های انسان را توجیه و تبیین نموده اند یکی از آنها نظریه فرافکنی است مقصود از فرافکنی آن است که انگیزه های خود را از خویش بیرون اندازیم و آن را به دیگری نسبت دهیم این واکنش جبرانی و دفاعی انسان است که می خواهد اضطراب را از خود دور سازد و به طور ناهشیار عزت نفس خود را حفظ کند. به طور طبیعی افراد با احساس مشکلا ت به ویژه مشکلا تی که حد و مرزهایش نامعلوم است دچار ترس می شوند و برای رفع این ترس ها به هر وسیله ای متوسل می شوند و هر تجربه ای را امتحان می کنند این دسته از افراد معمولا با ندانم کاری موجبات شکست خود و بروز مشکلا ت را فراهم میآورند اما برای فرار از مسوولیت گناه آن را به گردن چیزهای دیگر می اندازند کلماتی چون «چرخ کج مدار» «ملک کجرفتار»، «ای بخشکی شانس»، «بختم بسته شده» و بختم برگشته که مرتب در زبان برخی افراد می چرخد در واقع علت شکست ها و ناکامی های افراد قلمداد می شود در حالی که این افراد هیچ گاه به فکر یافتن علت اصلی و جبران شکست خود نیستند. در روایات اسلا می نیز مردم به شدت از رجوع به منجمین و اعتنا به اوضاع کواکب و موثر دانستن آنها در سرنوشت و حوادث روی زمین نهی شده اند چنان که امام علی (ع) در نهج البلا غه می فرماید: «المنجم کالکاهن و الکاهن کالسا مدحرو الساحر کالکافر و الکافر فی النار» یکی دیگر از موارد شایع که ریشه در اعماق وجود بسیاری از مردمان دارد تفال «فال خوب زدن» و تطیر «فال بد زدن» است اصولا مواردی که به فال بد گرفته می شوند فی نفسه اثری ندارند اما همین چیزی که به فال بد گرفته می شود در اثر همین تلقین روحیه انسان را سست کرده تاثیر ناخودآگاه خود را می گذارد در حقیقت این تلقین روحی فال «خوب و بد» است که موجب تاثیر آن می شود به عنوان مثال ممکن است کسانی که به نحوست روز سیزده فروردین معتقدند اگر روز سیزده بیرون بروند و در اثر داشتن چنین اعتقادی تصادفا اتفاقی برای آنان بیفتد سریعا آن را به نحوست عدد سیزده مرتبط دانسته بر باور خود معتقدتر می شوند.
امام صادق (ع) در این خصوص می فرماید: تطیر و فال بد زدن چیزی است که سخت بگیری بر تو سخت می گیرد و اگر آسان بگیری بر تو آسان می گیرد واگر اعتنا نکنی می بینی که چیزی نیست.
فال نیک و بد گرچه اثر طبیعی ندارند اما اثر روانی می توانند داشته باشند فال نیک غالبا مایه امیدواری ولی فال بد موجب یاس و ناامیدی است.در روایات ما آمده است که پیامبر اکرم (ص) اشیا و ایام را به فال نیک می گرفت اما هیچ وقت فال بد نمی زد به بیان دیگر می توان گفت باورها چیزهایی نیستند که فقط درون کاسه سر آدمی قرار دارند بلکه نیروهایی هستند که رفتارهای ما را نیز تحت تاثیر قرار می دهند مثلا اگر تعداد درخور توجهی از مردم ایمان داشته باشند که چهارشنبه آخر هر ماه روز نحسی است همین اعتقاد ممکن است در آن روز به خصوص در رفتار آنان اثر گذارد و آنها را مرددتر، حساستر و مضطرب تر سازد در نتیجه ممکن است این روحیات باعث بروز تصادفات بیشتر رانندگی در آن روز گردد. در حالی که بالا رفتن میزان تصادفات رانندگی در این روز در واقع پیامدهای یک چنین عقیده ای است. چنین فرایند علت و معلولی را در روانشناسی اصطلاحا پیشگویی خودکام بخش گویند.
در برخی ازمثل ها نیز مواردی در مورد نحسی و اختیارات روزهای مختلف می توان یافت. به عنوان مثال هفت روز در هر ماه نحس است. شب یکشنبه نباید به خانه کسی رفت. ناخن گرفتن در فلان روز سعد و در فلان روز نحس است. روز یکشنبه حمام رفتن بد است. روز جمعه رخت مرد را بشویند بد است چرا که مرد فقیر می شود. چنانچه گفته اند روز جمعه رخت نشوی فقیر می شوی به بلا و رنج و غم اسیر می شوی. مطالعه اینگونه اسناد نشان داده است که بیشتر روایات مربوط به سعادت و نحوست روزها و اعداد ضعیف اند. زیرا یا قسمتی از سند را دارند یا آنکه مرسل و بدون سند هستند.
استاد مطهری می گوید: متاسفانه بعضی از علمای بزرگ ما یک چیزهایی راجع به اختیارات روزها نوشته اند وقتی نگاه کردیم دیدیم، اینها روی یک حساب هایی است که می خواهند، مردم را از منجم ها (به خیال خودشان) برگردانند. در واقع از چاه در آورده اند و به چاله انداخته اند. لذا چیزهای بدون سندی را نقل کرده اند.
شاید بتوان گفت که بدترین ویژگی خرافه ها این است که آسان به وجود می آیند. ولی به دشواری از بین می روند. بروز، تقویت و اشاعه یک خرافه معمولا برای اذهان آماده و جادو مزاج و کسانی که کمتر از نیروی عقلانی خود کمک می گیرند در هر حال و در هر مکانی ممکن است اتفاق بیفتد. شرایط تاریخی، اجتماعی، فرهنگی و زیستی پشتیبان ما نیز جامعه ای را فراهم آورده بود که این جامعه هیچ گاه نمی توانست وارد مرحله محاسبات عقلانی و یافتن روابط ضروری بین پدیده ها یا اشیا شود. نیروهای موهوم در این فرهنگ همواره جایگزین زحمات طاقت فرسا و عقلانی می شوند به عنوان مثال: گروهی که زیر یک درخت تصمیم گرفته بود ماموریتی را بپذیرد چون در کار خود موفق می شود این درخت از آن پس خوش شگون و مقدس نامیده می شود. بر سر راه گروه دیگری زاغی از جاده رد می شود و چون گروه در انجام ماموریت خود شکست می خورد از آن پس زاغ پرنده نحسی شناخته می شود و بالاخره گروه دیگری که بر سر راه ماموریتش ماری از جاده عبور کرده بود به پیروزی درخشانی دست می یابد. از آن به بعد، مار حیوان بسیار خوش شگونی به حساب می آید.
یکی دیگر از تحولات زندگی آدمی که همه عناصر لازم را برای به وجود آمدن خرافه باقی داشته بیماری است. مطالعات بیشتر در زمینه خرافات نشان می دهد که بیماری اغلب به طور ناگهانی و بدون هشدار قبلی نازل می شود. از آنجا که پیشینیان آگاهی ناچیزی از آن داشته اند و چون پدیده ای است که اغلب فشار عاطفی هم به همراه دارد در نتیجه در همه جای دنیا باورها و آیین های خرافی در این زمینه به وجود آمده است این امر حتی در جامعه های صنعتی نوین نیز در مورد اختلالاتی که با روش های معمول به آسانی قابل درمان نیستند، دیده می شود. در واقع مبهم بودن روابط علت و معلولی همراه پدیده زمینه را برای رواج انواع درمان های غیرعقلانی و چه بسا شیادانه هموار ساخته است. باورهای عامیانه ذیل در خصوص درمان پاره ای از بیماری ها گواهی بر این مدعاست.
به این باورهای غلط توجه کنید: تار عنکبوت برای شکستگی و بریدگی نافع است و خون را بند می آورد. خون خرگوش برای سل نافع است. مخمل مشکی آب ندیده برای سیاه سرفه سودمند است. یک وجب از سرمار و یک وجب از دم مار را بزنند و میانش را پخته، بخورند. برای قوت کمر بسیار خوب است و زهر مار دیگر به آن فرد کارگر نمی افتد. خوردن پیاز خام در روز جمعه خوب نیست. فضولات الاغ ماده که اصطلاحا به آن «انبرمنا»» می گویند برای کلیه دردهای موضعی نافع است. مخلوط شیرزنی که دختر زاییده به همراه پوست انار و زنگار بیل زنگ زده برای سوختگی مفید است.
در واقع همانطور که مطالعات روانشناختی نشان داده است، هر آنچه که انسان از صمیم دل منتظر آن باشد ناخودآگاه برای آن کار می کند و روی آن پافشاری می کند و به آن چیزهایی اعتنا می کند و قدرت می دهد که همگی باعث رخ دادن آن اتفاق مورد انتظار باشند. این انتظارات انسان است که به طور قدرتمندی روی اعمال هشیارانه و ناخودآگاه ا و تاثیر می گذارند و او را هدایت می کنند.
اگر انسانی انتظار داشته باشد امروز روز بدیمن و شومی برایش باشد، باید مطمئن باشد که چنین خواهد شد و وقتی انتظار داشته باشد که امروز برایش روزی پرثمر و عالی باشد نباید تردید داشته باشد چرا که اتفاق خواهد افتاد و انسان می بیند که ناخودآگاه در حال انجام اعمالی است که این انتظار را برآورد می سازند. مثال ذیل گواه دیگری برای این مدعاست. زن میانسال به ظاهر سالمی در مارس ۱۹۶۵ در یکی از بیمارستان های کانادا برای یک عمل جراحی کوچک بستری شد. عمل ساده ای بود و طبق انتظار پیش رفت وزن پیش از ترک اتاق عمل به هوش آمد. اما ساعتی بعد ناگهان از حال رفت و با وجود تمامی تلا ش پزشکان صبح روز بعد درگذشت.
معاینه جسد وجود خونریزی شدیدی را که بیشتر مربوط به غده های آدرنال بود، آشکار ساخت. ولی هیچ گونه آسیب دیگری که خونریزی را توجیه کند، مشاهده نشد. بعدها جراحان اطلا ع یافتند که بیمار در پنج سالگی به فالگیری مراجعه کرده بود و فالگیر به او گفته بود که وی در سن ۴۳ سالگی خواهد مرد این درحالی بود که ۴۳ سال تولد بیمار یک هفته پیش از عمل جراحی بود و به خواهرش و یکی از پرستاران گفته بود که انتظار ندارد که از اتاق عمل زنده بیرون آید. جراحان این فرض را پیش کشیدند که پیشگویی فال گیر به طور غیرمستقیم علت مرگ بوده است به گفته آنان تنش های هیجانی بیمار که با فشار فیزیولوژیک عمل جراحی همراه شده بود، ارتباطی با مرگ او داشته است.
شما هم مانند بسیاری از انسان ها بدون آگاهی و ناخودآگاه در بسیاری از عقاید و موهومات خرافه پرستی دخیل هستند در این باره کمی فکر کنید آخرین باری که به تخته زدید آخرین باری که از نگاه کردن به گربه سیاه پرهیز کردید و آخرین باری که طالع خود را با دقت و اشتیاق مطالعه کردید به یاد می آورید؟ همه این ها نمونه هایی از عقاید خرافی است که ما هر روز با آنها سروکار داریم و برخی صاحبنظران به آنها تفکرات جادویی می گویند.
طبق آخرین آمار نیمی از مردم آمریکا افرادی خرافاتی هستند به طوری که اعتقاد به خانه ارواح، سحر و جادو و جن و پری طی دهه های اخیر به شدت افزایش یافته است. اما به راستی علل روان شناختی موجود در این تفکرات جادویی چیست و آیا این خرافات و عقاید به نفع ماست یا به ضرر ما؟ بسیاری معتقدند که دعاهای قبل از مسابقه ورزشی به ورزشکاران روحیه می دهد و آنها را آرام می کند این اعتقادات جزو خرافات نیست و قطعا در بالا بردن روحیه ورزشکاران تاثیر دارد اما برخی اعتقادات عجیبی دارند مثلا این که قبل از شروع مسابقه باید چند ضربه به توپ بزنند در غیر این صورت در مسابقه موفق نخواهند شد. شاید برای شماهم جالب باشد که بدانید خرافات و موهوماتی از این دست در نتیجه بروز اختلا لا ت وسواسی رخ می دهد که در علم روانشناسی به آن اختلا ل وسواس اجبار یا (OCD) گویند. برای چنین افراد وسواسی عادت به انجام برخی اعمال خاص باعث ایجاد اختلا ل در زندگی روزمره می شود مثل شخصیت جک نیکلسون در فیلم asitgets Asgoob که با وسواس خاصی حتما باید ازروی شکاف ها و درزهای پیاده رو می پرید یا هر روز فقط روی یک میز خاص در یک رستوران خاص غذا می خورد و قادر نبود هیچ گونه تغییری دراین عادت به وجود آورد.
افرادی که به OCD و اختلا لا ت رفتاری وسواسی مبتلا هستند گمان می کنند اگر از یکی از این عادات دست بردارند اتفاقی برای آنان خواهد افتاد و هر اتفاق بد و ناگواری را به گونه ای به آن ربط می دهند. دکتر پل فاکسمن معتقد است که بیشتر بیماران درباره چیزی نگرانند و معتقدند اگر نگران نباشند احتمال وقوع آن اتفاق بیشتر می شود و این نوع خرافات است برای کنترل این گونه نگرانی ها و تشویش ها که منجر به پذیرش برخی خرافات می شوند لا زم است نیروهایی را درون خود به جریان بیندازیم و به دنبال قوانین و توجیه پیدایش هر پدیده باشیم باید این حقیقت را بپذیریم که اتفاقات و پدیده ها تحت کنترل ما نیستند. درست است که در زندگی همه ما موقعیت هایی وجود دارد که ممکن است بسیار مهم و حیاتی و سرنوشت ساز باشند. اما مطمئنا به طور کامل در اختیار ما و مطابق میل و خواسته ما نیستند. برخی افراد معتقدند اعتقاد به خرافات این توان را به افراد می دهد که خود را برای نتیجه و پیامد آن اتفاق آماده کنند.
● دوست یا دشمن
احساس امنیت و اعتماد به نفس یکی از پیامدهای خوب اعتقاد به برخی عقاید این چنینی (البته در حد معقول) است. مثلا برخی افراد معتقدند اگر فلا ن لباس را بپوشند یا فلا ن شی» خاص را با خود حمل کنند برایشان خوش شناسی و موفقیت به همراه میآورد و همین حس به آنها اعتماد به نفس کاذب می دهد.
● خرافه ای به نام ستاره بینی
نیکی و بدی که در نهاد بشر است
شادی و غمی که در قضا و قدر است
با چرخ مکن حواله کاندر ره عقل
چرخ از تو هزار بار بیچاره تر است
ستاره بینی یا طالع بینی را باید از شیوه های شناخت غیرعلمی مدعی روانشناسی و انسان شناسی دانست. ستاره بینان و طالع بینان در کنار به کار برندگان سایر شیوه های غیرعلمی دیگر روانشناسی و پیش بینی آینده مانند فال بینی و فال گیری مانند فال قهوه و نخود تافال تاس و سرکتاب باز کردن و رمالی و فال حافظ، کف بینی، چهره بینی، پیشانی بینی، خط بینی، آب بینی، آیینه بینی و غیره مدعی پیشگویی و غیب دانی هستند و پیشگویی های آنها بر سر محور اساسی زیر متمرکز است.
۱) شخصیت شناسی: مدعیان این شیوه ها عموما ادعا دارند که با روش های خاص و مرموز خود خصوصیت های روانی و رفتاری و شخصیتی افراد را پیش بینی و پیش گویی می کنند و به آنها می گویند که چگونه آدم هایی هستند به عبارتی دیگر مدعی روانشناسی و روانکاوی هستند.
۲) حادثه شناسی: این گونه پیشگویان مدعی هستند که حوادث و رویدادهای آینده را می توانند پیش بینی و پیشگویی کنند و قادرند بفهمند که بر سر راه هر کس چه حوادث سعد و نحسی کمین کرده و چه قضا و قدرهایی نشسته است.
۳) آینده شناسی: این مدعیان ادعا دارند که قادرند سرنوشت و آینده افراد را پیش بینی کنند و به آنها بگویند که تقدیر و قسمتشان از آینده چیست و سرنوشت آنها را به کدامین سو می برد و چه خواب هایی برای آنان دیده است و چه خوشبختی ها و بدبختی هایی قرار است در آینده نصیبشان شود.
برخی از این مدعیان پیش گویی صاحب این ادعا هم هستند که قادرند سرنوشت افراد را تغییر دهند و نحوست ها و نکبت های تقدیر را به سعادت و نیکبختی تبدیل کنند. بدبختی ها را از سر راه افراد بردارند و به جایش خوشبختی و کامیابی بنشانند.
برای نقد علمی این ادعاها باید به چند پرسش اساسی زیر توجه کرد و پاسخ داد.
۱) ریشه و سرچشمه های تاریخی، اجتماعی، اعتقادی، فرهنگی چنین عقایدی چیست؟
۲) این گونه مدعیان از نظر روانشناسی و جامعه شناسی و تاریخی چگونه افرادی هستند و چرا چنین ادعاهایی دارند؟
۳) چه کسانی و به چه دلایلی این ادعاها را باور می کنند و علت های گرایش به چنین خرافاتی چیست؟
۴) از منظر روانشناسی و انسان شناسی علمی، انسان چیست و کیست و ارزش این ادعاها درباره او زندگی و آینده اش چه قدر است اما در مورد ستاره شناسی و طالع بینی هم مهمترین مساله قابل بحث این است که از نظر علمی، نظریات ستاره شناس ها و طالع بین ها چه قدر حقیقت دارد و چه قدر علمی و متکی به واقعیت است.
این نظریات دارای چه ریشه های تاریخی، اجتماعی و معرفت شناسی هستند در تمدن های باستانی که هنوز دانش و آگاهی بشر در مراحل ابتدایی قرار داشت و انسان علت و ماهیت حقیقی کمتر چیزی را به درستی می دانست وجود مرموز ستارگان دور دست و پرتوافشانی جادویی و شگفت انگیز آنها تشکیل خوشه های عجیب ستارگان مانند خوشه پروین و خرس های کوچک و بزرگ و تجمع سحابی ها و توده های بی شکل و سیال ستارگان و منظومه ها و کهکشانها و حرکات عجیب شهاب - سنگ ها و ستاره های دنباله دار همچنین نقش شناخته شده ماه و خورشید در ایجاد پدیده های مانند جزر و مد و حرکات منظم ستاره ها و نقش راهنمای آنها در جهت یابی های انسان و بسیاری عوامل دیگر که در اینجا فرصت پرداختن به آن نیست به تدریج اعتقاد به قدرت شگفت انگیز و جادویی ستارگان را در ذهن و تخیل قوی انسان به وجود آورد و به آن پر و بال بخشید به طوری که در هزاره پیش از میلا د مسیح کیش ستاره پرستی شکل گرفت و ستاره پرستی به عنوان دین و آیین قدرتمند به وجود آمد و پیروان و معتقدانی بسیار در گوشه و کنار جهان به خصوص در آسیا (شرق وغرب - مرکز آسیا) یافت و در تمدن های ساحلی مانند بابل - مکه و سریانی و در تمدن های بیابانی مانند آشوروماد به عنوان دینی فراگیر ظاهر شد که به مرور زمان به کیش صابئی و آئین زردشت منجر شد.پس از پیدایش آیین ستاره پرستی و با گذشت زمان به تدریج دانشمندان و حکیمان دوران باستان درصدد منظم کردن و مدون ساختن اعتقاداتشان به ستاره ها برآمدند واین نظریات را جمع بندی کردند اینان که اغلب خود هم پزشک بودند هم ستاره شناس و هم دانشمند و به طور خلا صه به آنها لقب حکیم (همه چیزدان) داده شده بود برای توجیه خصوصیات جسمانی افراد و علت بیماریها از یک طرف تئوری (۴ عنصر را ابداع کردند و گفتند که جسم و جان انسان از امتزاج و ترکیب ۴ عنصر اصلی و بنیادی آب - آتش - خاک و باد سرشته شده و ترکیب های گوناگون این چهار عنصر تنوع خصوصیات جسمانی و روحی را به وجودآورده است و از طرف دیگر در دانش جهان شناسی آمدند وجهان را به هفت یا نه آسمان که آنها را فلک نامیدند تقسیم کردند که برگرد زمین قرار دارند و بر آن محیطند و گرد زمین می گردند پس فضای اطراف زمین را به چهار قسمت اصلی و دوازده قسمت فرعی تقسیم کردند و اسم هر قسمت را یک برج گذاشتند و هر برج را تحت نفوذ مجموعه ای از ستارگان که خود دارای یک ستاره اصلی و مرکزی بودند شمردند به این ترتیب به هر قسمت از بخش های دوازده گانه فضا که به طور قراردادی تقسیم شده بود
ستاره ای را حاکم دانستند و آن بخش را قلمرو و نفوذ آن ستاره در نظر گرفتند مدت سپری شدن هر بخش را هم یک ماه یا یک برج نامیدند و گفتند که هر ماه تحت نفوذ برجی است و بر هر برج نیز ستاره ای حکومت می کند بنابراین به تدریج این اعتقاد خرافی شکل گرفت که هر کس در هر ماهی متولد شده باشد تحت نفوذ برج آن ماه و ستاره حاکم بر آن برج است آنگاه ایده چهار عنصر و دوازده برج را با هم ترکیب کردند و از آن نخستین تئوری پزشکی باستان شکل گرفت تئوری و هم آمیزی که هیچ مبنای درست علمی نداشت و جز بربنیان خرافه بنا نشده بود در این تئوری طبع انسان به چهارگونه طبع خشک و تر و گرم و سرد تقسیم شد و خالق این چهارگونه طبع نیز ستارگان حاکم بر برج ها وماه ها شمرده شدند دسته ای از آنها پدید آورنده طبع های آبی شمرده شدند که مزاج های سرد و تر را می ساختند. دسته دوم که مزاج های گرم و خشک را می ساختند برج های آتشی پنداشته شدند و به همین ترتیب برج های بادی پدید آورنده مزاج های گرم و تر و برج های خاکی خالق مزاج های سرد و خشک شناخته شدند و به این ترتیب اساس پزشکی باستان در کنار ستاره شناسی آن بر مبنای عقایدی خرافی و سرچشمه گرفته از نادانی و بی خبری از علت و ریشه دقیق پدیده های جسمانی و روانی انسان شکل گرفت.ستاره پرستی در مراحل بعدی تکامل خودموفق به خلق موجوداتی ذهنی - تخیلی و اساطیری به نام ارباب انواع و ستاره - خدایگان شد و الهه ها را خلق کرد که هر کدام یکی از امور زندگی آدمیان را برعهده داشتند و بر آن نظارت ودر آن دخالت می کردند.
هر یک از آنها بر یکی از مقدرات آدمی حاکم بودند و همچون قاری قهار توانگر مقام امور آن مقدر را زیر نظر و بر آن اختیار کامل داشتند و به این ترتیب مقام امور زندگی اخلا قی، شخصیتی و حتی خصوصی ترین امور زندگی افردا تحت سیطره این ستاره - خدایگان درآمد و فرهنگ های اساطیری بر مبنای این تخیلا ت و بخشی از نیازهای انسان باستان شکل گرفتند و ساخته و پرداخته شدند. نمونه هایی از مهمترین این فرهنگ های باستانی عبارتند از فرهنگ اساطیری ورهلنیستی (یونانی) رومنی (رومی) مصری، چینی- هندی - بابلی - سریانی و ایرانی - زنوس دیاتا آپلون، افرودیت و غیره در اساطیر هلنیستی، ژوپیتر. هرا - ونوس - مرکور - و مارس در اساطیر رومنی - آناهیتا - میترا - زاوش- بهرام- کیوان - استر (که همان ستاره است) و الهه روشنایی است در فرهنگ ایرانی. از این ستاره خدایگان بودند و به این ترتیب رفته رفته اعتقاد به نیروهای مرموز ستارگان و نقش مسلط و قاطع آنان در سرنوشت و زندگی آدم ها به شکل خرافه ای به نام طالع بینی و ستاره بینی درآمد و بخشی از آدم های خرافی و ناآگاه به حقیقت رویدادها و سیر تطور حوادث را فریب داد و آلت دست فریبکاران دغل باز و شیادی به نام طالع بین و ستاره شناس قرار داد.ستاره بینی هیچ گونه بنیاد علمی و منطقی ندارد و به هیچ وجه نمی توان سرنوشت و شخصیت انسان را با حرکات ستارگان یا تولد آدمی در ماهی خاص و وابستگی آن ماه به ستاره ای خاص وابسته و مربوط دانست. سرنوشت آدمی تابع قوانین اجتماعی، تاریخی، اقتصادی و فرهنگی است و علا وه بر آن تابع قوانین بیولوژیکی، سپکولوژیکی، فیزیولوژیکی و ژنتیکی و همچنین تابع اراده، اخلا ق، تربیت خانوادگی، اجتماعی، خودسازی ها و خودپروری های اوست و افزون بر همه اینها تصادف هم در آن نقش معینی دارد. اینکه نقش تصادف را در سرنوشت انسان چنان عمده و قاطع کنیم که آینده و سرنوشت و خوشبختی و بدبختی انسان را فقط وابسته به این فاکتور کنیم و آن را هم تابع حرکت ستارگان یا ماه تولد شخص بدانیم، جز خرافه پرستی و موهوم اندیشی چه نامی می تواند داشته باشد.
● ترجمه
خرافات یک تصور و عقیده ای نامعقول و بی اساس است که با رفتارهای معینی روی وقایع آینده تاثیر می گذارند بدون داشتن هیچگونه ارتباط علی و معلولی - (بدون هیچ ارتباط سودمندی) نمونه های خرافات از فرهنگی به فرهنگی دیگر بسیار زیاد و متفاوت است یک قمارباز ممکن است باورش بر این باشد که پیروزی و برد در پوکر پای خرگوش خوش شانسی است یا نشستن روی صندلی مخصوصی تا اینکه پیروزی و برد خود را در مهارت یا قانون ها معمولی ببیند.
در افغانستان گفته می شود که اگر شما ببینید یک زاغ روی دیوار نشسته است، پیغامی به شما خواهد رسید. در چین مردم می گویند روز سال نو نباید کسی جارو یا غبارروبی کند تا مبادا شانس و اقبال شما هم جارو شود (دور شود).
مسافر یک هواپیما ممکن است باور کند که این نشان مقدس سیوفر است که آنها را سالم در هوا نگه می دارد. (نگهبان کهن مسافران) تا اینکه این حقیقت را بدانند که هواپیماها خیلی به ندرت دچار سانحه می شوند. دامادها در روز جشن عروسی اغلب اوقات عروس ها را تا مراسم نمی بینند. معتقدند که ممکن است اتفاقات بدی رخ دهد. بعضی افراد از سفر منصرف می شوند، اگر یک گربه سیاه در مسیر راهشان ببینند. آمریکایی های آفریقا بر این باورند زمانی که شخصی در حال جارو کردن و تمیز کردن خانه با جارو شخصی را بزند شانس و اقبال از او دور می شود تعداد زیادی از آمریکایی ها معتقدند که اگر شما بتوانید روز تولدتان تمامی شمع ها را یک نفس فوت کنید در حالی که آهسته یک آرزو کنید آن آرزو به واقعیت تبدیل خواهد شد. (برآورده می شود)
در نترافبیای ژاپن ترس از عدد ۴ شایع است. از این عدد تا آنجایی که ممکن است استفاده نمی شود یا به ندرت به کار می برند. ترسیکاد کافبیاترس از عدد ۱۳ در بین نژاد اروپایی آنها معمول است. خرافات مربوط به بیسبال متعدد است.
● «خرافات و مطالعه فرهنگ عامه»
در رشته آکادمیک بررسی فرهنگی عامه اصطلا ح خرافات برای دلالت بر هر عقیده و تصور عامیانه که به شکل اگرمایس- (با یک عبارت اختیاری مگر این که) بیان شود به کار برده می شود. اگر شما آیینه ای را بشکنید پس شما هفت سال بدی در پی خواهید داشت (۷ سال بدشانسی) مگر این که شما تمامی خرده های آیینه را داخل آب روانی که در حال گذر است بریزید. در این کاربرد اصطلا ح منفی و بد نیست خرافات براساس یک سری اعتقادات و تصورات مختلف فرهنگی و عمومی در یک حقیقت فوق طبیعی (خارق العاده است) بیشتر به مجموعه باورهای فرهنگی داده شده خرافات ممکن است به گورستان- به حیوانات- جن یابی (رادیو) شیطان- اجداد مرحوم- آب و هوا- قماربازی- ورزشی- غذا- تعطیلا ت- محل سکونت- وسواسی زیاد- مرگ- شانس یا ارواح مربوط شود. گاهی اوقات افسانه و داستان های شهری جزو خرافات به حساب میآیند. خصوصا اگر نتیجه اخلا قی داستان ها و افسانه ها موجه جلوه دادن ترس های مربوط به افراد بیگانه در اجتماع یا شرایط آن باشد.
● خرافات و جادو
خرافات متفاوت از طلسم های جادویی است که در آن خرافات معمولا منفعل است. به شرط تفسیر در حالی که جادو شامل داخل ها، دستورالعمل ها- تقاضاها- نیازها- و جادوها- برای تاثیر روی پیامدها و نتایج آینده به وسیله فعالیت های سمبلیک، فوق طبیعی و شاید بدون علت است.
افرادی که غیرتعصبی و علمی بودن دنیای غیرواقعی را می پذیرند و فکر نمی کنند که خودشان افسون گران و کاربران جادو باشند، هنوز ممکن است تصور کنند که بهتر است مطمئن و ایمن باشند تا متاسف و تعدادی از خرافات رایج در فرهنگشان را رعایت و انتقال دهند.
● خرافات و علوم اجتماعی
خرافات با قوانین یا روش های اثبات شدنی علم تعریف نمی شود. اما دانشمندان علوم اجتماعی گاهی اوقات به بررسی و مطالعه خرافات می پردازند. روانشناسی رفتاردرمانی «اسکینر» دسته ای از کبوتران گرسنه را در قفسی گذاشت که به یک سیستم اتوماتیک که غذا را به کبوتران تحویل می دهد وصل بود (با فاصله های منظمی بدون هیچ اشاره ای به رفتار پرنده) او کشف کرد اعمال تصادفی که کبوتران انجام می دهند زمانی که غذا تحویل داده می شود با تحویل غذا متحد و مربوط است و آن ها ادامه می دهند تا این که یک اعمال یکسانی را انجام دهند. یک پرنده تعیین می شود که دور قفسی خلا ف جهت عقربه های ساعت بچرخد.
دو یا سه دور میان نیروی امدادی می چرخد. پرنده ای دیگر ضربه مکرر سرش به گوشه بالایی قفسی است. پرنده سوم یک حرکت غلتیدن (پرت شدگی) انجام می دهد. گویی که سرش را زیر یک مانع (میله) نامرئی قرار می دهد و آن را مکررا بلند می کند. دو پرنده یک حرکت پاندولی با سر و بدنشان انجام می دادند که سر به طرف جلو میآمد و از سمت راست به چپ با حرکت تندی تاب می خورند و با حرکت نسبتا کندی برمی گشتند (خرافه کبوتر و اسکینر و ژورنال روانشناسی آزمایشی ۳۸ و۱۹۴۷(۱))
اسکینر بیان کرد که کبوتران بر این باورند که حرکتشان توسط سیستم اتوماتیک تاثیرگذاشته می شوند و این آزمایش هچنین بر رفتار انسان تاثیر می گذارد.
آزمایش ممکن است اثبات نوعی خرافه را بیان کند. پرنده گونه ای رفتار می کند که گویی یک رابطه علی بین رفتارش و حضور غذاوجود داشت. گرچه چنین رابطه ای وجود ندارد. مشابه های زیادی در رفتار انسان وجود دارد. آئین تغییر سرنوشت شخصی با ورق نمونه های خوبی هستند. تعدادی از ارتباطات اتفاقی بین یک آیین و نتایج مطلوب آن برای ایجاد و حفظ رفتار با وجود نمونه های نامستحکم زیادی کفایت می کند.
dowler the که یک توپ را به پایین کوچه رها کرده است. اما به رفتار خود ادامه می دهد گویی که او با پیچیدن و چرخیدن بازوو شانه اش دارد کنترل می کند. نمونه دیگری است. البته این گونه رفتارها هیچ اثر واقعی بر سرنوشت شخصی یا روی توپی که پایین کوچه است ندارد. درست مانند نمونه حال که غذا ظاهر می شود. اگر کبوتر هیچ کاری انجام ندهد یا اگر بخواهیم دقیق تر شویم، چیز دیگری انجام دهد.
روان شناسان رفتار درمانی امروزی راجع به توضیح خرافه اسکینر برای رفتارهایی که او گزارش کرده به بحث پرداخته اند.
تحقیق بعدی (برای مثال توسط استون و سمیل هگ در سال ۱۹۷۱) موفق به تکرار و انعکاس نتایجش شد. ادواردو - جی - فرناندو معاون روان شناسی دانشگاه هند به جستجو و تعقیب بیانات استون و سمیل هگ برای فرضیه های اسکینر پرداخت و همچنین به بررسی اختلا ف زیاد خرافات با تغییرات عملی رفتار در کبوتران پرداخت. در مقاله ای در سال ۲۰۰۴ با عنوان خرافه دوباره پدیدار شد.
revisiteb-Re یک مثالی از نیچه که مکانیزم فهرست واقعی ایجاد شده توسط رفتار کبوتران او اثبات کرد که اسکینر به عنوان رفتار خرافاتی دیده است فقط برای رفتارهای تجسمی طبیعی گونه هایی که او در آزمایشش بکار برده به حساب میآید.
● خلا صه کلام
اگر رفتارهایی از مردم و جامعه سرزده می شود که رفتار مناسبی تلقی نمی گردد باید به اصلا ح باورهای مردم پرداخت و طبعا این اصلا ح موقعی صورت می گیرد که در پی شناخت ریشه ایجاد باور برآییم.
وقتی ریشه ایجاد باور از پندارها، خرافه ها و برداشت های غلط پیرایش گردیده اند، باورها در طی زمان تغییر کرده و مسیر صحیح خود را می یابند.
در نتیجه این باورهای صحیح رفتارها و کارکردهای اجتماعی صحیح و سالمی را به وجود خواهند آورد.
منابع در روزنامه موجود است.
ناهید فاضل
منبع : روزنامه مردم سالاری


همچنین مشاهده کنید